نام پژوهشگر: ابراهیم صمدیان
ابراهیم صمدیان مریم خلیلی جهانتیغ
داستان نویسی که عمری یکصد ساله دارد در پرتو نگرش ها و نظریات متفاوت و همچنین ابزارآلات بیانی مختلف دچار دگرگونی های بسیاری شده است. داستان نویسی پس از پیدایش فقط محدود به جنبه ی نوشتاری باقی نماند و پس از پیشرفت های علمی و ظهور عکاسی، به عنوان یکی از عوامل و لوازم فیلم های سینمایی مورد استفاده قرار گرفت. اقتباس از ادبیات، عکاسی، نقاشی، و موسیقی موجب شد که هنر سینما به عنوان هنری مرکب شکل بگیرد. چنان که فیلم سینمایی داش آکل به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال 1350 بر اساس داستان داش آکل صادق هدایت تهیه شده است. تحلیل چنین آثار سینمایی که برگرفته از داستان های ادبی است علاوه بر آن که عرصه ی تازه ای را پیش رو می گشاید، می تواند ویژگی های دوره و بخشی از تاریخ سینمای ایران را نیز روشن کند.بر این اساس، پژوهش حاضر با تکیه بر داستان داش آکل و علم نشانه-شناسی علاوه بر پرداختن به چگونگی انتقال واژه ها به تصاویر، عناصر موجود در هر دومتن داستان و فیلم را نیز بررسی می کند و با توجه به نتایج حاصل از آن وجوه تشابه و افتراق ادبیات و سینما را بیان می کند. در این پایان نامه ابتدا تعریفی از هنر و دیدگاه های حاکم بر ادبیات و سینما، اقتباس و رابطه ی آن با علم نشانه شناسی و عناصر داستانی و سینمایی مطرح و بعد از آن ساختار داستان داش آکل از دو منظر سینمایی و ادبی بررسی شده است. در ساختار ادبی، عناصر داستان چون شخصیت، لحن، گره افکنی، گره گشایی، زاویه ی دید، گفتگو و... بررسی شده است و در ساختار سینمایی به عناصر بیانی فیلم که شامل سه نظام تصویر، تدوین و صدا است پرداخته و با متن داستان انطباق داده شده است. در ادامه، مقایسه ی تطبیقی بین ساختار هر دو متن و شخصیت های موجود در آن صورت گرفته است.