نام پژوهشگر: محسن کدیور
مریم طاهری محمود خاتمی
هدف اصلی این رساله بررسی مسئله نسبت زبان و وجود نزد هیدگر و همچنین راه حلی است که او از این طریق برای مسئله اصلی خود که شناخت هستی است میجوید. هدف هیدگر تاسیس هستی شناسی بنیادین است در مقابل هستی شناسی متافیزیک. به اعتقاد هیدگر در هستی شناسی متافیزیک به موجود توجه شده و وجود در حجاب فرورفته است و اکنون او میخواهد وجود بماهو وجود را موضوع تفکر خود قرار دهد. در این مسیر او هرچه از متافیزیک دورتر میشود به همان میزان زبان او نیز متحول میگردد. در مسیر اندیشیدن به هستی کم کم به نسبتی وثیق بین اندیشه، هستی و زبان نائل میشود. به این ترتیب در تفکر معاصر، هیدگر راه جدیدی برای تامل درباره زبان گشوده، همچنان که هستی شناسی جدیدی تاسیس کرده است.
میثم محمدی ابراهیم برزگر
در این تحقیق نشان داده می شود که تغییر و تحول نظریات ولایت فقیه از سال های آغازین قاجاریه تا سرآغاز انقلاب اسلامی فقط ریشه در مبانی نظری ندارد بلکه بسط و ضیق حوزه اختیارات و ولایت فقیه در نظریات فقها، تابعی از تحولات و تغییرات عرصه عینی قدرت ایشان بوده است. اهمیت تحقیق در پیوند میان روش مارکسیستی غربی و نظریات دینی شرقی و توان توضیح آن است.
زینب ابوالقاسمی دهاقانی غلامرضا اعوانی
در فلسف? سهروردی ادراک به حضور شیء برای امر مجرد )نور لذاته( تعریف می شود. نفس انسان که یکی از مصادیق نور لذاته می باشد در مرتب? ادراک حسی و خیالی با اشراقات خود و به صرف مقابل? بدون حجاب و مانع با حقایق محسوس مادی یا حقایق خیالی عالم مثال معلق، به آنها اضافه شده و بدون وساطت هیچ صورتی در قوای ادراکی به مشاهد? مستقیم آنها می پردازد. در تعقل (ادراک کلیات) نیز اگر امر کلی، معقول عینی باشد(مثل نوریه افلاطونی) نفس از طریق مشاهده مستقیم آن را ادراک می کند و اگر امر کلی، معقول ذهنی (مفاهیم عام یا اعتبارات عقلی) باشد، نفس از طریق مشاهده مستقیم صورتی که نزد خود دارد آنها را می-شناسد. نفس برای ادراک شهودی یعنی مشاهد? حضوری حقایق مراتب عالی هستی ابتدا به حکمت عملی و نظری می پردازد تا بتواند حجاب ها را کنار زده و بدون هیچ مانعی به صورت مستقیم همه آن حقایق را مشاهده کند. فلوطین به تبیین دو قوس نزول و صعود در هستی می پردازد. او در قوس صعود چگونگی بازگشت و عروج انسان به موطن اصلی ای که از آن نازل شده را توضیح می دهد. وسیل? صعود انسان، شناخت است. با کسب حکمت عملی و نظری نیروی عقلی انسان دوباره فعال می شود و در نتیجه به مرتبه عقل صعود می کند. با صعود به مرتب? عقل دیگر شناخت انسان از طریق ادراک حسی و یا اقام? استدلال که یک علم حصولی است نمی باشد بلکه یک علم حضوری خواهد بود و او به مشاهد? حضوری حقایق مجرد نورانی معقول می پردازد. در نهایت حرکت صعودی نیز انسان با تجرد صرف و حتی گذشتن از مشاهد? حضوری عقل به مرتب? احد صعود می کند و با فنای در آن به شناخت و مشاهده ی مراتب عالی تر دست می یابد. سهروردی از این نظری? فلوطین در موارد ذیل متأثر شده است: تعریف تعقل و ادراک، فاعل شناسا، نحو? خودآگاهی، نظری? مشاهد? حضوری اشراقی، نحو? ادراک شهودی حقایق عالی هستی و شرایط تحقق این مشاهد? حضوری. کلید واژه ها: ادراک – حضور - ادراک خیالی - ادراک حسی - عالم مثال معلق - تعقل – مشاهده - ادراک شهودی - علم حصولی - علم حضوری – سهروردی – فلوطین.
مریم میرباقری محسن کدیور
مقوله ی اضافه در فلسفه ی اسلامی از دو حیث وجود شناختی و معرفت شناختی محل بحث و مناقشات فراوان بوده است. اما از حیث اول؛ هرگونه موضعگیری در باب نحوه ی تحقق اضافه منوط به سه نوع بررسی است: اول روشن شدن تقسیماتی نظیر تقسیم مفهوم به اعتباری و حقیقی یا تقسیم به ذهنی و خارجی، تقسیم معقول به اول و ثانی و تقسیم محمول به بالضمیمه و خارج محمول، دوم بررسی معنای مضاف (صرف نظر از مقوله بودن آن)؛ که در این بخش قرابت معنایی میان وجود رابط و مقوله اضافه سبب پیدایش آراء مختلف در باب اتحاد یا تغایر این مفاهیم شده است؛ و هر رأی لوازم فلسفی خاص خود را دارد. سوم بررسی اضافه به مثابه یک مقوله؛ از آنجا که احکام مقوله بر اقسام آن از جمله اضافه حمل می شود، لذا چنانچه مقولات، اقسام ماهیت و معقول اول قلمداد شوند مقوله دانستن اضافه خالی از دشواری نخواهد بود. و از حیث دوم؛ در طول تاریخ فلسفه ی اسلامی دست کم دو تبیین از معرفت بر محور اضافه ی ذات طرفین شکل گرفته است: نظریه ی فخر رازی و نظریه ی سهروردی؛ که در اولی اضافه رکن اساسی تبیین معرفت است و در دومی یکی از ارکان و نه حتی مهمترین رکن.در هر دو نظریه علم اضافه ای است میان عالم و معلوم. فخر رازی بر خلاف تلقی مشهور، اولاً علم را به کیف مع الاضافه تفسیر می کند و نه اضافه ی محضه، و ثانیاً منکر وجود ذهنی نیست و صورت حاصله در نفس را مضافٌ الیه علم می داند و ثالثاً تبیین وی برخلاف نظریه ی وجود ذهنی، در حوزه ی علم حضوری نیز جاری است. بر این اساس اکثر اشکالاتی که بر آن طرح شده است، وارد نخواهد بود، لذا تنها اشکالی که از سوی برخی قائلین وجود ذهنی می توان بر آن ایراد کرد انکار اتحاد عاقل و معقول است. سهروردی نیز برخلاف تلقی مشهور، اولاً از اضافه ی اشراقی، اضافه ی علّی طرف ساز را اراده ننموده است و ثانیاً تقسیم علم به حصولی و حضوری را با همین تعابیر برای اولین بار مطرح می نماید.
سعیده فخارنوغانی محسن کدیور
چکیده ندارد.
اردشیر محمودی حمید طالب زاده
چکیده ندارد.
مهدی حریری محسن کدیور
چکیده ندارد.
لیلا جوادی محسن کدیور
چکیده ندارد.
محسن کدیور غلامحسین ابراهیمی دینانی
آق علی مدرس طهرانی (1234-1307 ه.ق) یکی از پنج چهره شاخص حمت متعالیه، بواسطه ابتکارات متعدد فلسفیش از زمان حیاتش به "حکیم موسس) معروف شده است . وی پس از حکمیان بنیانگذار مکتب فلسفی (فارابی، ابن سینا، سهروردی و صدرالمتالهین) یکی از ده فیلسوف اول جهانی اسلام است . در نخستین مرحله این تحقیق مجموعه مصنفات حکیم موسس در سه مجلد تدوین و منتشر شد. در دومین مرحله تحقیق بیست و هشت رای خاص وی استخراج شد، که چهارده رای آن به عنوان اهم آراء ابتکاری وی در حکمت متعالیه تشخیص داده شد. مراد از رای ابتکاری، برهان جدید در مسائل کهن، برهانی کدن ادعاهای فلسفی، تقریر تازه از مسائل کهنه، راه حل تازه در مباحث گذشته و ابداع مسائل جدید است . این آراء ابتکاری عبارتند از: قولی تازه در اعتراض ذاتیه، تحریر جدیدی از نزاع اصالت وجود و براهین جدیدی بر آن، تقریر و برهان تازه ای در بساطت وجود، تقریر برهان تازه ای در تشکیک وجود، وحدت وجود اعتبارات وجود، قول جدیدی در اعتبارات ماهیت ، برهانی کردن مسئله اتحاد و جودی قوس نزولی و قوی صعودی، برهانی نو بر قاعده نفس و مافوق آن وجود محض هستند، ضوابط و احکام معقولات ثانیه، ضوابط، اقسام و احکام معقولات ثانیه، ضوابط، اقسام و احکام حمل، برهانی کردن مسئله اتحاد وجودی اعراض با موضوعاتشان، تقریر تازه ای از مسئله موضوع حرکت جوهری،برهان جدیدی بر مسئله اتمیت نظام عالم امکان نظریه ابداعی در باب معاد جسمانی. هشت رای از آراء ابتکاری در این رساله مورد تحلیل انتقادی قرار گرفته است .
ایاد ساعدی محسن کدیور
معاد یکی از اصول مهم ادیان آسمانی به شمار می آید. این مسئله با مسئله انسان شناسی و نفس شناسی ارتباط وثیق دارد ، و متناظر با اختلاف در انسان شناسی آرا مختلف در باب معاد وجود دارد.معاد بر دوقسم است، روحانی و جسمانی، اگر لذت یا عذاب اخروی برای روح باشد به آن معاد روحانی گویند. و اگر لذت و درد اخروی متعلق به ابدان باشد، بدان معاد جسمانی گویند.هر دو حکیم "ابوعلی سینا و ملاصدرا" به معاد روحانی و جسمانی قائل اند.و هر دو علاوه بر وحی از طریق برهان به معاد روحانی عقیده دارند، ولی اختلاف آن دو فیلسوف دراین است که ابن سینا از طریق وحی، به معاد جسمانی عقیده داشته و نتوانسته است برهان بر تحقق معاد جسمانی اقامه کند. ولی ملاصدرا علاوه بر طریق وحی ، برهان بر تحقق معاد جسمانی اقامه کرد.
مهدی آقاجانی نتاج محسن کدیور
اخلاق به مثابه الگوی رفتاری مبتنی بر ارزشهای ناظر بر خیر و خوبی و سعادت است که بدون هیچگونه اجبار و تکلفی از انسان صادر می شود. سیاست نیز به معنی علم قدرت و اداره امور اجتماع و توزیع عادلانه قدرت است که بین این دو تعاملات گوناگونی وجود دارد. دراین تعامل دوطرفه ممکن است سیاست مبتنی بر اخلاق بوده باشد که دراینصورت جامعه بسوی کمال رهنمون خواهد شد، و یا اینکه اخلاق خادم سیاست باشد که در عمل اخلاق بعنوان ابزاری دردست سیاستمداران بوده ودرتحکیم پایه های حکومت ( قدرت محور) می تواند نقش موثری را ایفا نماید. الف)- سیاست مبتنی بر اخلاق ( فضیلت محور)، دارای ویژگیهایی است که آنرا ازدیگر انواع سیاست جدا می کند ، بگونه ای که در غایت سیاسی خواهان رشد و تعالی انسانی و کمال و سعادت واقعی مردم است و در راستای رسیدن به این غایت ، به تعلیم و ترویج فضایل اخلاقی همراه با اعطا آزادی اعتقاد راسخ دارد. این سیاست در راه رسیدن به هدف ، از محدودیت اخلاقی برخوردار است ، به گونه ای که برای رسیدن به آن نمی تواند از هر گونه وسایل و ابزاری استفاده نامشروع نماید و به ارزشهای ثابتی همانند راستگویی و صداقت ، یکرنگی ، وفای به عهد ، منع قتل بیگناهان وخدعه نزدن باور دارد، که تحت هیچ شرایطی نقص شدنی نیست. ب)- سیاست غیراخلاقی (قدرت محور) ، در غایت سیاسی قدرت محور است و برای حفظ قدرت درهر شرایطی از هر وسیله ای ولو غیراخلاقی و نامشروع استفاده ابزاری می نماید و هیچگونه محدودیتی در رسیدن به هدف برای خود قائل نیست و بدین سان ارزشهای اخلاقی در برابر آن تاب مقاومت ندارند. یعنی هر گاه غایت سیاسی اقتضا کند می توان ارزشها را زیر پا گذاشت تا جائیکه می توان دروغ گفت عهد و میثاق شکست و از زدن تهمت و افترا به مخالف و رقیب نیز نهراسید.خواجه نظام الملک در زمینه اخلاق و سیاست بروزی دو گانه دارد، در سیاستنامه گاهی به رعایت ضوابط اخلاقی تذکر می دهد مانند عدالت و شفقت ورزیدن برخلق اما این روشها تا جائی که برای سیاست و قدرت مشکلی را ایجاد نکنند مورد پذیرش وی است، ولی مواردی مانند تهمت و افترا ، دشنام دادن به مخالفان و یا قتل مخالفان دگراندیش را به صراحت بیان می کند، چنانچه در آخرین فقره سیاستنامه در اندرزی که به سلطان مخدوم خود می دهد در اقدامی کاملا غیراخلاقی و مغایر با اندرز قبلی مبارزه با بددینان و بدمذهبان و از بین بردن ریشه فساد. به ناگهان دست سلطان را در ارتکاب معاصی کبیره و اعمال ضددینی باز می گذارد و او را به رعایت اعتدال در شرب خمر دعوت می نماید. چنانچه در فرضیه این رساله آمده است این مسئله تنها زمانی صورت واقعیت به خود می گیرد، که در راستای حفظ قدرت و اصالت قدرت باشد و در عمل نیز اخلاق را در حوزه سیاست تنها خادم آن می داند و نه برعکس.
نرگس شکوری محسن کدیور
عقل فعال به عنوان مرتبه ای از نفس انسان ، برای اولین بار در آثار ارسطو مطرح شد. عقل فعال در بین شارحین مشایی ارسطو مانند کندی و ابن رشد و توماس آکویناس همان جایگاه ارسطویی را داشت. اسکندر افرودیسی از آن به عنوان موجود مجرد تام ، مستقل از انسان( محرک نامتحرک ارسطویی) نام برد. برجسته ترین نظریه مشایی در مورد عقل فعال در فلسفه ابن سینا و فارابی به عنوان آخرین عقل از سلسله عقول طولیه، ممکن الوجود، مجرد تام و مستقل از انسان ارائه شد. عقل فعال سینوی کارکردی عالی و گسترده در وجود شناسی مشایی دارد. این عقل به عنوان حلقه ارتباط بین مجردات (عقول طولیه) و مادیات مبدا صدور کثرات جهان مادی و کدخدای عالم تحت القمر است. ایجاد هیولی، عناصر اربعه ، مرکبات و نفوس (غیرفلکی) وابسته به افاضه صور وجودی از عقل فعال با معاونت حرکات و اوضاع فلکی می باشد. عقل فعال سینوی درحیطه معرفت شناسی نیز جایگاه برجسته دارد. معرفت انسانی (ادراک حصولی) درتمام مراتب خود وابسته به افاضه صورکلی و معقولات توسط این عقل بر نفس ناطقه و خروج آن از قوه به فعلیت است. علم واجب الوجود به جزئیات متغیر نیز با کمک عقل فعال صورت می گیرد. بدین ترتیب عقل فعال در تمام مراتب وجودی و معرفتی مشایی در حیطه مادیات نقشی عالی و کارکردی گسترده دارد و از ارکان فلسفه مشایی به حساب می آید.
نفیسه سادات موسوی نژاد محسن کدیور
طبق قاعده الواحد از خداوند که از جمیع جهات واحد است تنها یک موجود صادر می شود در حالیکه در این جهان این کثرات متعدد مشاهده می شود. چگونه می توان کثرات موجود را به آن وجود واحد (خداوند) نسبت داد؟ سهروردی نظریه عقول عرضیه را جهت تبیین صدور کثرات مادی ارائه کرده است که برگرفته از مثل افلاطونی است. عقول عرضیه (انوار قواهر ارباب اصنام) سلسله ای از انوار مجرده اند که در انتهای عقول طولیه واقع شده و در عرض یکدیگر می باشند. به این معنا که با یکدیگر رابطه علی و معلولی ندارند. هر یک از عقول عرضیه رب النوع یک نوع مادی بوده و ایجاد و صورت بخشی افراد آن را بر عهده دارند.