نام پژوهشگر: هدایت علویتبار
عباس اسکوییان علی اصغر مصلح
دیدگاه اگزیستانسیالیستها درباره اینکه وجود انسان مقدم بر ماهیت اوست سبب شده است که آنها بر واقع بودگی و امکانات انسان تاکید بسیاری داشته باشند. از نظر آنها نگاه انسان به مرگ تاثیر بسیاری بر نوع مواجهه ای دارد که او در قبال این وضعیتها در پیش می گیرد. از طرف دیگر نوع رابطه ای که انسان با دیگران و خدا برقرار می کند، بر نگرش او نسبت به مرگ و چگونه زیستن بر اساس چنین نگرشی تاثیری عمده دارد. همانطور که انتظار می رود نگاه خاص هر کدام از این فیلسوفان به مساله خدا و ارزشهای اخلاقی در مواجهه آنها با مرگ نیز تاثیر داشته است و سبب شده تا اهداف از پیش تعیین شده ای چون آرامش و شادی را به عنوان غایت رویکرد خود در نظر نگیرند و بجای آن به طرح مساله اصالت بپردازند که ضرورتا معرف عمل خاصی نیست. این فیلسوفان برای گریز از ارائه تعریفی از انسان از ارزش گذاری اخلاقی رویگردانند و مدعی اند که صرفا ترجیحاتی را بیان می دارند، تا هر کس که با آنها همدل است شیوه ای را که برای زندگی اصیل لازم است در پیش گیرد.
رباب فغفوری مرتضی مردیها
این رساله به موضوع فلسفه ذهن و بررسی مهم ترین دیدگاه های رایج در آن به ویژه مسئله ذهن- بدن می پردازد که روند کلی بررسی مطالب با توجه به دیدگاه های جان. آر. سرل، فیلسوف ذهن معاصر، در کتاب ذهن، یک مقدمه کوتاه است. این رساله شامل دو بخش است : بخش اول با عنوان مقدمه مترجم شامل معرفی پیشینه ، موضوع ، روش ، مسائل و مکاتب رایج در فلسفه ذهن ، معرفی مولف و آثار او ، و همچنین شرحی بر مطالب کتاب است و بخش دوم ، به ترجمه پنج فصل نخست این کتاب اختصاص دارد که رویکرد نویسنده عمدتاً در آن معطوف به حل مسئله ذهن- بدن ، و بررسی ساختار و ماهیت آگاهی به عنوان یکی از مهم ترین ویژگی های حالات ذهنی است. جان سرل (متولد 1932) استاد فلسفه دانشگاه برکلی (کالیفرنیا) است و از فیلسوفان برجسته ذهن و زبان به شمار می رود. او درباره موضوعاتی همچون « افعال گفتاری »، « حیث التفاتی »، « آگاهی » و «هوش مصنوعی» کار کرده است. تلاش سرل در بخش نخست این کتاب رهایی از ثنویت « امر ذهنی » و « امر فیزیکی »، به عنوان ماحصل نظریه دوگانه انگاری دکارتی است که مشکلات لاینحلی را در حوزه مسائل مختلف فلسفه ذهن به ویژه رابطه میان ذهن و بدن به وجود آورده است. رویکرد او در بحث مربوط به رابطه ذهن و بدن « طبیعت گرایی زیست شناختی » نام دارد و با رد رویکردهای دوگانه انگاری و ماده انگاری نگاهی میانه در این زمینه بر می گزیند. به عقیده او پدیده های ذهنی همچو دیگر پدیده های زیست شناختی وجود واقعی دارند و در عین حال معلول فرایندهای سطح خرد سیستم مغز به شمار می روند. درخصوص مسئله آگاهی معتقد به رویکرد قلمرو- واحد است. به عقیده او ما نباید ادراک را ایجادکننده آگاهی بدانیم بلکه باید آن را تغییردهنده یک قلمرو آگاهانه از پیش موجود در نظر بگیریم. به دلیل کمبود منابع مطالعاتی در رشته نوظهور فلسفه ذهن ، به عنوان یکی از زیرشاخه های فلسفه تحلیلی ، در کشور ما ترجمه این کتاب و شرح دیدگاه های مطرح در آن گام موثری در رشد و توسعه مباحث مختلف آن خواهد بود و علاقمندان را با دیدگاه های یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان این رشته آشنا خواهد کرد.
محسن کرمی مسعود علیا
مسأله ی اصلیِ این تحقیق همانا ”دفاع از نقد اخلاقی هنر“ است. به دیگرسخن، مسأله و پرسشی که این تحقیق در مقام پِیجوییِ آن برمی آید عبارت است از اینکه آیا رواست که دست در نقد اخلاقی آثار هنری زنیم یا نه. آیا می توان با معیارهای اخلاقی به نقد و ارزیابی آثار هنری پرداخت یا نه؟ در واکنش به این مسأله، در تاریخِ فکر و فرهنگِ بشر، سه موضعگیری کلّی صورت گرفته است. (1) کسانی با پیشقراولیِ افلاطون بر آن شده اند که نقد اخلاقی هنر نه تنها روا که ضروری است. یعنی نه فقط می توان بلکه باید به نقد اخلاقی همه ی آثار هنری دست یازید. (2) از سوی دیگر، کسان دیگری چون کلایوْ بل اظهار داشته اند که اساساً نباید و نمی توان به نقد اخلاقی هنر پرداخت. این دسته ی دوم، که در واقع باید مخالفان نقد اخلاقی شان خواند، ادلّه ی نیرومندی در ردّ این شیوه ی نقد هنرها اقامه کرده اند ــ ادلّه ای که ظاهراً بدون پاسخ گفتن بدان ها نمی توان نقد اخلاقی را طریقی موجّه برای مواجهه با آثار هنری دانست. (3) و امّا کسانی، بویژه در دهه های اخیر، راه میانه ای پیش نهاده اند: همه ی آثار هنری را نمی توان و نباید مورد نقد اخلاقی قرار داد. گزافه است اگر بگوییم که هیچ اثر هنری را نیز نمی توان یافت که درخور نقد اخلاقی باشد. بلکه، بسته به سرشت و ماهیت آثار هنری، برخی از آنها را می توان و برخی را می بایست مورد نقد اخلاقی قرار داد. به عبارت دیگر، ایشان معتقدند که برخی از آثارِ هنری را، مثل یک معماری که فارغ و برکنار از هر گونه مضمون اخلاقی و غیراخلاقی است، اساساً نمی توان مورد نقد اخلاقی قرار داد و، از دیگرسو، پاره ای از آثار هنری را، نظیر فیلم پیروزی اراده که در آن فاشیزمِ هیتلر تقدیس می شود، بایست مورد نقد اخلاقی قرار داد. بنابراین، ماهیّت آثار هنری است که روا یا ناروا بودنِ نقد اخلاقیِ آنها را تعیین می کند. باری، در این میان، رسالتِ این رساله آن است که با ردّ دیدگاه های گروه دوم، یعنی کسانی که با نقد اخلاقیِ هنر مخالفت می ورزند، از روا بودن نقد اخلاقی هنر دفاع کند. برای تحقّق بخشیدن بدین امر، به آراء یکی از مدافعان کنونیِ اخلاقگرایی در هنر، یعنی نوئل کرول، توسّل جسته ایم. پس، بویژه با تکیه بر دو مقاله ی ”هنر و قلمرو اخلاق“ و ”هنر و نقد اخلاقی“ به قلمِ این فیلسوف، استدلال ها در ردّ نقد اخلاقی را در پنج دسته سازمان دادیم و در مقام پاسخگویی بدان ها برآمدیم.