نام پژوهشگر: ساحره مرادی
ساحره مرادی قدسیه رضوانیان
فرآیند نوشتن یک روند دوطرفه و سیال است که همواره با گذشته در پیوند و به سمت آینده رو به حرکت و تغییر و تکامل می باشد. متونی که توسط نویسندگان نوشته می شوند تنها یک خالق یگانه ندارند بلکه در پشت سر خود حجم عظیمی از تاریخ و تمدن و ادب گذشته را به یدک می کشند و به نوبه ی خود راهی برای ارتباط به سوی آینده می گشایند. به این معنا که هر هنرمند از رهگذر پیش زمینه های ذهنی خود فرصت پیدا می کند که در مسیر چالش های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عصر دست به خلاقیت و نوآوری بزند. بر این مبنا متون علاوه بر این که می توانند زمینه های مشترک فراوانی داشته باشند و از این لحاظ با هم قابل قیاس باشند در عین حال رنگ عصر و زمان خود را هم دارند و به عبارتی نتیجه ی خلاقیت ذهن و اندیشه ی مولف از دل همه ی دانسته ها و تجارب و اطلاعات او می باشند. محمدرضا شفیعی کدکنی به واسطه ی برخورداری از پشتوانه ی وسیع اطلاعاتی در زمینه های تاریخ، فرهنگ و ادب گذشته حجم قابل توجهی از این گونه روابط و مناسبات را در اشعار خود پیاده کرده است. یعنی او در این اشعار علاوه بر این که خواننده را در گستره ی تاریخ و فرهنگ گذشته به گردش درمی آود، طرحی از مختصات واژگانی و زبانی گذشته را پیش روی او قرار می دهد، نمایی از آداب و رسوم و اعتقادات مشترک قومی را پیش چشم او قرار می دهد و از متون کهن عرفانی و ادبی در اشعارش بهره می گیرد، در نهایت از این همه در شعر خود به منزله ی اساس و الگویی استفاده می کند تا با توجه به مسائل زمان، احساسات و عواطف شخصی خود و بسیار مسائل پیدا و پنهان دیگر معنا و مفهومی جدید پیدا کنند.