نام پژوهشگر: افشین قنبر زاده
باقر عالی زاده افشین قنبر زاده
در این پژوهش به طراحی یک کنترلگر عصبیفازی به منظور بهبود کیفیت خوشفرمانی در خودرو پرداخته شده است. با توجه به اینکه در طراحی و اعمال کنترل گر عصبیفازی نیازی به دست آوردن تابع تبدیل سیستم وجود ندارد و همچنین رفتار مدلهای موجود در نرم افزار کارسیم، به خودروی واقعی بسیار نزدیک است، در این پژوهش از مدل موجود در نرم افزار کارسیم استفاده شده است. روال کار بدین صورت است که ابتدا سیستم کنترل فازی اولیهای طراحی میگردد و در حین فرآیند یادگیری، پارامترهای مربوط به سیستم کنترلی به کمک شبکهی عصبی، اصلاح شده تا معیارهای مربوط به خوشفرمانی به مقدار مطلوب برسد. نتایج نشان میدهد که پاسخ خودرو در حضور کنترل گر نسبت به حالت کنترلنشده، بهبود قابل توجهی پیدا کرده است.
مجید مختاری افشین قنبر زاده
در این پژوهش، سیستم تعلیق خودرو از نوع دوجناقی برای محور عقب به منظور بهبود ویژگی های خوش فرمانی و پایداری در خودرو بهینه سازی شده است. برای این منظور، در ابتدا روابط مربوط به سینماتیک سیستم تعلیق مذکور، با هشت پارامتر مستقل به ازای تغییرات زاویه ی غلتش بدنه ی خودرو استخراج شده اند و سپس به منظور بهبود معیارهای خوش فرمانی و پایداری در خودرو، دو دسته تابع شایستگی مستقل از خودرو و وابسته به خودرو تعریف می گردد. در توابع شایستگی مستقل از خودرو، پارامترهای سیستم تعلیق با اهدافی مرتبط با رفتار سیستم تعلیق نظیر زوایه ی تورب و فاصله ی عرضی بین چرخ ها بهینه می شود. در توابع شایستگی وابسته به خودرو معیارهای خوش فرمانی و پایداری در خودرو مستقیماً به عنوان توابع هدف در نظر گرفته شده است. بنابراین در این حالت، مشخصات خودرو نیز در بهینه سازی پارامترهای سیستم تعلیق تاًثیرگذار می باشد. در نهایت مکانیزم-های بهینه شده با اهداف مختلف بر روی مدل خودرو با دقت بالا، در نرم افزار آدامز/ کار اعمال شده و صحت نتایج به دست آمده بررسی می گردد. به منظور بهینه سازی توابع شایستگی در نظر گرفته شده، از الگوریتم زنبورعسل یک و چند هدفی استفاده شده است. نتایج نشان دهنده ی این است که استفاده از توابع شایستگی وابسته به خودرو در بهینه سازی، نتایج بهینه تری را ایجاد خواهد کرد. مزیت پژوهش پیش رو نسبت به پژوهش های پیشین، تحلیل سینماتیکی مکانیزم سیستم تعلیق با دقت بالا در هنگام دور زدن خودرو و همچنین بهینه سازی سیستم تعلیق، با توابع هدف وابسته به سینماتیک سیستم تعلیق و توابع هدف وابسته به خودرو به طور هم زمان و با استفاده از الگوریتم زنبورعسل می باشد.
کیامهر روزبخش زاده محمد شیشه ساز
در این پایان نامه بهینه سازی تنش ناشی از اثر تورق در اتصالات تک لبه ی چسبی، مورد بررسی قرار گرفته است. در ابتدا به بررسی اتصال تک لبه ی متقارن پرداخته شده و سپس اتصال تک لبه ی نامتقارن بررسی می شود.اتصال تحت بار کششی است و لایه های چسبیده شده و چسب همسانگرد و تمامی مواد در ناحیه الاستیک خطی در نظر گرفته شده اند. ابتدا با استفاده از روابط الاستیسیته و استخراج روابط تنش-کرنش و کرنش-جابه جایی، توزیع تنش برشی و عمودی در اتصال تعیین می شود. پارامتر هایی طراحی در حالت متقارن عبارتند از طول ناحیه چسبی و ضخامت لایه های چسبیده شده و لایه ی چسبی و در حالت نامتقارن طول ناحیه ی چسبی از پارامتر های بهینه سازی حذف می شود. تابع هدف کمینه شدن تنش تورق در سطح چسب و لایه های چسبیده شده می باشد. بهینه سازی با استفاده از الگوریتم زنبور عسل و دسته ی ذرات و به کمک نرم افزار متلبانجام شده است. نتایج به دست آمده برای حالت متقارن نشان میدهد که مقدار بهینه ای برای ضخامت لایه ی چسب وجود دارد که اثر تورق در سطح چسب و چسب شونده را به حداقل می رساند. در حالت نامتقارن علاوه بر ضخامت بهینه ی چسب، نسبت بهینه ای برای ضخامت لایه های چسب شونده به هم وجود دارد که موجب از بین بردن نایکنواختی توزیع تنش تورق و حداقل شدن آن در سطح لایه ی چسب و چسب شونده می شود.