نام پژوهشگر: فاطمه پرهیزکار

بررسی تاریخ بیهقی از دیدگاه جامعه شناسی زبان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1390
  فاطمه پرهیزکار   قدسیه رضوانیان

زبان پدیده ای اجتماعی است که با تغییر و تحول در جامعه دچار دگرگونی می شود. ویژگی اجتماعی زبان موجب شده است آن را با عوامل اجتماعی مرتبط سازد و دگرگونی های اجتماعی جامعه را در خود منعکس کند. لازم به ذکر است، تحوّلات اجتماعی نسبت به تحوّلات زبانی با سرعت بیشتری صورت می گیرد و زبان تحت تأثیر دگرگونی ها و تحوّلات اجتماعی قرار می گیرد. علمی که به بررسی روابط بین زبان و جامعه می پردازد، جامعه شناسی زبان نامیده می شود. وظیفه ی جامعه شناسی زبان بررسی گوناگونی های زبان بر اساس عوامل اجتماعی است. از مولفه های شاخص در حوزه ی جامعه شناسی زبان می توان به طبقه ی اجتماعی، تحصیلات، شغل، جنسیت، مذهب، سبک، سن و قومیت، اشاره کرد. تاریخ بیهقی به عنوان یک اثر تاریخی- اجتماعی و ادبی از دیدگاه جامعه شناسی زبان قابل بررسی است. این پژوهش به روش تطبیقی- تحلیلی ارتباط این مولفه ها را با زبان این اثر بررسی می کند. مطابق نتایج تحقیق، زبان بیهقی و شخصیت های شاخص در تاریخ بیهقی تحت تأثیر این مولفه ها قرار دارد. افراد تحت تأثیر موقعیت اجتماعی خود و این که در چه جایگاهی در دربار قرار دارند و در چه منصب و شغلی مشغول به کار هستند، از رفتار زبانی متفاوتی برخوردارند. لازم به ذکر است، در تاریخ بیهقی بیش ترین گفت وگو در افراد فرادست جامعه دیده می شود. از این رو، لحن غالب در این اثر، لحن آمرانه و خطابی است. در تاریخ بیهقی،شخصیت ها و نویسنده در سنین بالایی قرار دارند. در نتیجه، گفتارشان از پختگی و لحنی آرام وآهنگی سنگین برخوردار است. در این اثر، حضور زن کم رنگ است و به ندرت گفت وگویی مستقیم بین آنان صورت می گیرد. با این حال، می توان در رفتار زبانی مردان و زنان تفاوت هایی را دید. امّا، گاهی جنسیت موجب تفاوت در رفتار زبانی آنان نمی شود. ذهنیت دینی بیهقی، بسیاری از واژگان، عبارت های دینی و مذهبی را وارد متن کرده است. بیهقی و شخصیت های شاخص با قرار گرفتن در موقعیت های گوناگون، رفتار زبانی متفاوتی از خود نشان می دهند و به خوبی می توانند احساسات و اندیشه خودشان را با زبان شان انطباق دهند. واژه های کلیدی: جامعه شناسی زبان، طبقه ی اجتماعی، شغل، جنسیت، مذهب، سبک، سن، تاریخ بیهقی.

بررسی تأثیر ژئومورفولوژی تکتونیک بر اکتشاف مخازن هیدروکربنی زاگرس فارس (مطالعه موردی: طاقدیس خشت، هوا، وراوی و نورا)
thesis دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده جغرافیا 1391
  فاطمه پرهیزکار   شهرام بهرامی

چکیده مخازن هیدروکربنی از منابع انرژی تمام شدنی و غیر قابل تجدید بوده که به ازای برداشت و استفاده از ذخایر زیرزمینی به تدریج از میزان ذخیره ی آنها کاسته شده و دیگر ترمیم نخواهند شد. لذا برای جبران هیدروکربن های مصرف شده تنها باید به اکتشاف منابع و ذخایر جدید اقدام نمود. در این تحقیق، تأثیر ژئومورفولوژی تکتونیک بر سهولت اکتشاف مخازن هیدروکربنی زاگرس فارس با استفاده از شاخص های ژئومورفیک بررسی شده است. بطوریکه شاخص های سینوسیته جبهه ی کوهستان، تقارن چین خوردگی، نسبت جهت، نسبت انشعاب، فرکانس رودخانه، بافت زهکشی، تراکم زهکشی، طول خط الرأس، اختلاف ارتفاع، الگوی زهکشی و فرم طاقدیس ها بر طاقدیس های دارای مخازن هیدروکربنی خشت، وراوی و هوا و طاقدیس فاقد مخزن هیدروکربنی نورا، محاسبه گردیده است. این شاخص ها، جهت تفکیک طاقدیس های فعال و غیر فعال از نظر تکتونیکی، بعد از ورود داده های مورد نیاز به نرم افزار arc gis، مقایسه شده اند. علاوه بر آن، مطالعه شواهد ژئومورفیک بالاآمدگی و فعالیت های تکتونیکی، بررسی نقش تکتونیک در فرسایش، همچنین فرود محوری و الگوی آبراهه ها و ویژگی های ژئومورفولوژیکی طاقدیس های دارای مخازن هیدروکربنی، مشخص و روابط بین ژئومورفولوژی و تشکیل مخازن هیدروکربنی تبیین شد. بطوریکه شاخص های سینوسیته جبهه ی کوهستان، تقارن چین خوردگی، نسبت جهت، نسبت انشعاب، فرکانس رودخانه، بافت زهکشی، تراکم زهکشی دارای کارایی مناسبی جهت تفکیک طاقدیس های دارای مخازن و فاقد مخازن هیدروکربنی نیستند. اما شاخص های طول خط الرأس، اختلاف ارتفاع، الگوی زهکشی و فرم طاقدیس ها، شاخص های مناسبی برای این منظور، ارزیابی گردیدند. به طور کلی، ارتباط نزدیکی بین مخازن هیدروکربنی و ژئومورفولوژی طاقدیس های مورد مطالعه وجود دارد، به طوری که در طاقدیس فاقد مخزن هیدروکربنی، مورفولوژی فشرده تر و فرسایش یافته تر است، در مقابل، طاقدیس های دارای مخازن هیدروکربنی، جوان تر، عریض تر و کمتر فرسایش یافته اند. بنابراین در تحلیل و شناخت اولیه مخازن هیدروکربنی بایستی به مورفولوژی محل، عمق فرسایش و سن نسبی طاقدیس ها توجه کرد. تحقیقات مشابه می توانند به وزارت نفت، سازمان زمین شناسی کشور و سازمان بهره برداری نفت و گاز، کمک شایانی نماید. شاید بهتر باشد که در بررسی این موضوع، طاقدیس های بیشتری مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند.

تغییرات متیلاسیون ژن sdf-1 متعاقب تاثیر ایزوپروترنول در سلولهای بنیادی مزانشیمال انسانی در شرایط آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1392
  فاطمه پرهیزکار   امیر آتشی

زمینه و هدف: یک مسیر حیاتی که در لانه گزینی و حفظ و نگهداری سلول های بنیادی خونساز در داخل مغزاستخوان نقش دارد، اتصال sdf-1/cxcr4 است که در بدن sdf-1 یک ماده جاذب شیمیایی قوی برای سلول های cd34+cd38- مغزاستخوان از جمله سلول های بنیادی خونساز بیان کننده cxcr4، است. sdf-1 به طور وسیعی توسط اندوتلیوم مغزاستخوان انسان، سلول های رتیکولار، سلول های استئوبلاست اندوستئال و سلول های بنیادی مزانشیمی بیان می شود. نوروترنسمیترها به طور مستقیم به عنوان یک ماده جاذب شیمیایی برای hspcs می باشند و تیمار با نوراپی نفرین باعث موبیلیزاسیون سلول های بنیادی خونساز می شود. در این تحقیق اثرات داروی ایزوپروترنول به عنوان آگونیست بتاآدرنرژیک بر روی بیان ژن sdf-1 و همچنین وضعیت متیلاسیون پروموتر ژن آن، به جهت شناخت مکانیسم های تنظیمی بیان این ژن، در سلول های بنیادی مزانشیمی مغزاستخوان برای اولین بار مورد ارزیابی قرار گرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه، سلول های بنیادی مزانشیمی از نمونه مغزاستخوان انسان جداسازی و در محیط dmem حاوی 15% fbs تا پاساژ سوم کشت داده شد. سپس سلول ها تحت تیمار 100 میکرومول ایزوپروترنول برای 12 و 48 ساعت قرار گرفتند. rna با استفاده از rnxtm(plus) استخراج شد و سنتز cdna انجام گرفت. بعد از rt-pcr، اندازه گیری کمی با استفاده از روش qrt-pcr بوسیله abi step one انجام شد. وضعیت متیلاسیون پروموتر ژن sdf-1 نیز، با روش msp مورد ارزیابی قرار گرفت و با نرم افزار totallab آنالیز شد. نتایج و یافته ها: بیان ژن sdf-1 تحت تیمار با داروی ایزوپروترنول در ساعات 12 و 48 در مقایسه با کنترل به ترتیب 0/40±7/63و 0/15± 0/66 برابر شد که این اختلاف به لحاظ آماری معنی دار بود (p<0.05). وضعیت متیلاسیون پروموتر ژن sdf-1 در 12 و 48 ساعت پس از تیمار با ایزوپروترنول افزایش داشت. نتیجه گیری: افزایش و کاهش در بیان ژن sdf-1 در سلول های بنیادی مزانشیمی انسانی تیمار شده با داروی ایزوپروترنول، با مطالعات گذشته بر روی سایر سلول های استرومال مغزاستخوان همراستا می باشد. در این مطالعه به طور واضح اهمیت نقش افزایش متیلاسیون پروموتر ژن sdf-1 و متعاقب آن کاهش بیان ژن sdf-1 ، به عنوان کلیدی در جهت موبیلیزاسیون سلول های بنیادی خونساز بوسیله عملکرد سیستم عصبی نشان می دهد.