نام پژوهشگر: حسن عسکری
ندا صدیقی حسن عسکری
سن گندم، eurygaster integriceps puton (hemi.: scutelleridae) مهم ترین آفت مزارع گندم و جو در خاورمیانه است.این حشره در ایران نیز به عنوان یک آفت کلیدی، خسارت قابل ملاحظه ای به محصول گندم و جو وارد می کند. سم پاشی هایی که علیه این آفت صورت می گیرد نه تنها باعث آلودگی محیط زیست شده بلکه موجب آلودگی مواد غذایی نیز می شود. بنابراین استفاده از قارچ های بیمارگر حشرات در مدیریت آفت می تواند موجب کاهش استفاده از آفتکش های شیمیایی شود. قارچ metarhizium anisopliae (metchnikoff) sorokin یکی از مهم ترین قارچ های مورد استفاده در کنترل بیولوژیک آفات است. در این پژوهش زهرآگینی سه جدایه ی بومی از قارچ m. anisopliae به اسامی m14، iran437c و iran715c در آزمایش های زیست سنجی پوره های سن دوم، پنجم، نسل تابستانه و نسل زمستانه ی سن گندم با یکدیگر مقایسه شدند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی امکان استفاده از قارچ m. anisopliae در برنامه ی کنترل بیولوژیک سن گندم، انتخاب بهترین جدایه و بهترین فرمولاسیون بود. قارچ ها روی محیط کشت sda در دمای 2 ± 23 درجه سلسیوس و در شرایط 16 ساعت روشنایی و هشت ساعت تاریکی کشت داده شدند و به روش سیستم دو مرحله ای آماده استفاده شدند. در این روش اینوکلوم قارچی شامل قطعات میسلیوم یا هیف ها در محیط مایع درون ارلن های متحرک تولید شده و برای تولید کنیدی ها به محیط کشت جامد انتقال یافت. کنیدی های قارچ جهت انجام زیست سنجی به روش اسپری مورد استفاده قرار گرفتند. پس از اثبات بیماریزایی و انجام یکسری آزمایش های مقدماتی دزهای 104، 105، 106، 107، 108 و 109 اسپور بر حشره جهت آزمایش استفاده شدند. آزمایشات انجام گرفته در قالب طرح کاملاٌ تصادفی و آزمون فاکتوریل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای تعیین lc50 از نرم افزار sas و برای تعیین lt50از نرم افزار curve expert 1.3 استفاده شد. نمودارها با استفاده از نرم افزار excel رسم گردید. lc50 جدایه های m14 ، iran715c و iran437cروی مرحله پوره ی سن دوم به ترتیب 103×3/2، 103×9/4 و 104×8/4، روی مرحله ی پوره سن پنجم (جدایه های iran715c و iran437c) به ترتیب 103×1 و 103×6، روی نسل تابستانه به ترتیب 106 ×4/1، 106×2/3 و 107×3/4 و روی نسل زمستانه به ترتیب 104×5/6، 104×1/7 و 105×6/3 اسپور بر میلی لیتر و lt50 آنها (در غلظت 108) نیز به ترتیب 11/5، 31/6 و 9 روز (برای مرحله ی زمستان گذران)، 9/11، 52/17 و 64/29 (مرحله ی تابستان گذران)، 22/2، 48/3 و 5/3 (پوره ی سن دوم)، 12/3 و 45/3 (پوره ی سن پنجم) محاسبه گردید. m14 بهترین جدایه ی بومی با کمترین زمان کشندگی و دز کشندگی 50% تعیین شد. حساس ترین مراحل رشد حشره نسبت به آلودگی قارچ به ترتیب مراحل پورگی، نسل زمستانه و نسل تابستانه مشخص شدند. اثر سوسپانسیون های 106 و 108 اسپور بر میلی لیتر از قارچm. anisopliae در روغن ها بر میزان مرگ و میر سن گندم به روش اسپری بر روی نسل تابستانه سن گندم مطالعه شد. در تمام آزمایش ها غلظت 108 اسپور در میلی لیتر، میانگین درصد مرگ و میر بیشتری را در سن گندم نشان داد و در این غلظت تفاوت معنی داری بین روغن های ®addit،® ec و® citoweet از نظر مرگ و میر سن گندم مشاهده شد. روغن های ® citoweet و ec®،®addit ، lt50قارچ m. anisopliae و جدایه ی m14 را نسبت به حامل آب مقطر و توئین به ترتیب 38/63، 45/54 و 63/35 درصد کاهش دادند. بیشترین کاهش دز کشندگی 50% قارچ در روغن citoweet® مشاهده شد. افزودن حامل های روغنی به سوسپانسیون قارچ سبب افزایش بیمارگری قارچ شده است. استفاده از روغن و آب در فرمولاسیون ضمن تأمین رطوبت کافی برای اسپورها، نفوذ قارچ به کوتیکول حشره را تسهیل کرده و موجب کوتاه شدن چرخه بیماری گردید.
زینب قمری زارع حسن عسکری
سن گندم،put. eurygaster integriceps مهم ترین آفت گندم در بسیاری از کشورهای آسیای غربی از جمله ایران، افغانستان، عراق، لبنان، سوریه و ترکیه می باشد. یکی از راهبردهای کنترل سن گندم استفاده از قارچ های بیمارگر به ویژه beauveria bassiana (balsamo) vuillemin به عنوان آفت کش قارچی برای کنترل حشرات کامل زمستان گذران و نسل تابستانه روی محصول می باشد. در این تحقیق بیمارگری چهار جدایه ایرانی فشند، spt-566، ir-k-40 و spt-22 از قارچ b. bassiana و همچنین تأثیر افزودن مواد روغنی در بیمارگری این جدایه های قارچ، روی حشرات کامل سن گندم در دو مرحله تابستان گذران و زمستان گذران به روش زیست سنجی از طریق اسپری کردن غلظت های مختلف و نمونه برداری در طول زمان، مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشات در چهار تکرار به صورت آزمون فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی تجزیه گردید. برای تعیین lc50 از نرم افزار sas 9.0 و برای تعیین lt50 از نرم افزار curve expert 1.3 استفاده گردید. نمودارها با استفاده از نرم افزار excel رسم شد. همچنین میزان تولید کنیدی های قارچ، روی محیط های غذایی مختلف بررسی و بیمارگری کنیدی های حاصل از این محیط کشت ها و یک سوسپانسیون روغنی، روی سن گندم در مکان زمستان گذران آن در ارتفاعات حمامک در قالب طرح بلوک کامل تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفت. طبق نتایج میانگین مرگ و میر روی سن گندم در مرحله تابستان گذران با غلظت 109 اسپور بر میلی لیتر از جدایه های فوق الذکر به ترتیب 40/7±53/73، 68/3±3/8، 5/7±5/22 و 78/4±5/7 درصد و در مرحله زمستان گذران به ترتیب 12/5±87/94، 9/4±41/59، 81/9±58/43 و 41/19±33/33 درصد محاسبه گردید. lc50 برآورد شده برای جدایه فشند در مرحله تابستان گذران 108×6/1 و در مرحله زمستان گذران 105×2 اسپور بر میلی لیتر می باشد. همچنین lt50 در غلظت 109 اسپور بر میلی لیتر در مرحله تابستان گذران 13 روز و در مرحله زمستان گذران هفت روز به دست آمد. با مقایسه ای که بین مرحله تابستان گذران و مرحله زمستان گذران سن گندم انجام شد مرحله زمستان گذران با میانگین 74/43 درصد تلفات، حساسیت بیشتری را در مقایسه با سن های تابستانه با میانگین 72/19 درصد تلفات نشان داد. فشند بهترین جدایه با پایین ترین lt50 و lc50 وکم اثرترین آن ها جدایه spt-22 تعیین شد. برای بررسی تأثیر مواد افزودنی در افزایش بیمارگری قارچ از دو روغن ec® و addit® استفاده گردید. نتایج نشان داد که افزودن روغن به سوسپانسیون قارچ باعث شدت بیمارگری قارچ روی دو مرحله زیستی سن گندم در همه جدایه ها شد. به طوری که میانگین مرگ و میر جدایه های فشند، ir-k-40، spt-22 و spt-566در مرحله تابستان گذران برای هر دو روغن به ترتیب 75/98، 93/94، 70/78 و 94/40 درصد و در مرحله زمستان گذران به ترتیب 95/94، 57/59، 54/97 و 45/78 درصد محاسبه شد. همچنین مقایسه ی روغن ها با یکدیگر نشان داد که تفاوت معنی دار بین روغن های ec® و addit® در مرحله تابستان گذران وجود داشته و روغن addit® با عملکرد بیشتر در گروه a قرار گرفت. محیط های غذایی sday، جو سالم، جو پوک، ارزن و شلتوک+سبوس برنج برای تولید کنیدی های هوایی جدایه فشند مورد ارزیابی قرار گرفتند. بیشترین میزان تولید کنیدی را محیط کشت مخلوط سبوس و شلتوک برنج با غلظت 1010×1 کنیدی بر میلی لیتر و کمترین مقدار را محیط کشت sday با غلظت 108×6 کنیدی بر میلی لیتر به خود اختصاص دادند. بیمارگری کنیدی های حاصل از این محیط کشت ها و یک سوسپانسیون روغنی، روی سن گندم در مکان زمستان گذران آن در ارتفاعات حمامک طی سال های 88 و 89 بررسی شد. در سال 88 از جدایه spt-566 جهت این آزمون استفاده شد که میانگین مرگ و میر توسط جو پوک، شلتوک+سبوس برنج، ارزن، سوسپانسیون روغنی و جو سالم به ترتیب 57/34، 93/30، 77/30، 33/29 و19/42 درصد بود. در سال 89 از جدایه فشند که موثرترین جدایه در شرایط آزمایشگاهی بود استفاده گردید و میانگین هر کدام از تیمارها به ترتیب 27/17، 74/18، 74/18، 33/20 و 6/19 درصد بدست آمد.
علی اصغر قالچی ها حسن عسکری
باسیلوس تورینژینسیس سروتایپ h14 باکتری گرم مثبت و دارای اسپور می باشد که از دلتا اندوتوکسین آنها غالبا به عنوان حشره کش بیولوژیکی استفاده می گردد. با توجه به مقاومت حشرات به ویژه پشه ها به آفت کش های شیمیایی امروزه بهترین جایگزین برای آنها آفت کش های زیستی ساخته شده از باکتری باسیلوس تورینژینسیس می باشد. در این مطالعه ابتدا پشه بالغ کولکس پیپینس از منطقه جاجرود در شرق شهر تهران صید شد و در سه نسل در انسکتاریوم دانشگاه تربیت مدرس پرورش داده شد. سپس باکتری در محیط های مایع مواد افزودنی حاوی ملاس چغندرقند 5%، ملاس نیشکر 5% و روغن سیتویت 1% کشت داده شد، بعد از سه روز اسپورشماری انجام شد و تعداد اسپورها در هر میلی لیتر از سه ماده افزودنی به ترتیب 107×8، 107×7 و 107×5 اندازه گیری شد. برای تعیین میزان تلفات ایجاد شده توسط باکتری های کشت یافته در هر محیط کشت از 1 شاهد بدون باکتری و 14 تیمار از غلظت ppm04/0 تا ppm8/0 با استفاده از غذای مصنوعی بر روی لارو سن دوم و سوم کولکس پیپینس آزمایش زیست سنجی در 5 تکرار که در هر تکرار 20 لارو وجود داشت، انجام شد و میزان مرگ و میر بعد از گذشت 24، 48 و 72 ساعت ارزیابی و با هم دیگر مقایسه گردید. مقادیر هر یک از مواد افزودنی به ترتیب (42/0-28/0) ppm 33/0، (31/0-22/0) ppm 26/0 و (13/0-10/0) ppm 11/0 محاسبه شد. بالاترین میزان مرگ و میر در غلظت ppm8/0 در هر یک از محیط های مایع مواد افزودنی به ترتیب 88%، 92% و 97% بود. این مطالعه نشان داد تولید دلتا اندوتوکسین با اسپورزایی رابطه دارد و بیشترین میزان اثر سمیت پروتئین های کریستالی در بالاترین غلظت اسپورها می باشد.
رویا سادات رضوی حسن عسکری
ارس یا سرو کوهی با نام علمی juniperus.polycarpos یکی از چهارگانه سوزنی برگان بومی ایران است در ارتفاعات بالای 2500 متری بین صخره ها می روید. اکثر این درختان جهت ادامه حیات با مشکل درصد بالای پوکی بذر، کاهش قوه نامیه و پوسته محکم روبرو بوده که از جمله موانع زادآوری طبیعی در ارسستان ها می باشد. به همین دلیل در این پروژه جهت رویاندن بذر ارس روشی ابداع گردیده است که می تواند باعث رویش بذوری که با چنین مشکلی روبرو هستند گردد. در این آزمایش از محلول های محرک رشد در 6 تیمار و هر تیمار در 3 تکرار انجام شد که بهترین نتیجه با تیمار محلول های محرک رشد آب اکسیژنه (1%)، دی متیل سولفوکسید و جیبرلیک اسید (01/0%) به دست آمد. همچنین در آزمایشگاه های کشت بافت برای ضد عفونی نمونه های مورد استفاده از محلول های ضد عفونی کننده کلرور جیوه و یا قارچ کش بنومیل به طور معمول استفاده می گردد که علاوه بر اینکه برای انسان مضر بوده و سرطان زا می باشند از طرفی برای سلامتی محیط زیست مضر بوده و همچنین بر روی رشد گیاه نوعی عامل بازدارنده محسوب می گردند به همین دلیل در پروژه دوم، از محلول های ضد عفونی کننده ای استفاده گردیده که نه تنها برای انسان خطری ندارند و نیز برای سلامتی محیط زیست بلکه به عنوان عوامل محرک رشد گیاه نیز محسوب می گردد. این آزمایش در 9 تیمار و هر تیمار در 3 تکرار صورت گرفت که بهترین محلول های ضد عفونی کننده کاربردی بدین ترتیب بدست آمد: هیپوکلریت سدیم، الکل 76 درجه + پوویدون آیوداین (1%)، دی متیل سولفوکسید، جیبرلیک اسید (01/0%)، آب اکسیژنه (1%). همچنین درپروژه سوم، مقایسه میزان رشد و افزایش شاخساره و ریشه زایی سرشاخه های ابتدایی و انتهایی دو پایه نر و ماده j.polycarpos در دو فصل رویشی زمستان و تابستان مورد بررسی قرار گرفت. از آنجا که تکثیر رویشی گیاهان به دلیل آسان و راحت تر بودن تکثیر، گزینش و نگهداری کلون ها، کوتاه کردن زمان رشد زایشی، کنترل مراحل رشد و ریخت شناسی نسبت به تکثیر زایشی گیاهان مزیت دارد، از طرفی طولانی بودن زمان گرده افشانی و عمل باروری (لقاح)، پوکی بذر، دو پایه و بندرت تک پایه بودن، همزمان نبودن انتشار گرده و باز شدن تخمک، طولانی بودن دوره خواب بذر، تکثیر زایشی ارس دشوار است، همچنین کشت جنین یا لپه بسیار پر هزینه است. در تکثیر جنسی، ژنتیک صد درصد وابسته به پایه مادری است. زیرگونه های با فنوتیپ خوابیده مثل j.sabina و j.communis به دلیل تولید ریشه نابجا خود به خود قادر به تکثیر غیرجنسی است. با توجه به موارد ذکر شده تکثیر غیرجنسی گونه ارس j.polycarpos با فنوتیپ ایستاده به روش کشت بافت می تواند روشی مناسب باشد. نتایج حاصل از این پروژه بدین ترتیب می باشد: بیشترین افزایش شاخساره با هورمون ba با غلظت های 10 و 25 میلی گرم بر لیتر به تنهایی و به صورت ترکیب با هورمون های naa وiba به غلظت های 5 ،1، 5/0 میلی گیرم بر لیتر بود. کمترین شاخه زایی با هورمون ba به تنهایی و به صورت ترکیب به غلظت 5 میلی گرم بر لیتر بود. ترکیبba با2,4-d کمترین میزان تاثیر را داشت. غلظت 5 میلی گرم بر لیتر naa و به صورت ترکیب با هورمون های iba بیشترین ریشه زایی، iba کمترین میزان ریشه را تولید کرد و 2,4-d کمترین تاثیر را نشان داد. شاخه زایی در سر شاخه های ابتدایی پایه نر نسبت به سرشاخه های ابتدایی پایه ماده بیشتر مشاهده گردید. افزایش شاخه از لحاظ طول و تعداد، در سرشاخه های ابتدایی پایه نر نسبت به سرشاخه های انتهایی آن بهتر و بیشتر ایجاد گردید. ریشه زایی در سر شاخه های انتهایی پایه ماده نسبت به سر شاخه های انتهایی پایه نر بیشتر مشاهده گردید. افزایش ریشه از لحاظ طول و تعداد، در سر شاخه های انتهایی پایه ماده نسبت به سر شاخه های ابتدایی آن بهتر و بیشتر ایجاد گردید. زمان نمونه گیری ریزنمونه ها در دو فصل رویشی تابستان و زمستان (دیماه و مرداد ماه) در القای ریشه زایی تاثیر چندانی نداشت . القای ریشه زایی در دو فصل نسبتا یکسان بود. اما در القای شاخه زایی، زمان نمونه گیری در مرداد ماه نتایج مناسب تری بدست آمد.
علی دیلمی منصوره کشاورزی
چکیده در سال های اخیر شب پره پشت الماسی (diamondback moth)، plutella xylostella (linnaeus1758) مخرب ترین آفت خانواده کروسیفر یا چلپاییان در سرتاسر دنیا شده است که با توجه به مقاومت آن نسبت به سموم شیمیایی از عوامل کنترل کننده ی میکروبی نظیر bacillus thuringiensis برای مدیریت آن استفاده می شود. در این پروژه، در راستای حرکت به سوی مدیریت تلفیقی آفات و تسهیل استفاده از عوامل بیمارگر حشرات در کنترل بیولوژیک آفات به صورت بررسی تفاوت قدرت کنترل بیولوژیک چند جدایه ی ایرانی b. thuringiensis انجام پذیرفت. آزمایشات زیست سنجی با جدایه های b. thuringiensis به منظورتخمین lc50 و lt50 صورت پذیرفت. پرورش لارو شب پره پشت الماسی روی برگ های کلم درشرایط کنترل شده ژرمیناتور انجام شد. به منظور تعیین غلظت و انتخاب واحد مناسب، جدایه ها از روش های شمارش اسپور به وسیله ی لام هموسیتومترو شمارش کلنی روی محیط کشت آگارغذایی (na) استفاده شد. زیست سنجی با فرو بردن دیسک های برگی در محلول باکتری باغلظت های مختلف روی لاروهای سن 1، 2 و 3 شب پره پشت الماسی انجام شد. آزمون مقایسه ای با 5 تیمار (جدایه ها) و در 5 تکرار برای سن سوم و 3 تکرار زمانی برای سنین 1 و2 لاروی و هر تکرار شامل 10 لارو در قالب طرح کاملاً تصادفی صورت گرفت و آماربرداری از تلفات بعد از 5 روز انجام شد همچنین تجزیه واریانس و فاکتوریل درسه غلظت بالا، متوسط و پایین به دست آمد. نتایج نشان داد که بیشترین lc50 به دست آمده برای سنین 1، 2 و 3 لاروی به ترتیب cfu/ml103×3bacillus thuringiensis subsp kurstaki)dipel )، cfu/ml104×2 (bacillus thuringiensis subsp kurstaki)dipel و cfu/ml106×1 (bacillus thuringiensis subsp kurstaki)dipel می باشد و کمترین lc50 به ترتیب cfu/ml 102×6 جدایه 79، cfu/ml102×2 جدایه 87 و cfu/ml104×1 جدایه87 می باشد. برای lt50 بدست آمده در غلظت 108 برای سن سوم لاروی و 106 برای سنین اول ودوم لاروی بیشترین زمان بدست آمده به ترتیب 85/34 ساعت مربوط به (bacillus thuringiensis subsp kurstaki)dipel ، 01/79 ساعت جدایه 29 و 23/74 ساعت جدایه 29 و همچنین کمترین lt50 به دست آمده بترتیب 12/33 ساعت جدایه 20، 33/58 ساعت جدایه 79 و 21/55 ساعت جدایه 79 می باشد. با توجه به اطلاعات به دست آمده در این بررسی بیشترین اثر کشندگی b.thuringiensis روی سن دوم لاروی پروانه پشت الماسی مربوط به جدایه 87 بوده است.
یاسمن شکوهی حسن عسکری
کرم سیب cydia pomonella (l.)، یکی از آفات سیب و گلابی در سراسر جهان است. معرفی عامل بیولوژیک مناسب همراه با سایر روش های موجود برای کنترل این آفت در سال های طغیانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برای ارزیابی بیمارگری و زیست سنجی جدایه فشند از قارچ b. bassiana و جدایه m14 از قارچ m. anisopliae که در محیط کشت جامد رشد یافته بود، غلظت های 104، 105، 106، 107، 108 و 109 کنیدی در میلی لیتر همراه با تیمار شاهد (شامل آب مقطر حاوی tween- 80به میزان04/0%) روی لارو سن آخر حشره، در قالب طرح کاملاً تصادفی ارزیابی گردید. جدایه فشند قارچ b. bassiana تلفات قابل توجهی در لاروهای تیمار شده ایجاد کرد، به طوری که میانگین درصد مرگ و میر از 667/26%، در غلظت 104 کنیدی در میلی لیتر به 6/86% در غلظت 109 کنیدی در میلی لیتر افزایش یافت. lc50 محاسبه شده برابر 107×97/7 کنیدی در میلی لیتر بود، که نشان دهنده بیماری زایی زیاد این جدایه روی لارو کرم سیب است. مقادیر lt50 با استفاده از آزمون بقا برای غلظت 109 کنیدی در میلی لیتر، برابر 6 روز محاسبه شد. جدایه m14 قارچ m. anisopliae نیز تلفات قابل توجهی در لاروهای تیمار شده ایجاد کرد، به طوری که میانگین درصد مرگ و میر از 60% در غلظت 104 کنیدی در میلی لیتر به 33/93% در غلظت 109 کنیدی در میلی لیتر افزایش یافت. lc50 محاسبه شده 104×03/1 کنیدی در میلی لیتر بود، که نشان دهنده بیماری زایی شدید قارچ روی لارو کرم سیب است. مقادیر lt50 با استفاده از آزمون بقا برای غلظت های 106، 107 و 108 کنیدی در میلی لیتر، 8 روز و برای غلظت 109 کنیدی در میلی لیتر، 7 روز محاسبه شد. برای سایر غلظت ها مقدار lt50 در طول مدت بررسی به دست نیامد. با انجام آزمون توکی مشاهده می شود که غلظت های 109، 108 و 107 جدایه قارچ m. anisopliae و تیمار 109 جدایه قارچ b. bassiana تشکیل یک گروه تیماری را داده و قدرت کشندگی یکسانی دارند. بنابراین نسبت به سایر تیمارها در فاصله زمانی ده روزه مرگ و میر بیشتری ایجاد کرده و سایر تیمارها نیز از این نظر تفاوت هایی دارند. نتایج به دست آمده نشان می دهد جدایه فشند قارچ b. bassiana و جدایه m14 قارچ m. anisopliae می توانند به عنوان عامل کنترل کننده موثری برای لارو کرم سیب محسوب گردند. مطالعات تکمیلی در شرایط طبیعی و نیز ارزیابی این جدایه ها علیه سایر آفات توصیه می شود.
حسن عسکری عبدالصالح زر
هدف اصلی در این پژوهش بررسی و مقایسه وضعیت مزاج در سه گروه نخبه، آماتور و غیرفعال بود. جامعه آماری مطالعه حاضر در این پژوهش شامل کلیه دوندگان نخبه و آماتور هئیت دو و میدانی استان فارس بود که از بین دوندگان تعداد 40 نفر دوندگان به طور تصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. که از این تعداد 20 نفر نخبه و 20 نفر آماتور انتخاب شدند که تعداد 20 نفر دیگر از افراد غیر فعال جهت مقایسه و تحقیق مورد بررسی قرار گرفت