نام پژوهشگر: زهرا رمضانلو
زهرا رمضانلو هدایت علوی تبار
چکیده معنای زندگی موضوعی مبهم و در عین حال اساسی در فلسفه است. بسیاری از اندیشمندان اشتیاق برای فهم فایده، غایت، ارزش و به طور کلی معنای آن را اشتیاقی عمیق و بنیادین در انسان دانسته اند. اگر فرآیند زندگی را فراتر از مظاهر صرف حیاتی و زیست روزمره در نظر بگیریم، پرسش های فلسفی اساسی و متعددی درباره ی این موضوع بروز می کند. اندیشمندان متعدد هر یک بر اساس اصول ویژه ی فکری خود به بررسی این موضوع پرداخته و با مبانی متعدد دینی و ماوراءالطبیعی، فلسفی و مادی پاسخ های متفاوتی به آن داده اند. نوشتار حاضر به بررسی تفکرات خیام (با تکیه بر رباعیات) و شوپنهاور پرداخته و در آن وجوه مختلف اندیشه ی این دو و نظرات آنان درباره ی موضوع اختصاصی معنای زندگی واکاوی شده و با دیدی نقادانه مورد مقایسه قرار گرفته است. خیام که با توجه به دسته ای از تفاسیر صورت گرفته از رباعیاتش یکی از نمایندگان اندیشه ی بی معنایی در عالم تفکر اسلامی است، با به چالش کشیدن اصول و مبانی دینی، به پرسش از معنای زندگی می پردازد. برای او این پرسش اساسا در نسبت با مرگ و حتمیت آن و تردید در وجود زندگی بعد از مرگ بروز کرده و البته این نسبتی عکس است. مفهوم مهم و اساسی دم غیمت شماری در رباعیات خیام بیانگر شیوه ی فعال و خلاقانه او در مواجهه با بی معنایی است. مسئله ی معنای زندگی برای شوپنهاور ریشه در نوع تبیین او از واقعیت بنیادین جهان پدیداری و و شرآمیز بودن آن است. انسان به عنوان پدیدار اراده ی فی نفسه و البته کامل ترین پدیدار آن با تبعیت از فریب اراده و خواست زندگی در دایره ی گریز ناپذیر رنج خواستن و ملال قرار می گیرد. شوپنهاور معنای زندگی را در نسبتی عکس با رنج می داند که ذاتی زندگی و مایه ی پوچی آن است و گریز از آن در انکار ارده ی زندگی است که با زهد و ریاضت کشی و به عبارتی گریز از مظاهر زندگی امکانپذیر است. تفکر خیام و فلسفه ی شوپنهاور در غیاب یک نظریه ی خدامحور قادر به ارائه ی نظریه ی معنابخشی برای زندگی نبوده اما برای مواجهه با آن هر یک راه حلی متفاوت را که یکی لذت گرایی و دیگری لذت گریزی و زهد است، بیان می کند. واژگان کلیدی: خیام، شوپنهاور، معنای زندگی، مرگ، اراده و شر.