نام پژوهشگر: نرجس سادات طباطبایی
نرجس سادات طباطبایی محمدحسین دهقانی فیروز آبادی
چکیده شمس الدّین محمّدشیرین مغربی (750-809) که از او با عنوان "قدوه العارفین" و "زبده الواصلین" نیز یاد کرده اند، از شعرای متصوّف قرن هشتم و نهم هجری به شمار می رود. اوایل حیات او با اواخر حکومت ایلخانان (736-756)هجری مصادف بوده است. علّت تخلّص وی به"مغربی" چنین ذکر شده که در ضمن سیاحت خود، به دیار مغرب رسیده و آنجا، از دست یکی از مشایخ که نسبت وی به شیخ محیی الدّین بن عربی می رسیده، خرقه پوشیده است. مغربی در شعر خود توجّه ویژه ای به مبحث "تجلّی" و "وحدت وجود" داشته است. وی در بیان این دو مقوله در شعر خود، از برجسته ترین سلف خود، فخرالدّین عراقی (متوفی688)، الهام گرفته است. شمس در علوم ظاهری و باطنی متبحّر بوده و در شعر و شاعری نیز آوازه ای فراگیر داشته است. در این پژوهش که به نقد و بررسی غزل های شمس مغربی اختصاص دارد، پس از معرفی موضوع و احوال و آثار شاعر، به بررسی سبکی اشعار او با تفکیک مباحث زبانی، فکری و ادبی پرداخته شده است. سبک شعری مغربی دنبال? سبک عراقی است؛ با این تفاوت که سادگی و بی پیرایگی آن، بیشتر، سبک خراسانی را تداعی می کند. از لحاظ محتوا و مضامین شعری او، باید گفت مای? اصلی شعر وی تصوّف بخصوص مباحث تجلّی و وحدت وجود است. وی این دو مضمون را به شیوه های متعدّد مرتّباً تکرار کرده است. بیشترین اوزان غزل های شمس در قالب بحر رمل و بعد از آن مجتث است. با وجود توجّه خاص به معنی و مضمون، باز هم آرایه هایی نظیر جناس، به-ویژه جناس اشتقاق، هم حروفی، مراعات نظیر، تضاد، تلمیح و اقتباس، تجرید و مشاکله در شعر او کاربرد فراوان و چشمگیری دارند. از لحاظ لفظی و ساختاری، آنچه وی را میان شعرای هم سبک و معاصرش ممتاز ساخته، سادگی در لفظ، روشنی معانی عالی عرفانی و آسان فهم بودن سخن، همچنین تشبیهات و تمثیلات و استعارات مأنوس است. از جمله محاسن شعر مغربی، فصیح بودن کلام اوست. به گونه ای که در غزلیاتش کراهت سمع، تنافر حروف و کلمات راه نیافته و بقی? عیوب فصاحت نیز، از قبیل مخالفت با قیاس، غرابت استعمال، تعقید لفظی و معنوی بسیار محدود و انگشت شمار است. تشبیهات به کار رفته در شعر او، بیشتر از نوع محسوس به محسوس هستند. وی از تشبیه بلیغ به ویژه اضاف? تشبیهی زیاد بهره یافته است. میان استعاره ها بیشتر به استعار? مصرّح? مرشّحه توجّه داشته و در مبحث مجاز، بعضی از علاقه ها از قبیل عموم، مایکون، سببیّت و مسببیت را حتی یک بار به کار نبرده است. غالب کنایاتش از نوع کنای? فعل است و از کنای? صفت و موصوف جز در چند مورد، استفاده نکرده است.