نام پژوهشگر: امیر ناظری
امیر ناظری معصومه خسروی
واقعه ی طلاق یک پدیده ی استرس زاست و آسیب پذیری افراد به خصوص زنان را در مقابل بیماری-های جسمی و روانی (از جمله افسردگی) بیشتر خواهد کرد (گاهلر ، 2006). زنان مطلقه افزون بر مشکلات مالی و فشارهایی که به دلیل تنها اجرا کردن نقش پدر و مادر به دوش می کشند با فشارهایی دیگر مانند نگرش و برخورد ناشایست جامعه و افراد پیرامون نیز روبرو می شوند. این نگرش ناخوشایند نسبت به زنان مطلقه دست کم یک سال پس از جدایی مشکلاتی مانند خشم، اضطراب، تنفر، افسردگی و ... را در آنان پدید می آورد (خجسته مهر، 1384به نقل از بهرامی، سودانی و هنرمند، 1389). طلاق واقعه ای است که تعامل فرد را با کسی که روزی همسر و شاید معشوق وی بوده است، قطع می کند و کمبودی را در شخصیت و زندگی فرد ایجاد می کند که تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی وی می گذارد. مطالعه ای که در شهر شیکاگو بر روی سه گروه طلاق گرفته، متاهل و گروهی که 4 سال از مدت طلاق شان گذشته بود، انجام شد نشان داد که گروهی که 4 سال از مدت طلاق شان گذشته بود، افسرده تر بودند (حمید،بشلیده، عیدی بایگی و دهقانی زاده، 1390). از دیگر مسائلی که زنان مطلقه از آن رنج می برند تنهایی و نداشتن تکیه گاهی محکم می-باشد.گاتمن (1977) تنهایی را معادل انزوای اجتماعی می داند.پرلمن و پیلائو تنهایی را بر حسب تفاوت و شکاف بین سطح مطلوب و سطح موجود روابط اجتماعی افراد با در نظر گرفتن جنبه های کمی و کیفی آن تعریف کردند.به نظر آنها مبنای احساس تنهایی، فاصله و شکاف بین آرمان های فرد (آنچه می خواهد) و دستاوردهای او (آنچه به دست آورده است) در روابط و صمیمیت های بین فردی است . هرچه این فاصله بیشتر باشد احساس تنهایی بیشتر است (به نقل از چاری و خیر، 1381). یکی از خصیصه های بارز افراد خود شکوفا تمایل به خلوت گزینی و تنهایی می باشد اما احساس تنهایی غیر از تنهایی است. یعنی اگرچه تنهایی می تواند یک خصوصیت مطلوب افراد خودشکوفا باشد اما احساس تنهایی دارای تبعات منفی فراوانی است (هب، 2003 به نقل از رمضانی، 1385). در مجموع می توان گفت که احساس تنهایی یک تجربه ناخوشایندی می باشد که با مشکلات رفتاری و خلقی متعددی مثل خلق افسرده و افسردگی، پرخاشگری، غم و اندوه و . . . همراه می باشد و نوعی عدم تقارن بین انتظارات و آرزوها را در روابط اجتماعی نشان می دهد. از علایم بارز وجود احساس تنهایی انجام رفتارهایی مثل اجتناب از تماس با دیگران می باشد (الهاگین ، 2004). نتایج مطالعه های مختلف نشان داده که تنهایی همبستگی مثبتی با مشکلات درونی شده مانند افسردگی دارند (فونتین ،یانگ ،برکز ،دج ،پرایز ، 2009) اما نقش تنهایی در رابطه ی بین مشکلات ارتباطی و مشکلات بعدی نشانه های افسردگی نسبتا کمتر شناخته شده است. شاید بتوان گفت ارتباط یکی از قدیمی ترین و در عین حال، عالی ترین دستاوردهای بشر بوده است. ارتباط در گذشته و برای انسان اولیه، علاوه بر کارکردهایی که در جهت حفظ حیات و یاری گرفتن از دیگران داشته زمینه ساز فعالیت های اجتماعی و سرآغازی بر زندگی اجتماعی نیز بوده است (کایوند، شفیع آبادی و سودانی، 1386). ارتباط برقرار کردن با دیگران بسیاری از نیازهای ما را برطرف می سازد. ارتباطات نیازهای اولیه و نیاز به امنیت و آرامش را برطرف می کند. ما نیاز به معاشرت با دیگران و پذیرش و تایید آنان داریم و نقطه مقابل این نیاز، تنهایی است که احساس دردناکی است. همچنین ارتباط از ابزارهایی است که به کمک آن می توانیم بفهمیم چه کسی هستیم و چه کسی می توانیم باشیم؟ ما تعداد بسیار زیادی از روابط را در زندگی خودمان تجربه می کنیم ، برای بسیاری از ما مهمترین و اولین نوع رابطه، رابطه با والدین و دیگر بستگان نزدیک است. همانطور که بزرگ می شویم روابط دیگری مهم می شوند: دوست پیدا کردن، سرکار رفتن، برقراری روابط عاشقانه و ازدواج (وایر ، 2001 به نقل از کایوند، شفیع آبادی و سودانی، 1386). با توجه به توضیحات ارائه شده در فوق، همچنان این مسئله، و شاید بتوان گفت مشکل، بی پاسخ مانده است که چگونه می توان از این پدیده شوم که عرش کبریایی را به لرزه در می آورد و منفورترین حلال در نزد خداوند می باشد جلوگیری نمود و یا حداقل آسیبهای متعدد آن را کاهش و یا برطرف کرد. زنان به علت ویژگی های شخصیتی و اجتماعی خود معمولا آسیب پذیری بیشتری در این زمینه دارند و اکثرا هنگامی که از همسرشان جدا می شوند دچار افسردگی و احساس تنهایی می شوند. از این رو پژوهشگر، به دنبال پاسخگویی علمی به این سوال می باشد که آیا آموزش مهارت های ارتباطی در بهبود، کاهش و یا رفع این افسردگی و احساس تنهایی زنان مطلقه نقش دارد؟ 1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش: صاحب نظران حوزه های دانش انسانی که انسان را در ارتباط با جامعه مطالعه می کنند، بر این باورند که جوامعی که روند عبور از سنت به مدرن را طی می کنند، بالقوه مولد آسیب ها و آفات اجتماعی هستند و چنان که می دانیم، جامعه ی حاضر ایران به مثابه جامعه ای شناخته می شود که در روند گذار تاریخی– اجتماعی ناگزیر خود، با مسئله های اجتماعی ویژه ای روبرو است. طلاق یکی از مصادیق مهم این گونه مسئله هاست و مدتی است که در جامعه ی حاضر ایران، به نوعی بحران تبدیل شده و کانون خانواده ها را تحت الشعاع قرار داده و به دنبال آن مشکلات متعددی از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و روانی برای خانواده ها بوجود آورده است. به طور کلی در جوامعی با ساختارهای فرهنگی مناسب و متناسب با مقتضیات تاریخی و اجتماعی، سلامت جسم و روان اعضای آن اهمیت شایانی دارد و شواهد موجود نشان می دهد توجه عملی به آن، باعث رشد فردی و اجتماعی آن جوامع شده است. امروزه مطالعه ی مسائل پیرامون خانواده، که به عنوان یکی از منابع مهم سرمایه اجتماعی در سطح جهان به شمار می آید، با توجه به اهمیت بسیار زیاد این نهاد مهم اجتماعی که به نوعی در حال حاضر، بزرگترین کانون و پشتوانه ی فرد در جامعه ی ایران به شمار می رود (آقابخشی، صداقتی فرد و وحید، 1389).طلاق هم تعادل روانی زن و شوهر و هم تعادل روانی فرزندان، اقوام، دوستان و نزدیکان را تحت تاثیر قرار می دهد(نصر اصفهانی، بهجتی اردکانی ، فاتحی زاده ، 1383). زنان مطلقه در معرض خطر بروز افسردگی و مشکلات پزشکی مختلفی می باشند (باقریان نژاد اصفهانی، 1380). در زمینه ی زنان مطلقه پژوهش های مختلفی صورت گرفته است اما تا به حال پژوهشی در زمینه ی آموزش مهارت های ارتباطی این افراد صورت گرفته است در صورتی که در تجربه به ما ثابت شده است از بین زنان مطلقه خصوصا کسانی که تحت پوشش کمیته امداد هستند که این افراد از نداشتن مهارت های مناسب ارتباطی رنج می برند و اکثر آنها در لاک تنهایی خود پناه برده اند و یا به راه های نامطلوب کشیده شده اند. از آنجایی که تقریبا نیمی از مراجعه کنندگان به کمیته امداد زنان مطلقه و زنان همسر فوت شده هستند و هر روز بر این تعداد اضافه می شود و با توجه به اینکه شواهد مشاهده شده نشان می دهند که این افراد از لحاظ جسمانی و اقتصادی در وضعیت نابسامانی به سر می برند، بررسی وضعیت روانی جسمانی و بهبود آن از اهمیت خاصی برخوردار است (آقابخشی و همکاران، 1389) از سوی دیگر به دلیل ارتباط متقابلی که میان مادر و فرزند وجود دارد، افسردگی مادران موجب اختلالات رفتاری و شناختی زیادی در فرزندان آنها می شود (هافمن ، 2006 به نقل از حمید، بشلیده، بایگی و دهقانی زاده، 1390). با توجه به تاثیر منفی طلاق بر زنان و ضرورت تامین بهداشت روانی آنها به منظور تحقق یک جامعه سالم انجام پژوهشی در زمینه آموزش مهارت های ارتباطی ضروری به نظر می رسد (حمید ، بشلیده، بایگی و دهقانی زاده، 1390). 1-4- اهداف پژوهش 1-4-1- هدف اصلی: اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی در کاهش افسردگی و احساس تنهایی زنان مطلقه. 1-4-2- هدف فرعی: -اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی در افزایش ارتباط موثر زنان مطلقه - اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی در کاهش افسردگی زنان مطلقه - اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی در کاهش احساس تنهایی زنان مطلقه 1-5- فرضیه های پژوهش 1-5-1- فرضیه اصلی - آموزش مهارت های ارتباطی در کاهش احساس افسردگی و احساس تنهایی زنان مطلقه موثر است. 1-5-2- فرضیه های فرعی 1- آموزش مهارت های ارتباطی در بهبود توانایی ارتباط موثر زنان مطلقه موثر است. 2- آموزش مهارت های ارتباطی منجر به بهبودی ماندگار در احساس افسردگی و احساس تنهایی زنان مطلقه می شود. 3- آموزش مهارت های ارتباطی منجر به بهبودی ماندگار در ارتباط موثر زنان مطلقه می شود. 2-5-2- فرضیه پیگیری آموزش مهارتهای ارتباطی منجر به بهبودی ماندگار در احساس افسردگی و احساس تنهایی زنان مطلقه می شود.