نام پژوهشگر: یاسر مردانی ادبی

بررسی رابطه ی فقر، رشد اقتصادی و نابرابری درآمدی در مناطق روستایی ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1391
  یاسر مردانی ادبی   آیت اله کرمی

چکیده: فقر و نابرابری موضوعی است که از طرق گوناگون از دیرباز گریبان گیر جوامع مختلف و به خصوص جوامع روستایی بوده است. جوامع روستایی ایران همانند سایر کشورهای درحال توسعه و توسعه نیافته از این امر مستثنی نیستند. با توجه به اینکه درصد بالایی از جمعیت کشور در مناطق روستایی زندگی می کنند و همچنین نقش های مختلف که توسعه ی روستایی می تواند در توسعه همه جانبه ی ملی ایفا کند، بررسی مسائل جوامع روستایی از جمله فقر و نابرابری بسیار ضروری می نماید. بررسی کم و کیف فقر و نابرابری و همچنین رابطه ی آن ها با عواملی مانند رشد اقتصادی معمولاًً مورد توجه سیاست گذاران و برنامه ریزان اقتصادی بوده است. وجوب این امر نیز آن است که برای برنامه ریزی دقیق و اصولی در هر زمینه ای باید ماهیت آن موضوع و عوامل موثر بر آن و موارد مرتبط بر آن موضوع را کاملاً شناخت. از اینرو تعیین مقدار فقر و نابرابری درآمدی و همچنین بررسی ارتباط بین فقر، رشد اقتصادی و نابرابری درآمد می تواند پاسخگوی پرسش های اساسی و بنیادین برنامه ریزان اقتصادی، به خصوص در کشورهای در حال توسعه باشد این پژوهش این با استفاده از روش اسنادی به بررسی مسأله فقر و نابرابری و همچنین بررسی رابطه ی فقر با متغیرهایی مانند نابرابری، رشد اقتصادی و غیره پرداخته است که جهت استنباط آماری و محاسبه ی شاخص های مورد نظر از داده ی طرح هزینه- درآمد خانوارهای مناطق روستایی ایران استفاده شده است که توسط مرکز آمار ایران تهیه شده است. برای تخمین از مدل رگرسیونی منگ و همکاران (2005) با استفاده از روش داده های پانل استفاده شده است. برای این منظور ابتدا به اندازه گیری خط فقر و شاخص های مربوط به فقر پرداخته است و سپس برای سال های (1388-1379) به بررسی رابطه ی فقر و رشد اقتصادی و نابرابری درآمدی می پردازد. از جمله نتایج آن می توان گفت فقر و نابرابری درآمد در طی برنامه-های توسعه تا حدودی کاهش یافته است و همچنین در برنامه ی اول توسعه فقر و نابرابری در اکثر استان ها بیشترین و در برنامه ی سوم کمترین مقدار را داشته است. در اکثر سال ها شرایط استان هایی مانند تهران، خوزستان و ایلام نسبت به سایر استان ها مطلوب تر بوده است و در استان هایی مانند یزد، کرمان و گلستان در بدترین وضعیت قرار داشته اند. هنگامی که متغیر سرانه ی فقر، شکاف و شدت فقر به عنوان متغیر وابسته لحاظ گردید، متغیرهای مستقل در مجموع توانسته اند به ترتیب 60، 63 و 59 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند. این نتایج نشان دهنده برازش نسبتاً خوب مدل است که می توان از آن در سیاست گذاری ها استفاده نمود. از نتایج دیگر می توان به این نکات اشاره نمود که با افزایش نابرابری و نرخ مشارکت اقتصادی درصد خانوارهای فقیر افزایش یافته است، اما افزایش نرخ پس انداز شدیداً متغیر سرانه-ی فقر را کاهش داده است. اثر رشد اقتصادی بر فقر بسیار ناچیز است. همچنین فرضیه کوزنتس مبنی بر رابطه ی منحنی u شکل معکوس بین رشد اقتصادی و نابرابری درآمدی مورد آزمون قرار گرفت که نتایج این آزمون، درستی این فرضیه در مناطق روستایی ایران را تأیید نمی کند. از جمله پیشنهادهای سیاستی می توان به اصلاح نظام مالیاتی و توجه به توزیع عادلانه تر درآمدها اشاره نمود. کلمات کلیدی: رشد اقتصادی، نابرابری درآمدی، فقر، مناطق روستایی، ایران