نام پژوهشگر: محسن کدیور

نسبت هستی و زبان در تفکر هیدگر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1386
  مریم طاهری   محمود خاتمی

هدف اصلی این رساله بررسی مسئله نسبت زبان و وجود نزد هیدگر و همچنین راه حلی است که او از این طریق برای مسئله اصلی خود که شناخت هستی است میجوید. هدف هیدگر تاسیس هستی شناسی بنیادین است در مقابل هستی شناسی متافیزیک. به اعتقاد هیدگر در هستی شناسی متافیزیک به موجود توجه شده و وجود در حجاب فرورفته است و اکنون او میخواهد وجود بماهو وجود را موضوع تفکر خود قرار دهد. در این مسیر او هرچه از متافیزیک دورتر میشود به همان میزان زبان او نیز متحول میگردد. در مسیر اندیشیدن به هستی کم کم به نسبتی وثیق بین اندیشه، هستی و زبان نائل میشود. به این ترتیب در تفکر معاصر، هیدگر راه جدیدی برای تامل درباره زبان گشوده، همچنان که هستی شناسی جدیدی تاسیس کرده است.

تحول نظریات دولت در فقه شیعه و مفهوم بسط ید خارجی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1387
  میثم محمدی   ابراهیم برزگر

در این تحقیق نشان داده می شود که تغییر و تحول نظریات ولایت فقیه از سال های آغازین قاجاریه تا سرآغاز انقلاب اسلامی فقط ریشه در مبانی نظری ندارد بلکه بسط و ضیق حوزه اختیارات و ولایت فقیه در نظریات فقها، تابعی از تحولات و تغییرات عرصه عینی قدرت ایشان بوده است. اهمیت تحقیق در پیوند میان روش مارکسیستی غربی و نظریات دینی شرقی و توان توضیح آن است.

مطالعه ادراک غیر در فلسفه سهروردی و مقایسه آن با فلوطین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  زینب ابوالقاسمی دهاقانی   غلامرضا اعوانی

در فلسف? سهروردی ادراک به حضور شیء برای امر مجرد )نور لذاته( تعریف می شود. نفس انسان که یکی از مصادیق نور لذاته می باشد در مرتب? ادراک حسی و خیالی با اشراقات خود و به صرف مقابل? بدون حجاب و مانع با حقایق محسوس مادی یا حقایق خیالی عالم مثال معلق، به آنها اضافه شده و بدون وساطت هیچ صورتی در قوای ادراکی به مشاهد? مستقیم آنها می پردازد. در تعقل (ادراک کلیات) نیز اگر امر کلی، معقول عینی باشد(مثل نوریه افلاطونی) نفس از طریق مشاهده مستقیم آن را ادراک می کند و اگر امر کلی، معقول ذهنی (مفاهیم عام یا اعتبارات عقلی) باشد، نفس از طریق مشاهده مستقیم صورتی که نزد خود دارد آنها را می-شناسد. نفس برای ادراک شهودی یعنی مشاهد? حضوری حقایق مراتب عالی هستی ابتدا به حکمت عملی و نظری می پردازد تا بتواند حجاب ها را کنار زده و بدون هیچ مانعی به صورت مستقیم همه آن حقایق را مشاهده کند. فلوطین به تبیین دو قوس نزول و صعود در هستی می پردازد. او در قوس صعود چگونگی بازگشت و عروج انسان به موطن اصلی ای که از آن نازل شده را توضیح می دهد. وسیل? صعود انسان، شناخت است. با کسب حکمت عملی و نظری نیروی عقلی انسان دوباره فعال می شود و در نتیجه به مرتبه عقل صعود می کند. با صعود به مرتب? عقل دیگر شناخت انسان از طریق ادراک حسی و یا اقام? استدلال که یک علم حصولی است نمی باشد بلکه یک علم حضوری خواهد بود و او به مشاهد? حضوری حقایق مجرد نورانی معقول می پردازد. در نهایت حرکت صعودی نیز انسان با تجرد صرف و حتی گذشتن از مشاهد? حضوری عقل به مرتب? احد صعود می کند و با فنای در آن به شناخت و مشاهده ی مراتب عالی تر دست می یابد. سهروردی از این نظری? فلوطین در موارد ذیل متأثر شده است: تعریف تعقل و ادراک، فاعل شناسا، نحو? خودآگاهی، نظری? مشاهد? حضوری اشراقی، نحو? ادراک شهودی حقایق عالی هستی و شرایط تحقق این مشاهد? حضوری. کلید واژه ها: ادراک – حضور - ادراک خیالی - ادراک حسی - عالم مثال معلق - تعقل – مشاهده - ادراک شهودی - علم حصولی - علم حضوری – سهروردی – فلوطین.

تحلیل انتقادی حیثیت وجود شناختی و معرفت شناختی مقوله اضافه در فلسفه اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  مریم میرباقری   محسن کدیور

مقوله ی اضافه در فلسفه ی اسلامی از دو حیث وجود شناختی و معرفت شناختی محل بحث و مناقشات فراوان بوده است. اما از حیث اول؛ هرگونه موضعگیری در باب نحوه ی تحقق اضافه منوط به سه نوع بررسی است: اول روشن شدن تقسیماتی نظیر تقسیم مفهوم به اعتباری و حقیقی یا تقسیم به ذهنی و خارجی، تقسیم معقول به اول و ثانی و تقسیم محمول به بالضمیمه و خارج محمول، دوم بررسی معنای مضاف (صرف نظر از مقوله بودن آن)؛ که در این بخش قرابت معنایی میان وجود رابط و مقوله اضافه سبب پیدایش آراء مختلف در باب اتحاد یا تغایر این مفاهیم شده است؛ و هر رأی لوازم فلسفی خاص خود را دارد. سوم بررسی اضافه به مثابه یک مقوله؛ از آنجا که احکام مقوله بر اقسام آن از جمله اضافه حمل می شود، لذا چنانچه مقولات، اقسام ماهیت و معقول اول قلمداد شوند مقوله دانستن اضافه خالی از دشواری نخواهد بود. و از حیث دوم؛ در طول تاریخ فلسفه ی اسلامی دست کم دو تبیین از معرفت بر محور اضافه ی ذات طرفین شکل گرفته است: نظریه ی فخر رازی و نظریه ی سهروردی؛ که در اولی اضافه رکن اساسی تبیین معرفت است و در دومی یکی از ارکان و نه حتی مهمترین رکن.در هر دو نظریه علم اضافه ای است میان عالم و معلوم. فخر رازی بر خلاف تلقی مشهور، اولاً علم را به کیف مع الاضافه تفسیر می کند و نه اضافه ی محضه، و ثانیاً منکر وجود ذهنی نیست و صورت حاصله در نفس را مضافٌ الیه علم می داند و ثالثاً تبیین وی برخلاف نظریه ی وجود ذهنی، در حوزه ی علم حضوری نیز جاری است. بر این اساس اکثر اشکالاتی که بر آن طرح شده است، وارد نخواهد بود، لذا تنها اشکالی که از سوی برخی قائلین وجود ذهنی می توان بر آن ایراد کرد انکار اتحاد عاقل و معقول است. سهروردی نیز برخلاف تلقی مشهور، اولاً از اضافه ی اشراقی، اضافه ی علّی طرف ساز را اراده ننموده است و ثانیاً تقسیم علم به حصولی و حضوری را با همین تعابیر برای اولین بار مطرح می نماید.

بررسی و نقد مساله ادراک عقلی در حکمت متعالیه (با تاکید بر آراء ملاصدرا، حکیم سبزواری و علامه طباطبایی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1386
  سعیده فخارنوغانی   محسن کدیور

چکیده ندارد.

دیالکتیک عقل در افلاطون و دیالکتیک ایمان در کی یر کگارد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1386
  اردشیر محمودی   حمید طالب زاده

چکیده ندارد.

بررسی تطبیقی مسأله وجود و ماهیت در فلسفه ابن سینا و سهروردی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  مهدی حریری   محسن کدیور

چکیده ندارد.

نقد و بررسی نظریه شبح در دوران اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  لیلا جوادی   محسن کدیور

چکیده ندارد.

تحلیل انتقادی آراء ابتکاری حکیم موسس آقا علی مدرس طهرانی در حکمت متعالیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 0
  محسن کدیور   غلامحسین ابراهیمی دینانی

آق علی مدرس طهرانی (1234-1307 ه.ق) یکی از پنج چهره شاخص حمت متعالیه، بواسطه ابتکارات متعدد فلسفیش از زمان حیاتش به "حکیم موسس) معروف شده است . وی پس از حکمیان بنیانگذار مکتب فلسفی (فارابی، ابن سینا، سهروردی و صدرالمتالهین) یکی از ده فیلسوف اول جهانی اسلام است . در نخستین مرحله این تحقیق مجموعه مصنفات حکیم موسس در سه مجلد تدوین و منتشر شد. در دومین مرحله تحقیق بیست و هشت رای خاص وی استخراج شد، که چهارده رای آن به عنوان اهم آراء ابتکاری وی در حکمت متعالیه تشخیص داده شد. مراد از رای ابتکاری، برهان جدید در مسائل کهن، برهانی کدن ادعاهای فلسفی، تقریر تازه از مسائل کهنه، راه حل تازه در مباحث گذشته و ابداع مسائل جدید است . این آراء ابتکاری عبارتند از: قولی تازه در اعتراض ذاتیه، تحریر جدیدی از نزاع اصالت وجود و براهین جدیدی بر آن، تقریر و برهان تازه ای در بساطت وجود، تقریر برهان تازه ای در تشکیک وجود، وحدت وجود اعتبارات وجود، قول جدیدی در اعتبارات ماهیت ، برهانی کردن مسئله اتحاد و جودی قوس نزولی و قوی صعودی، برهانی نو بر قاعده نفس و مافوق آن وجود محض هستند، ضوابط و احکام معقولات ثانیه، ضوابط، اقسام و احکام معقولات ثانیه، ضوابط، اقسام و احکام حمل، برهانی کردن مسئله اتحاد وجودی اعراض با موضوعاتشان، تقریر تازه ای از مسئله موضوع حرکت جوهری،برهان جدیدی بر مسئله اتمیت نظام عالم امکان نظریه ابداعی در باب معاد جسمانی. هشت رای از آراء ابتکاری در این رساله مورد تحلیل انتقادی قرار گرفته است .

معاد از دیدگاه دو حکیم مسلمان ابن سینا ‏‎"‎‏ره‏‎"‎‏ و ملاصدرا‏‎"‎‏ره‏‎"‎‏
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  ایاد ساعدی   محسن کدیور

معاد یکی از اصول مهم ادیان آسمانی به شمار می آید. این مسئله با مسئله انسان شناسی و نفس شناسی ارتباط وثیق دارد ، و متناظر با اختلاف در انسان شناسی آرا مختلف در باب معاد وجود دارد.معاد بر دوقسم است، روحانی و جسمانی، اگر لذت یا عذاب اخروی برای روح باشد به آن معاد روحانی گویند. و اگر لذت و درد اخروی متعلق به ابدان باشد، بدان معاد جسمانی گویند.هر دو حکیم ‏‎"‎‏ابوعلی سینا و ملاصدرا‏‎"‎‏ به معاد روحانی و جسمانی قائل اند.و هر دو علاوه بر وحی از طریق برهان به معاد روحانی عقیده دارند، ولی اختلاف آن دو فیلسوف دراین است که ابن سینا از طریق وحی، به معاد جسمانی عقیده داشته و نتوانسته است برهان بر تحقق معاد جسمانی اقامه کند. ولی ملاصدرا علاوه بر طریق وحی ، برهان بر تحقق معاد جسمانی اقامه کرد.

بررسی رابطه اخلاق وسیاست دراندیشه خواجه نظام الملک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  مهدی آقاجانی نتاج   محسن کدیور

اخلاق به مثابه الگوی رفتاری مبتنی بر ارزشهای ناظر بر خیر و خوبی و سعادت است که بدون هیچگونه اجبار و تکلفی از انسان صادر می شود. سیاست نیز به معنی علم قدرت و اداره امور اجتماع و توزیع عادلانه قدرت است که بین این دو تعاملات گوناگونی وجود دارد. دراین تعامل دوطرفه ممکن است سیاست مبتنی بر اخلاق بوده باشد که دراینصورت جامعه بسوی کمال رهنمون خواهد شد، و یا اینکه اخلاق خادم سیاست باشد که در عمل اخلاق بعنوان ابزاری دردست سیاستمداران بوده ودرتحکیم پایه های حکومت ( قدرت محور) می تواند نقش موثری را ایفا نماید. الف)- سیاست مبتنی بر اخلاق ( فضیلت محور)، دارای ویژگیهایی است که آنرا ازدیگر انواع سیاست جدا می کند ، بگونه ای که در غایت سیاسی خواهان رشد و تعالی انسانی و کمال و سعادت واقعی مردم است و در راستای رسیدن به این غایت ، به تعلیم و ترویج فضایل اخلاقی همراه با اعطا آزادی اعتقاد راسخ دارد. این سیاست در راه رسیدن به هدف ، از محدودیت اخلاقی برخوردار است ، به گونه ای که برای رسیدن به آن نمی تواند از هر گونه وسایل و ابزاری استفاده نامشروع نماید و به ارزشهای ثابتی همانند راستگویی و صداقت ، یکرنگی ، وفای به عهد ، منع قتل بیگناهان وخدعه نزدن باور دارد، که تحت هیچ شرایطی نقص شدنی نیست. ب)- سیاست غیراخلاقی (قدرت محور) ، در غایت سیاسی قدرت محور است و برای حفظ قدرت درهر شرایطی از هر وسیله ای ولو غیراخلاقی و نامشروع استفاده ابزاری می نماید و هیچگونه محدودیتی در رسیدن به هدف برای خود قائل نیست و بدین سان ارزشهای اخلاقی در برابر آن تاب مقاومت ندارند. یعنی هر گاه غایت سیاسی اقتضا کند می توان ارزشها را زیر پا گذاشت تا جائیکه می توان دروغ گفت عهد و میثاق شکست و از زدن تهمت و افترا به مخالف و رقیب نیز نهراسید.خواجه نظام الملک در زمینه اخلاق و سیاست بروزی دو گانه دارد، در سیاستنامه گاهی به رعایت ضوابط اخلاقی تذکر می دهد مانند عدالت و شفقت ورزیدن برخلق اما این روشها تا جائی که برای سیاست و قدرت مشکلی را ایجاد نکنند مورد پذیرش وی است، ولی مواردی مانند تهمت و افترا ، دشنام دادن به مخالفان و یا قتل مخالفان دگراندیش را به صراحت بیان می کند، چنانچه در آخرین فقره سیاستنامه در اندرزی که به سلطان مخدوم خود می دهد در اقدامی کاملا غیراخلاقی و مغایر با اندرز قبلی مبارزه با بددینان و بدمذهبان و از بین بردن ریشه فساد. به ناگهان دست سلطان را در ارتکاب معاصی کبیره و اعمال ضددینی باز می گذارد و او را به رعایت اعتدال در شرب خمر دعوت می نماید. چنانچه در فرضیه این رساله آمده است این مسئله تنها زمانی صورت واقعیت به خود می گیرد، که در راستای حفظ قدرت و اصالت قدرت باشد و در عمل نیز اخلاق را در حوزه سیاست تنها خادم آن می داند و نه برعکس.

جایگاه وجود شناختی و معرفت شناختی عقل فعال در فلسفه مشا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  نرگس شکوری   محسن کدیور

عقل فعال به عنوان مرتبه ای از نفس انسان ، برای اولین بار در آثار ارسطو مطرح شد. عقل فعال در بین شارحین مشایی ارسطو مانند کندی و ابن رشد و توماس آکویناس همان جایگاه ارسطویی را داشت. اسکندر افرودیسی از آن به عنوان موجود مجرد تام ، مستقل از انسان( محرک نامتحرک ارسطویی) نام برد. برجسته ترین نظریه مشایی در مورد عقل فعال در فلسفه ابن سینا و فارابی به عنوان آخرین عقل از سلسله عقول طولیه، ممکن الوجود، مجرد تام و مستقل از انسان ارائه شد. عقل فعال سینوی کارکردی عالی و گسترده در وجود شناسی مشایی دارد. این عقل به عنوان حلقه ارتباط بین مجردات (عقول طولیه) و مادیات مبدا صدور کثرات جهان مادی و کدخدای عالم تحت القمر است. ایجاد هیولی، عناصر اربعه ، مرکبات و نفوس (غیرفلکی) وابسته به افاضه صور وجودی از عقل فعال با معاونت حرکات و اوضاع فلکی می باشد. عقل فعال سینوی درحیطه معرفت شناسی نیز جایگاه برجسته دارد. معرفت انسانی (ادراک حصولی) درتمام مراتب خود وابسته به افاضه صورکلی و معقولات توسط این عقل بر نفس ناطقه و خروج آن از قوه به فعلیت است. علم واجب الوجود به جزئیات متغیر نیز با کمک عقل فعال صورت می گیرد. بدین ترتیب عقل فعال در تمام مراتب وجودی و معرفتی مشایی در حیطه مادیات نقشی عالی و کارکردی گسترده دارد و از ارکان فلسفه مشایی به حساب می آید.

بررسی جایگاه وجود شناختی و معرفت شناختی عقول عرضیه در فلسفه اشراق با تکیه بر آثار سهروردی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1381
  نفیسه سادات موسوی نژاد   محسن کدیور

طبق قاعده الواحد از خداوند که از جمیع جهات واحد است تنها یک موجود صادر می شود در حالیکه در این جهان این کثرات متعدد مشاهده می شود. چگونه می توان کثرات موجود را به آن وجود واحد (خداوند) نسبت داد؟ سهروردی نظریه عقول عرضیه را جهت تبیین صدور کثرات مادی ارائه کرده است که برگرفته از مثل افلاطونی است. عقول عرضیه (انوار قواهر ارباب اصنام) سلسله ای از انوار مجرده اند که در انتهای عقول طولیه واقع شده و در عرض یکدیگر می باشند. به این معنا که با یکدیگر رابطه علی و معلولی ندارند. هر یک از عقول عرضیه رب النوع یک نوع مادی بوده و ایجاد و صورت بخشی افراد آن را بر عهده دارند.