نام پژوهشگر: مهدی ثنایی
مهدی ثنایی علی اصغر خندان
امروزه، سلطه کامل جریان اثبات گرایی در دانش تحلیل خط مشی شکسته شده و از نگاه های فرا اثبات گرایانه نیز به منظور تولید روش و محتوا استفاده می گردد. در واقع ناکارآمدی تکیه انحصاری بر اثبات گرایی، سبب فروریختن هیمنه آن بر تحلیل خط مشی شده و نیاز زیادی به منظور تولید محتواهایی که از این تکلّف روش شناختی خارج شده باشد، قویّاً احساس می شود. پژوهش حاضر در همین راستا، و در پاسخ به ضرورت وجود چارچوب های تحلیل خط مشی عمومی، بویژه با تأکید بر رویکردهای اسلامی تولید شده است. مفاهیم رشد و تربیت از زمره مفاهیم بسیار فراگیر و کلیدی در تعالیم اسلام می باشد که توسط اندیشمندان مختلفی مورد تأکید قرار گرفته است. محقق در این پایان نامه تلاش کرده است تا ماحصل تلاش علمی چند ساله خود را در قالب یک چارچوب مفهومی مبتنی بر مفهوم ربوبیت (به معنای تلاش آگاهانه مربی به منظور تعالی بخشی به استعدادهای متربی) ارائه کند، چارچوبی که کاربردی بوده و آن را بتوان در عرصه های مختلف از جمله در حوزه تحلیل خط مشی به منظور نقد و ارزیابی مورد استفاده قرار داد. چارچوب مفهومی ارائه شده در این پایان نامه از دو بخش اصلی تشکیل شده است: در بخش اول (که حاوی مولفه های این چارچوب است)، نشان داده شده است که آنچه زمینه ساز رشد می شود، «تعامل» مناسب میان دو موجودیت «مربی» و «متربی»، در راستای «غایت تربیتی» است. مربّی از طریق اعمال دو راهبرد اصلی «حمایت» (مانند حمایت همه جانبه والدین از کودکان خود) و «مسئولیت» (مانند واگذاری برخی تکالیف و مسئولیت ها از سوی والدین به فرزندان)، بصورت «تدریجی» و نیز «متناسب با میزان رشدیافتگی متربّی» زمینه توانمندی وی را فراهم می آورد. البته «راهبردها» و «اصول» دیگری نیز وجود دارد که در پایان نامه، به ترتیب اهمیّت و در ذیل حلقه های مختلفی به آنها اشاره گردیده است. بخش دوم این چارچوب مفهومی نیز حاوی دستورالعمل بهره مندی است، به این ترتیب که در طی پنج گام اصلی، توضیح داده شده که چگونه می توان از این چارچوب در مقام نقد و ارزیابی سیاست های مختلف بهره جویی نمود. موردکاوی پایان نامه، خط مشی حوزه «استعدادهای درخشان در آموزش عالی» است که با استفاده از چارچوب ارائه شده، و عمدتاً از منظر انتقادی به آن نگریسته شده است. این ارزیابی نشان داد که بزرگ ترین ضعف این خط مشی آن است که نتوانسته کلیّه سطوح تربیتی را شناسایی، و برای رشد همه آن ها برنامه ریزی کند. در حقیقت وزارت علوم، دانشگاه ها را یک مجری تصوّر کرده که تنها آیین نامه ها و مصوّبات را شناسایی و مصادیق آنها را اجرا می کند، در حالی که دانشگاه ها نیز خود موجودیت هایی هستند که بایستی برای رشد آن ها تدبیر و برنامه ریزی گردد. البته انتقادات به صورت تفصیلی تری مطرح گردیده، در انتها پیشنهاداتی نیز برای اصلاح و ارتقاء خط مشی مذکور ارائه شده است. لازم به ذکر است که این پایان نامه با رویکرد کیفی و با استفاده از روش نظریه پردازی داده بنیاد با رویکرد گلیزر (نوظهور) صورت پذیرفته است. همچنین ربط و نسبت اصول اساسی این پژوهش با مبانی تفکر اسلامی بررسی و تلاش شده نوعی ابتناء نظام مند ارائه گردد که می توان این رویکرد را «مبناگرایی معرفت شناختی» نامید.