نام پژوهشگر: ناهید ابوطالبی
ناهید ابوطالبی اسحاق طغیانی
فروغ تابناک اندیشه های مولوی، نه تنها روزگار و سرزمین خویش را روشنایی بخشیده، بلکه ابعاد زمان و مکان را در نوردیده و از پس حصار قرون در کلام اندیشمندان و صاحبان حال بعد از او نیز تأثیر گذاشته است. یکی از این تأثیر پذیرفتگان، «جبران خلیل جبران» نویسنده و متفکر معاصر است که با وجود فاصله زمانی و تفاوت دین و سرزمین، همان نوای دردمندانه ای را سر می دهد که سینه شرحه شرحه از فراق نی مولانا را، به آتش کشیده بود. تأثیر پذیری چهره های علمی و ادبی از آثار و اندیشه های دیگران، موضوعی است که همواره توجه محققین را به خود جلب نموده است. مطالعه آثار و نوشته های جبران، نشان می دهد، او با منابع عرفان اسلامی به خصوص مثنوی معنوی، مأنوس بوده است.توجه به مضامینی چون :« نوای نی، عشق،مرگ جسم، بی تعلقی،انسان گرایی و تسامح و.. .که در آثار او نمود برجاسته ای دارد، تأثیر عمیق تفکر مولوی بر او را به نمایش می گذارد. سخنان جبران در کتاب معروفش« پیامبر » در بسیاری مواضع دقیقاً با اندیشه های مولوی در مثنوی برابری می کند. این تأثیر پذیری چنان عمیق و ظریف صورت گرفته که، جبران خلیل را «مولانای عرب ها» نامیده اند. نیلبکی که جبران در پیامبر از آن یاد می کند، همان نی است که مولانا، مثنوی را با آن آغاز می کند. همچنین حقایقی را که مولانا در داستان «پیر چنگی» درباره انسان و ارتباط او با ذات هستی بخش بیان می کند، در کتاب «پیامبر»به صورت رمزآمیز متجلی شده است. جبران در این اثر، خود را چنگی می داند که خداوند آن را می نوازد. آن چه در این پژوهش آمده است، بررسی بخشی از تفکرات مشترکی است که در آثار جبران خلیل و مثنوی مولوی دیده می شود و معمولاً در ادبیات تطبیقی مورد بررسی و مطالعه قرار می گیرد. در این نوع ادبیات، روابط و مناسبات ادبیات ملت ها و اقوام مختلف، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و از تأثیر و تأثر های فرهنگی و ادبی ملل مختلف، سخن به میان می آید. در پژوهش حاضر، هم نوایی این دو شخصیت ادبیات شرق و غرب، بررسی می شود تا نشان داده شود که تأثیر پذیری جبران خلیل جبران از مولوی، چگونه و به چه میزان بوده است.