نام پژوهشگر: سمیه صفرپور

رابطه بین مدیریت ارتباط مشتری الکترونیک و کیفیت خدمات مشتری (مطالعه موردی بانک سپه)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده مدیریت و اقتصاد 1391
  سمیه صفرپور   سید محمد میرمحمدی

در گذشته، نحوه تعامل سازمان با مشتری در قالب مفهوم مدیریت ارتباط با مشتری(crm) بررسی می شد. اما امروزه فناوری اطلاعات تاثیرات شگرفی بر قسمت های مختلف یک سازمان به خصوص نحوه تعامل سازمان ها با مشتریانشان گذاشته است. به گونه ای که ابزارهای فناوری اطلاعات در crm به صورت وسیعی استفاده می شود. این موضوع خود باعث پدید آمدن مفهومی نوینی به نام مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیک شده است. مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیک را به عنوان مدیریت ارتباط با مشتری بهنگام تعریف می کنند. از طرف دیگر کیفیت خدمات مشتری به برآورده شدن نیازهای مشتری از طریق سازمان مربوطه اشاره می کند. هدف از انجام این تحقیق بررسی رابطه e-crm با کیفیت خدمات مشتری در بانک سپه در مناطق مختلف تهران می باشد. جامعه آماری این تحقیق نا محدود، و از مشتریان بانک سپه در مناطق مختلف تهران تشکیل شده است که از این تعداد 162 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده اند. تحقیق حاضر از نظر نوع هدف، کاربردی و از نظر نوع روش تحقیق توصیفی- پیمایشی و از نوع همبستگی می باشد. داده های این پژوهش از طریق پرسشنامه و به روش خوشه گیری چند مرحله ای جمع آوری شده اند. از روایی محتوا در این تحقیق استفاده شده است. این تحقیق 1 فرضیه اصلی و 3 فرضیه فرعی دارد. نتایج تحقیق با استفاده از نرم افزار spss و lisrel مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق حاکی از آن است که پایایی پرسشنامه با 0.95 درصد مورد تایید قرار گرفت. همچنین کلیه فرضیات تحقیق مورد تایید قرار گرفت. آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیک و کیفیت خدمات مشتری به عنوان فرضیه اصلی همبستگی مثبت و معناداری(0.59) وجود دارد. همچنین مدل مفهومی تحقیق با استفاده از مدل تخمین استاندارد و ضرایب معناداری بین متغیرها مورد تایید قرار گرفت. واژگان کلیدی: مدیریت ارتباط با مشتری، مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیک. اعتماد الکترونیک. رضایت الکترونیک، وفاداری الکترونیک

تبارشناسی چوقا در فرهنگ بختیاری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و هنر - دانشکده هنر و معماری 1392
  سمیه صفرپور   نصرالله تسلیمی

تاریخ کوچ نشینی ظاهرا به عصر حجر برمی گردد و زندگی چادر نشینان به منظور تهیه و تدارک علوفه برای دام های اهلی احتمالا مربوط به ده میلیون سال قبل از میلاد مسیح می باشد. انسان اولیه از ماهیت پدیده های طبیعی که بقای او به آن ها وابسته بود شناختی نداشت. بنابراین آن ها را با نیروی فراطبیعی و جادویی مربوط می دانست، به آن ها ایمان آورد و برخی از آن ها را مورد پرستش قرار داد. این پرستش در قالب مراسم و آیین های ویژه ای به اجرا در می آمد. انسان صورتک بر چهره گذاشت و پوششی شبیه جانوران بر تن کرد تا از این راه بتواند روح آن ها را تسخیر کند، یا با آن ها ارتباط معنوی برقرار سازد و برای موفقیت در شکار یا پیروزی در جنگ، از آنان یاری طلبد. همواره پوشاک و نگاره های به جامانده از تاریخ ، که تراوش شده از ذهن بشراند، با نام فرهنگ خودنمایی می کنند، فرهنگ هر جامعه ریشه در دل تاریخ و اتفاقات مهم آن دارد یعنی برای کشف حقایق فرهنگی باید به جستجوی اصل و تبار بود، تا دلیل به جای ماندن نماد های آن ناحیه بهتر درک شود. اقوام لر، از جمله اقوام چادرنشین هستند که مانند دیگر ایلات و طوایف ایران در گذشته به صورت یک واحد سیاسی- اجتماعی انسجام یافته در واحد های گسترده کوچ می کردند. از دوره قاجار به بعد به علل مختلفی همچون رواج مالکیت ارباب رعیتی، فرونشاندن آشوب و نا آرامی های ایلات و طوایف، اتخاذ سیاست تبدیل جامعه های کوچنده سنتی به یکجانشینی همسو با جامعه مدرن و غیره موجب شد به انحاء گوناگون دولت های مرکزی به انجام سیاست هایی مبتنی بر اسکان، تخت قاپو و سست کردن روابط قبیله ای- عشیره ای ایلات و طوایف اهتمام ورزند. آغا محمد خان قاجار، لرهای زندیه را دشمن خود می دانست، از این رو آنها را به اجبار به نواحی مختلف مانند قم کوچاند. حکومت والیان لرستان به عنوان رقیب حکومت قاجارها به شمار می رفت. در دوران پهلوی، رضا شاه، با ایجاد تفرقه در میان سران ایلات و عشایر لر یا قلع و قمع آنها و ملغی کردن مناصب رهبری مانند «ایلخانی» و «ایل بیگی»، مخصوصا در میان بختیاری ها، به تدریج زمینه یکجا نشینی و تخته قاپو شدن آن ها را فراهم کرد. بنابراین گروه ها و شاخه های کنونی لر بازمانده ی ایلات و طوایف بزرگ گذشته هستند؛ امروز این نظام قبیله ای از میان رفته است و یا به تدریج در حال اضمحلال و دگرگونی است. نکته دیگری که باید یادآور شد، این که ترکیب طوایف و تقسیم آنها به دو شاخه چهارلنگ و هفت لنگ همیشه یکنواخت نبوده است. چنان که برخی از طوایف در یک برهه جزو چهارلنگ و در زمان بعد جزو هفت لنگ به شمار می آمده اند. یکی از اشتراکات فرهنگی در مناطق عشایری خوزستان و بختیاری، لباس آن ها است. لباسی که ظاهرا با فرهنگ کوچ نشینی و به تبع آن چوپانی و گله داری بسیار عجین است؛ چرا که هم شیوه بافت ساده و آسانی دارد و هم لباسی است بی پیرایه و عاری از تزیینات و آرایه های تجملی شاهان و بزرگان. مباحث نظری تحقیق، تبارشناسی است. تبارشناسی از جمله دانش هایی است که ابتدا در علوم انسانی مورد کاربرد یافت. در این تحقیق سعی بر آن بود تا مفاهیم و گزاره های علم تبارشناسی، با موضوعی هنری، آن هم هنر دستی ایل بختیاری به نام چوقابافی، تطبیق داده شود. این پایان نامه شامل پنج فصل است، فصل اول کلیات، در این فصل چارچوب و ساختمان کلی تحقیق مشخص می گردد. فصل دوم ادبیات نظری تحقیق است که خود به سه بخش مجزا تقسیم می شود؛ بخش اول تبارشناسی، بخش دوم تاریخ کوتاهی از پوشاک در سده های دوازدهم و سیزدهم هجری و بخش سوم پیشینه تحقیق. فصل سوم با عنوان بختیاری ها در پویه تاریخ، به معرفی سرزمین بختیاری، فرهنگ و آداب و رسوم ایل بختیاری در بستری از تاریخ می پردازد. فصل چهارم مطالعات تبارشناسانه در فرهنگ بختیاری را دنبال می کند و در فصل پنجم به تحلیل و سرانجام نتیجه گیری، از کل مباحث مطرح شده در این تحقیق، پرداخته خواهد شد.