نام پژوهشگر: پیمان هاشمیان

تاثیر تمرینات نوروفیدبک بر توانایی های ادراکی - حرکتی ورزشکاران دوومیدانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  آرش میری فر   احمد فرخی

هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرینات نروفیدبک بر توانایی های ادرکی – حرکتی ورزشکاران دوومیدانی بود . بدین منظور 48 نفر از ورزشکاران این رشته در هر2 جنس بصورت داوطلبانه و هدف دار انتخاب شدند . آزمودنی ها در 4 گروه 12 نفری درقالب گروه های مداخله (آزمایش 1،2 که نروفیدبک ارائه شده به آن ها بر اساس امواج مغزیشان می باشد) 3 گروه شَم (که بازخوردهای عصبی ارائه شده به آن ها بر اساس امواج مغزیشان نمی باشد) و 4 کنترل (که فاقد انجام تمرینات نروفیدبک بودند) قرار گرفتند . در تحقیق حاضر متغیر مستقل در سه سطح (آموزش نروفیدبک واقعی، ساختگی و عدم انجام این تمرینات) و پنج متغیر وابسته (زمان واکنش ساده و انتخابی، تعادل، توجه متمرکز و اضطراب حالتی رقابتی) می باشد . مداخله آزمایشی، در قالب دو پروتکل به اجرا در آمد که 4 هفته، هفته ایی 3 جلسه به صورت یک روز در میان به تمرین پرداختند . افراد جهت اندازه گیری متغیر وابسته در پیش و پس آزمون شرکت کردند . به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کولوموگروف اسمیرنف جهت فرض طبیعی بودن متغیرها و آزمون تحلیل واریانس یک راهه) و در صورت معنی داری از آزمون تعقیبی lsd استفاده شد . نتایج تغییرات معنی داری را در کاهش زمان واکنش ساده و انتخابی، بهبود تعادل و همچنین افزایش توجه در گروه های مداخله نسبت به گروه های شم و کنترل نشان دادند (05/0p<) اما در متغیر اضطراب حالتی رقابتی در بین گروه ها هیچ گونه تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p>) . با توجه به نتایج ذکر شده می توان از آموزش نروفیدبک در جهت بهبود توانایی های ادرکی – حرکتی ورزشکاران که زیر بنای مهارت های ورزشی آن ها می باشد استفاده کرد .

اثربخشی آموزش بازخورد عصبی بر بهبود نوشتارپریشی کودکان ناتوان در یادگیری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده مهندسی 1391
  محبوبه پرستار فیض آبادی   محمدرضا یزدچی

یادگیری را می توان بنیادی ترین فرایندی دانست که در نتیجه آن، موجودی ناتوان و درمانده، به فرد تحول یافته ای می رسد که توانایی های شناختی و قدرت اندیشه وی حد و مرزی نمی شناسد. اصطلاح دیس گرافی یا نوشتار پریشی برای کودکانی که علی رغم هوش طبیعی بسیار بد می نویسند، بکار می رود. روش آموزش بازخورد عصبی یا nft روشی مبتنی بر استفاده از eeg و qeeg است که افراد را قادر می سازد تا وضعیت خود را با تنظیم فعالیت الکتریکی مغز خود تغییر دهند. در سال های اخیر مطالعات محدودی پیرامون اثربخشی nft روی کودکان دارای ناتوانی یادگیری انجام شده است. نتایج برخی تحقیقات در این حوزه در تضاد با تحقیقات دیگر است، لذا به طور قطع نمی توان از تاثیر مثبت بازخورد عصبی بر روی ld و بخصوص نوشتارپریشی سخن گفت. باتلرز در سال 2011 پروتکلی را جهت رفع ld پیشنهاد کرده است که مطالعات تکمیلی در رابطه با اثربخشی این پروتکل ارائه نشده است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی اثربخشی روش nft در کودکان نوشتار پریشی با پروتکل پیشنهادی است. در این طرح، آزمایشاتی به صورت پیش آزمون و پس آزمون طراحی شده اند که شامل موارد ذیل می باشند: پرسشنامه مشکلات یادگیری کلرادو، پرسشنامه ی کانرز والدین، آزمون دیکته نویسی، ثبت eeg در حین آزمون دیکته، پرسشنامه انواع اختلالات دیکته، پرسشنامه علل خطاهای متداول در نوشتن با دست. تمام این آزمون ها روی 12 کودک نوشتارپریش مورد ارزیابی قرار گرفته اند. سوژه ها به صورت کاملا تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفته اند. 8 کودک سالم نیز در برخی آزمایشات شرکت کرده اند. کلیه کودکان نوشتارپریش به مدت 15 جلسه ی 30 تا 45 دقیقه ای، به صورت 3 جلسه در هفته، در جلسات آموزش نوروفیدبک جهت تقویت توان باند بتا و تضعیف توان باند تتا در کانال c3 و نیز تقویت توان باند آلفا و تضعیف توان باند تتا در کانال c4 شرکت کرده اند. با توجه به آزمون ثبت eeg در حین دیکته نویسی مقادیر توان های بتای نسبی، تتای نسبی و نسبت theta/beta در کودکان سالم دارای میانگینی به ترتیب برابر با 084/0، 187/0 و 352/2 بدست آمده است. میانگین این مقادیر در کودکان گروه آزمایش قبل از nft برابر با 0429/0، 2625/0 و 4372/6 و بعد از nft برابر با 0511/0، 215/0 و 4379/4 بدست آمده است. در گروه کنترل قبل از نوروفیدبک مقادیر توان های بتای نسبی، تتای نسبی و نسبت theta/beta به ترتیب 0498/0، 2664/0 و 5161/5 برای قبل از nft و 0503/0، 2633/0 و 4679/5 برای بعد از nft بدست آمده است. همانطور که دیده می شود این مقادیر در گروه آزمایش بعد از nft به مقادیر مطلوب (سالم) نزدیک شده است اما در گروه کنترل تغییر محسوسی ایجاد نشده است. دلیل عدم برابری مقادیر qeeg بعد از nft در گروه آزمایش با مقادیر مطلوب را می توان در کافی نبودن تعداد جلسات nft دانست. معناداری تغییرات با استفاده از روش t جفت شده بررسی و سطح معناداری p<0.05 تعیین شده است. آموزش های nft با پروتکل پیشنهادی باتلرز طی 15 جلسه، دارای تاثیر مثبت بر عملکرد 4 نفر از مجموع 6 نفر افراد گروه آزمایش داشته است و تعداد خطاها و اشکالات افراد این گروه در حین دیکته نویسی کاهش چشم گیر داشته است. پروتکل پیشنهادی با توجه به آزمایشات انجام گرفته از لحاظ زمان، پروتکل مناسبی نیست و استفاده از آن جهت درمان کامل و کوتاه مدت مفید نخواهد بود اما در یک پروسه ی درمانی 15 جلسه ای می توان انتظار یک بهبودی نسبی در کودک را داشت. اگر فاکتور زمان نادیده گرفته شود، این پروتکل، یک پروتکل مناسب جهت درمان 67 درصد از کودکان دارای نوشتار پریشی است.

تعیین اثربخشی نوروفیدبک در درمان بیماران مبتلا به وسواس فکری - عملی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود - دانشکده علوم انسانی و پایه 1392
  فاطمه باروئی   علیرضا سجادی

هدف: هدف بررسی تاثیربخشی درمان نوروفیدبک برکاهش علایم اختلال وسواس فکری –عملی درنوجوانان این پژوهش باهدف افزایش بتا درناحیه اف3 سمت چپ فرونتال وتقویت این ناحیه ازمغز بوسیله درمان نوروفیدبک برکاهش علایم اختلال وسواس فکری ـ عملی درنوجوانان سرپایی اجراگردید. روش کار: ازآنجایی که این پژوهش مطالعه¬ای شبه آزمایشی است،ازبین بیماران مبتلابه وسواس فکری ـ عملیودرسنین20-12سال مراجعه کننده به بیمارستان¬های ابن سینا ودکترشیخ ومطب خصوصی30نفرانتخاب و به صورت تصادفی در2موقعیت (درمان نوروفیدبک ولیست انتظار) قرار گرفتند. ابزارپژوهش پرسش¬نامه پادوامی¬باشدکه هم وسواس فکری وهم وسواس عملی را می¬سنجد این آزمون برای کلیه بیماران به صورت پیش آزمون و پس آزمون به فاصله 10هفته اجراشد که برای تشخیص¬گذاری بیماران ازمصاحبه بالینی استفاده شد. یافته¬ها:نتایج حاصل از ضریب همبستگی مشخص گردید با توجه به پیش از آزمون و پس از آزمون دریافت کننده نورفیدبک در افکار و رفتار نیز رابطه معناداری مشاهده نگردید و همچنین در افراد عدم دریافت کننده نورفیدبک (خاموش) در افکارو رفتار وسواس جبری نیز رابطه معناداری مشاهده نگردید. همچنین رابطه معناداری بین رفتار وسواسی جبری پیش از آزمون و پس از آزمون (093/0sig= ) در افراد عدمدریافت کننده نوروفیدبک و همچنین دررفتار وسواسی جبربی(161/0 sig=) دریافت کننده مشاهده نگردید. و همچنین رابطه معناداری بین رفتار وسواسی جبری پیش از آزمون و پس از آزمون (622/0sig= ) در افراد دریافت کننده نوروفیدبک و رفتار وسواسی جبری پیش از آزمون و پس از آزمون (068/0 sig=) مشاهده نگردید. نتیجه گیری: از آنجایی که رابطه معناداری از ضریب همبستگی بین پیش از آزمون و پس از آزمون از نتایج مشاهده نگردید می¬توان نتیجه گرفت نوروفیدبک نیز نمی¬توان به عنوان راهبرد درمانی جدید برای اختلال وسواس فکری¬¬ـ عملی نوجوانان مورد استفاده گیرد.