نام پژوهشگر: نور محمد تربتی نژاد
وحیده رزم آذر نور محمد تربتی نژاد
در این تحقیق ارزش غذایی (ترکیبات شمیایی، قابلیت هضم و قابلیت تولید گاز) دانه و علوفه سه نوع بقولات کشت شده در استان اردبیل مورد مطالعه قرار گرفتند. بقولات مورد ارزیابی شامل ماشک (vicia sativa)، خلر (lathyrus sativus) و گاودانه vicia ervilia)) از خانواده fabaceae بودند. دانه های مورد آزمایش دارای پروتئین خام 34/29-89/23 درصد،ndf 63/36-12/31 درصد، قابلیت هضم ماده خشک 93/84-86/71 درصد، پتانسیل تولید گاز00/80-17/72 میلی لیتر، نرخ تولید گاز (103/0-084/0 میلی لیتر بر ساعت، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر 506/1-313/1میلی مول، و انرژی قابل متابولیسم 72/11-35/10 مگاژول بر کیلوگرم بودند. ارزش های فوق برای علوفه بقولات آزمایشی به ترتیب 05/19-99/14 درصد، 28/44-72/39 درصد، 46/61- 60/56 درصد، 23/52-88/44 میلی لیتر، 133/0-104/0 میلی لیتر بر ساعت، 055/1-91/0 میلی مول، 66/9-64/8 مگاژول بر کیلو گرم بود. در بین دانه های آزمایشی دانه گاودانه با پتانسیل گاز تولیدی 80 میلی لیتر، نرخ تولید گاز 103/0 میلی لیتر بر ساعت، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر 506/1 میلی مول و انرژی قابل متابولیسم 72/11 مگاژول بر کیلو گرم دارای بالاترین ارزش و دانه ماشک با پتانسیل گاز تولیدی 18/72 میلی لیتر، نرخ تولید گاز 083/0 میلی لیتر بر ساعت، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر 313/1 میلی مول و انرژی قابل متابولیسم 35/10 مگاژول بر کیلو گرم دارای کمترین ارزش بود. فاکتورهای فوق برای علوفه گاودانه به ترتیب 23/52 میلی لیتر، 133/0 میلی لیتر بر ساعت، 055/1 میلی مول و 66/9 مگاژول بر کیلو گرم برآورد شدند. علف ماشک کمترین پتانسیل تولید گاز (88/44 میلی لیتر)، اسید چرب کوتاه زنجیر (91/0 میلی مول) و انرژی قابل متابولیسم ( 64/8 مگاژول بر کیلو گرم) و علف خلر کمترین میزان نرخ تولید گاز (104/0 میلی لیتر بر ساعت) در بین علوفه دارا بودند. با این حال دانه گاودانه نسبت به سایر مواد خوراکی به دلیل ویژگی های تخمیر و مواد مغذی از ارزش غذایی بالاتری برخوردار می باشد. به طور کلی مواد خوراکی مورد آزمایش، از نظر قابلیت هضم میزان تولید گاز و انرژی قابل متابولیسم متفاوت بودند، به طوری که بر فراسنجه های تجزیه پذیری اثر معنی داری داشتند.
مجید مهدوی کلاته نو نور محمد تربتی نژاد
به منظور ارزیابی کنجاله گوار به روشهای آزمایشگاهی و حیوان زنده و نیز مقایسه آن با کنجاله های سویا، آفتابگردان، پنبه دانه و کلزا در تغذیه بره های پرواری نژاد زل آزمایشی در 4 مرحله انجام شد. در مرحله اول ترکیب شیمیایی کنجاله های آزمایشی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که از لحاظ ماده خشک بین کنجاله های آزمایشی اختلاف معنی دار وجود ندارد (05/0p>). ولی کنجاله گوار دارای بالاترین و کنجاله آفتابگردان دارای کمترین مقدار پروتئین بودند (05/0p>). نتایج حاصله از اندازه گیری خاکستر کنجاله ها نشان داد کنجاله گوار بیشترین و کنجاله سویا داری کمترین میزان خاکستر می باشند (05/0p<). بین کنجاله های آزمایشی کنجاله کلزا حاوی بیشترین و کنجاله گوار حاوی کمترین میزان فیبر محلول در شوینده اسیدی بود (05/0p<). در بخش فیبر محلول در شوینده خنثی کنجاله های پنبه دانه و کلزا به ترتیب دارای بیشترین و کمترین میزان فیبر محلول در شوینده خنثی بودند (05/0p<). نتایج حاصل از آنالیز میزان کلسیم و فسفر نشان دهنده وجود اختلاف در این بخش از ترکیب شیمیایی کنجاله ها بود (05/0p<). مرحله دوم آزمایش، اندازه گیری تجزیه پذیری کنجاله های آزمایشی در 0، 2، 4، 8، 16، 24، 48 و72 ساعت پس از تغذیه و بررسی فراسنجه های تجزیه-پذیری بود. در ساعات مختلف پس از تغذیه روند تقریباً ثابتی در مورد تجزیه پذیری کنجاله های مختلف وجود داشت. نتایج نشان داد که بین تجزیه پذیری کنجاله گوار و دیگر کنجاله های مورد آزمایش در ساعات مختلف اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0p<). در بخش فراسنجه های تجزیه پذیری و تجزیه پذیری موثر در سرعتهای عبور 2%، 5% و 8% در ساعت نیز بین کنجاله های آزمایشی اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0p<). اندازه گیری فراسنجه های پروتئین کنجاله ها بر اساس سیستم کربوهیدرات و پروتئین خالص کرنل مرحله سوم آزمایش بود. نتایج نشان داد بین فراسنجه های cncps کنجاله گوار و سایر کنجاله های مورد آزمایش اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0p<). در بخش a، کنجاله سویا دارای بالاترین و کنجاله آفتابگردان دارای کمترین میزان بودند (05/0p<). در بخش 1b کنجاله های سویا و پنبه دانه به ترتیب حاوی بیشترین و کمترین مقدار 1b بودند (05/0p>). در بخش b2 پروتئین کنجاله ها، اختلافی بین کنجاله گوار و سویا مشاهده نشد (05/0p>). در این بخش کنجاله آفتابگردان دارای بیشترین مقدار بود (05/0p<). با توجه به نتایج تنها تفاوت مشاهده شده در میزان b3 مربوط به کنجاله کلزا بود که مقدار آن بطور معنی داری بیشتر از سایر کنجاله ها بود (05/0p<). مرحله چهارم آزمایش بررسی اثر کنجاله های مختلف بر پارامترهای عملکردی و فراسنجه های خونی بره های پرواری نژاد زل بود. آنالیز آماری داده ها بیانگر عدم وجود اختلاف معنی دار بین تیمارهای مختلف از نظر افزایش وزن روزانه بود (05/0p>). بین مصرف خوراک تیمارهای مختلف اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0p<). مقدار مصرف خوراک در بره های تغذیه شده با کنجاله سویا بیشتر و کنجاله کلزا کمتر از سایر تیمارها بود. بین میزان ضریب تبدیل غذایی در تیمار حاوی کنجاله گوار با سایر تیمارها اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0p<). کنجاله گوار دارای مناسب ترین مقدار ضریب تبدیل غذایی بود (05/0p<). نتایج بررسی فراسنجه-های خونی نشان داد که در بخش مربوط به ازت اوره ای خون، کنجاله گوار دارای بیشترین مقدار و آفتابگردان دارای کمترین مقدار بودند (05/0p>). پروتئین کل خون بره های تغذیه شده با کنجاله گوار از سایر تیمارها کمتر بود (05/0p<) و کنجاله کلزا دارای بیشترین میزان پروتئین کل خون بود (05/0p<). با توجه به وجود تشابهات زیاد ارزش غذایی کنجاله گوار با کنجاله سویا به عنوان مکمل پروتئینی رایج مصرفی در ایران و با توجه به نتایج پژوهش حاضر مخصوصا نتایج مربوط به پرواربندی، کنجاله گوار می تواند جایگزین مناسبی برای بخش پروتئینی جیره باشد.
وحید کریمی نور محمد تربتی نژاد
دو آزمایش جداگانه به منظور تعیین فراسنجه های تجزیه پذیری ماده خشک، پروتیین خام و الیاف نامحلول در شوینده ی خنثی سیلاژ ذرت بلند و کوتاه و مطالعه اثرات این دو نوع سیلاژ در تیمارهایی با و بدون مکمل چربی، بر مصرف خوراک، قابلیت هضم، فعالیت جویدن، نرخ ترشح بزاق، نرخ عبور مواد جامد هضمی شکمبه ای و برخی فراسنجه های اکوسیستم شکمبه انجام شد. در این آزمایش از 4 رأس گوسفند فیستولادار نژاد زل با میانگین وزن 2±36 کیلوگرم در قالب طرح چرخشی متوازن 4×4 و 4 دوره ی 28 روزه استفاده شد. برای تعیین فراسنجه های تجزیه پذیری از طرح کاملاً تصادفی استفاده گردید. تیمارها عبارت بودند از سیلاژ ذرت بلند و 4 درصد مکمل چربی، سیلاژ ذرت بلند و صفردرصد مکمل چربی، سیلاژ ذرت کوتاه و 4 درصد مکمل چربی، سیلاژ ذرت کوتاه و صفردرصد مکمل چربی. در این آزمایش نمک کلسیمی اسید چرب بلند زنجیر به عنوان مکمل چربی مورد استفاده قرار گرفت. به طورکلی، فراسنجه های تجزیه پذیری سیلاژ ذرت کوتاه بیشتر از سیلاژ ذرت بلند بودند. برای ماده ی خشک، بخش سریع تجزیه در سیلاژ کوتاه و بلند به ترتیب22/11و 13/7 درصد و بخش کند تجزیه 48/49 و 17/42 درصد به دست آمد که اختلاف آن ها معنی دار بود (05/0>p). برای الیاف نامحلول در شوینده ی خنثی، بخش سریع تجزیه در سیلاژ کوتاه و بلند به ترتیب 08/10و 0079/0 درصد بود که اختلاف معنی داری با هم داشتند. در ضمن، تجزیه پذیری موثر سیلاژ بلند و کوتاه برای بخش الیاف نامحلول در شوینده ی خنثی در سطوح 4، 6 و 8 درصد از نرخ عبور فرضی، به ترتیب 65/73، 67/73، 69/73 و 53/55، 55/55 و 57/55 درصد در ساعت به دست آمد که اختلافات موجود در هر سطح بین دو نوع سیلاژ بلند و کوتاه معنی دار بود (05/0>p). کاهش اندازه ذرات، مصرف خوراک و مصرف مواد مغذی را تحت تأثیر قرار نداد، در صورتی که مکمل سازی چربی سبب افزایش معنی دار مصرف ماده آلی (02/0= p)، پروتیین خام (006/0= p) و عصاره ی اتری (0001/0>p) گردید. معنی دار شدن اثر متقابل اندازه ذرات سیلاژ ذرت و مکمل چربی نشان داد که مکمل سازی چربی سبب افزایش معنی دار مصرف ماده آلی، پروتیین خام و عصاره ی اتری در جیره های حاوی سیلاژ بلند نسبت به جیره های حاوی سیلاژ کوتاه می شود. قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، الیاف نامحلول در شوینده ی خنثی، پروتیین خام، عصاره اتری، خاکستر و کربوهیدرات های غیر الیافی تحت تأثیر کاهش اندازه ذرات قرار نگرفتند، اما مکمل سازی چربی سبب افزایش معنی دار قابلیت هضم بخش عصاره اتری شد. زمان مصرف خوراک، زمان نشخوار و کل فعالیت جویدن با کاهش اندازه ذرات و مکمل سازی چربی تحت تاثیر قرار نگرفت. کاهش اندازه ی ذرات سبب افزایش معنی دار زمان نشخوار به ازای الیاف موثر فیزیکی مصرفی دو الکی شد (04/0=p) در حالی که مکمل سازی چربی نتوانست تأثیری بر این بخش داشته باشد. مکمل سازی چربی سبب شد که زمان جویدن به ازای ماده ی خشک مصرفی (از 76/256 به 62/178 دقیقه در کیلوگرم) (02/0= p) و الیاف موثر فیزیکی مصرفی سه الکی (از 61/539 به 19/373 دقیقه در کیلوگرم)(02/0= p) کاهش معنی داری پیدا کند در حالی که کاهش اندازه ذرات هر چند سبب کاهش زمان جویدن به ازای ماده خشک مصرفی (از 70/ 234 به 68/200 دقیقه در کیلوگرم) و الیاف موثر فیزیکی مصرفی سه الکی (از 24/494 به 57/418 دقیقه در کیلوگرم) شد، اما این کاهش معنی دار نبود. اندازه ذرات تأثیری بر ترشح بزاق نداشت اما مکمل سازی چربی سبب کاهش معنی دار ترشح بزاق به ازای ماده خشک مصرفی (از 48/0 به 26/0 لیتر)(01/0=p) ، الیاف نامحلول در شوینده خنثی مصرفی(از 21/1 به 69/0 لیتر)(02/0=p) و الیاف موثرفیزیکی مصرفی 3 الکی(از 21/1 به 67/0 لیتر)(02/0=p) گردید. کاهش اندازه ی ذرات سبب شد تا درصد مواد باقی مانده بر روی الک 35/6 میلی متری در آزمایش کاهش اولیه ی اندازه ی ذرات طی جویدن به طور معنی داری (از 87/25 به 85/39درصد)(01/0=p) افزایش پیدا کند در حالی که مکمل سازی چربی سبب شد تا درصد مواد باقی مانده بر روی الک 35/6 میلی متری کاهش (از 00/42 به 72/23درصد) معنی داری(004/0=p) داشته باشد. مکمل سازی چربی تأثیری بر بخش عصاره ی اتری، پروتیین خام و الیاف نامحلول در شوینده ی خنثی محتویات جامد شکمبه ای نداشت، اما کاهش اندازه ی ذرات سبب کاهش معنی دار بخش پروتیین خام (از 72/14 به 85/13درصد)(0001/0>p) و افزایش معنی دار الیاف نامحلول در شوینده ی خنثی (از 25/59 به 75/60 درصد)(003/0=p) گردید. کاهش اندازه ی ذرات تأثیری بر بخش عصاره ی اتری محتویات جامد شکمبه ای نداشت. با کاهش اندازه ی ذرات نرخ عبور مواد جامد از شکمبه (از 04/3 به 47/3 درصد در هر ساعت) افزایش پیدا کرد که این افزایش معنی دار بود (01/0=p). افزودن مکمل چربی به جیره سبب افزایش معنی دار کل زمان ماندگاری (از 41/25 به 07/27 ساعت)(18/0=p) شد. کاهش اندازه ی ذرات و مکمل سازی چربی تأثیری بر زمان تأخیر مارکر در شکمبه، حجم بخش مایع، وزن بخش مایع ، وزن بخش جامد، نیتروژن آمونیاکی وph شکمبه نداشت اما زمان نمونه برداری اثر معنی داری برph شکمبه ی دام های تغذیه شده با دو سطح اندازه ی ذرات و دو سطح چربی داشت (02/0=p) به طوری که با افزایش زمان نمونه برداری مقدار ph شکمبه افزایش پیدا می کرد. درجیره های کوتاه 12 ساعت بعد از تغذیه، مقدار نیتروژن آمونیاکی (94/6 میلی گرم در هر دسی لیتر) تفاوت معنی داری(02/0=p) با زمان های 5/7 (14/8 میلی گرم در هر دسی لیتر) و 5/3 (58/8 میلی گرم در هر دسی لیتر) داشت. این آزمایش نشان داد که کاهش اندازه ی ذرات سیلاژ ذرت با تأثیر گذاری بر زمان نشخوار می تواند منبع مناسبی برای تحریک فعالیت جویدن، افزایش نرخ ترشح بزاق و بهبود سلامت شکمبه باشد. لغات کلیدی: تجزیه پذیری، اندازه ذرات، مکمل چربی، قابلیت هضم، فعالیت جویدن، ترشح بزاق، نرخ عبور، گوسفند
روح اله قربانی نور محمد تربتی نژاد
به منظور تعیین اثر محلول بیوژنیک ضد اسهال (cbas) بر عملکرد و پارامترهای ایمنی در گوساله های تازه متولد شده هلشتاین تعداد 18 راس گوساله در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تیمار آزمایشی با سطوح صفر، 8 و 16 میلی لیتر از محلول بیوژنیک در نظر گرفته شد. افزودن محلول بیوژنیک در آغوز و شیر صبحگاهی از اولین صبح روز آزمایش آغاز و تا روز پنج ادامه یافت. مصرف روزانه و هفتگی ماده خشک خوراک مصرفی و اضافه وزن گوساله ها، رکورد برداری شدند. نمونه گیری از خون گوساله ها بلافاصله پس از تولّد و روزهای 7، 14، 28، 42 و زمان از شیرگیری صورت گرفت. پس از 3 روزگی آب و جیره ی آغازین به صورت آزاد در اختیار تمام گوساله های آزمایشی که در جایگاه های انفرادی نگه داری می شدند قرار گرفت. وزن کشی گوساله ها در هنگام تولد، 30 و 60 روزگی انجام شد. میانگین مصرف روزانه و هفتگی خوراک بطور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای حاوی محلول بیوژنیک قرار گرفت. مقایسه میانگین های وزن به روش آزمون دانکن نیز نشان داد که میانگین ها دارای اختلاف معنی داری می باشند و با گذشت سن گوساله ها وزن بیشتری ایجاد شده است (05/0p < ). مصرف استارتر در تیمار 8 میلی لیتر و 16میلی لیتر بیشتر از تیمار شاهد بود (01/0>p) و همچنین دوره های مختلف اثر معنی داری بر استارتر مصرفی داشتند (01/0>p)، ولی اثر متقابل دوره در تیمار معنی دار نبود. نتایج نشان داد که اختلاف معنی داری بین تیمارهای مختلف از نظر غلظت گلوکز ، igg و igf1 خون در زمان های مختلف وجود نداشت. میانگین مقدار کل پروتئین سرم خون در تیمارهای شاهد، 8 و 16 میلی لیتر برای کل دوره آزمایش به ترتیب 33/6، 54/6 و 31/6 گرم در دسی لیتر بود، که اختلاف معنی داری بین میانگین کل در سه تیمار مشاهده نشد. نمره ی وضعیت سلامت و نیز نمره وضعیت مدفوع گوساله های تیمارهای مختلف از نظر آماری تفاوت معنی دار داشت (05/0p < ). بطور کلی استفاده از مکمل cbas در آغوز و شیر گوساله های شیری با توجه به مصرف بیشتر استارتر و افزایش وزن موجب کاهش سن از شیرگیری شد.
حسن یکتا نور محمد تربتی نژاد
چکیده به منظور بررسی ارزش غذایی کنگر (cynara scolymus) عمل آوری نشده و عمل آوری شده با ملاس و مقایسه آن ها با سایر علوفه مورد استفاده در تغذیه بره های پرواری مغانی، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی در یک مرحله انجام گرفت. پس از عمل آوری کنگر با سطح 10 درصد ملاس، ترکیب شیمیایی کنگر خشک وسیلو تعیین شد. نتایج نشان داد که از لحاظ میانگین ماده خشک، بین کنگر خشک و سیلو اختلاف معنی داری وجود نداشت. بره ها طی یک دوره دو هفته ای جهت عادت دهی با تیمارهای آزمایشی مورد تغذیه قرار گرفتند. خوراک هر تیمار در دو وعده صبح و بعد از ظهر در اختیار آنها قرار گرفت. دوره پروار 84 روز (12 هفته) بود که پس از پایان دوره عادت پذیری شروع شد. در این مدت از جیره پرواری متعادل شده استفاده شد. روز اول آزمایش (پس از پایان دوره عادت پذیری) قبل از دادن خوراک صبح، بره ها که 14 تا 16 ساعت از آب و غذا محروم بوده اند وزن کشی شده و وزن اولیه مشخص و بره ها پس از پلاک کوبی به جایگاه های انفرادی منتقل گردید. مصرف خوراک هنگام ریختن خوراک هر وعده در آخور، باقی مانده روز قبل از ته آخور جمع آوری شد. مقدار خوراک جمع آوری شده از ته آخور در طول هر هفته ثبت و از مقدار خوراکی که در طول هر هفته در آخور ها ریخته می شود کسر می گردیده و در انتها عدد به دست آمده نشان دهنده مقدار مصرف خوراک در هر تیمار در هر هفته بود. وزن کشی بره ها هر دو هفته یکبار پس از 14 تا 16 ساعت محرومیت از آب و خوراک صورت می گرفت. ضریب تبدیل غذایی با استفاده از اطلاعات مربوط به میزان مصرف خوراک و افزایش وزن هر بره در تیمارهای مختلف محاسبه شد. فاکتورهای خونی در طول دوره آزمایش خونگیری از دام ها 2 مرتبه یکی در ابتدای دوره و دیگری در انتهای دوره به منظور تعیین اوره و گلوکز ازطریق رگ گردنی انجام شد. سرم نمونه های خون توسط دستگاه سانتریفیوژ (3000 دور به مدت 5 دقیقه) جدا شده و جهت تعیین گلوکز و اوره سرم خون با استفاده ازکیت های تجاری وبه روش اسپکتروفتومتر استفاده شد. تیمارهای آزمایشی به ترتیب شامل: 1) جیره بدون کنگر(جیره شاهد)، 2) جیره حاوی 10 درصد کنگر خشک،3) جیره حاوی 15 درصد کنگر خشک، 4) جیره حاوی 10 درصد کنگر سیلو شده و 5) جیره حاوی 15 درصد کنگر سیلو شده بودند. تیمارها از نظر مصرف خوراک اختلاف معنی داری با هم نداشتند. افزایش وزن روزانه در بره های تغذیه در تیمار شاهد وبعد 15درصد کنگر سیلو بیشتر از بره های تغذیه شده با سایر تیمار ها بود، ولی تیمارها از نظر افزایش وزن روزانه اختلاف معنی داری با هم نداشتند. ضریب تبدیل غذایی در تیمار شاهد پایین تر از سایر تیمار ها بود و بعد مربوط به تیمار 10 و 15 درصد کنگر سیلو می شود. هرچندکه تیماره ها اختلاف معنی داری با هم داشتن (05/0p> ). بین تیمارها از نظر فراسنجه های خونی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p> ). هر چند در بره های تغذیه شده جیره شاهد و کنگر سیلو -شده سطح ازت اوره ای و گلوکز بیشتر از بره های تغذیه شده با سایر تیماره ها بود. اختلاف معنی داری در هزینه خوراک مصرفی بین تیمارها وجود داشت(05/0p<). هزینه خوراک برای تولید هر کیلوگرم افزایش وزن زنده در تیمارشاهد بیشتر از سایر گروها بود هر چند که با تیمار دوم تفاوت معنی داری نداشت (05/0p> ). عمل آوری کنگر منجر به افزایش معنی-دار سود اقتصادی شد، تیمارهای کنگر خشک وسیلو شده نیز سود بیشتری را نسبت به تیمار شاهد داشتند (05/0p< ). به طورکلی، با توجه به هزینه کم و ارزش غذایی مناسب کنگر و همچنین بهبود عملکرد بره های تغذیه شده با این کنگر، استفاده از آن در جیره بره های پرواری می تواند مفید باشد . کلمات کلیدی کنگر خشک ، کنگرسیلو، گوسفند، ملاس
علی میرزائی نور محمد تربتی نژاد
در این تحقیق تأثیر سطوح مختلف جایگزینی کاه گندم عمل آوری شده با قارچ خوراکی پلوروتوس ارینجی به جای کاه گندم معمولی در جیره پایه، بر قابلیت عملکرد پروار، فراسنجه-های خونی بره های نر افشاری و ترکیبات شیمیایی کاه گندم موردمطالعه قرار گرفت. قارچ پلوروتوس ارینجی در شرایط فوق سترون در آزمایشگاه فرآوری و آماده کشت گردید. کاه گندم طبق استانداردهای جهانی به مدیوم و بستر مخصوص پرورش قارچ تبدیل شد. اسپان قارچ ارینجی با نسبت 50-30 گرم در 1 کیلوگرم مدیوم کاه گندم تلقیح و به سالن قارچ انتقال داده و بعد از دوره انکوباسیون 24 روزه و کامل شدن سیکل عمل آوری و برداشت محصول مورد آزمایش قرار گرفت. این آزمایش با تعداد ?? رأس بره نر پرواری نژاد افشاری با میانگین وزن 21/30 کیلوگرم در قالب طرح مشاهدات تکرار در زمان با ? تیمار انجام شد. در جیره آزمایشی کاه عمل آوری شده به مقدار صفر (جیره ?)، ?? درصد (جیره ?)، ?? درصد (جیره ?) و ??? درصد (جیره ?) جایگزین کاه گندم در جیره پایه گردید. مدت دوره آزمایش ?? روز (? روز برای سازگاری و ?? روز آزمایش) در نظر گرفته شد. در طول دوره پرواربندی بره ها هر ?? روز یک بار وزن کشی شدند و میانگین افزایش وزن روزانه، میانگین مصرف خوراک روزانه و ضریب تبدیل خوراک در آن ها تعیین گردید. نمونه های خون از بره ها در هفته های صفر، 4، 8 و 12 گرفته شد. نتایج این آزمایش نشان داد. درصد پروتئین خام، خاکستر خام، کلسیم و فسفر در کاه گندم عمل آوری شده نسبت به کاه گندم معمولی (شاهد) افزایش معنی دار و نسبت الیاف خام کاه عمل آوری شده نسبت به شاهد کاهش معنی دار داشت (p<0.05). جایگزین کردن 75 درصد و 100 درصد کاه عمل آوری شده به جای کاه معمولی سبب افزایش مصرف ماده خشک روزانه و افزایش وزن روزانه در تیمارهای 3 و 4 نسبت به تیمار شاهد شد (p<0.05). ضریب تبدیل در تیمار 3 نسبت به تیمار شاهد پایین تر بود (p<0.05). جایگزین کردن سطوح مختلف کاه گندم عمل آوری شده با قارچ تأثیر معنی داری بر غلظت گلوکز و نیتروژن اوره ای خون نداشت (p>0.05). جایگزین کردن سطوح 75 درصد و 100 درصد کاه عمل آوری شده سبب افزایش معنی دار پروتئین تام خون در تیمار 3 و 4 نسبت به تیمار شاهد شد (p<0.05). به طورکلی می توان نتیجه گرفت که کاه گندم عمل آوری شده می تواند موجب افزایش مصرف خوراک، افزایش وزن و بهبود ضریب تبدیل غذایی در بره های نر افشاری شود.