نام پژوهشگر: سیده آزاده امامی

رویکرد انتقادی نیچه به مسیحیت در باب معنای زندگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  سیده آزاده امامی   هدایت علوی تبار

زندگی و معنای آن اگر نه مهم ترین، بی تردید یکی از اساسی ترین دل مشغولی های نیچه در تمام دوران حیات او بوده است. آن اندازه مهم که او را بر آن داشته تا دیگر آموزه های خویش را در ربط و نسبت با انگاره ی «معنای زندگی» سامان بخشیده، و هیچ امری را مگر در راستای معنابخشی به زندگی برنتافته و در برابر هر آن چه که غایتی جز این داشته باشد، سرسختانه قد علم نماید. نیز او به اقتضای ژرف-اندیشی و آگاهی اش به زمانه، معناباختگی زندگی را در عصر و جامعه ای که در آن می زید نیک دریافته و بر آن می شود تا به سان طبیبی دلسوز و دردآگاه بشر روزگار خویش را از بحران فرا رو گذر داده، افقی درخشان و دل پسند در برابر دیدگان او بگشاید. به زعم نیچه «مسیحیت» کلیسائی و انگاره های بالیده از آن، در کنار اخلاق و فلسفه مسئول مستقیم پیدائی بحرانی هستند که او آن را «نیست انگاری» نام نهاده است. چه این که در بن آموزه های این هر سه، به وضوح عناصری در ضدیت با حیات و زندگی می یابد، که هر یک به طریقی با آفرینش یک «فراسو»، و تعالی آن به مثابه اوج آمال بشر، حیات و هستی این جهانی آدمی را به پای آن افسانه های موهوم ذبح کرده و بس بی ارزش داشته اند. از این روست که برای غلبه بر معضل پیش آمده چاره را در براندازی همه ی هنجارها و باورهایی می داند که در چنین بستر مسمومی پرورش یافته اند. لیکن نیچه همه ی میراث بشر و ارزش های مورد احترام او را ویران نمی کند تا انسان را در تهی واره ای از عدم و نیستی حیران و بی پناه رها سازد، بل اگر کمر به شکستن همه ی بت ها بسته است، از آن است که بدیلی شایسته و قابل اطمینان به جایگزین در کف دارد، و آن «باز ارزش گذاری همه ی ارزش ها» با رویکردی اشراف سالارانه و والاتبارانه و مبرّا از انحطاط برده صفتانه. رسالتی سترگ که برای تحقق آن پیامبری به نام «ابرانسان» برمی انگیزد تا به اعجاز اراده ی سرشار و آفرینش گرش، چونان تهی زندگانی را لبریز معنا سازد که سرمستانه تکرار مداوم آن را در هیأت «بازگشت جاودانه ی همان» آری گوید و همین هستی این جهانی را با همه ی کاستی ها و نابسندگی هایش عاشقانه در آغوش کشد.