نام پژوهشگر: شیما دادفر
شیما دادفر ناصر عظیمی
در این پژوهش بنا به نظریه هیلهورست، فضا به عنوان نظامی در نظر گرفته شده است که خود از خرده نظام-هایی دیگر به عنوان عناصر تشکیل دهنده ساختار نظام، تشکیل می گردد و بنا به نظر راندینلی ایجاد نظام سلسله مراتب سکونتگاهی وابستگی هایی را بین حوزه های روستایی با شهرهای کوچک و بین شهرهای کوچک با شهرهای بزرگ به وجود می آورد و این تعامل فضایی و اجتماعی- اقتصادی را پایگاه اصلی توسعه می شناسد. در این رساله شهرهای استان از جنبه رویکرد ufrd ، سکونتگاه ها از نظر اندازه و مکان گزینی مورد بررسی قرار گرفته و انواع خدمات و تسهیلات، زیر ساخت ها و فعالیت های مولد موجود در آن ها و سلسله مراتب سکونتگاهی بر اساس تعداد و انواع عملکردهایی که دارند مورد بررسی و آزمون قرار گرفته و بدین ترتیب توزیع فضایی عملکرد ها در درون منطقه مشخص گشتند. در بررسی ها و تحلیل های صورت گرفته با استفاده از روش های تحلیل عاملی، تاکسونومی و تحلیل خوشه ای سکونتگاه ها، با توجه به عملکردهایشان سطح بندی شدند. در بررسی نظام شهری استان مازندران به نتایجی دست یافتیم که به اختصار به شرح زیر می باشد: 1- به طور کلی بررسی سلسله مراتب شهری استان و روند تحول آنها نشان می دهد که استان مازندران در حال حاضر با مشکلات کلان شهرها و عدم تعادل توزیع جمعیت روبرو نمی باشد. 2- همان گونه که پیش از این نیز بیان گردید الگوی رتبه اندازه استان مازندران از الگوی چندگانه (binary) به الگوی رتبه اندازه (theorical) گرایش یافته است. این الگوی توزیع محصول شکل گسترش استان می باشد که در امتداد خط ساحل دریای خزر به صورت یک نوار عرضی باریک گسترده شده است. این نوار فقط ناحیه جلگه ای آن به سکونت و فعالیت اختصاص یافته است. این بدان معنی است که در چنین شکلی از گسترش امکان تسلط یک شهر بر شبکه شهری منطقه میسر نخواهد بود در واقع در این پهنه مجتمع شهری با شهرهایی که در کنار هم پدید آمده اند رشد کرده و در سلسله مراتب بالای این شبکه توانسته اند در فواصل معینی از یکدیگر ایفای نقش کنند. البته با اینکه الگوی کلی نظام شهری استان از الگوی نخست شهری پیروی نمی کند اما با توجه به رتبه بندی شهر ها دریافتیم که تجمع حوزه های شهری در مرکز استان می باشد و محل استقرار شهرها توزیع فضایی مناسبی ندارند. 3- در شکل گیری نظام شهری یک منطقه عوامل مختلفی تأثیرگذار هستند. همانطور که در فصل قبل بیان گردید در شکل گیری و توسعه نظام شهری استان مازندران مجموعه ای از عوامل همچون عوامل طبیعی و توپوگرافی، شبکه ارتباطی و راه ها، اقتصادی، سیاسی و همجواری با کلان شهر تهران موثرند. در بررسی عامل طبیعی به این موضوع اشاره گردید که هرکجا که جلگه عریض تر شده باعث ایجاد شهرهای بزرگتر و پرجمعیت تر شده و همچنین در نقاط مرتفع تر به سبب عدم دسترسی به راه مناسب و شرایط اقلیمی خاص شهرها توسعه نیافته اند. در بررسی راه های ارتباطی نیز دریافتیم که بیش از 64% شهرهای استان در کنار شبکه اصلی درون استانی و راه های ارتباطی منتهی به استان های تهران و البرز، گلستان، گیلان و سمنان تکوین وتوسعه یافته اند. نتایج حاصل از بررسی هر عامل در تأیید عوامل دیگر برآمدند به طوری که می توان گفت تمامی عامل های بررسی شده همدیگر را تأیید و تقویت کرده و شهرهای بزرگتر که در مسیرهای اصلی قرار دارند، در مناطق جلگه ای عریض تر قرار دارند و همچنین به راههای ارتباطی با استان تهران دسترسی بهتری دارند. 4- نرخ رشد جمعیت شهری استان نسبتاً بالا و در حد ملی است . 5- تمرکز 50 درصدی جمعیت شهری استان در چهار شهر ساری، قائمشهر، بابل و آمل لزوم توجه به گرایش قطبی شدن این شهرها را گوشزد می نماید. 6- شهرهای کوچک استان به لحاظ تعداد، سهم زیاد و به لحاظ جمعیت سهم ناچیزی را به خود اختصاص داده اند. 7- از تحلیل عملکردی شهرهای استان که از ترکیب روش های تحلیل عاملی، تاکسونومی عددی و تحلیل خوشه ای سطح بندی شهرهای استان حاصل شد. البته این سطح بندی حاصل تحلیل وضعیت موجود بوده و در بخش پیشنهادات جهت بهبود وضعیت کنونی پیشنهاداتی ارائه خواهد شد.