نام پژوهشگر: محمد حسین صنعتی

بررسی ارتباط ژن رسپتور اینترلوکین vii و ms در بیماران ایرانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم 1388
  مژگان احمدزاده راجی   محمد حسین صنعتی

چکیده: مولتیل اسکلروزیس (ام اس) یکی از بیماریهای مزمن سیستم اعصاب مرکزی است که در نقاط مختلف جهان شایع است این بیماری در میان جوانان و زنان بیشتر بروز می کند و منجر به بروز علائمی عصبی مانند کاهش بینایی، بی حسی، فلج و مشکلات حرکتی می گردد. اینترلوکین 7 گلیکوپروتئین 25 کیلو دالتونی است که در تنظیم خونسازی ولنفوپواز دخالت دارد با توجه به اینکه ژن گیرنده اینترلوکین-7 به عنوان یک ژن مرتبط با بیماری ام اس شناخته شده است، بررسی این ژن حائزاهمیت است .پیامهایی که توسط il-7 انتقال پیدا می کند، از ناحیه سیگنال دهنده داخل سلولی گیرنده il-7 آغاز می گردد. به منظور بررسی این ارتباط ،از شصت نفر بیمار و به همین تعدادافراد کنترل ظاهراً نرمال که موردی از ام اس در سابقه فامیلی نداشتند، نمونه خون تهیه گردید و پس از استخراج دی.ان.ا و کیفیت سنجی با استفاده ازپرایمرهای اختصاصی برای نواحی اگزونی 2، 4و ناحیه پروموتر، توسط تکنیک pcr ، تکثیر صورت گرفت و درحضور نمونه های کنترل،غربالگری اولیه با روش sscp انجام گردیدو الگوهای متفاوت با نمونه کنترل، جهت تعیین توالی ارسال گردیدند.درنتایج به دست آمده از sscp در ناحیه اگزون2،دو الگوی متفاوت ودر ناحیه اگزون 4 ، سه الگوی متفاوت در قیاس با کنترل مشاهده گردید.نتیجه حاصل از تعیین توالی بیانگر وجود تغییر در اگزونهای 2و4 بود.همچنین در این نتایج ،الگوهای پلی مورفیسمی متفاوتی در بین بیماران و افراد کنترل مشاهده گردید که دلیلی برای الگوهای متفاوت sscp می باشد.در ناحیه اگزون2در افراد بیمار،تغییر در اسید آمینه p.i66t مشاهده شد. در اگزون 4، نیز دو تغییر مشاهده شد. اولین تغییر منجر به تغییر آمینو اسید نگردید که در جایگاه 165 پروتئین قرار دارد. p. h165h تغییر دیگر در ناحیه 138 پروتئین است که آمینو اسید ایزولوسین به جای آمینو اسید والین قرار می گیردp.v138i .در اگزون2، پنج snpودر اگزون4، دو snp و در ناحیه پروموتر یک snpمشاهده گردید.درناحیه پروموتر،آللهای تمام بیماران در snpمشاهده شده به صورت هوموزیگوت دیده شد. پرایمری که در این تحقیق برای تکثیر ناحیه پروموتر استفاده شد ، بخشی از اگزون 1 را نیز در بر می گیرد که با توجه به نتایج حاصل از blast ، تغییری دراین ناحیه از ژن دیده نشد. با توجه به تنوع تعداد snp در ناحیه اگزون2 ، این ناحیه در تعیین هاپلوتایپ در جمعیت ایرانی می تواند دارای اهمیت باشد. به نظر می رسد مطالعه این snp ها درجمعیت بزرگتری از بیماران ایرانی ، برای استفاده از آن به عنوان یک بیومارکر، در تشخیص زود هنگام بیماری ام اس مفید خواهد بود.

کلونینگ، بیان و ارزیابی ایمنی زایی ناحیه c-ترمینال پروتئین سطحی مروزوئیت-1 پلاسمودیوم ویواکس و فالسیپاروم در مدل حیوانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک وزیست فناوری - پژوهشکده علوم گیاهی 1389
  اکرم ابویی مهریزی   علی هاتف سلمانیان

مالاریا یکی از مهمترین بیماریهای انگلی در جهان محسوب می گردد. مقاومت انگلهای plasmodium falciparum و plasmodium vivax به داروهای ضد مالاریایی، افزایش مقاومت پشه های آنوفل به حشره کشها، جابجایی جمعیت و تغییرات آب و هوایی، منجر به بازپدیدی مالاریا در جهان شده است. این عوامل نشان دهنده نیاز به تولید یک واکسن مالاریایی موثر در کنار سایر روشهای کنترلی جهت حذف این بیماری می باشند. اگرچه آنتی ژنهای کاندید واکسن متعددی از هر دو گونه p. falciparum و p. vivax شناسایی و ساختار آنها مشخص شده است، اما تولید یک واکسن جهانی موثر هنوز با چالشهای فراوانی روبرو است. یکی از دلایل این امر تنوع آنتی ژنی انگل در مناطق جغرافیایی مختلف است که از عوامل بازدارنده در تولید واکسنهای مالاریایی می باشد. ناحیه انتهای کربوکسیل ژن msp-1 (msp-119) از مهمترین آنتی ژنهای کاندید واکسن مرحله خونی انگل مالاریا در هر دو گونه p. falciparum و p. vivax می باشد. pvmsp-119 و pfmsp-119 جدا شده از انگلهای مناطق مختلف جهان، تنوع آنتی ژنی در توالی اسیدآمینه ای را نشان می دهند در حالیکه چنین اطلاعاتی در مورد ایزوله های ایرانی p. falciparum و p. vivax در دست نمی باشد. بنابراین تعیین میزان پل مورفیسم pvmsp-119 و pfmsp-119 انگلهای منطقه آندمیک مالاریا در ایران امری لازم و ضروری است. جهت بررسی میزان تنوع در ژن کد کننده msp-119 در هر دو گونه، این ژن به ترتیب در 373 (173 نمونه از پارس آباد و 200 نمونه از چابهار) و 150 نمونه از ایزوله های کلینیکی p. vivax و p. falciparum تکثیر شد. در نمونه های pfmsp-119 مورد مطالعه هر دو تیپ آللی (89%) mad20 و (5/6%) k1 مشاهده شد. نتایج تعیین توالی ژن pfmsp-119 در 92 ایزوله، حضور 5 هاپلوتیپ مختلف a1 (e-tsr-l, 20/92)، a2 (q-kng-f, 14/92)، a3 (e-kng-f, 14/92) ، a4 (e-tsg-l, 26/92) و a5 (q-kngl, 18/92) را نشان داد. e-tsg-l، هاپلوتیپ غالب در ایران، قبلاً از تایلند و هند گزارش شده است. از طرفی هاپلوتیپ e-kng-l که شیوع فراوانی در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین دارد، در ایزوله های ایرانی مشاهده نشد. آنالیز تعیین توالی ژن pvmsp-119 در 80 نمونه (60 ایزوله از جنوب و 20 نمونه از شمال غرب) نشان دهنده حفاظت 100% در ایزوله های ایرانی بود. نتایج این مطالعه مبنی بر حفاظت بسیار زیاد در ژن pvmsp-119 و تنوع ژنتیکی محدود در ژن pfmsp-119 نشان می دهد که می توان از هر دو آنتی ژن pvmsp-119 و pfmsp-119 در طراحی واکسن پلی والانت منطقه ای استفاده نمود. علاوه بر این، مطالعات ایمونواپیدمیولوژی در مناطق مختلف آندمیک مالاریا با میزان انتقال و ژنتیک انسانی متفاوت، اطلاعات مهمی را در درک پاسخ های ایمنی میزبان به p. vivax و p. falciparum فراهم می کند که می تواند در طراحی واکسن موثر علیه این گونه ها مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین هدف دوم از این مطالعه، ارزیابی پاسخ آنتی بادی طبیعی به آنتی ژنهای نوترکیب pvmsp-119 و pfmsp-119 در بیماران مبتلا به p. vivax و یا p. falciparum منطقه هیپوآندمیک ایران جهت درک و فهم از برخورد متقابل انگل و میزبان به منظور تولید واکسن بر پایه msp-119 بود. در این مطالعه، وضعیت زیرکلاسهای igg و اویدیتی آنها نسبت به پروتئینهای rpvmsp-119 و rgst-pfmsp-119 در افراد منطقه آندمیک مالاریا در چابهار که بطور طبیعی در معرض انگلهای (94 = n) p. vivax و (92 = n) p. falciparum قرار دارند، ارزیابی شد. در افراد آلوده به عفونت فعال p. vivax و p. falciparum، به ترتیب 1/86% و 8/72% دارای آنتی بادی igg علیه rpvmsp-119 و rgst-pfmsp-119 بوده و igg1 زیرکلاس غالب علیه هر دو آنتی ژن (9/81%) rpvmsp-119 و (5/78%)rgst-pfmsp-119 بود. علاوه بر این، جهت تعیین پایداری آنتی بادیهای igg، igg1 و igg3 به rpvmsp-119 و rgst-pfmsp-119، فراوانی این آنتی بادیها در افرادی از گروه عفونت فعال ویواکسی (74 = n) و فالسیپارومی (14 = n)، پس از درمان استاندارد با کلروکین ارزیابی شد. نتایج نشان داد که فراوانی آنتی بادیهای igg، igg1 و igg3 به ترتیب به 3/51%، 51% و 2/16% (pvmsp-119) و 4/71%، 2/64% و 1/14% (pfmsp-119) کاهش یافت. اویدیتی آنتی بادیهای igg ضد pvmsp-119 در نمونه های سرمی مثبت اندازه گیری شد و نتایج نشان دهنده اویدیتی بالای آنتی بادیهای igg، igg1 و igg3 به ترتیب در 6/66%، 61% و 47% از افراد آلوده به عفونت فعال p. vivax بود. در حالیکه اویدیتی بالای آنتی بادیهای igg، igg1 و igg3 به ترتیب در 7/62%، 75/50% و 62/47% از افراد آلوده به عفونت فعال p. falciparum یافت شد. این نتایج نشان می دهد که افراد در معرض مالاریای ویواکسی و فالسیپارومی در منطقه آندمیک مالاریای ایران، آنتی بادیهایی با اویدیتی بالا علیه rpvmsp-119 و rgst-pfmsp-119 تولید می کنند. این اطلاعات در درک بهتر واکنشهای متقابل میزبان و انگلهای p. vivax و یا p. falciparum جهت توسعه واکسن ساخته شده بر پایه msp-119 در مناطق آندمیک کمک خواهد کرد. در بیماری مالاریا، آنتی بادیها و سلولهای t نقش مهمی را در حفاظت علیه عفونتهای p. vivax و p. falciparum به عهده دارند. البته قابل ذکر است که ایمن سازی با msp-119 نوترکیب منجر به ایجاد ایمنی محافظت کننده نسبی از طریق آنتی بادیها می شود. بنابراین، سومین هدف این تحقیق، بررسی میزان افزایش یا کاهش پاسخ های ایمنی در موشهای ایمن شده با دو آنتی ژن به صورت ترکیبی که در یک محل تزریق شده اند و با استفاده از استراتژیهای مختلف می باشد. نتایج نشان داد که موشهای ایمن شده با دو آنتی ژن نوترکیب به تنهایی و یا به صورت ترکیبی با استفاده از روش prime-boost هتروژن (تزریق prime با µg 100 از dna و boost با µg 35 از پروتئین نوترکیب) سبب القاء تولید میزان قابل توجهی از آنتی بادیهای igg1،igg2a و igg2b (مخلوطی از پاسخ th1/th2) می شود که با روش elisa اندازه گیری شدند. همچنین هر دو آنتی ژن سبب القاء افزایش تولید ifn-? و il-10 در موشهای ایمن شده گشتند. استفاده از مخلوط دو آنتی ژن نوترکیب به روش prime-boost، پاسخ آنتی بادی، ifn-? و il-10 مشابهی در مقایسه با استفاده از هر یک از این آنتی ژنها به تنهایی با این روش القاء نمود. بنابراین مطالعه حاضر استراتژی جدید استفاده از تزریق دو آنتی ژن در یک جایگاه را جهت توسعه واکسنهای مرحله خونی مالاریا پیشنهاد و معرفی می کند. در نهایت می توان نتیجه گرفت که ناحیه انتهایی کربوکسیل پروتئین pv/pfmsp-119 را می توان در طراحی واکسن پلی والانت علیه هر دو گونه در این منطقه ازجهان استفاده نمود.

بررسی موتاسیون های ژنهای bak، bax و nbk/bik در بیماران آتاکسی تلانژکتازی، آتاکسی با سرطانهای لنفوم یا لوسمی و در ناقلین ژن atm وارتباط آن با سرطانهای لنفوم یا لوسمی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک وزیست فناوری 1391
  آنا عیساییان   محمد حسین صنعتی

بیماری آتاکسی تلانژکتازی (at) یک بیماری نادر اتوزومال مغلوب است که گسترش آن 40000/1 تا 300000/1 است. این بیماری به علت جهش در ژنatm ایجاد می شود که روی کروموزوم 11q 22.3 قراردارد. بیماری معمولا در دومین سال زندگی به صورت تدریجی و پیشرونده بروز می کند که شامل دژنره شدن اعصاب مخچه ای، عدم تعادل در حرکت، نقص سیستم ایمنی، عفونت های ریوی ، ناپایداری کروموزومی، دیسپلازی تیموس، حساسیت به اشعه پر انرژی مثل اشعه xو ابتلا به سرطان ( لنفوم) می باشد. تقریبا 40% از بیماران at در طول دورههای زندگی خویش، دچار سرطان می شوند. 85% از سرطان های دیده شده در آتاکسی تلانژکتازی، لوسمی یا لنفوم میباشد. کودکان مبتلا به at در اغلب موارد دچار لوسمی حاد لنفوسیتی با منشاء t cell میشوند، سرطان دومین علت مرگ در at است . تقریباً40% سرطانها از نوع لنفوم غیر هوچکینی، 25% لوسمی و 25% آن ها تومورهای توپر و 10% لنفوم هوچکین میباشد . مرگ برنامه ریزی شده سلولی یا آپوپتوز یک پروسه ضروری برای تکامل و ایجاد هموستاز بافتی است که در پاتوژنز سرطان نقش دارد. در گزارشات اخیر سه ژن bik، bak و bax از پروتئین های مهم پروآپوپتوتیک هستند و باعث القاء آپوپتوز می شوند و در رابطه با پروسه مرگ سلولی از اهمیت بالایی برخوردارند. گزارشهای مختلفی در مورد ارتباط بعضی از سرطان ها نظیر معده و کولورکتال و سرطانهای تخمدان، سرطان سلول های شاخی، لنفوم و موتاسیون های bax، bik و bak وجود دارند. هدف اصلی مطالعه حاضر بررسی موتاسیونهای ژنهای bax، bakوbik در بیماران آتاکسی تلانژکتازی، بیماران آتاکسی تلانژکتازی که مبتلا به لوسمی یا لنفوم می باشند و در جمعیت سالم ایرانی و ارتباط تغییرات این ژن ها با لوسمی حاد لنفوبلاستیک است تا به نقش ژنهای پروآپوپتوتیک فوق، در پاتوژنز و ایجاد سرطان لنفوم یا لوسمی در آتاکسی تلانژکتازی پی ببریم. بدین منظور در این مطالعه تعداد 200 نمونه خون در 4 گروه بیماران آتاکسی تلانژکتازی، بیماران آتاکسی تلانژکتازی مبتلا به لوسمی حاد لنفوبلاستیک و جمعیت سالم ایرانی طبق معیار های خاص انتخاب گردید وسپس بعد ازاستخراج dna، 14 جفت پرایمر برای سه ژن فوق طراحی و سپس با بهینه سازی درجه حرارت چسبندگی پرایمرها انجام شد و 3000 واکنش pcrتعیین توالی و آنالیز نتایج صورت گرفت. در بیماران آتاکسی تلانژکتازی و در لوسمی حاد لنفوبلاستیک، در ژن bak در اگزون 2 ناحیه کد کننده، موتاسیون و جابجائی c.342c>t، بدون هیچگونه تغییر در اسید آمینه مشاهده شد . با محاسبه ارتباط میان جابجائی نوکلئوتیدی c.342c>t دراگزون 2 ژن bak، در گروه آتاکسی تلانژکتازی با p<0.0001 و در گروه لوسمی حاد لنفوبلاستیک، با p<0.00001 با توجه بهn odd ratio= در هر دو گروه مورد مطالعه، و در مقایسه با گروه کنترل می توان نتیجه گیری کرد که جهش فوق می تواند ارتباط قوی به عنوان ریسک فاکتور برای ایجاد سرطان لنفوم ولوسمی لنفوبلاستیک حاد در بیماران آتاکسی در نظر گرفته شود. بشرط اینکه از نظر عملکردی نیز بررسی شود. تغییر دیگر در ژن bax در ناحیه غیر کد کننده اگزون 7،g.6855g>a. در بیماران مبتلا به لوسمی حاد لنفوبلاستیک و at مشاهده شده است. فراوانی این جابجائی در بیماران at با توجه به odd ratio = 6.73 و p<0.0000002 دارای اهمیّت بوده ومی تواند به عنوان ریسک فاکتوردر ابتلا به سرطان لنفوم ویا لوسمی در بیماران آتاکسی تلانژکتازی نقش داشته باشد، لیکن از نظر عملکرد و تأثیر آن باید بررسی گردد. در بیماران مبتلا به لوسمی حاد لنفوبلاستیک، تغییر g.6855g>a با p<0.13 و odd ratio=3.27همراه است و این تغییر از لحاظ آماری در این بیماران می تواند به عنوان عامل مستعد کننده به سرطان های لنفوم و لوسمی در نظر گرفته شود. تغییرات اینترونی در ناحیه g.146c>t اگزون 1 ژن bax، تغییرات اینترونی3 در ناحیه(g.988a>g) در ژن bax وتغییرات اینترونی 4 در ژن ( g.17733_34deltc) در ناحیه bik در بیماران مبتلا به لوسمی حاد لنفوبلاستیک و at مشاهده گردید. لذا تغییرات اینترونی ژن های فوق می تواند به عنوان یک ریسک فاکتور و عامل مستعد کننده در ابتلا به سرطان لنفوم و یا لوسمی در بیماران آتاکسی تلانژکتازی ولوسمی حاد لنفوبلاستیک نقش داشته باشد ولیکن از نظر عملکرد وتأثیر آن باید بررسی گردد. جهت تأیید و تعیین تشخیص جهش های بیماران آتاکسی تلانژکتازی، 12 مورد از 50 بیمار آتاکسی تلانژکتازی که دچار لنفوم یا لوسمی بوده اند و یا سابقه سرطان در خانواده داشته اند، انتخاب گردید و برای 66 اگزون با پرایمرهای مختلف با درجه چسبندگی متفاوت، 800 واکنش زنجیره ای پلیمراز انجام شد، وسپس تعیین توالی و آنالیز نتایج با مقایسه ژن مرجع از ncbi گردید که نتایج حاصل در (جدول 3- 4) آورده شده است. بطور خلاصه لازم به ذکر است در مطالعه ما تغییرات پروآپوپتوتیک در ژنهای bak و bax و bik در بیماران at و لوسمی حاد لنفوبلاستیک مشاهده گردیده است. پیش بینی احتیاطی این مطالعه در آن است که اثر بیولوژی نواحی غیر کننده توالی تغییر یافته ناشناخته است. بهرحال نتایج حاصل از مطالعه حاضر دخالت مسیرداخلی میتوکندریائی در ایجاد سرطان را مطرح نموده که می تواند علاوه بر ژن atm، ژن های دیگری در پاتوژنز سرطان در atنقش داشته باشند. لذا با توجه به نقش عنوان شده، با شناسائی این موتاسیون ها در سرطان ها و اثر بیولوژیکی آن ها فرصتی جهت طراحی داروهای جدید ضد سرطان و مما نعت کننده از تخریب نورون ها در بیماری های نورودژنراتیو فراهم می شود. در بیماران لوسمی لنفوبلاستیک حاد با بررسی ژن های فوق، می توان مقاومت به داروهای شیمی درمانی را پیشگویی نمود. دخالت مسیر میتوکندریائی آپوپتوز در پاتوژنز آتاکسی تلانژکتازی، دریچه ای جهت درمان، از طریق میتوکندری در at است. در مورد نقش آپوپتوز میتوکندریائی در تخریب سلول های عصبی در بیماران آتاکسی تلانژکتازی تا کنون مطالعه ای صورت نگرفته است و جای اینگونه مطالعات در این بیماری هنوز خالی است.

بررسی روشهای ملکولی تشخیص موتاسیون های ژن بتا گلوبین و انتخاب بهترین روش موثر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم 1388
  فاطمه کاشانی مطلق   محمد حسین صنعتی

ایران کشوری پهناور با مبتلایان فراوان به انواع تالاسمی است که از منطقه ای به منطقه دیگر و در قومیتهای مختلف دارای تنوع و تفاوت می باشد. در این پژوهش سعی شده است که ابتدا با توجه به فاکتورهای خونی نوع تالاسمی را تعیین نموده و سپس از دو روش روتین arms-pcr و sequencing dna برای انتخاب بهترین روش تشخیص بهره گیری شده است . از این رو جامعه آماری حاوی 154 بیمار مبتلا به تالاسمی مینور تهیه و پس از بررسی فاکتورهای خونی جدولی برای تشخیص نوع تالاسمی رسم گردید . در افراد مبتلا به ? تالاسمی مینور , علاوه برتغییر hba2 (hba2>3.5%) , میزان hba نیز تغییر کرده و در محدوده (1.85 ±(93.6% کاهش می یابد , این دو تغییر, عامل متمایز کننده ناقلین ? تالاسمی با ناقلین ? تالاسمی هستند . به جز میزان mchc درمردان حامل ? تالاسمی مینور(mchc g/dl =32.3±1.5) , در سایر موارد نتایج بدست آمده مشابه یا فته های پیشین بود. سپسبا مقایسه بین دو روش arms-pcr و sequencing dna ، بهترین روش برای تشخیص تالاسمی ، روش sequencing dna ، به نظر رسید.

بررسی تنوع ژنتیکی کروموزوم y در جمعیت ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک وزیست فناوری 1389
  زهرا لشگری   محمد حسین صنعتی

جمعیت ایران از نظر قومیت ،زبان و مذهب کشور بسیار متنوعی است. بر اساس نظریه های تاریخ دانان و جمعیت شناسان ریشه اقوام ایرانی را مهاجران آریایی می دانند که حدود 3000 سال قبل از میلاد مسیح از آسیای مرکزی وارد فلات ایران شده اند. از زمان حکومت هخامنشیان در قرن ششم قبل از میلاد، ایران فازهای مختلفی از ارتباطات سیاسی و مذهبی را تجربه نموده است. این سرزمین گروه های بومی را در برداشته و امواج متعددی از حمله های اقوام را جذب نموده است. به منظور تعیین اجزاء ذخیره ژنتیکی اجداد پدری ایرانیان، به دلیل فقدان نوترکیبی در بخش قابل توجهی از کروموزوم y و امکان استنتاج تاریخ جمعیت ها از طریق بررسی دودمان های مردان، در این تحقیق تنوع کروموزومy در نوزده جمعیت متفاوت از لحاظ قومیت، زبان و مذهب ساکن ایران توسط چهارده نشانگر y-snpبررسی گردید و هاپلوگروپ های اجدادی جمعیت ها بر پایه چند شکلی های دواللی کروموزوم y تعیین گردیدند. بر اساس نتایج بدست آمده تحقیق حاضر، در مقایسه جهانی جمعیت ایران از لحاظ شباهت کروموزوم y در مجاورت هند و پاکستان قرار داشته و از یک سو مابین جمعیت آسیای مرکزی و روسیه و از سوی دیگر مجاور خاورمیانه واقع می گردد. در تحقیق فوق، سهم هاپلوگروپ منتسب به اقوام آریایی در کل جمعیت ایران 2/10% بدست آمده است. همچنین تفاوت های قابل ملاحظه ای در نوع و فراوانی هاپلوگروپ ها میان جمعیت های مختلف ایران مشاهده گردید. مشاهده الگوهای متفاوت در میان بعضی از جمعیت ها را می توان ناشی از دودمان های غیر مشترک اجداد پدری جمعیت ها و یا ناشی از فاکتور های ایزوله کننده مانند مذهب ،(زرتشتیان و آشوریان) فرهنگ (ترکمنها و بلوچ ها) و انحراف ژنتیکی ایجاد شده در جمعیت های کوچک( اقلیت های مذهبی) دانست. نتایج حاصل شده در خصوص کروموزوم y وجود اجداد آریایی در جمعیت بلوچ، منشاء ترکمن ها در آسیای میانه و وجود اجداد آفریقایی را در سیاهپوستان ایران نشان می دهد. در صورتی که در مورد اقوام آذری، کرد، عرب و آشوریان نتایج بدست آمده متفاوت با گزارشات تاریخی در مورد منشاء این جمعیت ها به نظر می رسد. در میان جمعیت های مذهبی ایران، آشوریان دارای جمعیت منحصر به فردی می باشند. احتمالاً به دلیل مذهب و فرهنگ خاص خود هیچ گونه اختلاطی با جمعیت های ساکن ایران نداشته اند. نتایج تحقیق حاضر تصویری از تنوع اجداد پدری جمعیت های مختلف ساکن ایران را در پیش روی ما گذاشته است بر اساس آن و بر خلاف نظر تاریخ دانان و جمعیت شناسان، نمی توان اجداد جمعیت های مختلف ایران را از لحاظ ژنتیکی در یک گروه غالب قوم آریایی منظور نمود. لذا درحوزه های مختلف خصوصاً تشخیص هویت ژنتیکی، بررسی های پزشکی قانونی، تعیین نسب ها، تحقیقات در زمینه بررسی ارتباط احتمالی میان بیماری و ژنها، مقایسه بین افراد بیمار و سالم، جهت تفسیرو قضاوت دقیق و علمی، لازم است ساختار ژنتیکی هر قوم جداگانه مورد توجه قرار گیرد واستفاده از اطلاعات ساختار ژنتیکی یک قوم و تعمیم نتایج بدست آمده به کل جمعیت ایران منطقی نمی باشد. نتایج این تحقیق بخشی از ساختار متنوع را مشخص نمود.

تعیین بیان ژن فاکتورهای نسخه برداری مرتبط با سلول های th1 &th2در بیماران مبتلا به پسوریازیس guttate به روش real time pcr
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک وزیست فناوری 1390
  الهه ونکی   محمد حسین صنعتی

پسوریازیس یک بیماری التهابی خودایمن و وابسته به سلولهای t می باشد و به نظر می رسد پاسخ سلول های th1 به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای ایمونولوژیک در ایجاد آن نقش دارد. بررسی های انجام شده نشان می دهد کهاز آن جائیکه پسوریازیس guttate شایعترین نوع پسوریازیس در کودکان است؛ لذا در تحقیق حاضر با تعیین سطح بیان ژن فاکتورهای نسخه برداری bet-t و 3-gata به بررسی نسبت میان th1/th2 در بیماران پسوریازیس guttate پرداخته شده است. در این بررسی از ?3 بیمار مبتلا به پسوریازیس guttate که ساب تایپ بیماری آنها توسط پزشک متخصص تأیید شده بود و همچنین11 فرد سالم بعنوان گروه شاهد خونگیری و سپس سطح بیان mrna فاکتورهای نسخه برداری bet-t و 3- taga در pbmc نمونه ها با استفاده از تکنیک real time pcr تعیین شد. نتایج تحقیق حاضر از افزایش بیان bet-t و کاهش بیان 3- gata حکایت می کند، هر چند که این تغییرات از لحاظ آماری معنی دار نمی باشد. لذا با توجه به نتایج حاصل از این پروژه تحقیقاتی پیش بینی می شود سطح سرمی سایتوکاین های مترشحه از سلول های 1ht و 2th هم ممکن است تحت تأثیر تغییر بیان این فاکتورهای نسخه برداری قراربگیرد. بدیهی است روشن شدن این مفاهیم کمک زیادی به درک پاتوژنز بیماری و در مرحله بعد درمان بیماران خواهد نمود.

بررسی ارتباط بین ژن ndufs8 با بیماری مالتیپل اسکلروزیس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک وزیست فناوری 1390
  الهه نراقی   محمد حسین صنعتی

بیماری مالتیپل اسکلروزیس (ms) یک بیماری التهابی نورودژنراتیو و خودایمن سیستم اعصاب مرکزی با مشخصات بارز التهاب، تخریب میلین، آسیب آکسون ها و گلیوز است. علت ایجاد این بیماری هنوز به صورت دقیق مشخص نشده است ولی مطالعات انجام شده نقش عوامل محیطی و ژنتیکی را در ایجاد این بیماری تایید می کند. تحقیقات نشان می دهد که میزان خطر ابتلا به بیماری در افرادی با سابقه خانوادگی بیشتر از سایر افراد همان جامعه است. در طی یک مطالعه پروتئومیکس که توسط دکتر فاضلی و همکارانشان صورت گرفت، پروفایل پروتئینی سیستم اعصاب مرکزی (به ویژه پروتئین های میتوکندری) مدل eae با گروه کنترل مقایسه شد. این مطالعه نشان داد که بیان بعضی از پروتئین ها در مدل eae کاهش پیدا کرده بود. یکی از این پروتئین ها زیر واحدndufs8 از کمپلکس i است که فعالیتهای nadh دهیدروژناز و اکسیدوردوکتاز دارد. از آنجاییکه مدل eae، مدلی مناسب برای بررسی بیماری ms است، احتمال دخیل بودن این ژن در بیماری ms نیز زیاد می باشد. در این تحقیق، ابتدا rna تام گویچه های سفید خون محیطی افراد سالم و بیمار استخراج و cdna سنتز شد. سپس میزان بیان ژن ndufs8 با روش real-time pcr اندازه گیری و مقایسه شد. نتایج نشان داد که میزان بیان ژن ndufs8 در بیماران نسبت به افراد سالم کاهش دارد که این کاهش به لحاظ آماری معنی دار می باشد(p value = 0.003). لذا تحقیق حاضر، مطالعه صورت گرفته توسط دکتر فاضلی را تایید می کند. همان طور که کاهش معنی دار بیان ژن ndufs8 (در سطح سنتز پروتئین) در مدل موشی eae در مطالعه ایشان دیده شد، در افراد مبتلا به بیماری مالتیپل اسکلروزیس نیز این کاهش معنی دار (در سطح rna) مشاهده گردید. لذا با توجه به نتایج حاصل از این پروژه تحقیقاتی پیش بینی می شود که بتوان از این ژن به عنوان یک بیومارکر برای تشخیص بیماری ms استفاده کرد. بدیهی است که برای رسیدن به این هدف نیاز به تحقیقات تکمیلی می باشد.

تاثیر استرس اکسیداتیو بر روی بیان microrna ها در بیضه موشهای بالغ
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده علوم پایه 1390
  نیرالسادات فاطمی   حمید گورابی

ناباروری عمده ترین مشکل تولیدمثلی است که حدود 15درصد زوج های جوان را درگیر می کند. این عارضه دلایل مختلفی دارد که فاکتورهای مردانه مسوول 50 درصد این دلایل می باشند. در بررسی دلایل ناباروری مردان، شواهد مستندی موجود است مبنی بر این که آسیب های وارده به اسپرماتوزوآ توسط گونه های فعال اکسیژن (ros) در این میان نقش اساسی ایفا می کنند. microrna ها (mirna) تنظیم کنندگان بیان ژن هستند که در فرآیندهای مهم سلولی چون تکثیر، تمایز و آپوپتوز دخیل می باشند. این مولکول ها در پاسخ به استرس های سلولی و در دفاع سلول علیه این استرس ها نیز نقش دارند. هدف این مطالعه بررسی تاثیر استرس اکسیداتیو روی بیضه، پارامترهای اسپرم و بیان دو mirna ی کاندید در بیضه بود. در این طرح پس از یافتن ld50، مقدار (1:10) دوز ld50، از ماده ترت بوتیل هیدروپراکساید (tbhp) به مدت 14 روز به موش های نر بالغ balb/c به صورت داخل صفاقی تزریق شد. سپس میزان ros در بیضه و اسپرم اندازه گیری شد. همچنین تعداد سلول های زنده در بیضه، آسیب شناسی بافت بیضه، پارامترهای مختلف اسپرم و بیان دو mirna مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی های انجام گرفته نشان داد که تعداد و تحرک اسپرم ها، تعداد لوله های منی ساز و تعداد سلول های زنده بیضه در گروه آزمون نسبت به کنترل کاهش می یابد. همچنین با استفاده از فلوسایتومتری، افزایش رادیکال های o2.- و h2o2 در گروه آزمون در مقایسه با کنترل مشاهده گردید. بیان mmu-mir-34a و mmu-mir-181b نیز در گروه آزمون کاهش نشان داد. یکی از دلایل افزایش سطح o2.- و h2o2 را می توان به کاهش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی چون گلوتاتیون پراکسیداز (gpx) و سوپراکسید دیسموتاز (sod) و نیز ذخیره گلوتاتیون احیا شده (gsh) نسبت داد. کاهش بیان mirna های مربوطه را نیز می توان مبین افزایش بیان ژن های هدف آنها دانست.

بررسی بیان ژن cox5b در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک وزیست فناوری 1390
  جمشید مطاعی   محمد حسین صنعتی

بیماری مالتیپل اسکروزیس (ام اس) نوعی بیماری خود ایمنی، التهابی و تحلیل برنده نورون هاست. نقص در تأمین انرژی توسط میتوکندری ممکن است بر میلینه شدن و التهاب در نورون ها و بافت های که تحت تأثیر ام اس هستند اثر بگذارد. نورونها و ماهیچه ها وابستگی زیادی به تأمین انرژی توسط متابولیسم اکسیداتیو دارند لذا بدین دلیل ضعف ماهیچه ها در ام اس دیده می شود. در مطالعه ای که برروی موش انسفالومیلیت اتو ایمن تجربی صورت گرفت پس از انالیز پروفایل بیانی پروتئین های سیستم دستگاه عصبی مرکزی، کاهش بیان در زیرواحد cox5b مشاهده شد. در این تحقیق 44 فرد مبتلا به msو 41 فرد سالم به عنوان گروه شاهد مورد بررسی قرار گرفتند. پس از از استخراج rna از خون بیماران و افراد سالم و سنتز cdna، بیان ژن با استفاده ازتکنیک real-time pcr مورد بررسی قرار گرفت. کاهش بیان در سطح رونویسی این ژن ممکن است منجر به کاهش تولید انرژی، افزایش گونه های اکسیژن فعال، از دست دادن هموستازی یون کلسیم و آپوپتوز یا نکروز سلول می شود. بنابرین کاهش بیان پروتئین های میتوکندری این فرضیه را تقویت می بخشد که ناهم خوانی بین تقاضای انرژی و کاهش تولید atp باعث دمیلینه شدن آکسون ها در بیماران ام اس می شود. لذا با توجه به نتایج حاصل از این پروژه تحقیقاتی پیش بینی می شود که بتوان از این ژن به عنوان یک بیومارکر برای تشخیص زود هنگام بیماری ام اس استفاده کرد. بدیهی است که برای رسیدن به این هدف نیاز به تحقیقات تکمیلی می باشد.

بررسی میزان بیان وتغییرات نوکلئوتیدی ژن bax در بیماران مبتلا به کارسینوم سلول ترانزیشینال مثانه در ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک وزیست فناوری 1391
  بهرام گلستانی ایمانی   مسعود هوشمند

زمینه و هدف: این یک مطالعه مورد- شاهدی بوده که هدف آن بررسی تغییرات بیان و نوکلئوتیدی ژن bax و ارتباط بین آنها در مردان مبتلا به کارسینوم سلولهای ترانزیشینال مثانه (tcc) و گروه کنترل و همچنین ارتباط نسبت بیان bcl-2/bax با عود تومورهای درجه پایین بود . مواد و روشها: سطح بیان ژن bax در بافتهای تومورال، به ظاهر سالم مثانه و خون 31 بیمار و 24 فرد سالم به وسیله realtime pcr اندازه گیری شده و توالی آن از طریق تعیین ترادف در 36 بیمارمورد بررسی قرار گرفت. نسبت بیان bcl-2/bax نیز به روش ??ct در 32 بیمارمحاسبه گردید. نتایج: هتروزیگوتی در موقعیت پلی مورف snp در پروموتر bax با کاهش بیان آن ارتباط معناداری داشت. علاوه بر این، وابستگی نسبتbcl-2/bax>1 با زمان کوتاه فراغت از بیماری مشاهده گردید. نتیجه گیری: یافته های این تحقیق نشان می دهد کاهش بیان ژن bax در بافت تومورال می تواند مربوط به هتروزیگوت بودن در موقعیت تک نوکلئوتیدی ناحیه پروموتری آن باشد (p=0.047). همچنین نسبت bcl-2/bax در بافت تومورال می تواند بعنوان یک فاکتور پیش بینی زمان عود بیماری بعد از درمان مورد استفاده قرار بگیرد.

همسانه سازی و بیان ژن fsh گوسفندی در مخمر pichia pastoris
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی زنجان 1391
  معصومه آهنجان   حمید گورابی

هورمون محرک فولیکول، پروتئینی دوبخشی است که از زیر واحد آلفا و بتا تشکیل شده است. این دو زیر واحد با پیوند غیر کووالانسی به هم مرتبط هستند. هورمون fsh نقش مهمی در تنظیم بلوغ تخمک بازی می کند و یک عنصر کلیدی برای رشد فولیکول در تخمدان میش می باشد. هدف این مطالعه کلون و بیان زیر واحدهای هورمون محرک فولیکول گوسفندی در مخمر pastoris pichia است. برای این منظور ژن های دو زنجیره آلفا و بتا fsh گوسفندی از طریق استخراج rna از سلول های هیپوفیز قدامی گوسفندی جداسازی و cdna آنها ساخته شد. با کمک پرایمرهای اختصاصی ژن، ناحیه orf هر دو زنجیره تکثیر و در وکتور ptz57r/t کلون شدند. سپس ژن نوترکیب در وکتور بیانی pic9 ساب کلون و توالی یابی شد. پس از کشت سلول های مخمر، وکتور نوترکیب حاوی زنجیره آلفا و وکتور نوترکیب حاوی زنجیره بتا به روش الکتروپوریشن به درون سلول مخمر p. pastoris کوترانسفکت شدند. بیان پروتئین نوترکیب با القا متانول 5/0 درصد حجم کل در هر 24 ساعت صورت گرفت. صحت قرار گیری ژن fsh در ژنوم مخمر توسط pcr با پرایمرهای aoxi و پرایمرهای اختصاصی ژن بررسی شد. در نهایت، حضور ژن fsh گوسفندی توسط sds-page و وسترن بلاتینگ مورد بررسی قرار گرفت. در نتیجه بیان هورمون نوترکیب fsh گوسفندی با پپتید نشانه آلفا فاکتور- پپیتید نشانه طبیعی ژن در میزبان مخمر متیلوتروفیک پیکیا پاستوریس امکان پذیر است. بنابراین این سیستم یک میزبان قابل اعتماد برای تولید fsh گوسفند است.

بررسی بیان و تغییرات توالی ژن il-1b و نامیراسازی لنفوسیت های b با استفاده از ویروس ebv در بیماران مالتیپل اسکلروزیس سیستان و بلوچستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده علوم پایه 1391
  معصومه حیدری   محمد حسین صنعتی

مالتیپل اسکلروزیس یک بیماری التهابی مزمن در سیستم اعصاب مرکزی با سبب شناسی ناشناخته می باشد. در حال حاضر ام اس به عنوان یک بیماری چند فاکتوری در نظر گرفته می شود که تعامل ژنتیک و محیط نقش مهمی در ابتلا به این بیماری بازی می کنند. ماهیت خودایمنی مالتیپل اسکلروزیس، ژن های سایتوکین را به عنوان کاندیداهای منطقی برای تعیین استعداد ابتلا به ام اس معرفی می کند. نقش پلی مورفیسم های موجود در ژن های سایتوکین ها در مالتیپل اسکلروزیس از مدت ها قبل در جمعیت های مختلف گزارش شده است. سایتوکین ها واسطه هایی برای ایجاد التهاب در پلاک های مغزی بیماران ام اس هستند. در این مطالعه، ارتباط پلی مورفیسم rs16944در پروموتور ژن il-1b در 114 نفر بیمار مبتلا به ام اس و 127 نفر کنترل و همچنین سطح بیان mrna آن در 30 نفر بیمار ام اس و 30 نفر کنترل سالم که از نظر سن و جنس و مکان زندگی یکسان بودند، بررسی شد. پلی مورفیسم ژن il-1b با استفاده از روش pcr-rflp با استفاده از آنزیم avai مورد بررسی قرار گرفت. میزان بیان ژن il-1b نیز با استفاده از روش real time pcr در سلول های تک هسته ای خون محیطی در بیماران ام اس اندازه گیری شد. نتایج داده ها هیچ ارتباط معنی داری بین آلل خطر پلی مورفیسمrs16944 در ژن il-1b و استعداد ابتلا به بیماری را نشان ندادند، اما سطح mrna ژن il-1b در بیماران ام اس در مقایسه با گروه کنترل سالم افزایشی چند برابری را نشان می داد. این نتایج در کنار هم بر نقش سایتوکین ها در ایجاد بیماری ام اس دلالت دارند.

شناسایی پلی مورفیسم های تک نوکلئوتیدی (snp) در پروموتر ژن مهارکنندهnf-kb (ikb-alpha) در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1391
  محمد بالود   علیرضا مصباح نمین

مالتیپل اسکلروز (ms) یکی از شایع ترین بیماری های خودایمنی است که سیستم عصبی مرکزی را درگیر می کند.تاکنون علت اصلی این بیماری شناخته نشده است اما مطالعات اپیدمیولوژیکی به روشنی نشان می دهد که هم عوامل محیطی و هم عوامل ژنتیکی در ابتلا به این بیماری دخالت دارند. هدف از این تحقیق بررسی ارتباط یک سری پلی مورفیسم های تک نوکلئوتیدی موجود در پروموتر ژن مهار کننده nf-?bکه مهمترین آن ikb-? می باشد با بیماری مالتیپل اسکلروز می باشد. یکی از مهمترین مشکلاتی که در بیماری مالتیپل اسکلروز وجود دارد کنترل کردن فرایند التهاب می باشد و از آنجایی که ژن i?b-? نقش کلیدی در شروع فرآیند التهاب دارد، این طرح بر آن شد تا ارتباط یک سری پلی مورفیسم هایی که نقش مهمی در بیان این ژن دارد را با بیماری مالتیپل اسکلروز بررسی کند. در این مطالعه 150 نمونه بیمارکه شامل :135مورد از نوع relapseing-remitting،7 مورد از نوع secondry-progressive و 8 مورد از نوع primery-progressive به همراه 150 نمونه کنترل که هیچ گونه سابقه ابتلا به بیماری اتوایمن و سرطان نداشتند مورد مطالعه قرار گرفت. محدوده سنی بیماران و کنترل بین25-45 سال بود و نمونه های مورد مطالعه از لحاظ سن،جنس با همدیگر مطابقت داشتند.در مطالعات گذشته پلی مورفیسم های تک نوکلئوتیدی (snp یا اسنیپ) rs 3138053 ، rs 2233406 ، rs2233408 به عنوان پلی مورفیسم دارای عملکرد در ناحیه 5´ پروموتر ژن i?b-? گزارش شده است که بر روی بیان این ژن تاثیر دارند. در این پژوهش به بررسی پلی مورفیسم های مذکور و شایع در پروموتر ژن i?b و تعیین همبستگی بین آنها پرداخته شد تا درآسیب شناسی این بیماری سهم ژنتیک بیشتر معلوم گردد. در این مطالعه حدود 5 میلی لیتر خون تام از بیماران و کنترل گرفته شد و بعد از استخراج dna، نمونه ها به منظور تکثیر قطعه مورد نظر pcr شد. برای بررسی ژنوتیپ ها از روش pcr-rflp استفاده شد. نتایج حاصل از این پایان نامه نشان داد که تفاوت معنی داری بین افراد سالم و بیمار برای اسنیپ های rs 3138053 ، rs 2233406 وجود دارد ولی برای اسنیپ rs 2233408 تفاوت معنی داری بین افراد سالم و بیمار مشاهده نشد.

بررسی نقش گیرنده های کانابینوئیدی ناحیه ی قاعده ای جانبی آمیگدال (bla)، در روند ایجاد حساسیت به مورفین در ناحیه ی نوکلئوس اکومبنس (nac) در موش سفید بزرگ آزمایشگاهی: یک مطالعه ی رفتاری و مولکولی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم پایه 1392
  مرضیه مولایی بلیلی   عباس حق پرست

مقدمه: مطالعات گذشته نشان داده اند که ناحیه ی قاعده ای جانبی آمیگدال، از مراکز مغزی درگیر در فرایند درد است. این ناحیه، غنی از گیرنده های کانابینوئیدی cb1 بوده و در بی دردی ناشی از کانابینوئیدها نقش دارد. هم چنین، مطالعات نشان داده اند که سیستم های کانابینوئیدی و اپیوئیدی مغزی، در تنظیم فرایند های فیزیولوژیکی مانند درد و پاداش، و هم چنین حساسیت با هم در تعامل هستند. در این مطالعه، نقش گیرنده های کانابینوئیدی نوع یک (cb1) ناحیه ی قاعده ای جانبی آمیگدال، در ایجاد حساسیت به مورفین در هسته ی اکومبنس با استفاده از مطالعه ی رفتاری آزمون پس کشیدن دم و مطالعه ی مولکولی وسترن بلات بررسی شده است. روش کار: در این مطالعه از 78 سر موش سفید آزمایشگاهی نژاد ویستار استفاده شد. حیوانات در ناحیه ی قاعده ای جانبی آمیگدال به صورت دو طرفه کانول گذاری شده و سپس در سه روز متوالی از دوره ی حساس سازی و هر روز یکبار، در گروه های مجزا، دوز های مختلف دارو و یا حلال آن (مورفین، حلال آن سالین، اگونیست کانابینوئیدی win55,212-2 و حلال آن dmso) را دریافت کرده و پنج روز به آن ها استراحت داده شد. در روز نهم، حیوانات در زمان های 0 و 10 دقیقه، مورد تست رفتاری آزمون پس کشیدن دم قرار گرفته و پس از گذشت زمان 1 دقیقه، دوز غیر موثر مورفین ( mg/kg1)، به صورت زیر جلدی به آن ها تزریق شد. برای بررسی تاثیر دارو ها، بعد از گذشت زمان 30 دقیقه از تزریق مورفین، یک تست رفتاری و 10 دقیقه بعد (زمان 40 دقیقه)، مجددا تست رفتاری گرفته شده و هر بار، زمان تأخیر پس کشیدن دم ثبت شد. سپس حیوانات جهت ارزیابی تغییرات مولکولی روی داده در دوره ی حساس سازی، کشته شده و بافت هسته ی اکومبنس مغز آن ها خارج و با روش وسترن بلات مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: تزریق اگونیست کانابینوئیدی win55,212-2با دوز های mm 1، 2 و 4 در ?l/side 3/0 در دوره ی حساس سازی، منجر به القای پاسخ بی دردی با دوز غیر موثر مورفین شد. این افزایش پاسخ، در دوز mm 2، به بالاترین مقدار خود رسیده و در گروه دریافت کننده ی دوز mm 5/0 دارو و هم چنین گروه های کنترل دریافت کننده ی حلال دیده نشد. نتایج آنالیز مولکولی، حاکی از افزایش معنی دار بیان پروتئین گیرنده ی اپیوئیدی µ، در تیمار با دو دوز بالای اگونیست کانابینوئیدی ایجاد کننده ی حساسیت دارویی، و افزایش معنی دار بیان c-fos تنها در دوز mm 2 اگونیست کانابینوئیدی بود. نتایج، تغییر معنی داری را در میزان فعالیت (فسفریلاسیون) فاکتور رونویسی creb نشان نداد. بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد پاسخ بی دردی مشاهده شده به دوز غیر موثر مورفین، در گروه های دریافت کننده ی اگونیست کانابینوئیدی در دوره ی حساس سازی، تحت تاثیر حساسیت بوده باشد. در واقع، تزریق اگونیست کانابینوئیدی در ناحیه ی قاعده ای جانبی آمیگدال موجب ایجاد حساسیت به مورفین شده است. بعلاوه، القای بیان c-fos در هسته ی اکومبنس موید این یافته است. افزایش بیان گیرنده ی مورفینی µ در هسته ی اکومبنس نشان می دهد که احتمالا ایجاد حساسیت به مورفین از طریق افزایش تعداد گیرنده ی اپیوئیدی عمل کرده است.

کلون سازی و بیان ژن هورمون لوتئینه کننده ی انسانی (hlh) در سلول های تخمدان همستر چینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم پایه 1392
  فاطمه هادی   محمد حسین صنعتی

هورمون های گنادوتروپینی از جمله هورمون لوتئینه کننده ( lh) به خانواده ی هورمون های گلیکو پروتئینی تعلق دارند، این هورمون های گلیکوپروتئینی مولکول های هترودایمری هستند که از دو زیرواحد متفاوت به نام زیرواحد عمومی ? و زیر واحد اختصاصی ? تشکیل شده اند و به طور غیر کووالانت و با پیوندهای هیدروژنی و واندروالسی به هم متصل اند. بخش کربوهیدراتی هورمون های گلیکوپروتئینی مهم ترین نقش را در پتانسیل زیستی هورمون بازی می کند. این هورمون در رشد و بلوغ اندام های جنسی و صفات ثانویه جنسی موثر است و عملکرد آن برای بیوسنتز استروئید در تخمدان، تخمک گذاری، ایجاد جسم زرد در زنان و همچنین در محصولات آندروژنی حاصل از سلول های لیدیگ بیضه ای که موجب ساخت و ترشح تستوسترون در مردان می شود، با اهمیت است. ترشح این هورمون از هیپوفیز و در مواردی از جفت می باشد. با توجه به نقش lh در باروری و ایجاد صفات ثانویه ی جنسی، تزریق خارجی این هورمون می تواند اختلالات ناشی از بیماری های هیپوگنادیسم را کاهش دهد. lh در حال حاضراز دو راه ادراری و نوترکیب فرآوری می شود. سیستم بیانی در سلول تخمدان همسترچینی (chinese hamster ovary cell) علاوه بر دارا بودن مزایای سیستم ecoli، نظیر سطح بالای بیان، مزایای سیستم یوکاریوتی نظیر اصلاحات پس از ترجمه و گلیکولیزاسیون مناسب را دارا می باشد، که این ویژگی ها سیستم را برای تولید بالای پروتئین نوترکیب یوکاریوتی منحصر به فرد کرده است. در این تحقیق ابتدا ژن lh انسانی در میزبان باکتریایی کلون سازی و سپس ژن برش خورده و درون ناقل بیانی متناسب با سلول میزبان (cho ) کلون گردید. پس از انتقال به ژنوم سلول و تأیید نوترکیب بودن سلول های ترانسفورم شده، بیان هورمون نوترکیب با استفاده از روش های sds-page و وسترن بلاتینگ تأیید شد.

بررسی اثر سالویژنین بر روند تغییرات آپوپتوز، استرس اکسیداتیو و التهاب در ناحیه هیپوکمپ و کورتکس مدل موش آلزایمری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - پژوهشکده علوم زیستی 1392
  احمد امیدپناه اسفندآبادی   فریبا خداقلی

بیماری آلزایمر از جمله بیماریهای نورودژنریتو می باشد. مکانیسم های ایجاد بیماری آلزایمر شامل تشکیل رادیکال های آزاد، استرس اکسیداتیو، برهم خوردن عملکرد میتوکندری ها، فرایندهای التهابی، فاکتورهای ژنتیکی، عوامل محیطی و آپوپتوز می باشند. نظر به اینکه متابولیسم پپتید آمیلوئید بتا می تواند در پیشرفت استرس اکسیداتیو و بیماری زایی بیماری آلزایمر نقش داشته باشد، مدل های حیوانی که بیماری توسط آمیلوئید بتا در آنها القا شده بطور وسیعی مورد استفاده قرار می گیرد. در این مطالعه اثرات محافظتی ماده سالویژنین (salvigenin) که از جمله مواد فلاونوئید می باشد در مقابل استرس ناشی از تزریق پپتید آمیلوئید بتا بررسی شده است. بدین منظور از موش های صحرائی نر نژاد ویستار استفاده شد. حیوانات به مدت 7 روز بوسیله ی mg/kg/day , 5mg/kg/day 1سالویژنین مورد گاواژ قرار گرفتند. سپس در روز هشتم تحت جراحی استرئوتاکس پپتید آمیلوئید بتا و یا محلول pbs را در ناحیه ca1 هر یک از هیپوکمپ ها دریافت کردند. 7 روز پس از جراحی نواحی هیپوکمپ و کورتکس مغز رت ها خارج شده و توسط بافر لیز کننده لیز شدند. محتوای پروتئین خارج شده از بافت هیپوکمپ و کورتکس برای بررسی های آنزیمی و وسترن بلات مورد استفاده قرار گرفت. نتایج بررسی های آنزیمی نشان دهنده ی افزایش پتانسیل آنتی اکسیدانی با افزایش فعالیت آنزیم کاتالاز و سوپر اکسید دیسموتاز و نیز افزایش محتوای گلوتاتیون احیا شده به کمک سالویژنین بود. همچنین استفاده از این ماده موجب کاهش سطح مالونیل دی آلدهید بعنوان حاصل پراکسیداسیون لیپید ها شد. از طرف دیگر، این ماده توانایی مهار کردن مسیرهای آپوپتوز و التهاب را از خود نشان می دهد. بعلاوه، افزایش پروتئین های شوک حرارتی 70 و همچنین کاهش در میزان پروتئین های شوک حرارتی 90 از دیگر ویژگی های مهم سالویژنین بود.

تشخیص مولکولی ناشنوایی غیرسندرمی آتوزومی مغلوب در 10 خانواده ایرانی دارای فرد مبتلا با استفاده از مارکرهای میکروستلایت موجود در4 لوکوس ناشنوایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم پایه 1394
  مریم تقوی باسمنج   سیروس زینلی

ناشنوایی یک اختلال ناهمگن حسی¬- عصبی می¬باشد که حدود 1 در هر 1000 تولد را در بر¬می-گیرد. به دو دسته سندرومی و غیر¬سندرومی تقسیم می¬شود و80% ناشنوایی غیرسندرومی به صورت آتوزوم مغلوب می¬باشد. میزان ازدواج خویشاوندی در کشور حدود 36/6 درصد می¬باشد که این مسئله می¬تواند بستر مناسبی را برای بروز بیماریهای آتوزوم مغلوب همچون ناشنوایی ایجاد کند. هدف از این مطالعه تشخیص مولکولی ناشنوایی آتوزوم مغلوب در 10 خانواده ایرانی با استفاده از strهای موجود در لوکوس¬های dfnb3، dfnb4، dfnb42 و dfnb53 و نیز بررسی جهش-های ژن gjb2 واقع در لوکوس dfnb1می¬باشد. مواد و روش¬ها: در این مطالعه 13 خانواده دارای ناشنوایی غیر¬سندرومی آتوزوم مغلوب مورد بررسی قرار گرفتند. در ابتدا بررسی جهش¬های ژن gjb2 از طریق تعیین توالی انجام گرفت. سپس بیمارانی که واجد جهش به صورت هموزیگوت بودند، کنار گذاشته شدند. در نهایت افراد دارای جهش هتروزیگوت و یا فاقد آن بودند توسط روش نقشه¬کشی اتوزیگوسیتی در لوکوس¬های ¬-dfnb3، dfnb4، dfnb42 و dfnb53 از طریق مارکرهای str مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج: در این مطالعه در 3 خانواده، ناشنوایی وابسته به ژن gjb2 بود و در یک خانواده نیز جهش در این ژن به صورت هترزیگوت مشاهده گردید. جهش¬های بدست آمده در خانواده¬¬ها عبارت¬ بودند از: ¬35delg¬،ivsi-i ، r184q وt8m . در یک خانواد نیز ارتباط با لوکوس dfnb42 پیدا شد. بحث و نتیجه¬گیری: با توجه به ارتباط بین لوکوس dfnb42 و ناشنوایی آتوزوم مغلوب در یک خانواده¬، این مسئله حاکی از سهم این لوکوس در جمعیت ایرانی می¬باشد که باید مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به هتروزیگوسیتی بالای برخی از مارکرها می¬توان از آنها در تست¬های تعیین هویت و آنالیز پیوستگی استفاده نمود. همچنین مارکرهای انتخاب شده توسط برنامه map¬viewer قابل اعتمادتر از دو نرم افزار دیگر بوده و شاخص¬های آن با هتروزیگوسیتی مشاهده شده در این بررسی مطابقت بیشتری دارند.

مدل های فضایی بیزی ناپارامتری برای داده های ژنتیک جمعیت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پایه 1393
  علی محمودی   مجید جعفری خالدی

در چند دهه اخیر مطالعات زیستی و پزشکی در زمینه جمع¬آوری و تحلیل داده¬ها پیشرفت چشم¬گیری داشته است. پیش از این، مطالعات عمدتا ساده بودند به¬طوریکه بیشتر روی یافتن روابط بین چند متغیر تمرکز می¬کردند. اما با پیدایش ابزارهای بیوتکنولوژی، جمع¬آوری مقادیر زیاد اطلاعات برای موضوعات مورد مطالعه ممکن شد و آماردان¬ها نیز به دنبال روش¬های مناسب برای تحلیل این داده¬ها بودند. روش¬های آماری کلاسیک برای داده¬هایی با ساختار ساده¬تر قابل استفاده¬اند، اما رهیافت¬های آماری پیشرفته در مدل-سازی داده¬های پیچیده در زمینه¬های وسیعی از مطالعات، مورد نیاز است. یکی از مباحث مهم در حوزه زیست¬شناسی، ژنتیک جمعیت است. ژنتیک جمعیت به مطالعه جمعیت¬ها می¬پردازد و مطالعه تنوع ژنتیکی در این حوزه اهمیت زیادی دارد. لذا خوشه¬بندی افراد بسیار مورد نیاز است و لازم است برای این منظور از اطلاعات فضایی و ژنتیکی استفاده شود. در این پایان¬نامه با استفاده از رهیافت بیزی ناپارامتری برای این مسئله چاره اندیشی می¬شود و از یک مدل فضایی بیزی مبتنی بر پیشین فرایند دیریکله برای خوشه¬بندی افرا براساس اطلاعات فضایی و ژنتیکی به¬طور توأم استفاده می¬شود. لازم به ذکر است استنباط مدل به¬روش بیزی انجام می¬گیرد که در آن برای پارامترهای مدل توزیع پیشین اختیار شده و براساس روش¬های مونت¬کارلوی زنجیر مارکوفی از جمله الگوریتم گیبز و الگوریتم متراپولیس-هستینگز از توزیع پسین نمونه¬گیری می¬شود. در انتها نیز عملکرد مدل معرفی شده در یک مطالعه شبیه¬سازی و دو مثال کاربردی کربوط به داده¬های پستانداران مونتانا و هاپلوگروپ¬های کروموزوم y چند قومیت در ایران مورد بررسی قرار می¬گیرد.

مطالعه پیوستگی ژنتیکی 8 لوکوس دخیل در ناشنوایی غیرسندرمی اتوزومی مغلوب در یک جمعیت ایرانی و بررسی بیماریزایی واریانت های آللی جدید از طریق مدلسازی مولکولی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک وزیست فناوری 1393
  سمیه رئیسی   مرتضی هاشم زاده چالشتری

ناشنوایی یک اختلال حسی-عصبی است که 60% آن ارثی می باشد و تاکنون ژنهای زیادی برای آن شناسایی شده است. هتروژنیتی بالا در ناشنوایی، معضلی در جهت شناسایی علت ژنتیکی بیماری و مشاوره ژنتیک ایجاد می باشد. بنابراین، محققان، مطالعه خانواده های بزرگ در جمعیت هایی مثل جمعیت خاورمیانه و از جمله ایران که فراوانی ازدواج خویشاوندی در آنها بالا می باشد پیشنهاد کرده اند. بنابراین هدف از مطالعه بررسی 35 خانواده از دو استان همدان و کهگیلویه بویراحمد می باشد تا اساس ژنتیکی بیماری و فراوانی لوکوس ها در منطقه مشخص شود. روش بررسی: در این مطالعه پس از تکمیل پرسشنامه و ارزیابی بالینی تعداد 35 خانواده با حداقل 2 فرد ناشنوا از نوع غیرسندرومی اتوزومال مغلوب، جمع آوری گردید. سپس، 5 سی سی خون محیطی از کلیه افراد در دسترس گرفته و dna ژنومیک استخراج شد. موتاسیون های gjb2 و gjb6 (del d13s1830 و del d13s1854) در تمامی خانواده ها غربالگری و تجزیه تحلیل پیوستگی در نمونه های منفی برای gjb2 و gjb6 برای 8 لوکوس dfnb1-4، dfnb6، dfnb12، dfnb9 و dfnb21 انجام شد. در خانواده های دارای پیوستگی، برای آشکارسازی موتاسیون ها، روش تعیین توالی مستقیم dna انجام شد. بیماریزایی واریانت جدید در لوکوس dfnb3 بررسی شد. به علاوه، بررسی احتمال بیماریزایی موتاسیون جدید یافت شده در مطالعه با استفاده از مدلسازی مولکولی انجام شد. نتایج : به طور کلی 5 خانواده دارای موتاسیون در ژن gjb2 بودند، هیج کدام از موتاسیون های مورد بررسی در ژن gjb6 یافت نشد. 2 خانواده به لوکوس dfnb4، 2 خانواده به لوکوس dfnb2 و یک خانواده به لوکوس dfnb3 پیوستگی نشان دادند. آنالیز موتاسیون در ژن ها، چندین موتاسیون شناخته شده را در ژن های slc26a4 (dfnb4) و myo7a (dfnb2) و یک موتاسیون جدید در ژن myo15a (dfnb3) را آشکار ساخت. برای همولوژی مدلینگ نتایج بدست آمده پیش بینی کرد که موتاسیون احتمالا" مضر می باشد. نتیجه گیری نهایی: dfnb1 (gjb2) و dfnb4 (slc26a4) دلایل اصلی ناشنوایی ژنتیکی در ایران محسوب می شوند. همچنین تاکنون حدود 10 موتاسیون مختلف در ژن myo15a در جمعیت های ایرانی مشخص شده است. بنابراین می توان نقش لوکوس dfnb3 را بعد از دو ژن ذکر شده به عنوان عامل ناشنوایی در نظر گرفت. هر چند علت ناشنوایی برای تعدادی خانواده ها نامشخص می-باشد، اما مطالعاتی از این دست می تواند مقدمه ای بر مطالعات بر روی جمعیت های دیگر و همچنین سایر لوکوس ها بر روی همین جمعیت و سایر جمعیت ها باشد تا بتواند در امر تشخیص بیماری و مشاوره دقیق تر خانواده بیماران کمک کننده باشد.

بهینه سازی بیان ژن fsh گاوی نوترکیب در مخمر پیکیا پاستوریس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - پژوهشکده کشاورزی 1393
  عاطفه باقری   سعید حسنی

هدف از این مطالعه بررسی تاثیر پارامتر های مختلـف مانند دما، درصد القای متانول، اسیدیته، اکسیـژن محـلول و ظـرف کشـت روی بیان پروتئین fsh گاوی نوترکیب در مخمر متیلوتروپیک پیکیا پاستوریس بود. در این پروژه پروتئین fsh گاوی نوترکیب در سیستم بیانی پیکیا پاستوریس با استفاده از محیط کشت در دماهای 15، 18، 21، 27، 30 و 32، phهای 4، 5، 6، 7 و 8، درصدهای مختلف القای متانول 5/0، 1، 2 و 3 درصد و میزان اکسیژن محلول در نرخ 35 درصد و یک دوره زمانی 5 روزه در ظروف کشت متفاوت (ارلن، بافل فلاسک) تولید شد. پروتئین های نوترکیب با روش tca تغلیظ شدند و سپس با استفاده از تکنیک sds-page و وسترن بلاتینگ ارزیابی شدند و باند در ناحیه 16 کیلو دالتون مشاهده شد. نتایج نشان داد که میزان بهینه تولید پروتئین نوترکیب در دمای 30 درجه، 6ph=، غلظت 1 درصد متانول و در ظروف کشت زاویه دار با نرخ اکسیژن محلول در 35 درصد است.

بررسی پایداری dna پلاسمیدی در نانو ذره کیتوزان
thesis موسسه آموزش عالی غیر دولتی و غیر انتفاعی نور دانش - پژوهشکده بیوتکنولوژی 1394
  سیدرضا نعیمی ترشیزی   مهرداد کیانی راد

بررسی پایداری dna پلاسمیدی در نانو ذره کیتوزان

ارزیابی توان مقاومت و پالایش کلم زینتی (brassica oleracea var. acephala) نسبت به عناصر سنگین در شرایط درون شیشه ای
thesis موسسه آموزش عالی غیر دولتی و غیر انتفاعی نور دانش - دانشکده علوم پایه 1394
  مریم کریمی   محمد حسین صنعتی

چکیده: آلودگی خاک خطرات روز افزونی برای سلامتی انسان و محیط زیست دارد، فلزات سنگین از جمله مهم ترین آلاینده های محیط زیست به شمار می آیند که در دهه های اخیر به شدت مورد توجه تعداد زیادی از پژوهشگران قرار گرفته اند. گیاه پالایی یکی از روشهای مقرون به صرفه ای است که می تواند به خروج این عناصر از خاک کمک کند.

بررسی میزان بیان ژن های gata-3،t-bet، اینترلوکین-? واینترفرون-گاما در سلول های th1 و th2 در بیماران مبتلا به دیابت نوع ?
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده علوم پایه 1394
  هاجر واثقی   محمد حسین صنعتی

سلول هایt در پاتوژنز دیابت نوع یک نقش مهمی را بازی می کنند، هر چند که نقش دقیق زیرجمعیتهای سلولی مولد آن تاکنون شناسایی نشده است. با این حال عدم تعادل بین پاسخ سلولی th1 و th2 در روند ایجاد و گسترش این بیماری خود ایمن به اثبات رسیده است. در این مطالعه ارتباط تغییرات بیان فاکتورهای رونویسی t-bet و gata-3 که به ترتیب فاکتورهای پیش برنده تمایزسلول های th1، که منبع اصلی تولیدکنندهifn-? هستند،و سلول های th2،که تولید کننده اصلی il-4،در بیماران دیابتی نوع 1 مورد بررسی قرار گرفت.