نام پژوهشگر: فاطمه صیادی
فاطمه صیادی فرامرز خجسته
فانتزی در حقیقت اوج واقع بینی است در جهانی که سراسر ناممکن می نماید و رویایی و آرمان گونه است. فانتزی سفری است که آرزوی بشر را برای انتقال به دنیایی فراسوی دنیایی که ما می شناسیم و یا افسون شدن در آن دنیا و یا دیدن پرتوهایی از آن جهان در عالم واقع را برآورده می سازد. فانتزی سرچشمه ای از امید و هراس، حیرت و شگفتی، لذت و شادی و دنیایی از رمز و راز را برای انسان به ارمغان می آورد که در هیچ کجای دیگر برای او دست یافتنی نیست. فانتزی در حکم یک گونه ی ادبی – روایی است که با ترکیب امر واقع با امر ناممکن و شگفت، در پی ساختن جهانی کاملاً متفاوت و گاه متضاد با جهان معمول و آشنای ماست. فانتزی بخشی از ادبیات است که در آن وقایع و رخدادها، خلق فضاها و تجلی شخصیت های داستانی خارج از محدوده ی باور صورت می گیرد. در داستان های فانتزی همه ی پدیده های ناممکن، ممکن و شدنی است. نیاز عمیق انسان، چه در روزگاران گذشته و چه در دنیای نو به تخیل و خیال پردازی و بیان آرزوهای دست نیافتنی، انکارناپذیر است و انسان همواره برای رهایی از یکنواختی و اضطراب دنیای واقعی با استفاده از نیروی خیال به آفرینش دنیایی غیرواقعی و آرمانی خود پرداخته است. انسان عصر کهن، آرامش و آرمان های خود را در اسطوره ها، حماسه ها، افسانه ها و قصه ها می کاوید و انسان عصر مدرن، برای رسیدن به آرزوهای خود به فانتزی پناه می برد. پرسش از فانتزی در متون کهن، تالی این مقدمه است که سرتاسر ادبیات فانتاستیک، برآمده از بازآفرینی انگاره ها و روایت های داستانی کهن است. از این رو شناخت عناصر خیالین و فانتاستیک متون روایی کهن به ما کمک می کند تا علی رغم تنوع در اشکال و فرم های ارائه ی داستانی و نمایشی و هنری نو، درون مایه های تکرار شونده را ردیابی کنیم و بدین ترتیب آرزوها و پرداخته های ذهنی نیاکانمان را دوباره و چندباره فرا خوانیم و بشناسیم . در پـاسخ به همین ضـرورت بود کـه مـوضوع پژوهش خود را تحت عنوان فانتزی در هفت پیکر نظامی ؛ پژوهشی در چیستی فانتزی و تحلیل عناصر فانتاستیک منظومه ی هفت پیکر را پس از ماه ها گفتگو و مشاوره با استاد گرانقدرم برگزیدم. پژوهش حاضر می تواند بخشی از پژوهش دراز دامنی باشد که با رسیدن دیگر گونه های ادبیات روایی فارسی، مانند حماسه ها، رمانس ها، افسانه های کهن و قصه های عامیانه و قومی ... در غایت امر، پیشینه، مولفه ها و مختصات فانتزی ایرانی را تبیین سازد. دست یابی به چنین هدفی می تواند امکانات بی نظیری را به آفرینندگان فراورده های خلاقه در حوضه ی ادبیات کودک و نوجوان عرضه دارد و آن ها را در ابداع و آفرینش موقعیت های فانتاستیک که بومی جهان ایرانی است و ریشه در گنجینه ی غنی ذهن و ادبیات کلاسیک فارسی دارد ، یاری رساند و این هدف یا آرزو ، ضرورت پژوهش حاضر را دوچندان کرده است . پس از گردآوری ، مطالعه و تحقیق در منابع نظری معتبر در باب فانتزی ، ماهیت و گونه ها و پیشینه ی آن و نیز بازخوانی مطالعات قابل توجه درباره ی نظامی و به ویژه اثر چندلایه و پر رمز و رازش هفت پیکر ، حاصل کار در پنج فصل به قرار زیر تدوین یافت : فصل اول : کلیات که شامل بخش هایی چون مقدمه، روش تحقیق ، اهداف تحقیق ، بیان مسئله و سوالات تحقیق ، سابقه و ضرورت انجام تحقیق است. فصل دوم : فانتزی ، چیستی ، گونه ها و پیشینه ی آن که عناوینی چون چیستی فانتزی ، عناصر فانتزی ، تفاوت افسانه های کهن و فانتزی ، انواع فانتزی ، پیشینه ی فانتزی در غرب ، پشینه ی فانتزی در ایران را در بر می گیرد. فصل سوم : نگاهی به هفت پیکر که مباحثی چون هفت پیکر وضعیت فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی روزگار نظامی نگاه نظامی به روزگار خویش آرمان شهر نظامی آرمان شهر در هفت پیکر را در خود جا داده است. ساختار هفت پیکر حکایت از آن جا آغاز می شود که یزدگرد اول ، پادشاه ظالم و ستمگر ساسانی ، از ترس این که فرزندش در روزگار جوانی به رقابت با پدر برخیزد، به پیشنهاد اخترشناسان ، بهرام را به نعمان ، پادشاه دست نشانده ی حیره، می سپارد. بهرام در کاخ خورنق ، پرورش می یابد و شمشیربازی و سوارکاری را به خوبی فرا می گیرد و شهسوار دوران خود می شود. تیـر اگـر بـر نشـانه ای رانـدی جـعـبـه را بـر نشـانـه بـنشـانـدی نیزش از حلق شیر، حلقه ربای تیغش از قفل گنج، حلقه گشای روزی بهرام در بازگشت از شکار، در کاخ خورنق حجره ای در بسته را می یابد که هرگز کسی بر آن قدم نگذاشته است. در را می گشاید، پیکر هفت شاهدخت را می بیند که بر دیوار اتاق ترسیم شده و تصویر بهرام را چون نگینی درمیان گرفته اند وبدین ترتیب «مهر آن دختران زیباروی / در دلش جای کرد موی به موی». بهرام که با دیدن آن تصاویر به سرنوشت خود آگاه می شود ، پس از مرگ پدر تاج پادشاهی را از آن خود می کند و دختران پادشاهان هفت اقلیم را خواستگاری کرده و پس از تصاحب هفت شاهزاده بانو ، دستور ساخت هفت گنبد را مطابق قوانین سعد و نحس نجوم صادر می نماید تا در هر روز هفته ، سرخوش و آسوده ، در حالی که کاملاً به رنگ متناسب با گنبد ویژه ی آن روز درآمده ، با شاهزاده بانویی از اقلیم هم طالع با آن گنبد خلوت کند و پس از شنیدن قصه ای از زبان شاهزاده از او کام گیرد. در سومین و آخرین بخش این منظومه، بهرام به خودآگاهی می رسد . او پس از محاکمه و مجازات وزیر خیانتکار خود «راست روشن» ، از هفت پیکر و همه ی خوشی های این جهانی دست می شوید و به زیبایی عدل دل می بندد . بهرام که از خواب غفلت به بیداری آگاهی رسیده است ، در واپسین عمر، هفت گنبد را به هفت آتشکده تبدیل می کند و بر هر کدام موبدی می گمارد و از سر صدق خداپرست می شود و سرانجام به دنبال گوری روانهی غاری می شود و هرگز باز نمی گردد. نکته ی قابل توجه در نگاهی اجمالی به ساختار هفت پیکر این است که شاعر نماد پرداز گنجه ، این منظومه را آگاهانه در گستره ی زمانی ایران باستان ، ایران پیش از اسلام، قرار می دهد . این گذشته نگری به شاعر اجازه می دهد در دو عرصه ی زمانی و زیباشناختی رفت و آمد کند . نظامی گذشته ای دور را ترسیم می کند تا بتواند به دلخواه خیال پردازی کند و در همان حال ، این دوره ی به سر آمده ، هر چند آرمانی شده را ، به رنگ و روی زمان خود در آورد. چنان که از همین نگاه فشرده دریافت می شود ، ساختار کلی هفت پیکر و روایت کلان آن نیز ، همچون محتوای داستانی هفت گنبد آن از رویکردی فانتاستیک برخوردار است . در حقیقت تلفیق بدیع گونه های ادبی مختلف (روایت تاریخی، حماسی و اسطوره ای ، داستان های غنایی و گاه طنز) وجهی فانتاستیک به منظومه داده است. فصل چهارم این پژوهش به جلوه های فانتزی در هفت پیکر می پردازد . در این فصل که تنه ی اصلی پژوهش حاضر را تشکیل می دهد ، پس از بیان خلاصه ای از داستان هر گنبد، به تحلیل وجه فانتاستیک آن داستان ، تحلیل نمادها و نشانه های رمزی و در نهایت بیان جایگاه آن داستان در سیر کلی روایت کلان داستان زندگی بهرام پرداخته شده است . برای آشنایی بیشتر حضار گرامی به عنوان مثال به تحلیل گنبد اول (گنبد سیاه) می پردازیم. خلاصه ی داستان: شاهزاده ی هندی سیاه پوش در روز شنبه نقل می کند که در دربار پدرش زنی نیک خوی بود و سرتاسر سیاه پوش. زن نیک خوی پس از اصرار فراوان راز سیاه پوشی خود را چنان بیان کرد که در گذشته کنیز پادشاهی بودم که در مهمان خانه ای که در کاخش بنا شده بود پذیرای مهمانان زیادی می شد . پادشاه ناگهان ناپدید شد و پس از مدتی در حالی که سرتا پا سیاه پوشیده بود بازگشت و دلیل سیاه پوشی خود را این گونه نقل کرد که: «شبی از یکی از مهمانان سیاه پوشش شنیده است که در چین شهری است به نام مدهوشان ؛ که اگر چه جای خوب و لذت بخشی است اما هر کس پا بر آن بگذارد سیه پوش می شود. پادشاه به مدهوشان رفته و به راهنمایی قصابی خوش سیرت در سبدی که ریسمانی به آن بسته شده است می نشیند . سبد پرواز می کند و پادشاه بین زمین و آسمان معلق می ماند . پس از چندی با گرفتن چنگال پرنده ای مهیب ، در مرغزاری خوش و خرم فرود می آید که هرگز مانند آن را ندیده است . شب هنگام پادشاه خود را در مجلس بزمی می بیند که بانویی زیباروی در رأس آن بر تخت نشسته است . بانوی زیبا از حضور پادشاه آگاه شده او را فرا می خواند و نزد خود می نشاند و در پایان مجلس ، پادشاه شب را با کنیز زیبارویی که بانوی پریان به وی پیشنهاد می کند به صبح می رساند و این ماجرا همه شب تکرار می شود تا اینکه در شب سی ام ، پادشاه برای بهره مندی از بانوی پریان اصرار می ورزد و بانو پیشنهاد می کند پادشاه با چشمان بسته وی را در آغوش بگیرد ، پادشاه چشمانش را می بندد . تا پلک می گشاید خود را در سبد و کنار مرد قصاب می یابد و بدین ترتیب پادشاه از روی تظلم و فریبی که از بانوی زیباروی خورده است ، سیاه می پوشد. تحلیل داستان داستان در فضایی واقع گرایانه و عینی آغاز می شود و همه چیز از جنس جهان فروتری و واقعی است تا آن جا که پادشاه به راهنمایی قصاب در سبد می نشیند و ناگهان سبد به شکل پرنده ای در می آید و به آسمان می رود. و توسط پرنده ای عظیم الجثه با بال و پری مانند شاخ و برگ درخت و پاهایی مانند پایه ی تخت و منقاری چون ستونی کشیده ، پس از نیم روز پرواز در آسمان ، فرود می آید . بدین ترتیب داستان با ترفند سبد پران و سپس پرنده ی کوه پیکر ، شخصیت اصلی داستان را از جهان فروتری به دنیای فراتری و فانتاستیک می برد و این از ویژگی های فانتزی نو است که می کوشد تا با ترفند یا تمهیدی منطقی و باورپذیر دو جهان فروتر و فراتر را به هم پیوند دهد . پادشاه پس از ورود به جهان فراتری ، خویشتن را در باغی می بیند که تا به حال پای آدمی به آن نرسیده است. نظامی این جهان دیگرگون را همانند بهشت عدن یا تصویری که در نزد مسلمانان از بهشت وجود دارد توصیف می کند . به عبارتی ، جهان فانتاستیک این داستان با تصویر و رویای بهشت منطبق می شود. شخصیت های این داستان عمدتاً انسانی یا شبه انسانی هستند. به جز آن پرنده ی کوه پیکر که درحکم حلقه ی پیوند جهان واقعی به جهان فرا واقعی است ، دیگر شخصیت ها انسانی اند و رفتاری غیر طبیعی یا فراطبیعی از خود بروز نمی دهند . حوران زیباروی این جهان هم به شکل انسان تصویر شده اند و با تصوری که ما از دختران بهشتی در سنت اسلامی داریم ، تفاوتی ندارند. تخیل موجود در داستان را می توان تخیل جادویی دانست هر چند دراین جا از اشیاء و اوراد جادویی بهره گرفته نمی شود. ولی سیر پیش رفتن کارها و در پایان محو شدن ناگهانی آن جهان فراتری و شخصیت های موجود درآن ، از تخیل جادویی پیروی می کند. داستان گنبد سیاه به لحاظ ساختاری از داستان های دیگر گنبدها ، پیچیده تر است. این داستان از خشونت شبه گوتیک که در داستان های دیگر هفت پیکر دیده می شود عاری است . با این حال ، در ابعاد مختلف و بدیعی ، از عناصر فانتزی بهره گرفته است . فانتزی مکانی در پرواز پادشاه با سبد ، و نیز انتقال شخصیت اصلی داستان به کمک پرنده غول پیکر ، به عالم فراتری آرزوها ،کاملاً بارز است . تبدیل سبد به شیئی پرنده ، خود گویای نوعی از فانتزی اجسام است . در تحلیل هفت پیکر توجه به «رنگ» ضروری است . در داستان گنبد سیاه نیز رنگ در خلق فضای متناسب با پیام و دیگر نمادهای داستان تاثیر شایانی دارد و ارتباط میان رنگ سیاه این گنبد با داستان روایت شده درآن قابل تأمل است . ازیک سو اعمال جادویی بسیاری که در این داستان به چشم می خورد ارتباط جادو را با رنگ سیاه برجسته می کند و از سوی دیگر در این گنبد بر خلاف ماجراهای دیگر گنبدها ، عاشق از وصال مطلوب خود بی نصیب می ماند و از ماتم این محرومیت ، سیاه می پوشد. درباره ی ارتباط رنگ سیاه با نحوست کیوان یا زحل و پیوندش با هند گفته اند که ریشه در نجوم بابلی و فرهنگ صابئیان «حران» دارد. اما نکته ای که درباره ی ساختار روایت در داستان شاه سیاه پوشان شایان توجه است ، ویژگی داستان در داستان بودن آن است که در دیگر داستان های هفت پیکر نیز تکرار می شود. بحران آغازین این داستان که مخاطب را در تعلیق قرار می دهد ، سیاه جامه بودن دختر پادشاه اقلیم اول و تمام داستان سیر رمزگشایی از یک نماد است. این جاست که مسیر طی شده توسط قهرمان ، در سلسله آزمون های عمودی رو به درون یک حقیقت شکل می گیرد. هر بخشی از داستان ، به معنای طی یک مرحله برای رسیدن به حقیقت غایی مورد پرسش مخاطب است و به همین دلیل روندی عمودی نه رو به بالا که رو به عمق حقیقت دارد : پوسته به هسته . این الگوی فانتزی، بیانگر انگاره ی حفاظت از حقیقت است: قصه ی گنبد سیاه در زیر متن خود، به مخاطب چنین می رساند که حقیقت دشواریاب ، بایستی در لایه هایی از آزمون محافظت شود و گرنه اهمیت آن در آسان یابی آن مغفول می ماند. در فصل پایانی ، از مجموعه ی تحلیل ها و مباحث طرح شده ، نتیجه گیری شده است که یافته های نهایی را می توان به اختصار چنین برشمرد : منظومه ی هفت پیکر نظامی که گونه های مختلف ادبی (حماسی، غنایی و عاشقانه، عرفانی، رمزی و حتی فگاهی) را در ترکیبی خلاقانه به کار بسته است ، اگر چه در ظاهر و پوسته اثری عمدتاً واقع گرا و رئالیستی می نماید که با عینینت و واقیعت ها بیشتر در پیوند و کنش است، در زیر ساخت خود رمزی و سرشار از نمادهایی است که در پیوند با عناصر فانتاستیک ، به فراسوی واقیعت ملموس و معهود می رود. جلوه های فانتزی در هفت پیکر، بیشتر در آن مقاطعی از روایت اوج می گیرد که بیان مفاهیم معنوی و رمزی در هیأت زبان و تصویر واقعی ، ناشدنی است . یا به عرصه ای مبهم و ناتمام می انجامد . در گنبد سیاه ، سرخ و پیروزه ای کاربست تفکر فانتاستیک به میزان قابل توجهی نسبت به افسانه های دیگر گنبدها ، اوج و غلظت می گیرد . در افسانه ی گنبد سیاه ، فانتزی مکانی در پرواز پادشاه با سبد و نیز انتقال شخصیت اصلی داستان به کمک پرنده ی غول پیکر، به عالم آرزوها که بی شباهت با بهشت در سنت اسلامی نیست، کاملاً هویدا است : و تبدیل سبد به شیئی پرنده، خود نوعی از فانتزی اجسام است. در افسانه ی گنبد سرخ ، کاربست طلسم ، جادو و کـهن الگـوی آزمـون است کـه فـانتـزی را تـوش و تـوان می بخشد و در گنبد پیروزه رنگ، بازی ها و رفت و برگشت های مکرر میان خیال و واقیعت ، مهم ترین عنصر ساختاری فانتزی را شکل داده است. کوتاه سخن اینکه نظامی در این منظومه ی شگفت ، با بهره گیری از همه ی امکانات زبانی و بیانی ، پیچیده ترین مسایل روان و دغدغه های جان را به شیواترین وجه با خواننده در میان می گذارد. او در آن واحد ، معنا را جسمانی و ماده را روحانی می کند : آسمان و زمین را به هم پیوند می زند تا ماده و معنا یکی شود . نظامی در هفت پیکر رنگینش، به یاری جادوی توان ناب زبان فارسی در کاربردهای اشارت آمیز و نمادین، از درون رنگ و شکل و عدد و واژه ، جهانی ناپدیدار را به پدیداری می رساند . جهانی که هر چند آرمانی است اما نزدیک، زمینی و تجربه پذیر است؛ بدین گونه ، شاعری که دل آزرده از نابسامانی ها و نابهنجاری های زمانه است، سرانجام در جهانی سراپا کمال که از واژه و کلام می سازد ، به آرامش می رسد.
فاطمه صیادی عبدالعلی کشته گر
پژوهش حاضر با هدف شناسایی رابطه بین هوش معنوی و سبک رهبری خدمتگزار مدیران دانشگاه زابل انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری پژوهش 100 نفر از مدیران دانشگاه زابل در سال 92-91 بوده است. نمونه آماری دربرگیرنده 80 نفر از مدیران بوده است که به شیوه تصادفی-طبقه ای از جامعه آماری پژوهش انتخاب شده اند. ابزار سنجش در این پژوهش دربرگیرنده ی دو پرسشنامه : هوش معنوی کینگ و رهبری خدمتگزار جیمز لاب بوده است. برای اندازه گیری و تجزیه تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی و از نرم افزار spss استفاده شده است. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که بین هوش معنوی مدیران و سبک رهبری خدمتگزار رابطه معنی داری وجود دارد. در پایان، برای تقویت و افزایش سبک رهبری خدمتگزار در میان مدیران از طریق افزایش سطح هوش معنوی پیشنهاداتی به مدیران ارائه شده است.
فاطمه صیادی اسماعیل رضایی سرشت
شیمی 2-آمینوتیوفن¬ها مسلما یکی از گسترده ترین و پویاترین زمینه¬های امروزی تحقیقات روی تیوفن است. در این مطالعه 24 مشتق 2-آمینوتیوفن از طریق واکنش کلاسیک گوالد وسپس از طریق تراکم با آلدئیدهای آروماتیک مختلف سنتز شدند و از نظر طیفی مورد بررسی قرار گرفتند.
فاطمه صیادی هوشنگ خوش سیما
چکیده مهارت نوشتاری در همه زمان ها یکی از مهم ترین شیوه های برقراری ارتباط بوده است. بسیاری از اوقات? در محیط های رسمی و غیر رسمی مانند مصاحبه شغلی? آزمون ها و گروه های مختلف اجتماعی می توان افراد را توسط مهارت نوشتاری آنها سنجید. شیوه های مرسوم بسیاری برای تدریس مهارت نوشتاری وجود دارد? این در حالیست که به دلیل استفاده از شیوه های مختلف تکنولوژی و ترکیب آن با آموزش از راه دور شیوه جدیدی با نام آموزش مجازی به وجود آمده است. هدف این تحقیق بررسی اثر شیوه های مرسوم و مجازی یادگیری زبان بر مهارت نوشتاری دانشجویان سطح متوسط ایرانی بوده است.این تحقیق در دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار انجام شده است و شرکت کنندگان ?? نفر از داشنجویان مترجمی زبان انگلیسی بوده اند. پس از اطمینان از همگن بودن شرکت کنندگان این تحقیق به وسیله برگزاری آزمون دانش زبانی تافل? شرکت کنندگان به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند که هر گروه شامل ?? زبان آموز بوده است.در ابتدای تحقیق آزمون نوشتاری اولیه نیز در هر دو گروه برگزار گردید. در گروه کنترل از شیوه های مرسوم و سنتی آموزش مهارت نوشتاری استفاده شد و همه زبان آموزان ملزم به شرکت در کلاس بودند. این در حالیست که گروه آزمایشی نیازی به حضور در کلاس نداشتند و هر هفته دروس مهارت نوشتاری خود را از طریق ایمیل و به صورت پاورپوینت دریافت کرده و ملزم به فرستادن تکالیف موردنظر در زمان مقرر بوده اند. در انتها آزمون نوشتاری دیگری به عنوان آزمون نهایی برگزار گردید. نمره های به دست آمده از آزمون نهایی با نمره های آزمون نوشتاری ابتدایی مقایسه گردید و نتایج به دست آمده توسط نرم افزار spss تحیل شد. نتایج به دست آمده حاکی از این بود هر دو گروه در زمینه مهارت نوشتاری پیشرفت کرده اند. پس از مقایسه نمره های نهایی گروه کنترل و آزمایشی مشخص شد که گروه آزمایشی با استفاده از شیوه های مجازی یادگیری پیشرفت بیشتری در زمینه مهارت نوشتاری داشته اند. بنابراین نتایج این تحقیق حاکی از این است که روش های مجازی یادگیری بسیار مفید تر از روش های مرسوم و سنتی است.