نام پژوهشگر: محمد حسن قدردان قراملکی

آزادی انسان از منظر کلام اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1383
  بومانعلی جعفری   عبدالحسین خسرو پناه

تحقیق حاضر در صدد تبیین آزادی انسان از منظر کلام اسلامی است. وهدف اساسی این تحقیق آشکار سازی نسبت شریعت اسلام و آزادی و پاسخگویی به شبهاتی است که به بهانه آزادی ارزشهای معقول انسانها را نادیده می گیرند و از این راه جوامع اسلامی را مورد تهاجم قرار می دهند. این تحقیق شامل چهار بخش که بخش اول تعریف مفاهیم، در بخش دوم اقسام آزادی ارزش و منشآ آن را بیان می کند. در فصل سوم آزادی های تکوینی و تشریعی مورد بررسی قرار گرفته و در بخش چهارم به تبیین آزادیهای فردی و اجتماعی پرداخته است و در پایان به این نتیجه نهایی می رسد که انسان آزادی مطلق ندارد زیرا آزادی و رهایی بدون حد و مرز با اهداف آفرینش، عبودیت و محدودیت وجودی او در تضاد است. بنابر این نمی توان تمام ارزشهای اخلاقی و معنوی انسان را فدای آن نمود.

فلسفه و کارکرد بعثت انبیاء از دیدگاه امام علی (ع)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1384
  ناصرالدین یوسفی نژاد   محمد حسن قدردان قراملکی

آنچه در این نوشتار به بحث گذاشته می شود فلسفه کارکرد بعثت انبیاء از دیدگاه امام علی (ع) است. که در طی چهار فصل به بررسی و تحلیل آن می نشینیم. از آنجایی که ره آورد بعثت انبیا و فلسفه واقعی آن ارائه دین و راهنمایی بشر به سوی مبدا و متعالی و تبیین آموزه های دینی است فصل اول این گفتار را به کلیات اختصاص داده که در ضمن آن از تعریف دین انسان و نیاز او به دین، انسان و ضرورت اجتماعی و هم اینکه قانون گذار چه کسی می تواند باشد به ارزیابی پرداخته ایم و در عصر بعثت را یاد آور شده ایم. در فصل دوم: روی اصل موضوع قرار گرفته که نخست تعریف از نبوت و بعثت، فرق نبی با رسول سپس نظریات مختلفه را در این راستا به بررسی می گیریم. در ثانی فلسفه ی بعثت را از منظرهای متعددی به نمایش می گذاریم و آنگاه بساحل مواج نهج البلاغه قدم می نهیم. که پیش از همه نیم نگاهی داریم به نهج البلاغه، در همین فصل هنگام با نهج البلاغه مسائل اساسی را به تحقیق می گیریم. فصل سوم: به فوائد و کارکرد بعثت اختصاص یافته که از دیدگاههای متفاوت و جنبه های مختلف نظر اندازی شده و روشن گردیده که آثار این کارکرد بعد از گذشت قرنها محسوس است. فصل چهارم: این مجموعه اختصاص یافته به خاتمه که پایان بخش این رساله خواهد بود.

انسان کامل از منظر قرآن و روایات
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1381
  حسن شهاب موسوی   محمد حسن قدردان قراملکی

کمال انسان، مسأله اصلی این پژوهش است که با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات مورد بررسی قرار گرفته است. فلاسفه مغرب زمین هریک، بُعدی از وجود انسان را مورد توجه قرار داده اند؛ مثلا افلاطون به جایگاه حکمت و نقش آن در کمال انسان اشاره می کند، و سارتر از میان تمام ارزش ها تنها به آزادی خواهی انسان توجه می کند. فلاسفه اسلامی هم تا پیش از صدرالمتألهین، جوهر انسان را عقل می دانستند. با این وصف، روشن است که انسان مورد نظر فلاسفه را نمی توان انسان کامل دانست زیرا تنها قسمتی از کمال را داراست. از نظر اسلام، انسان کامل، انسانی است که همه ارزش ها در وجود او به کمال برسد؛ یعنی هم از نظر فکری و هم از نظر روحی تمام مراتب کمال را طی نماید. قرآن کریم، انسان را موجودی با خلقت خاص می داند که خداوند به خلق آن مباهات فرموده است. انسان موجودی است کمال پذیر، دارای کرامت ذاتی، و برخوردار از فطرت الهی که بار امانت الهی را بر دوش می کشد و خلیفه خدا بر زمین است. برخی نشانه ها مانند خضوع و خشوع، معاشرت نیکو با جاهلان، عبادت و تهجد، امید و توکل به خدا، انتخاب نیکو و پرهیز از تقلید کورکورانه، امامت متقین، خلافت الهی، اخلاص، وفای به عهد، معاونت بر نیکی، و جهاد و استقامت در راه خدا از ویژگی هایی است که در قرآن برای انسان کامل ذکر گردیده است. اما اگر انسان به پیروی از هوای نفس و حب دنیا روی آورد موقعیت کمال را از دست داده و به مراتب نازلی سقوط می کند. در روایات اهل بیت( نیز ویژگی های برجسته ای همچون قرب به خدا، طهارت طبع، ظاهر نیکو، انصاف، گفتار حق، تواضع و ... برای انسان کامل ذکر شده است. بر اساس ویژگی هایی که در قرآن و روایات ذکر شده است می توان حضرت ابراهیم(، پیامبر بزرگ اسلام( و حضرت علی( را از مصادیق اصلی انسان کامل دانست.

اصل علیت از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1385
  محمد موسی حمیدی   محمد حسن قدردان قراملکی

این نوشتار به منظور بررسی و تبیین اصل علیت و قوانین فرعی آن از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا ، نگارش یافته است . برای رسیدن به این هدف ، بحث طی شش فصل پی گرفته است : در فصل اول پس از ارایه گزارش کوتاهی از زندگی علمی ابن سینا و ملاصدرا ، دیدگاه آنها درباره مفهوم علیت و منشأ تصور آن ، بررسی گردیده است . شیخ الرییس و صدرالمتألهین معتقدند که علت و معلول از تقسیمات وجود است ؛ علت عبارت است از موجودی که تحقق موجودی دیگر – معلول – متوقف برآن است . در نهایت مفهوم علیت از دیدگاه آنهایک مفهوم بدیهی است که از طریق علم حضوری و سنجش بین اشیاء خارجی بدست آمده است . در فصل دوم به تبیین اقسام علت پرداخته ایم . اقسام علت از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا، عبارتند از : علت فاعلی ، غایی ، مادی و صوری ، علت مادی و صوری در محدوده موجودات مرکب هستند و باگذر از عالم طبیعت به عالم مجردات رخت برمی بندند، و علت غایی در نهایت به علت فاعلی باز می گردد . به این ترتیب علتی که مفید و مفیض وجود است ، علت فاعلی می باشد . البته در میان فاعل های ایجادکننده ، فاعلی که خودش نیاز به ایجادکننده نداشته باشد بنام « فاعل حق » اختصاص می یابد که مصداق آن منحصر به ذات اقدس الهی است . در فصل سوم بداهت یا نظری بودن اصل علیت مورد بحث قرار گرفته است . برای بدست آوردن نظریات ابن سینا و ملاصدرا ابتدا موضوع و مفاد اصل علیت مشخص و بیان شده است . پس از بررسی ، این نتیجه بدست آمده است که اصل علیت ، اصل اولی بوده و اقامه برهان ، برآن ، از باب تذکر و تنبه به آن می باشد . فصل چهارم به تبیین معیار علیّت و معلولیت پرداخته است . در این باره ، ابن سینا امکان ماهوی و ملاصدرا ، فقر وجودی را به عنوان معیار معلولیت معرفی کرده اند . فصل پنجم قانون ضرورت را – که یکی از مهم ترین قوانین فرعی اصل علیت است – به بحث گذاشته است . در نتیجه معلوم می شود که تخلف معلول و انفکاک آن ، از علت تامه اش محال است . فصل ششم قانون سنخیت را – که یکی دیگر از قوانین مهم فرعی اصل علیت است – به بحث گرفته است . دست آورد این بحث این است که بین علت و معلول یکنوع خصوصیت و مناسبتی وجود دارد که براساس آن ، فقط معلول خاصی از علت خاصی می تواند صادر شود . در نتیجه نهایی تحقیق ، این فرضیه به اثبات رسیده است که اصل علیت از نظر شیخ الرییس و صدرالمتالهین یک اصل عقلی و متا فیزیکی است که بر اساس آن ، ارتباط و پیوستگی حقیقی و ضروری بین موجودات به اثبات می رسد و آنگاه از ضمیمه شدن اصل علیت با قوانین فرعی آن، مبدأ ، ناظم وغایت حقیقی برای جهان اثبات می شود که به او واجب الوجود و عله العلل می گویند

حضرت علی (ع) و فلسفه الهی امامت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1380
  غضنفر علی حیدری   محمد حسن قدردان قراملکی

پژوهش حاضر به این پرسش خواهد پرداخت که خلیفه بعد از پیامبر اسلام (ص) چه کسی است؟ با توجه به ترکیبات قومی، مذهبی، فرهنگی و اعتقادی در بعضی از کشورهای اسلامی نظیر افغانستان، پاکستان، هندوستان و ... ضرورت دارد که جهان صنعتی امروز جهت رشد و شکوفایی اسلام و اقتدار مسلمانان اختلافات قومی-مذهبی کمرنگ گردد و کشورهای اسلامی جهت نفوذ بیشتر در دنیای جدید بتوانند اسلام را در تمامی عرصه های فرهنگی- سیاسی جهان زنده نگه دارند و استراتژی مستحکمی را در برابر هجوم فرهنگ غربی در کشورهای اسلامی ایجاد نماید. بنابر این از یک سو اختلافات شدید بین این فرقه ها در مسائل مختلف و از سوی دیگر هجمه غرب جامعه اسلامی را دچار گسست و عقب ماندگی می نماید و زمینه های لازم جهت استعمار بیگانگان را فراهم می سازد. بنابراین جهت همبستگی بیشتر لازم است به بررسی مساله امامت از منظر حضرت علی (ع) بپردازیم. عده ای معتقدند امام و ولی از جانب خداوند به وسیله پیامبر اسلام منصوب می شود. ولی عده ای دیگر معتقدند امام و ولی را مردم انتخاب می کنند، از این رو باید فلسفه امامت از دیدگاه حضرت علی (ع) مورد بررسی قرار گیرد، می تواند راهگشای مناسبی جهت شکوفایی اسلام در دنیای جدید باشد. اهداف مورد نظر در این تحقیق عبارت است از : 1- تاریخچه امامت و اثبات ولایت و حکومت امیر المومنین (ع) به عنوان بلافصل 2- بررسی کلمات متکلمین فرقه های مختاف در باره ی موضوع امامت. 3- شناخت موضوعات اختلافی بین مذاهب اسلامی 4- فلسفه امامت از نظر علی (ع) 5- اثبات قدرت دین بر حکومت و سرپرستی نظام جهان با توجه به سوالات و اهداف تحقیق به بررسی مراحل مختلف آن پرداخته ایم در ابتدا به بحث مفاهیم اشاره کرده و به دنبال آن مباحث امامت، ولایت و عصمت مطرح شده است. در پایان به این نتیجه رسیده ایم که امامت حضرت علی (ع) خلیفه بلافصل پیامبر اسلام (ص) بوده است و تسلسل امامت تا ظهور حجت قائم المنتظر (ع) جاری است و در زمان غیبت آن حضرت حق حکومت ولی فقیه جامع الشرایط است.

تبیین حدوث و قدم عالم از دیدگاه متون دینی و مقایسه آن با دیدگاه علامه حلی، میرداماد و ملاصدرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه معارف اسلامی قم 1393
  سید جواد احمدی   ابوالفضل کیاشمشکی

چکیده مسأله حدوث و قدم عالم از زمان های دیرین افکار اندیشمندان را به خود جلب کرده است. در متون دینی نیز، عالم (همه مخلوقات) به صفت «حدوث» معرفی گردیده و «قِدَم» منحصراً برای حق تعالی اثبات شده است. دانشمندان در تفسیر آیات و روایات دالّ بر حدوث عالم، نظرهای متفاوتی ارائه نموده و از هماهنگی دیدگاه خود با متن دینی دفاع کرده اند. از دیدگاه های مهم در این زمینه، نظریّه کلامی علامه حلّی، دیدگاه حدوث دهری میرداماد و حدوث زمانی مورد نظر صدرالمتألّهین است. بررسی میزان هماهنگی دیدگاه های سه گانه با مفاد متن دینی، مستلزم تبیین اجمالی سه نظریّه مذکور و مقایسه آن با معنی مستفاد از آیات و روایات است. از این رو، با تحلیل و پژوهش پیرامون آیات و روایات ناظر به حدوث عالم، چنین استنتاج شد که «زمان» از جمله مخلوقات و متصف به حدوث است؛ پس دیدگاه حدوث زمانی از منظر متن دینی قابل پذیرش نیست. از سویی دیگر، نظریه قدمت غیری و حدوث ذاتی عالم نیز خلاف ظاهر متن دینی است؛ چه این که ظهور آیات و روایات بر تأخّر انفکاکی وجود عالم از وجود خالق است، به این معنی که هستی عالم مسبوق است به عدم مقابلی که بدون تقیّد به زمان با وجود عالم در تناقض می باشد و با آن قابل جمع نیست. به عبارت دیگر، وجود جمیع ماسوی الله دارای ابتداء و آغازی فرازمانی است و زمان (زمان حاصل از تغیر تدریجی وجود عالم طبیعت) توأم با آفرینش اولین موجود مادی از کتم عدم واقعی، آغاز گردید. با بررسی آثار و کتاب های علامه حلّی، میرداماد و صدرالمتألهین، معلوم شد که ایشان بر این نکته اتفاق نظر دارند که دیدگاه حدوث زمانی مبتلا به ضعف و اشکال است؛ چنان که دیدگاه حدوث ذاتی و مسبوقیت وجود ممکنات به عدم ذاتی را صرفاً یک تحلیل عقلی و مبیِّن اصل نیازمندی هر مخلوقی به خالق هستی بخش دانسته اند که حدوث مورد نظر متن دینی را تأمین نمی کند. بنابراین هر سه دانشمند مذکور، عقیده به قدمت غیری عالم را خلاف آموزه های دینی اعلام نموده اند. ایشان قائل به حدوث عالم به معنی مسبوقیت جمیع ماسوی الله به عدم مقابل می باشند. با این تفاوت که صدرالمتألهین، حدوث مستفاد از متن دینی را حدوث زمانی تشخیص داد و بر اساس نظریه حرکت جوهری و این که «زمان» بُعد و امتدادی از وجود تدریجی عالم طبیعت است، بیان نمود که آیات و روایات بر قدمت فیض الهی و حدوث زمانی مستفیض (آفرینش لحظه به لحظه و حدوث تدریجی عالم اجسام) دلالت دارد. اما علامه حلّی تأکید نمود آن سان که تبیین قدمت خداوند نیازی به عنصر «زمان» ندارد، معنی و حقیقت حدوث عالم نیز بی نیاز از «زمان» می باشد و عالم به نحو ابداعی (بدون احتیاج به ماده پیشین و زمان سابق) با سابقه عدم محض غیرزمانی آفریده می شود و ازاین رو، هستی عالم ـ به لحاظ بدایت و آغاز ـ منتهی به عدم مقابل فرازمانی است. میرداماد نیز ضمن تأیید مسبوقیت وجود همه مخلوقات (مجرد و مادی) به عدم واقعی غیرمقید به زمان، آن عدم را عدم دهری (لاشییء مطلق) نام نهاد که با جعل وجود مخلوق توسط آفریدگار، به نحو کلی نقض و طرد می گردد. میرداماد معتقد است، عدم دهری با ویژگی صراحت و خلوص و پیراستگی از هرگونه امتداد حقیقی یا وهمی و متوهم، با هستی ممکنات در تقابل و تناقض است و موجب تأخر انفکاکی آنان از وجود خالق می باشد. به نظر می رسد سه دیدگاه مذکور (به طور کلی و با قطع نظر از میزان صحّت مبانی و ادله) در محور های ذیل با نتایج حاصل از بررسی آیات و روایات، هماهنگ اند: 1. نفی حدوث ذاتی؛ 2. نفی ازلیت غیری عالم؛ 3. مردود دانستن حدوث زمانی منسوب به متکلمان؛ 4. مسبوقیت وجود عالم به عدم مقابل؛ 5. تأخّر انفکاکی هستی مخلوقات از وجود خالق؛ 6. ابداعی بودن فاعلیت خداوند؛ 7. پیراستگی وجود پروردگار از زمان و یا هرگونه امتداد وهمی و متوهّم. واژگان کلیدی متن دینی، حدوث عالم، قدم عالم، تقدم و تأخر، حدوث و قدم زمانی، حدوث و قدم ذاتی، حدوث و قدم دهری، علامه حلّی، میرداماد، صدرالمتألّهین.