نام پژوهشگر: تورج اردشیری نیا

تحلیل ماهیت مرگ از دیدگاه یاسپرس و هایدگر
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده علوم انسانی 1392
  تورج اردشیری نیا   مریم ثقفی

یاسپرس و هایدگر انسان را موجودی صاحب آزادی، اختیار و قدرتِ انتخاب می دانند که می تواند سرشت خود را تحقق ببخشد و بعد از ظهور در عالمِ وجود، آن چیزی خواهد بود که خود ساخته است و اینجاست که تازه خود را تعریف می کند که به لحاظ برخورداری از این توانایی ها در قبال هستی خویش مسئول است و این مسئولیت، توأم باترس آگاهی است و این ترس آگاهی، عامل محرک انسان برای کوشش بی وقفه و شدنی بی پایان برای به خودآمدن و نیل به نحوه ی بودن اصیل است. این شیوه ی خاص برای انسان بودن، مختصِ خود اوست و آن را از کسی تقلید نکرده است که اینجا انسان با خود صادق است. اینجا دیگر انسان، یک زندگیِ ایستا و منفعل ندارد و وجودش غیراصیل نیست. یاسپرس و هایدگر برآنند تا از اندیشه ی مرگ به وجود اصیل انسان دست یابند. یاسپرس وعده ی زندگیِ پس از مرگ را به ما می دهد اما نامیرایی را پس از خودآگاهی تبیین می نماید. نزد یاسپرس اگر انسان به منزله ی وجود صرفِ روزمره بوده و در بی ارادگی به سر برد و فاقد عشق باشد میراست و در آزادی به سر بردن و باتصمیم گیریِ قاطع زیستن و عشق ورزیدن نامیراست. هایدگر در بیان زندگیِ پس از مرگ، ما را با سکوت مواجه می سازد گرچه به هیچ وجه این امکان را رد نمی نماید. تأکید هایدگر نیز بر خودآگاهی است. تأکید این دو فیلسوف بر مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است. یعنی فعالیت و آگاهیِ مثبتِ ناشی از آن. مرگ آگاهی، راهی برای رسیدن به زندگی و نحوه ی بودن اصیل است. مرگ اندیشی این فرصت را به انسان می دهد که معنای زندگی خویش را به دست آورد و نسبت به وضعیت خودش در جهان شناخت پیدا کند و به معنایِ وجودیِ خویش پی ببرد. به این ترتیب مرگ اندیشی، غفلت و پوچی را از انسان دور ساخته و به زندگی در این دنیا مسئولیت و‍ ژرفا می بخشد. در نگاه یاسپرس و هایدگر فرهنگِ مرگ رو به زندگی دارد. از نظر ایشان اندیشه ی انسان می تواند ضمن گردش حول محور مرگ، به زندگی در این جهان و آینده ی این زندگی تعریف شود. اینان زندگیِ این جهانیِ انسان را پاس می دارند. ایشان در مرگ، برآمدن زندگی را جست و جو می کنند. در نزدشان مرگ آن چیزی است که انسان را وادار می سازد تا معنایِ زندگیِ خویش را بدست آورد. اینکه روزی خواهیم مُرد، نیاز شدیدی در ما به وجود می آورد تا معنایی از زندگی بیابیم. « مرگ »، اُفقِِ « بودن » است و سرزمینِ « شُدن ».