نام پژوهشگر: منوچهر بابانژاد
علیرضا تجری علی نجفی نژاد
فرسایش خندقی از جمله فرسایش آبی و تشدید شونده است که ظهور و گسترش آن موجب تغییرات بارز در منظر زمین، پسرفت اراضی و تخریب محیط زیست می شود. عوامل متنوع با میزان تأثیر متفاوت در ایجاد و گسترش اشکال گوناگون خندق ها از نقطه ای به نقطه دیگر نقش ایفا می کنند. به طور عمده این عوامل به دو گروه زمینی و اقلیمی تقسیم می شوند. گستره وسیعی از آبخیز کال شور که دارای اقلیم نیمه خشک است، تحت تأثیر خندق ها قرار دارد. با توجه به حاکم بودن ویژگی های عمومی نسبتاً یکنواخت در آبخیز کال شور و اهمیت تغییرات ویژگی های خاک در گسترش خندق ها در اراضی خشک و نیمه خشک، عامل خاک می تواند نقش مهمی در ایجاد و گسترش خندق های منطقه داشته باشد. تحقیق حاضر بر اساس روش میدانی و آزمایشگاهی و ایجاد روابط رگرسیونی بین ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک در دو عمق سطحی (0 تا 30 سانتی متر) و زیر سطحی (30 تا 100 سانتی متر) با ابعاد هندسی (طول، عرض و عمق)، حجم، تیپ و مقادیر نرخ پیشروی خندق ها انجام شده است. در نهایت مدل های رگرسیونی مناسب ارائه شده است. نتایج نشان داد که ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک در دو عمق سطحی و زیر سطحی در سطوح مختلف معنی داری (90%، 95% و 99%) با ابعاد هندسی، حجم، تیپ و مقادیر نرخ پیشروی خندق ها، دارای رابطه معنادار است. مقادیر نرخ پیشروی در تیپ های گوناگون خندق مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین پیشروی طولی در تیپ خطی و بیشترین پیشروی عرضی در تیپ پنجه ای رخ داده است. از سویی کمترین پیشروی طولی در تیپ پنجه ای و کمترین پیشروی عرضی در تیپ پیازی و جبهه ای است. در ادامه نتایج نشان داد که با افزایش شیب محل تشکیل و شیب کف خندق نرخ پیشروی عرضی خندق ها افزایش می یابد. نتایج حاکی از اثر شیب محل تشکیل و شیب کف خندق بر ابعاد هندسی (طول و عمق) خندق دارد. همچنین تیپ های مختلف خندق در شیب های مختلف، تشکیل شده است. به گونه ای که تیپ جبهه ای در شیب های کم و اراضی مسطح و تیپ پنجه ای در شیب های زیاد و دامنه ی تپه ها تشکیل شده است.
الهام صدیقی عبدالرسول سلمان ماهینی
این پژوهش به تهیه نمونه ای از نقشه های پوشش گیاهی گذشته به منظور ایجاد پایه ای هدف مند برای یافتن اولویت های حفاظت و احیای پوشش گیاهی در مطالعات آینده در استان گلستان می-پردازد. داده های پستی و بلندی زمین و بوم شناسی منطقه مورد مطالعه به عنوان متغیرهای توضیحی تهیه شد و متغیرهای پاسخ در این مورد 11 تیپ پوشش درختی در کل جوامع جنگلی استان گلستان بود. آزمون های آماری و روابط سلسله مراتبی بین تیپ درختی و متغیرهای محیطی با استفاده از تحلیل تشخیصی خطی، تحلیل واریانس و رگرسیون لجستیک دوتایی اجرا شد. تصاویری از هر متغیر توضیحی تولید و برای تهیه نقشه های توزیع محتمل تیپ های درختی استفاده شد. از طریق مدل سازی در محیط gis مدل قابل قبولی از پتانسیل توزیع جوامع گیاهی براساس متغیرهای محیط زیستی (اقلیم، خاک، شیب و نظایر آن) به دست آمد. پس از آن بر پایه دو سناریو نقشه ای از توزیع گذشته پوشش گیاهی منطقه مورد نظر برای هر یک از تیپ ها تهیه گردید. در سناریو اول مساحت کنونی هر تیپ و در سناریو دوم میزان تخریب آن در سه دهه گذشته مورد توجه قرار گرفت. مطابق با بررسی های این پژوهش نتایج حاصل از تحلیل تشخیصی خطی، تحلیل واریانس و رگرسیون لجستیک دوتایی همخوانی زیادی با هم داشتند و هر کدام از آنها نتایج تحلیل دیگر را تایید می کند. در نهایت مقایسه نتایج دو سناریو بکار رفته با روش ترکیب خطی وزن دار نشان داد که سه تیپ سرو نوش، آزاد و راش به ترتیب بیشترین اولویت حفاظتی از میان تیپ های درختی بررسی شده را دارا هستند.
کهزاد حیدری علی نجفی نژاد
فرسایش و رسوبگذاری مسئله ایست که امروزه در ایران و جهان مشکلات زیادی را به دنبال دارد. از جمله این مشکلات پر شدن مخازن سدها در اثر رسوباتی که توسط رودخانه ها حمل می شوند و همچنین آلودگی منابع آبی در اثر انتقال مواد شیمیایی توسط رسوبات می باشد. برای مقابله با این مشکل تاکنون روش های زیادی مورد استفاده قرار گرفته است. منشأیابی رسوب یکی از روش هایی است که استفاده می شود. در روش های رایج، با استفاده از ترکیب مناسب خصوصیات جداکننده، سهم منابع در تولید رسوب تعیین می شود. این تحقیق در آبخیز تول بنه به مساحت 91/3278 هکتار در جنوب شهرستان گرگان انجام گرفته است. نقشه واحد کاری منطقه مورد مطالعه از تلفیق دو نقشه واحدهای سنگ شناسی و کاربری اراضی بدست آمد. بعد از انجام اصلاحات بر روی نقشه واحدکاری اولیه، نقشه واحدکاری نهایی با پنج واحدکاری حاصل شد. نمونه برداری در دو مرحله انجام گرفت. در مرحله اول، اقدام به نمونه برداری از صفر تا پنج سانتیمتری از خاک سطحی واحدهای کاری به روش سیستماتیک- تصادفی شد. همچنین از خاک دیواره آبراهه در مقاطعی از رودخانه اصلی نمونه برداری شد. مرحله دوم، نمونه برداری از رسوب معلق خروجی از حوزه آبخیز بود. این مرحله در دو بخش شامل نمونه برداری از رسوب معلق به دام افتاده در پشت بندها و رسوب معلق موجود در آب رودخانه اصلی انجام گرفت. در مراحل آزمایشگاهی این تحقیق، خصوصیات رسوب شناسی و xrf مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش های رسوب شناسی شامل: بافت خاک، ضرایب مورفومتری، آزمایش حدود آتربرگ و پایداری خاکدانه-ها می باشد. در نهایت از این آزمایش ها 11 شاخص مورد بررسی قرار گرفت. 17 نوع از ترکیب عناصر از نتایج آزمایش xrf در نظر گرفته شد. به منظور تعیین ردیاب رسوب معلق از آزمون های آماری خوشه بندی، تحلیل عاملی و تابع تشخیص استفاده گردید. از بین شاخص های رسوب شناسی درصد سیلت، درصد شن، میانگین قطر ذرات و شاخص جورشدگی و همچنین از میان ترکیبات عناصر آزمایش xrf k2o، cao، sio2، rb2o و نسب تیتانیوم به زرکانیوم به عنوان ردیاب با اولویت بالا تعیین شدند. به منظور تعیین سهم واحدهای کاری از رسوب معلق از مدل چند متغیره ترکیبی استفاده شد. نتایج آزمایش xrf و شاخص های رسوب-شناسی حاکی از آن است که دیواره آبراهه شماره پنج به ترتیب با متوسط 4/20 و 07/43 درصد از سهم رسوب معلق، بیشترین نقش را تولید رسوب معلق حوضه دارد. همچنین نتایج تلفیق شاخص های رسوب شناسی و xrf نشان داد که دیواره آبراهه شماره پنج با متوسط 22/40 درصد از رسوب معلق، بیشترین سهم را در تولید رسوب معلق دارد. قرار گرفتن مقطع آبراهه شماره پنج بر روی سازند زمین شناسی شمشک و پتانسیل بالای فرسایش آبی در این سازند، آنرا به عنوان حساس ترین سازند زمین شناسی از نظر تولید رسوب معلق در بین سازندهای خوش ییلاق، شمشک و آهک لار قرار داده است. همچنین با توجه به هم راستا بودن سه مقطع نمونه برداری بر روی آبراهه اصلی، این آبراهه با متوسط 59/19 درصد رسوب، منبع اصلی تولید رسوب معلق در آبخیز تول بنه است. همخوانی خوب نتایج با مشاهده های صحرایی نشان می دهد که روش منشأیابی مورد استفاده در این تحقیق روش ارزشمندی برای تعیین سهم منابع تولید رسوب معلق در آبخیزها می باشد.
نعمت اله محمودی منوچهر بابانژاد
روابط بین مراحل زندگی (لاروی، گذر و بلوغ) شانه دار mnemiopsis leidyi و شاخصه های فیزیکوشیمیایی و زیستی با استفاده از مدل های مختلف بر اساس تغییرات زمانی (ماه) و مکانی (ترانسکت، ایستگاه و لایه) در امتداد سواحل مازندران طی سال 1391 ارزیابی شد. به منظور بالا بردن عملکرد مدل ها، از گونه های غالب پلانکتونی در هر فصل (90% تراکم کل) برای مدل سازی استفاده گردید. برای درک بهتر از وضعیت اکولوژیکی شانه دار m. leidyi در سواحل مازندران، 6 مدل با قابلیت های متفاوت، شامل مدل خطی،generalized linear model (glm)،generalized additive model (gam)، مدل های classification and regression tree (cart: rt برای متغیر کمی و ct برای متغیر دووجهی)، random forest (rf) وboosted regression tree (brt) برای 3 مرحله تکاملی شانه دار (به عنوان متغیرهای وابسته) برای هر فصل درنظر گرفته شد. معیارهای ارزیابی مدل ها (rmse و adjusted r2) بیانگر عملکرد بهتر مدل های cart (rt و ct) نسبت به سایر مدل ها برای شناسایی روابط مکانی و زمانی بین مراحل زندگی (لاروی، گذر و بلوغ) شانه دار و شاخصه های فیزیکوشیمیایی و زیستی بود. به طور کلی، این مطالعه نشان داد که هر کدام از مراحل تکاملی شانه دار دارای ویژگی های فیزیولوژیکی و نیازهای اکولوژیکی متفاوتی می باشند. دما، مزوزئوپلانکتون ها (اکثراً نوزاد و مراحل کوپه پودیت acartia tonsa)، میکروزئوپلانکتون ها و سیانوفیت ها به عنوان مهمترین عوامل بیان کننده تغییرات زمانی و مکانی شانه دار m. leidyi در سواحل مازندران می باشند. با توجه به ماهیت پراکنش شانه دار m. leidyi و وجود روابط و اثرات پیچیده آن بر شبکه غذایی سواحل مازندران، استفاده از مدل های tree-based که دارای توانایی بالایی برای درنظر گرفتن پیچیدگی ساختارها و روابط داده-های اکولوژیکی می باشند، پیشنهاد می گردد.