نام پژوهشگر: منذر الحکیم
علی فوزی العلیاوی منذر الحکیم
چکیده ندارد.
رعد کاظم العامری منذر الحکیم
إن الشوری آلیه تنفیذیه لإداره الدوله الإسلامیه ومنهج للتواصل بین الأمه والحاکم، وأسلوب من أسالیب المشارکه السیاسیه للأمه فی ظل الدوله الإسلامیه بقیاده المعصوم أو الفقیه. وأن هذا الدور للشوری له من الأهمیه والقیمه التی وضحتها الشریعه من خلال مصادرها فی القرآن الکریم والسنه الشریفه، ولا تتوقف أهمیه الشوری وقیمتها علی أن نقول: إنّ الشوری جعلت منهجاً لتعیین الحاکم. کما أن لا جدلیه قائمه بین الشوری والدوله المبنیه علی مبدأ ولایه الفقیه، ولا تناقض بین المشارکه السیاسیه للأمه وبین قیاده الدوله الإسلامیه المتمثله بالولی الفقیه؛ لأن الشوری تمثل المجال الرحب الذی تتم من خلاله المشارکه السیاسیه للأمه وتفعیل دورها وعلی مراحل متعدده. وقد کانت أطروحتنا هذه بمثابه دراسه موضوعیه لبیان هذا الموضوع ـ الشوری فقهیاً فی الحکومه الإسلامیه ـ وفق النظره القرآنیه والروائیه، وقد توصلنا فی هذه الدراسه إلی أن الشوری تعتبر آلیه تنفیذیه یحتاجها الحاکم الإسلامی معصوما کان أو فقیهاً لإداره الدوله الإسلامیه، کما سیتبن ذلک للقارئ من خلال متن هذه الأطروحه التی بین یدیه.
جعفرصادق الجزایری منذر الحکیم
لمّا کانت دراستنا هذه تهتمّ ، فی أحد جوانبها ، بمعرفه و حقیقه (المسأله الأصولیه)، أو ما یبحث تحت عنوان ( علم الأصول ) ، استوجب ذلک تتبّع ما ذکر کتعریف لعلم الأصول بشکل استقرائی ، وصفیّ ، شامل للتراث الأصولی فی المدرسه الإمامیه ، أنتج تمییزاً بین أکثر من اتجاه فی تعریف علم الأصول ، والوقوف علی تحلیلٍ للتعریفات المذکوره والمهمّه له ، وتظهیر خصائصها التی تنم عن اختلاف فی أفق البحث ومنطلقاته ـ والذی انتظم کـ ( ثالث فصول الدراسه ) ـ فکان ذلک یحتّم الوقوف علی تأثیر المنهج ولَمَساته الفاعله فی تغییر مسار البحث ، وما له من دور فی ذلک . هذا ، لأنّ دراسه المنهج تعتبر من أهم السبل وأصحّها لدراسات الظواهر العلمیه للوقوف علی منعطفاتها المهمّه ، وما تواجهه من تطوّر أو تدهور فی المستوی العلمی ، وهی تأخذ أهمیتها من فاعلیه المنهج فی التحکم بطبیعه النتائج وتنوّعها حسب تنوع المنهج وتبدّله . فکان من المهم الوقوف علی تأثیر المنهج ( وهو الفصل الثانی من الدراسه ) فی إعطاء ضابط تعریف لـ ( المسأله الأصولیه ) بشکل خاص ، وما لعبه المنهج من دور فی تطور البحث الأصولی بشکل عام ؛ و هو الذی دعانی أیضاً مسبقاً أن أدخل بحث (المنهج) فی عنوان البحث ، فاستأنفت بحثاً تتبعت فیه تعریف المنهج والاختلاف فی استخدامته المصطَلحه المتعدده ، ووقفت علی ما هو المهم من معنی المنهج فی إطار الدراسه هذه ، ناقداً الاستخدامات غیر المنضبطه للاصطلاحات العلمیه ، وفی نفس الوقت خرجت الدراسه بتحلیلٍ دقیقٍ لمفهوم المنهج ، ومایحویه من تأطیر لسیر البحث العلمی والوصول للنتائج من خلال إطاریه المهمیّن . کذلک ـ وفی نفس الفصل وهو الفصل الثانی ـ تابعت عملیه ( مَنْهَجه ) البحث الأُصولی فی إطار المدرستین الأصولیتین السنیه والإمامیه ، ومحاولات تصنیف وتتبع المناهج المستخدمه فی أبحاث أصول الفقه ، وهذا البحث جرّنی لأن أقف علی تحلیل المناهج المستخدمه ومقارنتها مع المناهج المذکوره فی أبحاث علم المنهج ، وخرجت بنتائج أعتقد أنّها ضروریه للبحث الاصولی ؛ لِما انطوت علیه من کشفٍٍ لمغالطاتٍ موثِّره فی البحث ، خطیره علی مستوی النتائج . هذا کلّه ، ولکی یکون ضمن سیاقه الذی أستطیع أن أبرِّز فیه المفاصل المنهجیه للبحث الأصولی ، کان ذلک یستوجب شواهد عدیده ، مع إعاده قراءه ، وترتیب فی العرض ، لبعض النصوص الموثره فی التراث الأصولی ، والذی کان من الصعوبه بمکان أن أدمجه مع سیاق البحث حول ( المنهج ) فی الفصل الثانی أو ( الضابطه الأصولیه ) فی الفصل الثالث ، لأنّه یودی الی تشتّت البحث وصعوبه تجمیع الفکره ، فعالجت ذلک بتقدیم ( الفصل الأوّل ) ، الذی اهتم بالبحث التاریخی وإعاده ترتیب المراحل وتقطیعها بحسب ما تتبناه وجه نظر هذه الدراسه ، وبحسب ما وصلت له من نتائج فی تنوّع وتطوّر المنهج ، فحاولت استیعاب البحث التاریخی والإشاره إلی الأسباب التی علی أساسها کانت المراحل بهذا الشکل الذی جاءت علیه ، بذکر الشواهد المناسبه بمقدار تجنبت فیه التطویل ، وکنت حریصاً أن یکون وافیاً فی ذلک ولیس کاملاً ، فلله الکمال وحده . * من أهم الاصطلاحات المستخدمه فی الدراسه : المسأله ، المنهج ، الضابطه ، الحدّ ، التعریف ، الالتزام اتجاه النص ، الأخباری ، البرهان ، المنهج البرهانی ، الاستقراء ، المنهج الاستقرائی ، المنهج التاریخی ، المنهج الاستردادی ، المنهج النقلی ، المنهج التکاملی ، الإطار المعرفی ، الأسلوب التطبیقی ، العرض الذاتی ، الیقین بالمعنی الأرسطی ، الیقین الأصولی ، القاعده ، القاعده الفقهیه ، القاعده الأصولیه ، الکلّیه ، النکات الثبوتیه ، المقاصد ، المفاهیم الإسلامیه ... .
فوادکاظم زایرالمقدادی حسن محمدعلی النظری
نحاول فی هذه الدراسه أن نسلّط الضوء علی مسائل مستجده شغلت حیّزاً مهماً وبارزاً فی الخطاب الثقافی والاُطروحات الفکریه المعاصره وهی: (التبعیه المنهجیه للغرب وحقوق الإنسان والعولمه وحوار أو صراع الحضارات والإرهاب والمقاومه)، حریصین فی ذلک علی العرض الموضوعی العلمی لحقیقتها ثم تناولنا بالبحث المقارن بین أبرز اُطروحتین متنافستین فی العالم المعاصر، وهما: الاُطروحه الثقافیه الغربیه والاُطروحه الثقافیه الإسلامیه ملتزمین فی ذلک بمنهج سوق الدلیل الواضح والمناقشه العلمیه علی کل مُدَّعی لنخرج بنتیجه تقویمیه واقعیه ومنصفه فی الحکم بشأن کل اُطروحه فی إطار المسائل المستجده موضوعه البحث. ویمکن حصر خلاصه مطالب هذه الدراسه بالآتی: أولاً: بیان معالم الثقافه الإسلامیه وأبرز التحدیات المعاصره لها متمثله بالآتی: أ ـ طغیان منهج التفکیر المادی علی الفکر الإنسانی. ب ـ سیطره العقل الجمعی. ج ـ استحکام ظاهره التکتل الدولی فی محور القوی الکبری. ثانیاً: بیان أبرز معالم الصحوه الإسلامیه المعاصره وهی: أ ـ تجسید الرویه العقائدیه بدور الغیب المطلق فی التغییر الاجتماعی. ب ـ الاُمه المومنه باللّه قوه حقیقیه فی صنع التغییر. ج ـ رفض الهیمنه الاستکباریه ومبدأ اکتشاف الذات. ثالثاً: بیان المقولات الأساسیه فی منهجیه الخطاب الثقافی الإسلامی. رابعاً: بیان الإشکالیات الأساسیه الخمسه فی منهجیه الخطاب الثقافی الغربی. خامساً: دراسه مقارنه لحقوق الإنسان ونتناول فیها ما یلی: أ ـ تعریف الحق. ب ـ تعریف الإنسان. ج ـ مبادئ حقوق الإنسان فی الإسلام وامتیازاتها علی الاُطروحه الغربیه. سادساً: دراسه مقوله العولمه ونتناول فیها: أ ـ مراحل نشوئها وحقیقتها. ب ـ مبادئ أساسیه لمواجهه العولمه الاستکباریه. ج ـ کشف زیف مقوله المصیر المحتوم للعولمه الاستکباریه. سابعاً: دراسه مقولتی الصراع أو الحوار بین الحضارات وتتضمن: أ ـ دراسه حقیقه التماس بین الحضارات المعاصره. ب ـ استعراض خطوات المخطط الغربی الجدید للهیمنه علی الشرق الإسلامی. ج ـ بیان حقیقه الدعوه لحوار الحضارات فی الخطاب الثقافی الإسلامی. ثامناً: قراءه المصائد المبرمجه فی المخطط الغربی لتحمیل نموذجها الحضاری وأهمها: أ ـ الرضوخ للأمر الواقع. ب ـ المحاصره والردع الشامل. تاسعاً: دراسه مقارنه للإرهاب بین الثقافه الغربیه والإسلامیه ونتناول فیها: أ ـ تعریف الإرهاب فی اللغتین العربیه والغربیه. ب ـ النظریات الموسسه للثقافه الغربیه. ج ـ تطبیقات الغرب للثقافه العنصریه والاستبداد بالقوه. د ـ دراسه إسلامیه للإرهاب. ه ـ عرض وتقویم التجربیه التاریخیه الإسلامیه من زاویه منطق القوه وتشمل: 1) عهد النبی صلیاللهعلیهوآله، وذلک باستعراض غزواته وسرایاه فی ثلاثه مراحل وتقویم کل مرحله والخروج بنتیجه أنها کانت جهاداً دفاعیاً وردّاً للعدوان. 2) عهد الخلفاء الخمسه بعد وفاه رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله والمتضمنه: أ ـ الحروب الداخلیه، وفیها نثبت أن بعضها لا یمثل موقف الإسلام الشرعی والبعض الآخر کان لردع العصیان والتمرد علی الدوله الإسلامیه وحکومتها الشرعیه. ب ـ الحروب الخارجیه، وندرس فیها مدی شرعیتها وأن الشرعی منها کان دفاعیاً.
جاسم مزعل الزیدی عادل العلوی
چکیده ندارد.
علی زبیدی منذر الحکیم
این پژوهش به تشریح تاریخچه اجتهاد در دوران پس از غیبت کبرا، مفهوم اجتهاد نزد شیعه امامیه و اهل سنت و روش های استدلال و استنباط حکم شرعی (اجتهاد) از منظر آنان می پردازد و ادله اجتهادی در مکتب امامیه و اهل سنت را شرح می دهد. نویسنده ضمن بیان کلیاتی درباره اجتهاد، به ادوار اجتهاد و فراز و نشیب های آن از صدر اسلام تا زمان غیبت و پس از آن اشاره کرده و شیوه های اجتهادی را از دیدگاه فریقین بررسی کرده است. وی در فصل اول به مفهوم شناسی واژه هایی مانند اجتهاد، منهج (روش)، فقه، انسداد و انفتاح و مفهوم لغوی، اصطلاحی و فقهی آن ها می پردازد. وی در فصل دوم ضمن ارائه تاریخچه اجتهاد در عصر اول اسلام، یعنی: زمان حیات رسول خدا( و عصر ائمه معصومین(، اجتهاد صحابه در مقابل نص پیامبر اسلام( را نقد کرده و اجتهاد ائمه معصوم و شاگردان خاص ایشان را تأیید می کند. نگارنده در فصل سوم مراحل و ادوار تاریخی اجتهاد را نزد اهل سنت بررسیده و نقش صحابه و تابعین را در این زمینه باز می گوید. آن گاه نقش ائمه اربعه اهل سنت در اجتهاد را بیان کرده و با توجه به نظریه آنان در زمینه انسداد باب اجتهاد، مذاهب و مناهج فقهی اهل سنت را به چهار مذهب حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی منحصر کرده و دیدگاه ائمه اربعه را فصل الخطاب مباحث فقهی و اجتهادی آنان دانسته است. او در فصل چهارم به ادوار و مراحل مختلف اجتهاد نزد شیعه امامیه می پردازد و مرحله های تأسیس اجتهاد در تشیع، استقلال و تکوین اجتهاد شیعه را بررسیده و مراتب تطور و کمال آن را از لحاظ تاریخی شرح داده و مکتب های مهم اجتهادی و فقهای مشهور هر مکتب را معرفی می کند. نویسنده در فصل پنجم مهم ترین اصول و روش های اجتهاد را ابتدا از منظر ائمه چهارگانه اهل سنت و سپس نزد شیعه امامیه واکاوی کرده و اصول کلی اجتهاد، صدور فتوا، او استخراج حکم شرعی از ادله مختلف را از منظرآنان تبیین می سازد
عبدالحلیم الحراگ منذر الحکیم
این پژوهش، با رویکردی قرآنی به وصف و شناسایی ابرار می پردازد و ویژگی های آنان را بر اساس کتاب خدا بیان می کند. نویسنده می کوشد با مراجعه به آیات و روایات، مقام و جایگاه والای ابرار و مصادیق آن را مشخّص کرده و اهل بیت پیامبر اسلام ( را بنا بر ادلّه ای فراوان به عنوان شاخص ترین مصداق ابرار در قرآن معرّفی نماید. وی در چهار فصل به تفسیر و شرح اجمالی سوره دهر یا انسان می پردازد که در آن به تفصیل از اوصاف ابرار سخن رفته است. او در فصل اوّل تعریف ابرار را از لِحاظ لغوی، اصطلاحی و تفسیری ارائه کرده و تفسیر علمای شیعه امامیه مانند شیخ طوسی، شیخ طبرسی و عالمان اهل سنت همچون: طبری و قرطبی را در این زمینه مطرح می سازد. در فصل دوم به تفسیر سوره دهر پرداخته، و نخست به سبب نزول سوره انسان (دهر) و سپس به شبهه هایی درباره مکی یا مدنی بودن و نزول آن در شأن اهل بیت پیامبر اسلام ( پاسخ می دهد. او در ادامه به تفسیر برخی آیات این سوره در شأن ابرار و جایگاه والای بهشتی آنان می پردازد. در فصل سوم ویژگی های ابرار، علایم آنان در قرآن و سنّت و نیز صفاتی همچون: وفا به نذر، خوف و رجای الهی، اِطعام کردن به فقیر، امنیت و سلامت، ایمن بودن از آتش جهنّم، رسیدن به وعده الهی، توکل کردن بر خدا، اخلاص نسبت به خداوند متعال، عمل کردن در طاعت الهی، تقوی، مَحبّت الهی، طلب شهادت در راه خدا و مساوی بودن ظاهر و باطن آن ها ذکر شده است. نگارنده در فصل چهارم آثار مترتب بر برّ و نیکوکاری، اعمّ از آثار دنیوی و اخروی آن را بازکاوی کرده و نوشیدن از آب سلسبیل، بهره بردن از نعمت های بهشتی و رفتن به مقام علّیین را از آثار مترتّب بر ابرار و داشتن صفت برّ بر شمرده و آیات، روایات و داستان هایی نیز از اوصاف ابرار و عملکردهای آنان نَقل می کند.