نام پژوهشگر: مژده گهرنگی
مژده گهرنگی هلن اولیایی نیا
جیمس جویس همواره یکی از چهره های برجسته ی ادبیات قرن بیستم بوده و تا کنون مقالات و کتاب های بی شماری در رابطه با نقد آثارش چاپ شده است. رمان خارق العاده ی وی به نام " چهره هنرمند در جوانی" که در سال 1916 چاپ شد، نمایانگر تکنیک های مدرنیستی جویس است که در آن شکل گیری یک هنرمند و باورهایش را از کودکی تا جوانی به ما نشان می دهد. استیون قهرمان داستان با اتفاقاتی که در طول رمان برایش رخ می دهد در آخر تصمیم می گیرد تا تمام مرزهای پشت سرش را کنار زده و هنرمندی نو از درون خود متولد می کند. از طرفی دیگر در سال 1994 نویسنده ای نه چندان مشهور به نام جویس کری در اولین گروه داستانی خود که متشکل از سه رمان مرتبط به هم می باشد در داستان آخر این گروه رمانی در خور تحسین به نام"دهان اسب" خلق میکند تا بار دیگرذهن علاقمندان ادبیات را به رمان مشابهش یعنی "چهره هنرمند در جوانی" پیوند زند. در رمان کری نیز با فرد به ظاهر هنرمندی مواجه هستیم که جیمی نام دارد. درواقع جیمی نوعی ضد هنرمند به ما عرضه میشود که گاه ما را به خنده وامیدارد وی نباید فراموش کرد که کری با استفاده از این تکنیک سعی بر این دارد تا دیدگاه خود را نسبت به هنرمند مفرن بیستمی ارائه دهد. در این تحقیق هدف آن است تا با بکارگیری نظریات والترپیتر به عنوان پیشکسوتی که دیدگاهش در عصر مدرنیسم بسیار موثر و نافذ می باشد مقایسه ای بین این دو اثر صورت گیرد تا چهره ی هنرمند در قرن بیستم بهتر درک شود.