نام پژوهشگر: فاطمه معظمی گودرزی
فاطمه معظمی گودرزی هومن حاجی کندی
نیاز کشورهای در حال توسعه به ساخت و احداث تأسیسات پایه و زیر بنایی مانند انواع سدها و شاهراه های ارتباطی سبب شده است تا استفاده از مصالح بویژه شن و ماسه افزونتر گردد. از این میان شن و ماسه رودخانه ای که در معرض انتقال ممتد آب بوده منابع مطلوبی از مصالح می باشند، زیرا مواد ضعیف و سست آنها توسط سایش حذف گردیده و شن و ماسه بادوام ،گرد شده و با دانه بندی مناسب از آن بجا مانده است. عدم نیاز به فرآوری پیچیده وگران قیمت ،سهل الوصول بودن ونزدیکی به جاده های حمل و نقل ،کیفیت مناسب آنها ، و ارزش افزوده مصالح برداشت شده موجب بهره برداری بیش از ظرفیت رسوبی رودخانه ها شده که این امر موجب بروز آثار زیانباری همچون تخریب رودخانه ها ،تخریب محیط زیست ،تشدید عوامل رخداد سیلاب و خسارات آن و تخریب سازه های تقاطعی در رودخانه ها و نفوذ آب شور و شریانی شدن رودخانه ها و ..... می شود . بررسی ها نشان می دهد که یکی از علل وقوع سیل و در نتیجه خسارات جانی و مالی آن ناشی ازاستفاده های نادرست و بی رویه از رودخانه و رسوبات بستر بوده است. میزان این تأثیرات منفی و نحوه آنها بستگی به مقدار برداشت ها دارد. در بسیاری ازنقاط ایران ،برداشت ها به اندازه ای صورت گرفته است که حتی شکل ظاهری بستر رودخانه رادستخوش تغییر کرده و آنها را به گودالی بزرگ تبدیل نموده است. لذا تعیین نقاط فرسایش پذیر و رسوبگذار در رودخانه به منظور تعیین مکانهای مناسب برداشت مصالح لازم می باشد . رودخانه کاکاشرف یکی از محلهای برداشت مصالح رودخانه ای مانند شن و ماسه در استان لرستان می باشد . با توجه به اینکه برداشت بی رویه و مازاد بر ظرفیت مصالح رودخانه ای اثرات نامطلوبی بر بستر رودخانه ،ایمنی سازه های متقاطع و پایداری تاسیسات آبی واقع در سواحل رودخانه ای را به دنبال دارد. این تحقیق با اهدف ذیل انجام شده : 1. تعیین میزان آورد بار رسوبی دراز مدت سالیانه 2. تعیین ظرفیت برداشت مجاز شن و ماسه 3. تعیین نقاط فرسایش پذیر و رسوبگذار در رودخانه به منظور تعیین مکانهای مناسب برداشت مصالح 4. بررسی پارامترهای هیدرولیکی جریان با استفاده از شبیه سازی رودخانه با دو مدل کامپیوتری hec-rasو gstars2.1 که نرم افزارهای توانایی در شبیه سازی هیدرولیکی و رسوب جریان می باشند 5. بررسی تغییرات پارامترهای هیدرولیکی در اثر برداشت مصالح در هر دو مدل 6. مقایسه نتایج حاصله از هر دو نرم افزار
فاطمه معظمی گودرزی منیره پلنگی
در نظام اشراقی، اشیاء هستی در دو دسته ی نور و ظلمت جای می گیرند. امّا تحقق در این نظام، چیزی جز ظهور که ویژگی منحصر نور است، معنا نمی شود و از سوی دیگر، میان نور و ظلمت رابطه علّی تعریف می شود. حلّ اشکالاتی از جمله توجیه ناپذیر بودن تحقق در موجوداتی که ظهور ندارند و یا عدم سنخیت نور و ظلمت را باید در ارتباط علّی ظلمت با نور و ارتباط هر دو با تحقق و هستی جست. سهرودی، منشأ صدور عالم ظلمانی جسم را ظهور فقر ذاتی نوراقرب می داند که به تبع ظهور کمالات نورالانوار برای وی ظهور می یابد. در نظر وی «ظهور فقر» و «تحقق عالم جسم»، تمایز مصداقی نداشته و همین ظهور تبعی در نگاهی دیگر، تحقق عالم جسم است. پس نور، واسطه در عروض تحقق برای ظلمت شده است و تحقق ظلمت به تحققی مستقل از تحقق نور نیست. لذا چیستی و نحوه ی تحقق ظلمت تا حدود زیادی قابل تطبیق با چیستی و نحوه ی تحقق ماهیت می شود. در پاسخ به اشکال سنخیت نیز، «سنخیّت ظلّی» یعنی تابعیّت مطلق و محاکات ظلمت از نور مطرح می شود. در این رویکرد، «صدور» نیز از معنای ایجاد موجوداتی مستقل و مباین به معنای عرفانی «ظهورِ» مظاهری غیرمستقل تغییر پیدا می کند. تعابیر دیگر عالم جسم نیز می توانند با این نگاه به رابطه ی نور و ظلمت سازگار باشند. «ظلمت» اشاره به ذات تاریک جسم دارد که جز با ظهوری تبعی قابلیّت تحقق نمی یابد. «برزخ»، در معنای حالت ثانوی، می تواند منع تحقق مرتبه ای ضعیف تر بعد از خود را نشان داده و در معنای حیلولت معرفت شناختی، می تواند حجاب بودن عالم جسم و در معنای حیلولت وجودشناختیِ برگرفته از آموزه ی صیرورت افلاطونی، بینابینی ظلمت را میان ظهور مستقل و عدم ظهور محض بنماید. «ظل» به معنای تابع در تحقق، رابطه ی علّی نور و ظلمت را نشان می دهد. در مجموع، تبیین ظلمت به عنوان «حدّ و مرز نور در مرتبهی عالم جسمانی»، می تواند شاهدی باشد بر وحدت انگاری هستی شناسی حکمت اشراق و آن را از منتسب شدن به «ثنویت فلسفی» یا ثنویت در سنخیّت مبرا کند.