نام پژوهشگر: فاطمه ندیری
فاطمه ندیری محمود جمعه پور
مطالعه روابط شهر و روستا از مهم ترین مباحث در برنامه ریزی های منطقه ای و روستایی است؛ زیرا با مطالعه و شناخت کلی و همه جانبه از یک ناحیه و با کشف استعدادها و توانایی های بالقوه موجود در محل می توان راه حل های مناسبی برای رفع تناقض ها و اختلافات منطقه ای و خصوصاً تضادهای آشکار بین شهرها و روستاها پیدا کرد. تعاملات بین شهر و روستا پیچیده و غالباً مبهم است و نبود درک درست از تار و پود این روابط، مشکلات فراوانی را بوجود می آورد. هدف این پژوهش تبیین الگوی روابط متقابل شهر و روستا در استان قم و نحوه تأثیر آن بر روند بار مهاجرتی است. این پژوهش از نوع تحقیقات اکتشافی است که فرض خاص و تائید یا رد آن امکان پذیر نیست ولی فرض کلی بر این است که روابط نابرابر شهر و روستا به لحاظ اقتصادی- فرهنگی - سیاسی و جمعیتی موجب مهاجرت روستائیان به شهر شده است. در این پژوهش از دو روش مصاحبه و پیمایش استفاده شده است. در روش پیمایش، به صورت مقطعی و با روش نمونه گیری خوشه ای با حجم نمونه 228 نفر در 7 روستا در بین سرپرست خانوار روستاهای دو دهستان دستجرد و قنوات انجام شده است. ابزار اندازه گیری مورد استفاده در این پژوهش از طریق اسناد و پرسشنامه می باشد. برای تحلیل بین متغیرهای تحقیق از آماره های مقیاس میانگین ها، همبستگی و رگرسیون چند متغیره استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که شهر قم و شهرهای مجاور واقع در استان قم هیچ گونه تأثیری در بهبود خدمات رسانی به روستاهای پیرامون نداشته اند. اکثر پاسخگویان معتقدند که شهر قم موجب بهبود وضعیت تثبیت جمعیت و کاهش مهاجرت شده است، همچنین اکثر افراد نمونه معتقدند که شهر قم موجب بهبود روابط شهر و روستا در استان قم شده است. نتایج بدست آمده از تحلیل رگرسیون نیز نشان می دهد که درصد کمی از تغییرات مهاجرت توسط متغیرهای مستقل تبیین شده است. بنابراین هیچ کدام از متغیرهای مستقل رابطه معناداری با مهاجرت ندارند.
فاطمه ندیری پروین صالحی شانجانی
بومادران (achillea)، گیاهی دارویی، متعلق به گروه گیاهان دولپه و از تیره کاسنی (asteracea) میباشد. در این تحقیق، الگوی الکتروفورز آنزیم و پروتئینهای کل گیاهچه 11 جمعیت از گونه millefolium، 5 جمعیت از گونه nobilis و 5 جمعیت از گونه bieberstinii برای تعیین تنوع ژنتیکی موجود مورد بررسی قرار گرفتند. پس از استخراج پروتئینهای کل گیاهچه، غلظت پروتئینها تعیین گردید سپس برای تفکیک پروتئینها استخراج شده از روش sds- page تک بعدی استفاده شد. پس از رنگآمیزی ژل پلیآکریلآمید به وسیلهی کوماسی بلو به منظور تجزیهی دادههای الکتروفورزی به حضور هر یک از باندها عدد یک و به عدم حضور آنها عدد صفر داده شد. تعداد 34 باند در جمیعتهای مطالعه شده مشاهده گردید. بیشترین تعداد باند مربوط به جمعیتهای m- قروه و کمترین تعداد باند مربوط به n- رودسر بود. بیشترین درصد پلیمورفیسم مربوط به m- تالش 2 بود. بیشترین الگوی تنوع یا هتروزیگوسیتی (he) در جمعیت m- تالش1 مشاهده شد و کمترین آن در جمعیت n- رودسر بود. از نظر الگوی تمایز (فاصله ژنتیکی) بیشترین آن بین جمعیتهای n- رودسر و m- همدان 1 مشاهده شده است و کمترین آن بین جمعیتهای m- تالش1 و m- همدان1 مشاهده شد. در تجزیهی خوشهای یا کلاستر کلیهی جمعیتها در دو کلاستر قرار گرفتند. در تجزیه واریانس مولکولی (amova) مقدار واریانس میان جمعیتهای هر گونه (28%) و درون جمعیتها (52%) بود. همبستگی کلیهی صفات به روش کارل - پیرسون با نرمافزار spss انجام شد. الگوی الکتروفورز آنزیمهای کل گیاهچه پنج جمعیت از گونهی a. millefolium، پنج جمعیت از گونه a. nobilis و پنج جمعیت از گونهی a. bibershtiniiبرای تعیین تنوع ژنتیکی موجود مورد بررسی قرار گرفتند. سپس برای تفکیک آنزیمهای استخراج شده از روش sds-page تک بعدی استفاده شد. براساس مشاهده بر روی ژل پراکسیداز از سه زون فعالیت کافی و پایدار داشتند و تحت عنوان px-a، px-c و px-b مورد بررسی قرار گرفتند. بیشترین تعداد آلل مربوط به جمعیتهای m- گرگان 2، n- گرگان1 و 2، n- رودسر و کمترین تعداد آلل مربوط به b- سلماس بود. تمام جمعیتهای مورد مطالعه دارای پلی مورفیسم 100% بودند، به جز جمعیت b- سلماس که پلی مورفیسم آن 67/66% بود. بیشترین الگوی تنوع یا هتروزیگوسیتی (he) در جمعیت n- گرگان 1 و کمترین میزان در جمعیت b- سلماس بود. از نظر الگوی تمایز (فاصلهی ژنتیکی) بیشترین آن بین جمعیتهای b- سلماس و m- همدان 3 بود و کمترین آن بین دو جمعیت n- خلخال و n- گرگان2 بود. در تجزیهی خوشهای (کلاستر) کلیهی جمعیتها در سه کلاستر قرار گرفتند. در تجزیهی واریانس مولکولی (amova) مقدار واریانس در میان جمعیتهای هر گونه 10% و درون جمعیتها 38% بود. همبستگی صفات به روش کارل- پیرسون با نرمافزار spss انجام شد. جمعیت های n- رودسر و m- همدان 1 (از نتایج مارکر پروتئین) و b- سلماس و m- همدان 3 (از نتایج مارکر آنزیم) که بیشترین فاصله ژنتیکی را با یکدیگر داشتند برای ایجاد تنوع ژنتیکی و آزمایش های تلاقی در پروژه های اصلاحی پیشنهاد می شوند. در این آزمایش با توجه به متفاوت بودن الگوی الکتروفورزی جمعیت های مختلف مشخص شد که الگوی پروتئین برای طبقه بندی و شناسایی ژنوتیپ ها قابل استفاده است.