نام پژوهشگر: تورج هاشمی
رامین حبیبی کلیبر میر محمود میر نسب
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش راهبرد کمک خواهی بر مولفه های حل مساله ریاضی دانش آموزان بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی است که در اجرای آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد.آزمودنی های پژوهش شامل 100 نفر( 54 دختر و 46 پسر ) از دانش آموزان سال دوم راهنمایی شهر اهر در سال تحصیلی 91-1390 بودند که به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به طور تصادفی در هر یک از گروه های آزمایشی و کنترل قرار گرفتند.آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 12 جلسه آموزش های راهبرد کمک خواهی را دریافت کردند. گروه کنترل نیز همزمان به برنامه های عادی کلاسی خود ادامه دادند. پرسشنامه اهداف پیشرفت الیوت و مک گروگر( 2001) و پرسشنامه های خودتنظیمی مارش و همکاران (2006)، رفتار کمک خواهی حبیبی و سرمد(1385)، پیش آزمون های محقق ساخته عملکرد حل مسئله و درک محتوای ریاضی قبل از شروع آموزش اجرا شدند. بعد از آموزش، فرم های موازی آزمون های محقق ساخته عملکرد ریاضی و درک محتوای ریاضی و همچنین پرسشنامه های خودتنظیمی و رفتار کمک خواهی مجدداً بر روی آزمودنی های هر دو گروه و در هر دو جنس اجرا گردید. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و آزمونt تجزیه و تحلیل شد. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد نمره های دانش آموزان گروه آزمایشی در پس آزمون های عملکرد حل مساله، درک محتوای ریاضی و اقدام به کمک خواهی(در سطح معنی داری 001/0 >p و اندازه اثر قوی) بالاتر از گروه کنترل شده است. بنابراین آموزش راهبرد کمک خواهی منجر به افزایش عملکرد حل مسئله ریاضی و درک محتوای ریاضی و اقدام به کمک خواهی دانش آموزان می گردد. آموزش کمک خواهی فقط توانست مولفه خودکارآمدی دانش آموزان را افزایش دهد(در سطح معنی داری 031/0 >p و اندازه اثر متوسط) و بر سایر مولفه های خودتنظیمی تاثیری نداشت. نتایج نشان داد که اثر تعاملی گروه و جنسیت بر درک محتوای ریاضی معنادار نیست. همچنین اثر تعاملی گروه و جنسیت بر درک محتوای ریاضی نیز معنادار نیست. پژوهش حاضر کاربردهایی برای معلمان ریاضی دارد که می توانند از طریق آموزش مستقیم راهبرد کمک خواهی در کلاس های ریاضی و مشارکت دانش آموزان در فعالیت های کلاسی و نیز درگیر نمودن آنها در فرایند حل مسئله از طریق کمک خواهی، پیشرفت ریاضی را بهبود بخشند.
ساناز کبیرنژاد مجید محمود علیلو
اختلال وسواسی - اجباری ، از جمله اختلالاتی است که از سوی سازمان بهداشت جهانی علت عمده ناتوانی برآورد شده است . این اختلال با درجات مختلفی از همبودی با اختلالات افسردگی، اضطرابی و اسکیزوفرنی مربوط است. شواهد تجربی متعددی بر ارتباط احتمالی بین اختلال وسواسی - اجباری و اسکیزوفرنی و اسکیزوتایپال تاکید می کنند. که در این میان بر نقش آمیختگی فکر - عمل ، تفکر جادویی و خودزاد تاکید شده است.بدین منظور هدف از پژوهش حاضر، برازش روابط علّی – ساختاری بین نشانه های شخصیت اسکیزوتایپی و وسواسی-اجباری با توجه به نقش میانجی آمیختگی فکر-عمل ، تفکر خودزاد و تفکر جادویی بود. در این راستا،300 دانشجوی کارشناسی دانشگاه تبریز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و پرسشنامه های وسواسی – اجباری مادزلی، صفات شخصیت اسکیزوتایپال، آمیختگی فکر –عمل ، تفکر جادویی و پرسشنامه افکار ناخوانده وسواسی را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. تحلیل داده ها نشان داد که آمیختگی فکر - عمل احتمال ، تفکر خودزاد و تفکر جادویی قادرند در روابط بین اسکیزوتایپال و نشانه های وسواسی – اجباری ، نقش میانجی ایفا کنند. مبتنی بر این نتایج می توان بیان داشت که بین اسکیزوتایپال و نشانه های وسواسی - اجباری پیوستگی وقوع وجود دارد و در این میان عوامل شناختی به ویژه آمیختگی فکر - عمل و شناخت واره ها می توانند نقش واسط ایفا کنند. این یافته ها تلویحات عملی در مداخلات بالینی دارند.