نام پژوهشگر: فرنوش عصاره
فرنوش عصاره علیرضا جلیلی فر
در سالهای اخیرتوجه روز افزونی نسبت به ساختار تعاملی و بلاغی نوشته های آکادمیکی شکل گرفته که باعث شده کانون توجه تحقیقات و مطالعات اخیر از بعد گزاره ای و صرفا خبری متون به شیوه هایی که از طریق ان نویسندگان روابط فردی وانسانی با خوانندگان برقرار می کردند تغییر یابد (هایلند 2004 ،136 p )، یعنی بر شیوه ها و ابزاری تمرکز یابد که نویسندگان بکار می برند تا حضور خود در نوشته های خود بعنوان فردی که نسبت به آنچه بیان می کند نظر بخصوصی دارد نمایان سازند . در همان زمان به تدریج مفهوم metadiscourse (گفتار در مورد گفتار) به عنوان واژه ای کلی برای طیفی از ابزاری که نویسندگان بکار میبرند تا آشکارا متن خود را سازماندهی کرده، خوانندگان را درگیر ساخته، و طرظ تفکر خود را هم نسبت به خوانندگان فرضی و هم نسبت به متن در حال شکل گیری مشخص کنند در نظر گرفته شد (هایلند و تسی 2004،156 -p). استفاده از ضمایر شخصی برای ارجاع به خود به عنوان زیر مجموعه ای از علایم metadiscourse هم می تواند در شکل گیری رابطه بین نویسنده-خواننده سهیم باشد وهم به نویسندگان کمک کند عقاید وطرز تفکر خود خود راارائه دهند و ازاین طریق به شکل گیری موضع نویسنده کمک کند. ازانجایی که استفاده از ضمایر شخصی نقش مهمی در شکل گیری موضع نویسنده در متن دارد هدف تحقیق حاضر بررسی استفاده از این شاخص بلاغی در بخش مقدمه مقالات تحقیقی زبانشناسی کاربردی ازنظر کیفی و کمی درطول زمان می باشد. تحقیقاتی که تاکنون انجام شده اند عامل زمان رادرساختار نوشته های دانشگاهی یا مباحثه ای به عنوان فاکتوری برجسته و حائز اهمیت که ممکن است در ایجاد تفاوت بین نوشته های سی سال قبل و انهایی که در طول پنج سل گذشته نوشته شده اند در نظر نگرفته اند. در نتیجه تحقیق حاضر از این زاویه مقالات تحقیقی را مورد بررسی قرار می دهد. ضمایر شخصی در هنگام استفاده در متون دانشگاهی کاربردهای گوناگونی پیدا می کنند که دلیل این امر استفاده های متفاوتی است که از انها در انواع مختلف نوشتار میشود. هاروود (2005) کاربردهای زیر را برای ضمایر شخصی شناسایی کرده است: کمک به نویسنده برای سازماندهی متن خود و راهنمایی خواننده در طول بحث بیان نظرات شخصی و ایده های علمی شرح تجارب و روش های فردی و تقدیر از سرمایه گذاران و افرادی که به هر طریق به پیشبرد تحقیق یاری رسانیده اند. در نتیجه وجود ضمایر شخصی کمک می کند خواننده در متن دیده شود که به خصوص وقتی نویسنده ادعایی علمی را مطرح می کند اهمیت ویژه ای می یابد. در نتیجه به نظر می رسد ذکر خود در متون دانشگاهی را باید جدی تر مورد بررسی قرار داد و از انجایی که هیچ تحقیق علمی تاکنون از نظرزمانی به این مسئله نپرداخته تحقیق حاضر درصدد است تفاوت های احتمالی موجوددر استفاده از ضمیراول شخص (مفرد یا جمع) در طول زمان را بررسی کند تا به رفع ابهام موجود دراین رابطه کمک کرده باشد. سه معیاری که در هین راستا مورد نظر بوده اند عبارتند از: ژانر، نوع متن، و رشته مورد تحقیق، که به ترتیب برای هر یک مقالات تحقیقی، مقدمه این نوع مقالات، ورشته زبانشناسی کاربردی در نظر گرفته شده اند. بازرمن (1998) در تعریفی که از ژانر داده بود اهمیت بسیاری برای عامل زمان قائل شده بود. شکوهی و کامیاب (2004) هم به این نکته اشاره کرده بودند که ژانرها در اثر وضعیت های تکرار شونده ایجاد می شوند، اما این وضعیت های تکرار شونده مدام در حال تغییرند، که دلیل ان تغییر جهان ودر نتیجه تغییر انسان هاست. کانون توجه تحقیق حاضر هم بردو دوره خاص بنا شده است: از سال 1976 تا 1980 و از سال 2006 تا 2010 و تلاش بر این است که به دو سوال زیر پاسخ داده شود: 1. ایا عامل زمان بر ساختمان منطقی مقدمه مقالات تحقیقی زبانشناسی کاربردی بادر نظر گرفتن ضمایر شخصی به عنوان زیر مجموعه ای از شاخص های گفتار در مورد گفتار تاثیر داشته است؟ 2. چه تفاوت هایی (هز نظر معنایی یا عملی) در استفاده از ضمایر اول شخص در مقدمه مقالات در طول زمان وجود داشته است؟ در انگلیسی ضمایر شخصی جمع در متن بسته به نوع مرجع دو نوع کاربرد خواهندداشت.: ضمایر شخصی جمع با مرجع انحصاری (ارجاع فقط به یک نفر) و ضمایر شخصی با مرجع غیر انحصاری که هر یک گروه بندی خاص خود راداراست. در این تحقیق، ماهیت، میزان استفاده، و توزیع ضمایر شخصی به شیوه ای کمی و کیفی با دقت مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. بررسی نتایج نشان داد که حدود چهل و پنج درصد مقالات مورد ارزیابی کاربرد حداقل یکی از انواع ضمایر را شامل می شدند. این یافته می تواند نشان دهنده این واقعیت باشد که مولفین مقالات تحقیقی از اهمیت استفاده از ضمایر شخصی برای برجسته سازی حضور نویسنده در متن و نشان دادن اعتبار یافته های پژوهش خویش آگاه هستند. همچنین، مشخص گردید در طول بازه 1976-1980 تعداد ضمایرفاعلی مفرد و جمع یکسان است، در حالیکه در دوره زمانی دوم میزان استفاده ازضمیر "من" و دیگر جلوه های آن دو برابر موارد استفاده از ضمیر "ما" می باشد. این یافته میتواند دال بر این نکته باشد که نویسندگان دوره سی ساله اول با استفاده فراگیر از ارجاعات شخصی جمع سعی داشتند از وارد کردن شخص خود در مقالاتشان جلوگیری کنند در حالیکه مولفین بازه زمانی جدیدتر موضع ایدئولوژیکی متفاوتی در نوشته هایشان اتخاذ می کردند. ایشان به وضوح مسئولیت هدایت خواننده در طول خواندن متن را به عهده می گرفتند. تفاوتهای موجود، به ویژه تمایل بیشترنویسندگان به استفاده از ضمایر شخصی مفرد، نشان دهنده اصول بیانگری نسبتأ متفاوت این دودوره زمانی می باشد.