نام پژوهشگر: سعیده ضیایی
معصومه سیاحی سعیده ضیایی
چکیده سابقه و هدف : سندرم متابولیک نقش کلیدی درایجاد بیماری قلبی-عروقی دارد وبعنوان یک مشکل عمده دربسیاری از کشورها از جمله کشور ما درآمده است. میزان شیوع سندرم متابولیک دربین زنان ایرانی بخصوص در دوره گذر از قبل از یائسگی به بعد از یائسگی بصورت بحرانی بالا می باشد، از طرف دیگر تغییرات ساختار بدن همراه با منوپوز با سندرم متابولیک ارتباط دارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط سن منارک، طول دوره تولید مثل وسن یائسگی با سندرم متابولیک وفرم وساختار بدن درزنان یائسه غیر چاق انجام شد. روش بررسی: این مطالعه بصورت مقطعی برروی 140 زن یائسه غیر چاق که bmiکمتر ازkg/m230داشته و یکسال از یائسگی آنها گذشته است، انجام شد و اطلاعات دموگرافیک ( سن، سن منارک، سن یائسگی، تاریخ آخرین قاعدگی، تعداد بارداری، تعداد زایمان) و فشارخون، وزن و قد، چین های پوستی و دور کمر وباسن جهت محاسبه whr(waist to hip ratio)وwc(waist circumference)وآزمایشات ,fbs tg,hdl-cبعداز 12ساعت ناشتای شبانه برروی سرم افراد انجام شد و اطلاعات جمع آوری شده در پرسشنامه ثبت گردیده وبا استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه توسط نرم افزار spss 15 آنالیز شدند. یافته ها : در بررسیهای انجام شده بین سن منارک و توده بدون چربی بدن با 02/0= p ارتباط معنادار مثبت یافت شد ولی سن منارک با سایر اجزای فرم و ساختار بدن و اجزای سندرم متابولیک ارتباط معناداری نداشت. بین طول دوره تولید مثل و توده چربی با 007/0= p وبا وزن با 04/0= p ارتباط معنادار مثبت وجود داشت. بین پاریته و اجزای سندرم متابولیک، fbs با 001/0p<، فشارخون سیستول با 01/0= , p فشارخون دیاستول 003/0= p، دور کمر با 004/0=p، تری گلیسرید با 009/0= p ارتباط معنادار مثبت وجود داشت ولی بین hdl –c با پاریته ارتباط معنا دار مشاهده نگردید. بین پاریته و bmi با 004/ 0 = p وبا whrبا 001/0p< ارتباط معنادار مثبت مشاهده شد، ولی پاریته با توده بدون چربی، توده چربی و وزن ارتباط معناداری نداشت. سن منوپوز با اجزای سندرم متابولیک مورد بررسی قرار گرفت که fbs با 04/0=p با سن یائسگی ارتباط معنادار منفی داشت ولی بین سن یائسگی و سایر اجزای سندرم متابولیک ارتباط معنا داری مشاهده نگردید. بین سن منوپوز و توده چربی با 002/0= p، وزن با 004/0 = p و bmi با 02/ 0 = p ارتباط معنادار مثبت دیده شد، ولی سن یائسگی با whr و توده بدون چربی ارتباط معناداری نداشت. ارتباط سن با اجزای سندرم متابولیک نیز مورد بررسی قرار گرفت سن با fbs با 004/0=p، فشارخون سیستول با 004/ 0 = p و فشارخون دیاستول با01/ 0 = p ارتباط معنادار مثبت داشت ولی با دور کمر، تری گلیسرید و hdl –c ارتباط معنا داری مشاهده نگردید. سن و توده بدون چربی با 04/0= pارتباط معنادار منفی وبا whrبا 001/0p< ارتباط معنادار مثبت داشت. ولی وزن، توده چربی و bmi ارتباط معناداری با سن نداشتند. نتیجه گیری: اضافه وزن (که با سن منوپوز، طول دوره تولید مثل وپاریته مرتبط بود) نقش بسیار مهمی را بر روی تغییرات نامطلوب متابولیک و فرم و ساختار بدن دارند و با توجه به اینکه سندرم متابولیک و تغییرات ساختار بدن نقش عمده ای را بر روی بیماری قلبی – عروقی داشته، بنابراین کنترل و کاهش وزن باید از اولویتهای مهم بهداشتی قرار گیرد. کنترل و کاهش بارداریها را هم نباید نادیده گرفت. منارک دیررس با افزایش توده بدون چربی و یائسگی دیررس با کاهش در گلوکز ناشتای خون مرتبط می باشند. کلمات کلیدی: سن منارک، سن منوپوز، طول دوره تولید مثل، فرم و ساختار بدن، سندرم متابولیک و پاریته
هاجر محسنی سعیده ضیایی
سابقه و هدف : حدود 40 درصد زندگی زنان در دوره ی بعد از یائسگی قرار دارد. سندرم متابولیک یک مشکل مراقبت بهداشتی مهمی است. بر اساس گزارشی از ایران شیوع این بیماری در زنان یائسه، بالا می باشد. تا کنون مطالعه جداگانه ای برای بررسی ارتباط بین هورمون های جنسی زنان یائسه با سندرم متابولیک انجام نشده است. در این مطالعه ارتباط بین هورمون استرادیول، هورمون تستوسترون، shbg، fei و fti را با افزایش خطر سندرم متابولیک بررسی کردیم. روش بررسی: در این مطالعه مقطعی 110 زن یائسه ای که هورمون تراپی نشده بودند، شرکت کردند. سندرم متابولیک بر اساس تعریف adult treatment panel iii (سه مورد یا بیشتر ازموارد : چاقی شکمی، افزایش فشار خون، هایپرتری گلیسریدمی، کاهش لیپوپروتئین چگالی بالا و گلوکز ناشتایی غیر طبیعی) تشخیص داده شد. هورمون استرادیول، هورمون تستوسترون، shbg، fei و fti اندازه گیری و ارتباط آن ها با سندرم متابولیک ارزیابی شد. یافته ها : زنان با سندرم متابولیک به طور معنی داری میانگین سطوح هورمون تستوسترون( 008/0p= ) بالاتر، shbg( 007/0p= ) پایین تر، fei (001/0p= ) بالاتر وfti ( 001/0p= ) بالاتر داشتند؛ ولی اختلاف معناداری بین میانگین هورمون استرادیول( 129/0 p= ) زنان با سندرم متابولیک در مقایسه با زنان بدون سندرم متابولیک وجود نداشت. بین برخی از اجزا سندرم متابولیک با هورمون های تسوسترون، استرادیول، shbgو شاخص تستوسترون آزاد همبستگی وجود داشت. در آنالیز رگرسیون لجستیک کاهش shbg با نسبت برتری or (odds ratio ) : 977/0 (ضریب اطمینان 95%، فاصله اطمینان : 996/0 - 995/0 ) و افزایش شاخص تستوسترون آزاد با or :962/2 ( ضریب اطمینان 95%، فاصله اطمینان : 782/8 – 999/0 ) باعث افزایش شانس ابتلا به خطر سندم متابولیک در سطح خطای 05/0 در زنان مورد مطالعه شده بود؛ ولی بین هورمون تستوسترون، هورمون استرادیول و شاخص استرادیول آزاد با سندرم متابولیک افزایش خطر معنی داری ( 05/0< p ) مشاهده نشد. نتیجه گیری : افزایش شاخص تستوسترون آزاد و کاهش shbg که نمایی از وضعیت هورمونی آندروژنیک در زنان بعد از یائسگی می باشد، با برخی از اجزا سندرم متابولیک مرتبط بودند. این وضعیت هورمونی با افزایش خطر سندرم متابولیک در زنان بعد از یائسگی مرتبط بود. هورمون های آزاد در گردش خون نسبت به هورمون های متّصل به shbg اهمیّت بیشتری در ایجاد افزایش خطر سندرم متابولیک داشت. با توجّه به این که سطوح هورمون های جنسی درون زا در افزایش خطر سندرم متابولیک نقش بسزایی دارد؛ اندازه گیری این هورمون ها می تواند در پیش گویی سندرم متابولیک در زنان بعد از یائسگی موثر باشد. واژگان کلیدی : سندرم متابولیک، هورمون جنسی، یائسگی
مریم نعمت اله زاده سعیده ضیایی
مقدمه: زایمان پره ترم عبارت است از شروع زایمان قبل از تکمیل هفته 37 بارداری. در حال حاضر زایمان پره ترم بعد از ناهنجاری های مادرزادی اصلی ترین عامل موربیدیته و مورتالیته نوزادان است. در پژوهش حاضر بر آن شدیم بررسی سطح لیپیدهای خون مادر در هفته های 23-13 حاملگی، حین زایمان و خون بند ناف و ارتباط آن با زایمان زودرس بپردازیم. مواد و روش ها: این مطالعه ncc بر روی 669 زن باردار دارای مشخصات واحد پژوهش با سن حاملگی 23-13 هفته صورت گرفت. این زنان تا زمان زایمان از نظر سن بارداری ختم حاملگی پیگیری شدند، که در نهایت 59 مورد به صورت زایمان زودرس خاتمه یافت. از بین زنانی که زایمان ترم داشتند 59 مورد که بیشترین همگنی را با گروه مورد داشتند، به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند.از بین 669 نمونه تحت مطالعه، سطح لیپیدهای خون مادر در هنگام زایمان و خون وریدی بندناف در 85 مورد بررسی شد که در نهایت 4 مورد به صورت زایمان زودرس خاتمه یافت. از بین 85 زنی که زایمان ترم داشتند 4 مورد که بیشترین همگنی را با گروه مورد داشتند، به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. یافته ها: نتایج بدست آمده از این مطالعه نشان می دهد که میانگین ldl-c، hdl-c و tg خون وریدی مادر در 13-23 هفت? بارداری بین گروه مورد و شاهد اختلاف معنی داری وجود ندارد ولی میانگین tc در گروه مورد به طور معنی داری کمتر از گروه شاهد بود (043/0= p). مقایسه میانگین ldl-c، hdl-c، tc و tg خون وریدی مادر هنگام زایمان و خون وریدی بندناف بین گروه مورد و شاهد اختلاف معنی داری را نشان نمی دهد (05/0 < p). نتیجه گیری: سطح tc در موارد زایمان زودرس به طور معنی داری پائین تر از سطح tc در زایمان ترم می باشد. لذا ارزیابی سطح tc در 23-13 هفته بارداری می تواند در شناسایی مادران و جنین های در معرض خطر زایمان زودرس کمک کننده باشد. کلیدواژه: زایمان زودرس، خون وریدی مادر، خون وریدی بندناف، ldl-c، hdl-c، tc، tg
میترا ارجمندی فر سعیده ضیایی
کلید واژگان: دیابت حاملگی،gct ،tg ،tc، hdl وldl. مقدمه و هدف: دیابت بارداری 5-3? از بارداریها را دچار عارضه می کند .تشخیص زودرس این اختلال می تواند از عوارض مادری، جنینی و نوزادی جلوگیری کند.glucose challeng test gct)) تست غربالگری دیابت بارداری می باشد که در 28-24 هفته بارداری انجام می شود. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط لیپیدهای خون مادر در 23-13 هفته حاملگی به عنوان پیشگویی کننده مختل شدن آزمایش gct می باشد. روش تحقیق: این مطالعه از نوع کوهورت آینده نگر می باشد که بر روی 574 زن باردار 35- 18ساله با حاملگی تک قلو و بدون سابقه دیابت مراجعه کننده به دو مرکز کوثر و شهید سلیمانی واقع در شهرری در سالهای 89-88 انجام شد .برای تمام شرکت کنندگان در هفته های 23-13 لیپیدهای خون و در 28-24 هفته بارداری آزمایشgct درخواست شد. مقادیر غیر طبیعی gct مساوی و بالاتر از140mg/dl پس از یک ساعت از مصرف 50 گرم گلوکز خوراکی در نظر گرفته شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss وآزمونt-test ,chi-square ,logestic regression - تجزیه تحلیل شدند. نتایج: با استفاده از آزمون رگرسیون لجستیک متغیرهایی که میانگین آنها بین دو گروه باgct طبیعی و غیر طبیعی از نظر آماری اختلاف معنی دار داشتند، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند وtg با ( (or=1.005, 95% ci= 1.001-1.010با مختل شدنgct ارتباط داشت. نقطه برشtg در مختل شدن gctبا استفاده از آنالیز منحنی roc با حساسیت 61.3% ، ویژگی 60.1 % ، ارزش پیشگویی مثبت 73% و ارزش پیشگویی منفی74.63% ، 142.5 میلی گرم در دسی لیتر بود. ولی بین غلظت های سایر لیپیدها (tc ،ldl و hdl) و مختل شدن gctارتباط معنی دار آماری دیده نشد. نتیجه گیری: به نظر می رسد،tg می تواند در شناسایی مادران در معرض خطر دیابت حاملگی و کاهش عوارض آن با مراقبت بیشتر، کمک کننده باشد؛ البته برای اثبات این رابطه به مطالعات وسیع تری نیاز است.
سمانه رحیمی پطرودی سعیده ضیایی
چکیده زمینه و هدف: اگرچه به طور کلی پذیرفته شده است که وزن بدن تعیین کننده اصلی دانسیته معدنی استخوان است، سهم نسبی بافت چربی و بدون چربی بدن با bmd مبهم باقی مانده است. هدف کلی از این مطالعه بررسی ارتباط توده چربی و توده بدون چربی تمام بدن بر دانسیته معدنی استخوان زنان پست منوپوز می باشد. مواد و روشها: این مطالعه به صورت مقطعی، بر روی 46 زن پست منوپوز و سالم 51 تا 69 ساله مراجعه کننده به مرکز پزشکی هسته ای بیمارستان شریعتی تهران، که به شکل در دسترس نمونه گیری شده بود، انجام گرفت. دانسیته معدنی استخوان گردن فمور و مهره های کمری l1-l4 و ترکیب بافت نرم تمام بدن توسط تکنیک جذب سنجی دوگانه با اشعه x اندازه گیری شد. علاوه بر این، شاخص توده بدنی افراد و دورکمر آنها محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری همبستگی و آزمون رگرسیون خطی چندگانه به روش گام به گام با استفاده از نرم افزار spss استفاده شد و p < 0.05 معنی دار تلقی گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که توده چربی بدن، توده بدون چربی بدن و شاخص توده بدن ارتباط مثبت و معنی داری با دانسیته معدنی استخوان گردن فمور و نیز مهره های کمری l1-l4 دارد. اما از لحاظ آماری ارتباط معنی داری بین دور کمر و درصد چربی بدن با bmd در نواحی گردن فمور و l1-l4 یافت نشد. آنالیز رگرسیون نشان داد که اثر توده چربی بدن در هر دو نواحی گردن فمور و مهره های کمری بیشتر از توده بدون چربی بدن است. نتیجه گیری: این داده ها نشان می دهد که توده چربی بدن و نیز توده بدون چربی بدن با bmd ارتباط دارند. اما توده چربی بدن تعیین کننده بهتر دانسیته معدنی استخوان در هر دو نواحی است. در مقابل اثر مطلوب bmi بر bmd در زنان پست منوپوز، دور کمر با bmd ارتباط ندارد. کلید واژه ها: ترکیب بدن، دانسیته معدنی استخوان، توده چربی بدن، توده بدون چربی بدن، زنان پست منوپوز
فاطمه بازرگانی پور سعیده ضیایی
زمینه وهدف: سندروم تخمدان پلی کیستیک، شایع ترین و پیچیده ترین اختلال آندوکرین در زنان سنین باروری است. نتایج پژوهش های قبلی، دال برتاثیر منفی سندروم تخمدان پلی کیستیک و علائم آن روی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بیماران مبتلا می باشد. پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سندروم تخمدان پلی کیستیک (mpcosq )، تنها پرسشنامه اختصاصی جهت اندازه گیری کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در سندروم تخمدان پلی کیستیک می باشد که تاکنون، مطالعه ای در زمینه روان سنجی آن در ایران انجام نگردیده است. همچنین، عوامل تعیین کننده کاهش کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در این بیماران هنوز ناشناخته است. از این رو، به نظرمی رسد ارائه یک مدل مناسب با استفاده از رویکرد چند بخشی با استفاده از روش الگوسازی معادلات ساختاری، جهت تعیین مهمترین عوامل پیشگویی کننده کیفیت زندگی مرتبط با سلامت این بیماران در جامعه ایران ضروری باشد. روش بررسی: پژوهش حاضر، یک مطالعه توصیفی- تحلیلی متشکل از دو مرحله می باشد. در هردو مرحله، بیماران مبتلا به سندروم تخمدان پلی کیستیک مراجعه کننده به مرکز ناباروری بیمارستان شهید بهشتی و یک مطب خصوصی زنان و زایمان کاشان به روش نمونه گیری آسان انتخاب گردیده اند. درمرحله اول، ابتدا نسخه فارسی mpcosq منطبق با فرهنگ ایران به روش ترجمه- بازترجمه تهیه شد. سپس، ویژگی های روان سنجی mpcosq با بهره گیری از روایی صوری، روایی محتوی، روایی سازه، همسانی درونی و ثبات مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله دوم، بعد از مشخص کردن متغیرهای مکنون، پرسشنامه های مرتبط توسط واحدهای پژوهش تکمیل گردید و از روش الگوسازی معادلات ساختاری جهت جهت تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار 8.8 lisrel استفاده گردید. نتایج: روایی صوری و محتوای mpcosq، به ترتیب توسط 30 بیمار و ده متخصص تایید گردید. یافته های تحلیل عاملی اکتشافی و تائیدیmpcosq (200 نفر)، بیانگر وجود شش عامل (روان، قاعدگی، ناباروری، هیرسوتیسم، آکنه و وزن) بود که در مجموع 08/64 درصد از واریانس پرسشنامه مریوطه را تبیین می نمودند. محاسبه ضریب آلفای کرونباخ، موید همسانی درونی بالای پرسشنامه بود. پایایی ثبات، از طریق آزمون مجدد به فاصله زمانی دو هفته رضایت بخش ( 71/0 – 92/0 ، p<0.05) بود. یافته های مرحله دوم پژوهش(300 نفر)، دال بر این بود که در رابطه با شدت علائم سندروم تخمدان پلی کیستیک ، سابقه باروری و وضعیت قاعدگی مسئول بیشترین درصد واریانس هستند. قوی ترین اثر متغیر علائم بالینی بر کیفیت زندگی عمومی و اختصاصی، از طریق مسیر میانجی متغیر علائم بالینی، اعتماد به نفس، تصویر ذهنی از بدن و عملکرد جنسی اعمال می گردید. نتیجه گیری: نتایج حاصل از مرحله اول پژوهش حاضر، دال بر تایید ساختار شش عاملی، روایی صوری و محتوی و پایایی نسخه ایرانی mpcosq می باشد. نتایج مرحله دوم مطالعه، بیانگر این است که سندروم تخمدان پلی کیستیک یک سندروم جسمی، روانی و جنسی می باشد؛ لذا، ضروری است که درمان این بیماران، هر دو جز جسمانی و روانی- جنسی را پوشش دهد. پیشنهاد می گردد در مراجعه نخست، وضعیت اعتماد به نفس، تصویرذهنی از بدن و عملکرد جنسی مورد سنجش قرار گرفته و در صورت وجود مشکل، آموزش های لازم جهت بهبود وضعیت روانی _ جنسی به بیمار داده شود.
منصوره معیا سعیده ضیایی
چکیده ندارد.
فریبا صرافیون اشرف معینی
بارداری دارای خطر قابل توجهی از حوادث ترومبوآمبولیسم وریدی می باشد. بسیاری از تغییرات مهم در سیستم انعقادی و عروقی، در طی دوران بارداری اتفاق می افتد، بنابر این نادرست نیست که گفته شود، بارداری یک وضعیت با قابلیت افزایش انعقادی می باشد. سندرم تخمدان پلی کیستیک (pcos) نیز به دلیل افزایش مهار کننده فعال کننده پلاسمینوژن=pai-1 (القا شده در اثر انسولین) دارای بیشترین قابلیت مهار فیبرینولایزیس می باشد. بعلاوه هایپوفیبرینولایزیس (در اثر افزایش pai-1)، با از دست دادن بارداری و دیگرعوارض بارداری، که احتمالاً همه در نتیجه اثرات پروترومبوتیک ترومبوفیلی هستند، در بیماران با سندرم تخمدانهای پلی کیستیک وجود دارد. هدف از این مطالعه، بررسی تستهای ترومبوفیلی در خانم های نابارور با سندرم تخمدان پلی کیستیک می باشد، تا در صورت لزوم درمان مطلوب در این بیماران جهت محافظت آنان در مقابل عوارض احتمالی ترومبوتیک در بارداری انجام گیرد. این مطالعه تحلیلی همگروهی بر روی 123 زن نابارور با سندرم تخمدان پلی کیستیک (pcos) به عنوان گروه مورد و 73 زن نابارور با علت نازائی همسر (male factor) به عنوان گروه شاهد انجام شده است که جهت درمان نازایی اقدام کرده بودند. تستهای ترومبوفیلی شامل پروتئینs و apc-resistance در هر دو گروه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد: از نظر کمبود پروتئین s، بین گروه مورد و گروه شاهد اختلاف معنی داری وجود ندارد (752/0p= )، و همچنین از نظر مقاومت نسبت به پروتئین c فعال (apc-r)، بین گروه مورد و گروه شاهد اختلاف معنی داری وجود ندارد (603/0p= ). نتیجه گیری: در این پژوهش کمبود فاکتورهای ترومبوفیلی در زنان نابارور با pcos، بیشتر از گروه زنان m.f مشاهده گردید، ولی از نظر آماری این اختلاف معنی داری نبود. 1
فروغ سادات مهدویان سعیده ضیایی
این مطالعه با هدف بررسی برقراری دو مکانیسم مهار تخمک گذاری و تغییر کیفیت موکوس سرویکس در اولین ماه مصرف واژینال قرص ld، در دو گروه 30 نفری مصرف کنندگان واژینال (مورد) و خوراکی (شاهد) قرص پیشگیری از بارداری (جمعا 60 نفر) انجام گرفت . در این پژوهش به منظور بررسی مهار تخمک گذاری از اندازه گیری پروژسترون سرم و جهت تعیین کیفیت موکوس سرویکس از معاینه واژینال و تعیین اسپین بارکیت استفاده گردید. شرکت کنندگان در تحقیق کسانی بودند که در سیکل قبل از تجویز قرص پیشگیری از بارداری تخمک گذاری داشتند که علامت آن سطح پروژسترون سرم بیشتر از 3 نانوگرم در میلی لیتر و اسپین بارکیت مثبت در معاینه واژینال بود. در ماه اول تجویز قرص پیشگیری از بارداری در 100 درصد افراد هر دو گروه مورد و شاهد، تخمک گذاری مهار شد یعنی سطح پروژسترون سرم به کمتر از حد لازم جهت اثبات تخمک گذاری (3 نانوگرم در میلی لیتر) رسید و اسپین بارکیت تمامی آنها منفی گردید. مهار تخمک گذاری و غلیط شدن موکوس سرویکس در کلیه افراد گروه مصرف کننده واژینال، نشان دهنده موثر بودن این روش پیشگیری از بارداری است . همچنین به عنوان یک مطالعه مقدماتی تعدادی از عوارض ناشی از مصرف قرص شامل تهوع، اختلالات گوارشی، سرگیجه، حساسیت (درد) پستانها، دیسمنوره، b.t.b.، p.m.s. در دو گروه مورد و شاهد در ماه اول تجویز قرص پیشگیری از بارداری مورد بررسی قرار گرفتند. تفاوت آماری قابل ملاحظه ای بین دو گروه مورد و شاهد از نظر بروز عوارض فوق مشاهده نگردید.
آرزو بهادری سعیده ضیایی
بررسی نقشی که b-hcg درروند زایمان می تواند داشته باشد ، از طریق اندازه گیری سطح هورمون در ترشحات سرویکوواژینال و استفاده کاربردی از آن درتشخیص زودرس اختلالات زایمان و پیش بینی سرانجام لیبرو زایمان
فرشته معظمی سعیده ضیایی
یائسگی یکی از مراحل زندگی زنان می باشد که با مشکلاتی همراه است. درمان فعلی این مشکلات در دنیا با هورمونهای جایگزینی است که این هورمون ها نیز با عوارض احتمالی همراه می باشد. ازاین رو بر آن شدیم که موادی را که حاوی استروژن های طبیعی می باشند برای درمان این موضوع استفاده و آنرا مورد پژوهش قرار دهیم. این تحقیق که یک مطالعه تجربی و تصادفی است بر روی 80 زن یائسه مراجعه کننده به پلی کلینیک شهید حیدری تهران صورت گرفته است. در یک گروه 40 نفر به مدت 8 هفته روزانه 80 گرم سویا تجویز و در گروه دیگر به مدت 8 هفته به طوردوره ای هورمونهای جایگزینی زنانه (20 روز پرمارین 625/0 میلی گرم روزانه که در 10 روز آخر با مدروکسی پروژسترون استات 5 میلی گرم روزانه همراه بوده است) تجویز گردید. در این افراد تعداد گرگرفتگی، ضریب رسیدگی سلولهای واژن و چربیهای خون (تری گلیسیرید، کلسترول توتال، hdl، ldl) قبل و بعد از درمان اندازه گیری و با هم مقایسه شد. نتایج به شکل زیر می باشد. تعداد گرگرفتگی قبل و بعد از درمان با سویا (ps=0/000) و همچنین (phrt=0/000)hrt اختلاف معنادار داشته است.درصد سلولهای پارابازال قبل و بعد از درمان با سویا (ps=0/000) و همچنین (phrt=0/0004)hrt کاهش معنادار داشته است. درصد سلولهای اینترمدیت قبل و بعد از درمان با سویا (ps=0/000) و همچنین (phrt=0/01)hrt افزایش معنادار داشته است (phrt=0/01)درصد سلولهای سوپرفاشیال قبل و بعد از درمان با سویا اختلاف معنادار نداشته است. (ps=0/182) مقدار سلولهای سوپرفاشیال قبل و بعد از درمان با hrt اختلاف معنادار داشته است. (phrt=0/000) مقدار تری گلیسیرید قبل و بعد از درمان با سویا و hrt اختلاف معنادار داشته است. (ps=0/0007,phrt=0/05) مقدار کلسترول توتال قبل و بعد از درمان با سویا اختلاف معنادار داشته. (ps=0/03) مقدار کلسترول توتال قبل و بعد از درمان با hrt اختلاف معنادار نداشته است. (phrt=0/915) مقدار ldl کلسترول قبل و بعد از درمان با سویا و hrt اختلاف معنادار داشته. (ps=0/02,phrt=0/015) مقدار hdl کلسترول قبل و بعد از درمان با سویا و hrt اختلاف معنادار نداشته است. (ps=0/207) ((phrt=0/984 نتیجه با توجه به اثرات مشابه سویا و hrt نتیجه می گیریم که اگر این گیاه در رژیم غذایی روزانه زنان گنجانده شود بسیار سودمند و مفید خواهد بود.