نام پژوهشگر: وحید عشوریون

طراحی یک الگوی برنامه درسی استدلال بالینی و بررسی تاثیر آن برمهارت استدلال بالینی دانشجویان دوره کارآموزی داخلی اطفال
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  وحید عشوریون   محمد جواد لیاقت دار

استدلال بالینی مهمترین توانمندی است که هر پزشک باید آنرا بدست آورد. در حال حاضر آموزش استدلال بالینی با چالش های بسیاری روبرواست. با توجه به اهمیت توانمندی استدلال بالینی در آموزش دانشجویان پزشکی و فقدان برنامه ای منسجم برای یادگیری آن، این مطالعه قصد دارد با ارائه الگوی برنامه درسی با تمرکز بر توانمندی استدلال بالینی نحوه تاثیر آن را بر یادگیری این سازه اندازه گیری کند و ارتباط آنرا با متغیر های تفکر هوشمندانه، شخصیت و هوش عاطفی مورد بررسی قرار دهد. این مطالعه در محیط بالینی دوره کارآموزی 2 ماهه اطفال طراحی و اجرا شده است. این پژوهش با تلفیق الگوی برنامه درسی مبتنی بر توانمندی و پژوهش نیمه تجربی با پیش ازمون و پس آزمون به همراه گروه شاهد طراحی شده است. برای درک بهتر چارچوب مطالعه، مراحل پژوهش طی مراحل زیر اجرا شده است: ابتدا از طریق مصاحبه با اعضاء هیات علمی گروه اطفال نیاز سنجی بعمل آمد. در مرحله دوم نیاز سنجی از پزشکان عمومی و کارورزان انجام گرفت و حداقل های آموزشی عمومی و اورژانس اطفال تعیین گردید. بر اساس محتوای تعیین شده جدول دو بعدی آزمون طراحی شد و راهنمای یادگیری با تمرکز بر فعالیت های یاددهی و یادگیری استدلال بالینی تهیه گردید. گروه اول دانشجویان پزشکی که به دوره کارآموزی اطفال وارد شدند به عنوان گروه شاهد و گروه دوم که پس از دو ماه وقفه وارد شدند به عنوان گروه مداخله در نظر گرفته شد. گروه شاهد در پیش آزمون شرکت کردند که شامل آزمون استدلال بالینی تلفیق یافته، آزمون تفکر هوشمندانه، شخصیت و هوش عاطفی بود. سپس دوره سنتی کارآموزی اطفال برای آنها اجرا گردید و در پایان دو ماه آزمون رسمی کارآموزی اطفال و پس آزمون استدلال بالینی برگزار شد. در گروه مداخله نیز همین روند اجرا شد با این تفاوت که در دو ماه وقفه بین گروه شاهد و مداخله اساتید آموزش تخصصی استدلال بالینی دیدند و راهنمای یادگیری طراحی گردید که در اختیار گروه مداخله قرار گرفت. در پایان برنامه درسی جدید از طریق میزان ارتقاء اختلاف نمره پس آزمون- پیش ازمون گروه مداخله و شاهد و نظر سنجی از فراگیران ارزشیابی شد. برای تحلیل نتایج از نرم افزار spss ویرایش 14 استفاده شد که در مقایسه نمرات آزمون نظری و استدلال بالینی از آزمون t استیودنت مستقل و برای تعیین ارتباط بین نمرات استدلال بالینی و تفکر هوشمندانه، شخصیت و هوش عاطفی از تحلیل رگرسیون چند متغیره استفاده شد. بدنبال اندازه گیری متغیرهای مطالعه نشان داده شد که ارتقاء استدلال بالینی در هر دو گروه شاهد و مداخله معنی دار بوده ولی در گروه مداخله افزایش نمره استدلال بالینی دانشجویان بیشتر مشاهده شد اگرچه افزایش نمره آن نزدیک به معنی داری بود (p=0/09) ولی معنی دار نبود. همچنین ارتباط معنی داری بین تفکر هوشمندانه و شخصیت و استدلال بالینی مشاهده نشد در حالیکه هوش عاطفی پس از کنترل دو متغیر دیگر اثر پیشگویی بر واریانس استدلال بالینی داشت. نتایج ارزشیابی برنامه نشان داد که مداخله مزبور توانست استدلال بالینی را ارتقاء دهد اگرچه در حد مرزی معنی دار نشد. نظر سنجی ها نشان داد که دانشجویان از برنامه و نحوه آزمون آن رضایت داشتند و توصیه می کردند که برنامه های مشابه برای دیگر چرخش های بالینی طراحی و اجرا گردد. از مصاحبه با اعضاء هیات علمی گروه اطفال دو دسته نتایج حاصل گردید: 1) چارچوب محتوایی دوره کارآموزی عمومی و اورژانس اطفال، 2) پی بردن به روشهای آموزش بالینی اساتید و چالش های موجود. به دنبال تعیین حداقل های یادگیری و چارچوب موجود نیاز سنجی از پزشکان عمومی و کارورزان در رابطه با موارد شایع و تهدید کننده حیات در طب عمومی اطفال و اورژانسهای آن به عمل آمد که نتایج حاصله نشان داد علیرغم اختلاف نظر بین پزشکان و کارورزان 28 مورد برای محتوای عمومی و اورژانس اطفال در نظر گرفته شد. سپس بر اساس موارد 28 گانه راهنمای یادگیری تهیه شد. برنامه درسی طب داخلی اطفال که با تاکید بر آموزش استدلال بالینی طراحی و اجرا شد توانست کیفیت دوره عمومی و اورژانس اطفال را بالا ببرد. همچنین برنامه مزبور رضایتمندی دانشجویان را نیز فراهم نمود. توصیه می شود این برنامه در دوره های بعدی ادامه یافته و در هر دوره نقاط ضعف و چالش های آن برطرف گردد و همچنین تجربه های بدست آمده برای دیگر دوره های آموزش بالینی بکار گرفته شود. همچنین توصیه می شود برای بررسی ارتباط تفکر هوشمندانه، هوش عاطفی و شخصیت از پرسشنامه های متنوع استفاده شود و با حجم نمونه های بیشتر ارتباط آنها با استدلال بالینی مورد بررسی قرار گیرد. در برسی ارتباط هوش عاطفی و شخصیت لازم است مطالعاتی در شرایط واقعی طراحی گردد تا نشان دهد پزشک در شرایط خاص چگونه می تواند احساسات خود و بیمار و اطرافیان را مدیریت کند.