نام پژوهشگر: على خلوصى

ترجمه رمان روز پادشاه
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده زبانهای خارجی 1392
  علی خلوصی   جهانگیر میرزا حسابی

رمانی از عبدلاه تاییا، نویسنده ی مراکشی. داستان دو پسر بچه ی همسن و سال ولی از دو طبقه ی اجتماعی مختلف. عمر از طبقه ی پایین اجتماع و خالد از طبقه ی مرفه. دو دوست صمیمی. مادر عمر، که به گفته ی خودش در حق او مادری نکرده، او را با پدرش که به لحاظ روحی به هم ریخته رها کرده و همراه برادر کوچکترش از آن شهر رفته است. قرار است روزی پادشاه حسن دو از شهر آنان عبور کند. در مدرسه یکی از شاگردان را برای شرفیاب شدن و بوسیدن دست پادشاه انتخاب می کنند. خالد است که عهده دار این مهم می شود. بالطبع عمر از این بابت بسیار دلگیر است. عمر، پس از یک سری توصیفات در باب خالد، ویلای خالد و خدمتکارشان هاده، تصمیم می گیرد خالد را در رودخانه غرق کند. بنابراین آنقدر از رودخانه نزد خالد تعریف می کند که او مشتاق به رفتن به آنجا می شود. پس از هل دادن خالد در رودخانه، که خود بسیار پشیمان هم می شود، خود نیز در جاده به انتظار مرگ مینشیند