نام پژوهشگر: لیلا ابهری جعفرآبادی
لیلا ابهری جعفرآبادی محمدرضا ابراهیمی
در فصل اول این پایان نامه، نویسنده با مواجه ساختن زندگی، شخصیت و نظرات کنونی اش با زندگی شخصیت و نظرات دوران جوانی اش متوجه رابطه "من" فعلی اش با "من" دوران بچگی و بزرگسالیش می شود. او همچنین سعی در پیدا کردن خود در دورا - شخصیت اصلی رمان - دارد تا از طریق او بتواند جوابی برای مشکلات خود در دوران کودکیش یابد. هر دوی آنها تجربه فرار از مدرسه را داشتند و هر دو به نوعی از خانواده خود جدا بودند: مادر و پدر دورا از ترس دستگیر شدن دورا، او را به مدرسه شبانه روزی در یک صومعه فرستادند و مودیانو نیز به علت جدایی پدر و مادرش به مدارس شبانه روزی مختلفی فرستاده شد. هدف نویسنده از اضافه کردن خاطراتی از زندگی خودش در داستان زندگی دورا یکی دانستن خود با شخصیت اصلی داستان بوده ، همچنین اگر تکه های اضافه شده زندگی نویسنده در این اثر نبود، ما قادر به شناخت زندگی این دختر جوان در دوران جنگ جهانی دوم نبودیم. در فصل دوم، به بررسی و نتایج وجود تخیل در داستانی برگرفته شده از حقیقت پرداختیم. در مصاحبه ای با "مجله ادبیات" مودیانو اعتراف کرده است: : با نزدیک کردن زندگی خود به تخیل بهتر به لحن و رنگمایه داستان رسیده ام." از این اضافه شدن تخیل میتوان به دو نتیجه رسید: 1- نبود اطلاعات کاغی درباره زندگی دورا، وی را به این سمت سوق داده است. 2- برای بهتر نشان دادن حقیقتی تلخ. در مجموع هدف نویسنده هرچه بهتر نشان دادن زندگی شخصیت اصلی داستان و هزاران نفر مثل او در دوران جنگ جهانی دوم بوده است. وی در این راه از تلفیق شرح حال زندگی خود با دورا و یا ساختن زندگی او - به علت ناقص بودن منابع و یا برجسته ساختن سرنوشت تلخ زندگی دورا - از طریق وارد ساختن تخیل در زندگی خود، بهره جسته است.