نام پژوهشگر: شهاب کاوسی

ترجمه داستان الدوز و کلاغ ها، اثر صمد بهرنگی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده زبانهای خارجی 1391
  شهاب کاوسی   محمد زیار

پایان نامه? حاضر ترجمه ایست از کتاب صمد بهرنگی در حوزی ادبیات کودک بنام "اولدوز و کلاغ ها" که در سال ???? به نگارش وی درآمد و در سال ???? انتشار یافت. در این اثر نویسنده، زبان کودک را جهت بیان وقایع انتخاب نموده و نه تنها نقل قول ها بلکه شرح جریان اصلی داستان نیز که از زبان قصّه گو بازگو می شود آمیخته به زبانی کودکانه است. چنان به وفور شاهد اصطلاحات و عبارات کودکانه هستیم که در ذهن خود از شخص قصه گو کودک یا نوجوانی می سازیم. از این مطلب می توان به عنوان اولین چالش در ترجمه? حاضر نام برد. از منظر دیگر، از آنجا که زبان به کار گرفته شده در این کتاب زبان رایج دهه? چهل جامعه ایران می باشد، متن این داستان سرشار از عبارات قدیمی و در پاره ای از موارد حاوی اصطلاحات منسوخ می باشد که در این سالها از کمتر کسی شنیده یا در کمتر متنی خوانده می شود. در نتیجه جهت یافتن معادل های مناسب می بایست در ابتدا معادل های فارسی امروز آنها را جستجو کرد و سپس به سراغ معادل های آنها در زبان فرانسه گشت. پس از آن در سرتاسر کتاب شاهد جملاتی هستیم که به زبان گفتاری بیان شده است و این مساله بدون اغراق در اغلب سطور به چشم می خورد. از آنجا که زبان گفتار در زبان فرانسه از نظر ساختار بسیار مشابهت به زبان معیار دارد، از این رو نشان دادن تفاوت این نوع زبان به خواننده فرانسه زبان کاری سهل و ممتنع بود. و در نهایت زبان عامیانه و دوستانه متن است که نظر ها را به خود معطوف می کند. این بخش از ترجمه بود که بسیار ظریف و دشوار می نمود؛ چرا که در قدم اول و لزوماً معادل های زبان معیار فرانسه را می بایست جستجو کرد و سپس از آنجا به اصطلاحات عامیانه آن معادل ها راه گریزی پیدا کرد. نباید از نظر دور داشت که نام آوا ها در این داستان نقش به سزایی در انتقال مفهوم به عهده دارند. چه بسا در مواردی به دستگیری از معنا شتافته اند. از این دست نام آوها در زبان فرانسه می توان به کثرت یافت. کلیت این کار ترجمه را می توان چنین شرح داد که اینجانب در وهله? اول تلاش بر این داشتم که وفاداری خود را به معنا بیش از هر چیز دیگر حفظ کنم. می توانم به جرات از آن به عنوان دغدغه اصلی خود نام ببرم؛ به طوری که در تمامی این سطور ذهن خود را معطوف خواننده فرانسه زبانی کردم که روزی این ترجمه را خواهد خواند و اینکه آیا به درک حد اکثری متن و فرهنگی که با آن بیگانه است نائل می آید یا خیر؟ و با این افکار و تحلیل هایی که در ابتدا بدانها اشاره کردم بود که چالش های ترجمه? چنین متنی خودرا نمایان ساخت. بدین صورت بود که پس از درک مفهوم کلی متن که پس از بار ها مطالعه متن فارسی میسّر شد، شروع به ترجمه کردم. در ابتدا جملاتی را که با یکدیگر ارتباط معنایی و ساختاری داشتند در نظر گرفته و سپس به نزدیکترین مفهوم در زبان فرانسه بر می گرداندم. در مرحله? بعدی کلماتی را که به متن فارسی صرفاً رنگ و لعاب بخشیده بود، از قبیل کلمات مترادف و هم معنی ، و نبود آنها به درک مفهوم متن لطمه وارد نمی آورد، با در نظر گرفتن ظرفیت زبان مقصد به ترجمه? اولیه اضافه می کردم؛ و در آخرین مرحله ارتباط معنایی جملات را با هم بررسی کردم که آیا در زبان مقصد هم ارتباطشان همانند زبان مبدا حفظ شده است یا خیر. در این راه، فرهنگ واژگان فارسی-فرانسه تنها نیمی از مسیر را هموار می ساخت و نیمه? دوم بالاجبار ، جهت یافتن معادل های مناسب به فرهنگ فرانسه-فرانسه منتهی می شد. و این فرایند با حضور واژگان و عبارات قدیمی و عامیانه زمان و دقت بیشتری می طلبید.