نام پژوهشگر: اصغر ایزدی جیران
مینا شیرانی برایان اسپونر
سفال دست ساخت? فکر و اندیش? انسان از دور? نوسنگی است و با ویژگی هایی که دارد حامل اطلاعات گویایی از شیو? تفکر، مذهب، هنر و بازنمودی از فرهنگ جامع? تولیدکننده است .«کلپورگان» ، یکی از مناطقی است که سادگی و روح بدوی موجود در سفالینه های آن بعد از گذر هزاران سال حفظ شده و هنر سفالگری اش را متمایز کرده است. این رساله، با استفاده از پژوهش انسان شناسی و جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه و مشاهده در سطح توصیف و تحلیل، به بازنمود فرهنگ بلوچ در نقوش سفالینه های کلپورگان پرداخته است. پژوهش حاضر، ضمن آنکه به مطالعاتی در زمین? تاریخ، جغرافیای بلوچستان، سیاست و قشربندی اجتماعی، باورها و آداب و رسوم پرداخته، توصیفی از آثار سفالی کلپورگان و تعریفی از نقوش ترسیم شده بر روی آنها ارائه کرده و همچنین، تحلیلی فرهنگی، شامل تحلیل معناشناختی و زیبایی شناختی و کارکردی، از این آثار عرضه کرده است. نتایج رساله نشان می دهد که این نقوش بازنمود آداب، رسوم، اعتقادات، باورها و به طور کلی بازنمود سطوح مختلفی از فرهنگ جامع? کلپورگان است و زنان سفالگر منطقه، به منظور انتقال و حفظ و تداوم و بازتولید این فرهنگ به ساخت سفالینه های منقوش اشتغال دارند.
سمانه نجفی اصغر ایزدی جیران
کلید واژه ها: طلسمهای تصویری،اشیاطلسمی،تعویذ،جادو،باورهای عامه،تکنیکهای تاثیرگذاری،فنون جادویی فرهنگ عامیانه ایران برخاسته ازسنتها،آداب ورسوم،باورهاواعتقاداتی است که میراثی به وسعت تاریخ دارد. درمیان عناصرمتعددفرهنگ عامیانه،باوربه کارایی وثمربخشی اشیاجادویی ازجمله طلسمهاحضورگسترده ای درزندگی عوام داشته است .اشیاجادویی شامل سنگها،گیاهان،حیوانات،طلسمهاوادعیه ای است که ازقدرت جادویی خارقالعادهای برخوردارندوبه عنوان شیئی کاربردی وثمربخش درزندگی روزمره مردم اهمیت پیداکردهاند. این پژوهش درنظرداردباارائهمنتخبی ازاین اشیاء،به بررسی وشناخت جایگاه طلسمهادرفرهنگ عامیانه مردم اصفهان وارتباط نقوش آن باباورهای رایج بپردازد. عناصرجادویی،طلسمهاوادعیه ازدیربازتاکنون بخشی ازباورزندگی عامه مردمرابه خوداختصاص داده ودربررسی روایت تصویریشان،مصادیق نمادینی ازاعتقادات وباورهای مردم یقراردارد. آشنایی بافرهنگ وباورهاازطریق مطالعه ی نقوش نمادین درهنرهاامکانپذیراست،زیرابیشترنقوش وتصاویرسرشارازمفاهیم هستند. این پژوهش درفهم وتبیین معانی فرهنگی وباورهای مردمی که درپشت این نقوش واشیاطلسمی وجوددارند،گامی هرچندکوچک برمیدارد.
کژال سکری اصغر ایزدی جیران
در این پایان نامه با رویکردی انسان شناختی، هنر خلق زیورآلات سنتی شهر سنندج مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته است. بدین منظور پس از انجام مطالعات میدانی و گردآوری اطلاعات با استفاده از ابزارهای مردم نگاری، زیورآلات سنتی این شهر از جنبه های معناشناختی، عاملیتی، کارکردی (شامل کارکردهای اقتصادی، اجتماعی و روانی) و زیبایی شناختی بررسی شده اند. نتایج بررسی ها حاکی از آن است که در ورای طرح ها و نقوش زیورآلات سنتی شهر سنندج، معانی و مفاهیم عمیق فرهنگی نهفته هستند که با فرهنگ مردمان این شهر ارتباطی تنگاتنگ و عمیق دارند.
پروین احمدی اصغر ایزدی جیران
«جوشقان قالی»، یکی از مناطق فرش باف استان «اصفهان»، در شهرستان «کاشان» واقع است. از دوران صفوی با تأسیس کارگاه های بافت سلطنتی، فرش بافی «جوشقان» مشهور می شود و در عصر قاجار، سبک هنری ویژه این منطقه شکل گرفته و تا زمان حاضر پایدار می ماند. هنر این منطقه حدود چهار سده مخاطبان خود را در حوضه برون منطقه ای (داخل و خارج ایران) حفظ نموده است. علی رغم پیشینه پربار هنری منطقه، پژوهش درخوری در این ارتباط انجام نپذیرفته است. منابع محدودی در این زمینه موجود است که بدون ارائه تحلیل، تنها به بخشی از ویژگی های صوری هنر پرداخته اند. با توجه به جایگاه هنر در میان مردم و همچنین ویژگی های فرهنگی موثر بر شیء هنری، پژوهش انسان شناختی برگزیده شد تا با گردآوری و ارائه داده های جامع پیرامون موضوع پژوهش، خلاء داده در این رابطه برطرف گردد. در این پژوهش به دو جنبه ویژگی های صوری و مفهوم درون فرهنگی هنر پرداخته شده است. فهم فرهنگی بر اساس مردم نگاری فرهنگ مورد مطالعه به دست آمده است. اهمیت داده ها به دلیل دست اول بودن آن هاست که از پژوهش میدانی حاصل شده اند. با مراجعات مکرر به میدان پژوهش و با استفاده از فنون مصاحبه و مشاهده، گردآوری داده ها انجام پذیرفته است. این داده ها مقوله بندی شده و پس از بررسی روابط آن ها، مورد تحلیل قرار گرفته اند. تحلیل داده ها این نتیجه را به دست داد که مردم «جوشقان» هنر خود را وارد تعاملات اجتماعیشان کرده وکارکردهای گوناگونی برای آن قائل می شوند. فرش در هیأت یک شیء هنری از دو عامل نحوه برخورد مخاطب (مصرف کننده درون فرهنگی) و همچنین تفکر اسطوره ای مرتبط با گیاه متأثر است. بنابراین نتیجه در سه بخش منشاء نقوش و حوزه معنایی هنر، روابط اجتماعی پیرامون هنر و هنر در ارتباط با امر مقدس بررسی می شود. این جامعه از تفکر کشاورزی بهره مند است و نقوش را در ارتباط با این تفکر و همچنین با توجه به انسجام خانوادگی به کار می برد.
سمیه کاظمی اصغر ایزدی جیران
مناسک نخل گردانی یکی از مناسک مهم ایران است که نمونه های آن را در بسیاری از مناطق با شباهت ها و تفاوت هایی می توان مشاهده نمود. این مناسک در ابیانه همراه با مناسک گسترده ی پیرامونی انجام می گیرد که در مجموع، گروهی از هنرها از جمله هنرهای تزیینی را در خود جای داده اند. می توان نخل گردانی را مهم ترین مناسک ابیانه دانست که بررسی آن به فهم بخش عمده ای از فرهنگ و هنر این روستا می انجامد. پژوهش حاضر جهت فهم کارکردهای مناسکی هنرهای تزیینی در نخل گردانی با مطالعه ی زمینه ی فرهنگی آنها انجام یافته است. در راستای رسیدن به هدف اصلی، این اهداف فرعی دنبال می شوند: بررسی شکلی(مواد، ترکیب اجزا و ساختار) اشیای تزیینی به کار رفته در مناسک نخل گردانی ابیانه، توصیف فرایند اجرای این مناسک در ابیانه و بررسی عقاید، ارزش ها و رفتارهای ویژه ی مردم این روستا؛ برای رسیدن به اهداف فوق، جستجوی پاسخ این سوالات، ضروری می نماید: هنرهای تزیینی مناسک نخل گردانی ابیانه چه کارکردهای مناسکی ای دارند؟ اشیای تزیینی این مناسک دارای چه ویژگی های شکلی ای هستند؟ اجرای مناسک در این روستا چه فرایندی دارد؟ عقاید، ارزش ها و رفتارهای ویژه ی مردم روستای ابیانه چیست؟ این پژوهش، تحقیقی بنیادین است و به روش میدانی با هدفی اکتشافی صورت پذیرفته و به دنبال فرضیه آزمایی نیست؛ ولی به رویکرد کارکردگرایی و نیز شیوه ی تفسیری و توصیف فربه کلیفورد گیرتز در فرایند جمع آوری و تحلیل داده ها و روش ویکتور ترنر در بررسی نمادهای مناسکی توجه داشته است. فنون گردآوری داده ها در این پژوهش، شامل مشاهده ی مستقیم و مشارکتی، مصاحبه ی عمیق، تاریخ شفاهی، عکس برداری، فیلمبرداری و استفاده از اسناد مکتوب است. نتایج پژوهش، نشان می دهد که مهم ترین کارکردهای هنرهای تزیینی در ابیانه و به ویژه در مناسک نخل گردانی، حیات بخشی، قدرت آفرینی و ایجاد وحدت اجتماعی است و همه ی این کارکردها در جهت تداوم تبار و جامعه هستند. در مجموع، هنرهای تزیینی نخل گردانی ابیانه، ارزش های جامعه ی آفریننده ی آن را نمایان می سازند؛ ارزش هایی چون اعتقاد به ایزدبانویی خورشیدی، یا مجموع زوج مادینه و نرینه ی خدایی. نخل گردانی، روایتی فرهنگی و تجسمی است که به صورت دسته جمعی و پویا با همراهی ارواح درگذشتگان تبار در ستایش این خداوند یا خدایان و جشن آزادی آنها از جهان تاریکی برگزار می گردد. با نمایش ارزش های تبار بر نخل، این خداوند یا خدایان ستایش می شوند تا با ایجاد آرامش در روح درگذشتگان تبار و نیز ایجاد باروری برای تداوم تبار، جامعه و ارزش های موروثی آن را حفظ کنند.
ضحا فلاح نیا بهار مختاریان
نقوش متعدد سقانفارها، دارای مضامین متنوعی مرتبط با ابعاد مختلف فرهنگ جامعه ی به وجودآورنده ی آن هستند و اطلاعات ارزشمندی درخصوص فرهنگ جامعه و زندگی مردم بومی آن به دست می دهند. به همین منظور،در این پژوهش، سقانفار روستای شیاده ی بابل از منظر انسان شناختی، مورد مطالعه قرارگرفته و ویژگی های سقانفار و باورهای عامه ی مردم درباره ی آن، مناسک مربوط به سقانفار، علل وجود چهار سقانفار در روستا، معانی فرهنگی نقوش سقانفار(خاصه نقش مایه-های ترکیبی آن)، کارکرد اجتماعی بنا و ارتباط آن با نقش مایه های ترکیبی، مشخص شده است. در واقع، هدف این پژوهش، توصیف یا فهم هنر مورد مطالعه بوده و جهت دست یافتن به آن، از روش مردم نگاری استفاده شده و فنون اصلی گردآوری داده ها مشاهده(به ویژه مشاهده ی مشارکتی)و مصاحبه بوده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که سقانفار بازنمودی از زندگی انسان است که در آن شیوه ی به سعادت رسیدن انسان ها با توجه به ابعاد فرهنگی جامعه به تصویر کشیده شده است. این بنا به صورت نمادین پیکره ی یک انسان متعالی و کامل است که روزی اهالی و نگهبانی از جامعه را برعهده دارد. نقوش ترکیبی این بنا نیز، بیش از همه بر رعایت نکات اخلاقی تأکید دارند و با اصلی ترین کارکرد اجتماعی بنا(وحدت و همبستگی) هم در ارتباط هستند. علت تعدد سقانفار در این روستا هم به قدرت طلبی و خودنمایی بین طوایف سادات مربوط است.
الهام رضوی بهابادی اصغر ایزدی جیران
چکیده: زیلو یکی از کهن ترین دستبافته ها و از صنایع دستی بومی میبد به شمار می رود. تنوع چشمگیر نقوش در زیلوها، ترکیب بندی این نقوش و اصول ساختاری خاصی که سبب انسجام این ترکیب بندیها در زیلوها شده، ابعاد وسیعی از فرهنگ و اعتقادات ساکنان میبد را در خود جای داده و بیانگر اعتقادات ساکنان این منطقه در ارتباط با آفرینش و پرستش نیروهای طبیعت است. عنصر سازنده اغلب این نقوش، نقش چلیپا است که با حرکتهای گوناگون خود تنوعی از اشکال را در زیلوها به وجود آورده است و سبب به وجود آمدن سبک چلیپا در زیلوها شده است. بررسی زیبایی شناسی ساختاری نقش چلیپا و ارتباطی که میان این نقش با ساختارهای ذهنی تولیدکنندگان آن دارد از مباحث اصلی در این پژوهش است . اهداف این پژوهش برای پاسخگویی به چهار سوالی است که مطرح شده است: چلیپابهمثابهیکسبکدرزیلوهایمیبدبهچهصورتهایینمایانمیشود؟ارتباطنقشچلیپابادیگرنقشمایههاییکهباآنهادریکترکیببندیجایگرفتهچیست؟نمادچلیپادرزیلوهایمیبدچهمعناییبرایخالقانایننقشدارد؟و چهدلایلفرهنگیواجتماعیموجبخلقنمادچلیپابهعنواننقشغالبدرزیلوهایمیبدشدهاست؟ روش تحقیق از نظر هدف بنیادین و از نظر روش از نوع میدانی ( اکتشافی و اسنادی ) است . داده ها از طریق مشاهده، مصاحبه، عکسبرداری، اسناد فرهنگی و تاریخ شفاهی گردآوری شده اند. پژوهش حاضر به بررسی تاریخ، جغرافیا و توصیف فرهنگ مادی و رفتاری و باورهای مردمی در میبد ، توصیف هنر زیلوبافی و مراحل بافت آن ، سبک شناسی و تحلیل معناشناختی و زیبایی شناختی نقوش می پردازد . نتایج پژوهش نشان می دهد که بنیانی ترین اندیشه ساکنان این منطقه را تقابل روشنایی و تاریکی و نقشی که این تقابل در آفرینش جهان ایفا می کند شکل می دهد. این حرکت ادواری و یا چرخه گذر از تاریکی به روشنایی برای آفرینش جهان، سبب پدید آمدن نقش چلیپا به عنوان یک الگوی بنیایی در هنر زیلوبافی بوده است. این سبک روایی در زیلوها به همان ترتیب در روایتهای مردمی و اساطیر این منطقه نیز مشاهده می شود و نشان دهنده تطابق ساختاری این عنصر سازمان دهنده در نقوش زیلوها و روایتهای اسطوره ای و باورهای ساکنان میبد است. کلیدواژه ها : انسانشناسی هنر، سبک چلیپا، زیلو، فرهنگ ساکنان میبد
رادبه پرنده اصغر ایزدی جیران
ادبیات شفاهی به گونه ای از ادبیات گفته می شود که به صورت شفاهی انتقال داده شده و شامل موارد زیادی، همچون قصه ها، ترانه ها، چیستان ها، اشعار، پندها و بازی های محلّی است. اشعار بایاتی (دوبیتی) آذربایجانی، نمونه ای از این ادبیات است که کاربرد وسیعی در بین مردم آذربایجان داشته و دارد. پژوهش حاضر به مطالعه¬ی مفهوم بندی¬های فرهنگی ـ اجتماعی این اشعار پرداخته است. با مطالعه¬ی اشعار بایاتی آذربایجانی، مفاهیم به صورت مضامین کلّی اجتماعی و فرهنگی تقسیم بندی شد که عبارت اند از: مفاهیم اخلاقی و خانواده، کار و اقتصاد، عشق و زندگی، مردانگی و وطن پرستی، تربیتی، اعتقادی و دینی و درد و غم. سپس با بهره گیری از نظریه تولید ادبی لوسین گلدمن و بازتاب فکری لوکاچ، به مطالعه مفاهیم اجتماعی برآمده از کلیّت تحقیق پرداخته شده است. رویکرد روش شناختی مقاله، کیفی و مبتنی بر مطالعه¬ی تاریخی ـ اجتماعی بوده که از روش اسنادی (کتابخانه ای) استفاده شده و حوزه¬ی مطالعه¬ی پژوهش، منطقه آذربایجان و از روش نمونه گیری هدفمند از اشعار بایاتی و اسناد موجود استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می-دهند که اشعار بایاتی آذربایجانی طبق نظریه های تولید ادبی و ساخت گرایی تکوینی گلدمن و نظریه¬ی بازتاب فکری لوکاچ، با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه¬ی خود، توسط عامه ی مردم خلق شده و این اشعار بازنمودی از وقایع و اتفاقاتی هستند که در پیرامون جامعه اتفاق می افتاده است.