نام پژوهشگر: حسن دلبری
اعظم دلبری عباس گنجعلی
چکیده :فنّ معارضه (emulation) به نوعی سرایش شعر یا نگارش نثر اطلاق می شود که در آن شاعر یا نویسنده با انگیزه ی ایجاد اعجاب یا رد و انکار یا شوخی و بذله گویی، به تقلید قصیده ای یا متنی می پردازد و در این تقلید از موضوع، وزن ، قافیه و حرکت حرف روی قصیده قبلی و اگر نثر باشد از موضوع و رویکرد سبکی متن قبلی ، تبعیّت می کند. معادل فارسی فنّ معارضه را در شکل جد، نظیره گویی ودر شکل طنز و هزل نقیضه پردازی می نامند. این فن – که بیشتر در شعر صورت می گیرد - از دوره جاهلی تا زمان حال در ادبیّات عربی وجود داشته اما دوره مملوکی زمان شکوفایی این فن در ادبیّات عربی است. معارضه در ادبیّات عربی، پیامدهایی - گاه مثبت و گاه منفی- چون تجدید در اشعار قدیمی عربی و جمود و خشکی استعدادهای شاعران به جا گذاشته است. در ادبیّات فارسی نیز سروده هایی معادل معارضه های عربی یا مشابه آن ها با عناوین دیگری نظیر اقتفا، استقبال، نقیضه، نظیره، تخمیس و تضمین دیده می شود. معارضات شعری در ادبیّات عربی دامنه ی گسترده ای یافته است. این فرایند در ادبیّات فارسی بیشتر در مورد منظومه ها اتّفاق افتاده است؛ امّا در دوره بازگشت قصاید سبک خراسانی نیز مورد استقبال ویژه ای قرارگرفته اند. مسأله بنیادی این مقاله بررسی فنّ معارضه در مقایسه با دیگر مشابهان این فن در عربی و معادل یا معادل های فارسی آن است.
حسن دلبری ابوالقاسم قوام
چکیده این رساله درباره غزل معاصر فارسی است. موضوع محوری آن سیر تطوّر قالب غزل در سه دهه 60، 70 و 80 است. از آنجا که بسیاری از مولّفه هایی که در فرایند شکل گیری غزل این سه دهه دخیل است و دگردیسی و صیرورت غزل امروز منتزع از آن مولّفه هاست؛ ریشه در سالهای قبل از دهه شصت دارد؛ نخست کلیّاتی در مورد غزل فارسی، چگونگی پیدایش، وجوه تمایز آن با تغزّل و سیر تکوینی این قالب در دوره های مختلف تاریخ ادبیات فارسی آورده شده و تبارشناسی این قالب به طور اجمالی بررسی گردیده است. سپس با نگاهی جریان-شناسانه و بدون ورود به درون سازمان غزل، جریانات مسلّط غزل امروز معرّفی شده و به دنبال آن بدنه اصلی رساله را تطوّر غزل امروز از منظر صورت و شبکه مفهومی تشکیل می-دهد. در بخش تطوّرات صوری، مولّفه هایی نظیر تکنیک های زبانی، ویژگی های نحوی، موسیقی کناری و بیرونی و صور خیال با نگاهی توصیفی و تحلیلی بازنمایانده شده و در بخش تطوّرات درونمایه ای به رویکرد های مختلف اندیشگی و انگاره ای در غزل امروز پرداخته شده است. سرانجام بعضی از مواردی که از یک سو مستقیماً در درون سازمان غزل امروز جای نمی گیرند و از سویی دیگر در سیر تطوّر آن دخیل هستند زیر عنوان حاشیه-های غزل امروز و آسیب شناسی این قالب ، بخش های پایانی رساله را تشکیل داده است. امضای استاد راهنما:
فرشته صفاری عباس گنجعلی
شعر در گذر از تونل زمان دستخوش تغییرات و دگرگونیهای بسیار بودهاست. این تغییرات در پیکرهی شعر و مضامین آن هویدا میشود. زندگی مدرن ماشینی شاعر را به مضامین جدید اجتماعی سوق میدهد. بنابراین نمیتوان از تغییرات و تحولاتی که بر عناصر و عوامل شعری وارد آمده چشمپوشی کرد. شعر متشکل از عناصری چون وزن و موسیقی، اندیشه و احساس، زبان و قالبهای شعری است. اگر تفکر به منزلهی مغز یک اثر ادبی تلقی شود قطعاً آرایههای کلامی پیکرهی آن را قوام میبخشند. این آرایههای کلامی دارای قدمتی دیرین در ادبیات اقوام مختلف هستند و ادب معاصر شاهد تغییرات محسوسی در در این حوزه بودهاست، بیتردید تغییر در کارآیی این آرایههای کلامی موجب تعالی ساختمان شعری گردید و نوید بخش یک انقلاب فراگیر ادبی بود که شعر عصر حاضر با همهی تاریخ پرفراز و نشیب خود مصداقی آشکار از این دگرگونی است.اشعار بدر شاکر السیاب و قیصر امینپور نیز از این تحولات بیبهره نبودهاست و بیتردید قرار گرفتن آنان در زمرهی شاعران نوآور، گواه روشنی بر روحیات تجدد طلبانهی آنهاست. یکی از مصادیق نوآوری در شعر آندو بهرهگیری از گونههای تازهای از صورخیال است که ابتکار و جسارت ادبی آنان را بیش از پیش نمودار میسازد. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفتهاست مطالعهی میزان صور خیال در اشعار دو شاعر معاصر و بررسی میزان تأثیر آن بر رشد و تعالی مضامین شعری بهخصوص مضامین عالی انسانی است.
آسیه عبداللهی مهدابی عباس گنجعلی
در آغاز قرن بیستم میلادی کشورهای گوناگون دنیا به ویژه کشورهای در حال توسعه نیازهای جدیدی را احساس می کنند. این نیازها در ادبیات منظوم و منثور نیز جلوه گر می گردد. دو کشور ایران و مصر بعد از جنگ جهانی دوم و تحولات آن دارای مشترکات سیاسی و اجتماعی فراوانی بودند. از این رو دو شاعر ، یکی در ایران و دیگری در مصر از شعر بعنوان سلاحی برای بیان مسایل اجتماعی بهره بردند. گر چه میان این دو شاعر-أبوسنه و مشیری- پیوند و ارتباطی نبوده است، اما هم زمانی و هم زبانی آن دو در حوزه اجتماعی باعث شده است که ویژگی های مشترکی در آثار آنان یافت شود. از دیدگاه ادبیات تطبیقی شعر این دو شاعر از ناحیه نگارش فکری، گونه ادبی و سبک نگارش قابل بررسی است. پژوهش حاضر بر آن است به بررسی همسانی ها و تفاوت های مضامین اجتماعی دو سرزمین- ایران و مصر- با اتکاء بر آثار شاعران مورد نظر بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد عناصری چون آزادی، وطن، انسانیت، غم و رنج(نوستالژی)، اسطوره سازی و... از مهم ترین ویژگی های مشترک در میان آثار أبوسنه و مشیری است. این پژوهش ضمن اشاره به این ویژگی ها، به تحلیل و بررسی ویژگی های زبانی دو شاعر نیز، می پردازد.
افسانه جمشیدی شهدآبادی عباس گنجعلی
نوستالژی اصطلاحی است که از روان شناسی وارد ادبیات گشته و به معنای غم و اندوه و حسرتی است که فرد به هنگام رجوع به گذشته و یادآوری خاطرات لذت بخش خویش، دچار آن می گردد. هم چنین از عوامل ایجاد این پدیده می توان به: غم غربت و دوری از وطن، مهاجرت، دوری از معشوق و محبوب، یادآوری خاطرات دوران کودکی و نوجوانی، آرمانشهر، غم و درد پیری، حبس و تبعید و اندیشیدن به مرگ، اشاره نمود. در این پژوهش سعی بر آن است تا پس از تعریف نوستالژی و شناسایی مولفه های گوناگون آن و نیز بازنگری تاریخچه ی آن در میان ادبیات ملل، به بررسی تطبیقی این پدیده و هم چنین عوامل به وجود آورنده ی آن در میان شاعران منتخب: ابوالقاسم شابی از ادبیات عربی و منوچهر آتشی از ادبیات فارسی پرداخته شود. طی بررسی های انجام شده مشاهده می شود که پدیده نوستالژی - با توجه به برخی زمینه های مشترک بین دو شاعر - در شعر آنها نمود داشته و البته گاه جلوه های گوناگون می یابد. این دو شاعر در برخی از مولفه ها مانند: دوری از معشوق ، آرمانشهر و حسرت سوگ عزیزان، اشعاری تقریبا یکسان سروده اند و البته در کاربرد برخی دیگر چون: آرکائیسم( باستان گرایی) با یکدیگر متفاوت اند.
مهدی صحرایی ابوالقاسم رحیمی
از دیرباز، شعر به عنوان ابزاری تأثیرگذار، به دلیل داشتن ویژگی هایی نظیر وزن، قافیه و ردیف، موسیقی و صورت های خیال از نثر، ممتاز شد و در بین مردم، جایگاه ویژه ای یافت؛ ویژگی هایی که باعث هنری شدن آن شد. بعدها، از این ویژگی ها که در حوزه ی زبان شعر قرار داشت، به عنوان فرم یاد شد و مکتب فرمالیسم، شکل گرفت. نخستین نشانه های فرمالیسم در سال 1914م.، در روسیه پدیدار شد. طرفداران این مکتب، اگر چه محتوا را به طور کامل رد نکردند، بیشتر توجه خود را معطوف فرم اثر هنری کردند. فرمالیست های اولیه، «آشنایی زدایی» را به عنوان مهم ترین مولفه ی مکتب فرمالیسم، مطرح کردند و معتقد بودند اثر هنری، وقتی می تواند تأثیرگذار باشد که در آن چه به علت کثرت کاربرد، برای مخاطب، عادی و اصطلاحاً خودکار شده است، آشنایی زدایی به وجود آورد. البته بعدها فرمالیست های متأخر، اصطلاح «برجسته سازی» را جانشین آشنایی زدایی کردند؛ چرا که بر این باور بودند که آن چه برای آشنایی زدایی ایجاد می شود نیز بر اثر تکرار خودکار و تکراری می شود و دیگر جلب توجه نمی کند؛ ولی برجسته سازی در برابر آشنایی زدایی که حالتی ایستا دارد، فعال و پویاست. فرم در شعر فارسی، از دیرباز جایگاهی ممتاز داشت؛ اگرچه به این نام، نامیده نمی شد؛ به گونه ای که در بررسی شعر شاعران بزرگی چون حافظ، کم تر بیتی را می یابیم که از ویژگی های فرمی نظیر صورت های خیال و موسیقی بی بهره باشد. این ویژگی ها در شعر شاعران معاصر نیز بازتاب گسترده ای دارد. شاعران معاصر، از جمله شاعران خطّه ی سبزوار، از این ویژگی ها در جهت دلنشین کردن زبان خود بهره جسته اند. ویژگی هایی که باعث ایجاد فراهنجاری های واژگانی، دستوری، موسیقی و نیز بهره گیری از صورت های خیال در شعر آن ها شده است.