نام پژوهشگر: حمیدرضا کربلایی حیدری
هاجر رضانژاد بردجی حمیدرضا کربلایی حیدری
در پژوهش حاضر، جداسازی یک باکتری با قابلیت رشد در شرایط اسیدی و توانایی تولید پروتئاز خارج سلولی مد نظر بود. جستجوی باکتری با نمونه گیری از خاک و آب مناطق دارای ph اسیدی انجام گرفت و بر اساس ویژگی های ظاهری و آنالیز توالی srrna16سویه f1390 به عنوان بهترین سویه ترشح کننده آنزیم انتخاب و در جنس serratia طبقه بندی گردید. بهینه سازی شرایط کشت نشان داد که باکتری مورد نظر در محیط tsb با 5/5 ph~ و دمای oc30 و شرایط هوادهیrpm 180 بالاترین میزان تولید پروتئاز را دارد. آنزیم ترشح شده بوسیله تلفیقی از روشهای رسوب دهی با آمونیوم سولفات و ستون کروماتوگرافی تعویض یونی sp-sepharoseو ژل فیلتراسیون sephacryl s-200 خالص گردید. به کمکsds-page وزن مولکولی ظاهری آنزیم حدود kda50 تخمین زده شد. این آنزیم یک پروتئاز ساکروفیل با بهینه دما فعالیت بینoc 35-30 و پایداری دمایی پایین می باشد که در مدت 30 دقیقه انکوبه شدن در دمای 50 درجه سانتیگراد 76% فعالیتش را از دست می دهد. آنزیم دارای خصوصیت اسیدی بوده و ph بهینه آن 4 می باشد. kmو vmax این آنزیم به ترتیب mg/ml 8/5 ، u 1338/ 0 می باشد. این پروتئاز به شدت توسط edta مهار می شود و به همین دلیل به عنوان یک متالوپروتئاز طبقه بندی گردید. از آن جایی که 1و10 فنانترولین اثری بر روی فعالیت پروتئولیتیک آنزیم نشان نداد، می توان گفت که آنزیم به فلز روی برای فعالیت خود وابسته نیست. در مجموع، بر اساس ویژگیهای این پروتئاز از جمله دارا بودن بهینه فعالیت درph اسیدی و ساکروفیل بودن آن، می توان این آنزیم را به عنوان یک آنزیم با خصوصیات منحصر به فرد برای کاربرد در صنایع مختلف به خصوص صنایع لبنی معرفی نمود.
مریم صمدایی قادیکلایی ایرج سعادت
آرسنیک عنصر شبه فلزی است که به طور گسترده در محیط پخش شدهاست و در صنعت کاربرد بسیاری دارد. آرسنیک معدنی به عنوان کارسینوژن کلاس i انسانی دسته بندی شده و خطر ابتلا به سرطانهای مثانه، پوست، شش، کلیه و کبد را افزایش میدهد. مطالعات نشان داده که یکی از مکانیسمهای احتمالی سمیت آرسنیک، استرس اکسیداتیو میباشد. آرسنیک میتواند به طور مستقیم با اثر بر مسیر پیامرسانی سلولی و تغییر مسیر سیگنالینگ بر بیان و فعالیت ژنهای آنزیمهای آنتیاکسیدانت اثر بگذارد و با کاهش عملکرد آنزیمهای آنتیاکسیدانت اثرات سمی و سرطانزایی خود را افزایش میدهد. nhej یکی از مسیرهای ترمیم شکست دو رشتهای dna می باشد و صحت مسیر ترمیمی nhej در صحت و پایداری کروموزوم ضروری است و نقص در آنزیمهای این مسیر، سبب آسیب بهdna و ناهنجاریهای کروموزومی و افزایش سرطانزایی میشود. در این مطالعه اثر سدیم آرسنیت بر بیان ژنهای آنتیاکسیدانت و ترمیمی در غلظتهای 5، 10و 15 میکرومولار بررسی شدهاست. بیان ژنهای آنتیاکسیدانت و ترمیمی در حضور سدیم آرسنیت کاهش یافتهاست و زمانی که سلولها همزمان با سدیم آرسنیت و n استیل سیستئین تیمار شده بودند این کاهش بیان تا حدود زیادی بهبود یافتهبود
فرخنده میرعابدی حمیدرضا کربلایی حیدری
بحث و نتیجه گیری ژنxrcc4 پروتئین xrcc4 را کد می کند که حاوی 336 آمینواسید می باشد ]20[. این پروتئین فاقد فعالیت آنزیمی می باشد و به عنوان یک پروتئین داربستی عمل می کند که به کارگیری سایر پروتئین های مسیر nhej را برای عمل ترمیم آسان می کند ]31[. با وجود اهمیت زیاد ژنxrcc4، مطالعات اندکی در مورد این ژن وجود دارد که این مطالعات در کشورهای تایوان ، چین و هند صورت گرفته است. هدف از این مطالعات بررسی ارتباط پلی مورفیسم های مختلف xrcc4 و سرطانهای گوناگون می باشد. یکی از پلی مورفیسم های مورد بررسی حذف و اضافه در اینترون سه می باشد. مطالعه حاضراولین بار در جمعیت لر یاسوج صورت گرفته است. مطالعاتی همزمان با مطالعه حاضر و با همین هدف برروی قومیت های مختلف در افغانستان و شهر آذربایجان شرقی از کشور ایران صورت گرفته است. همانطور که می بینیم تعداد مطالعات اندک است و ما نمی توانیم مقایسه جامعی داشته باشیم. در جدول 5-2- فراوانی حذف و اضافه در اینترون سه از ژن xrcc4 در نقاط مختلف آورده شده است. جدول 5-1- فراوانی آلل d,i در جمعیت های مختلف منابع فراوانی آللی d فراوانی آللی i منطقه مطالعه حاضر (36) (6) (16) (17) (24) (32) (33) (34) (35) (35) (35) (35) (35) 450/0 537/0 183/0 174/0 154/0 199/0 174/0 174/0 127/0 477/0 484/0 408/0 403/0 391/0 550/0 463/0 817/0 826/0 846/0 801/0 826/0 826/0 873/0 523/0 516/0 592/0 597/0 609/0 ایران (لریاسوج) ایران ( آذری) تایوان تایوان تایوان تایوان تایوان چین شمال هند(lucknow) افغانستان (پشتون) افغانستان (تاجیک) افغانستان (هزاره) افغانستان (ازبک) افغانستان (سادات) باتوجه به مطالعات انجام شده در ایران و خارج از ایران می بینیم که بیشترین فراوانی آللی i مربوط به جمعیت هند و کمترین فراوانی آللی i مربوط به جمیت آذری ایران می باشد. شباهت زیادی میان قوم لر در مطالعه حاضر و قومیت های مختلف در افغانستان وجود داردکه می تواند دلیل بر ریشه اجدادی مشترک باشد.
فاطمه یادگاری خوزانی نوید مقرب
ژن lkb1 یکی از پروتئینهای خانواده سرین-ترئونین کیناز سلولی را رمز مینماید که قطبیت و تکثیر سلولهای اپیتلیال را متناسب با وضعیت انرژی سلول تنظیم میکنند. جهشهای غیرفعال کننده در این ژن به سندروم peutz-jeghers منجر می شوند که در افراد مبتلا، استعداد ابتلا به انواع سرطانها افزایش مییابد. lkb1 با اتصال به یک سودوکیناز غیرفعال به نام strad و یک پروتئین آداپتور به نام mo25 فعال میشود. در این پژوهش به منظور درک کامل مکانیسم مولکولی فعال شدن lkb1 و اثر جهش d194a بر ساختار آن، کمپلکس lkb1-strad-mo25 با استفاده ساختار کریستالوگرافی ثبت شده در دادهپایگاه protein data bank (کدبانک 2wtk) مدلسازی و شبیهسازی دینامیک ملکولی گردید. گزارش شده است که پروتئین آداپتور mo25 و سودوکیناز strad یک کمپلکس هتروتریمر 1:1:1 را تشکیل میدهند که برای فعالشدن lkb1 ضروری است. نتایج مدلسازی و شبیهسازی ما نشان داد که این کمپلکس نه یک هتروتریمر، بلکه هگزامری است که از ترکیب دو هتروتریمر از پروتئینهای مذکور تشکیل شده که از طریق موتیفwef (تریپتوفان-گلوتامیک اسید-فنیل آلانین) متعلق به strad با هم ارتباط دارند. به همین ترتیب، کمپلکس strad-mo25 نیز تترامری است متشکل از دو هترودیمر که از طریق موتیف wef strad به هم متصل شده اند، در حالی که گزارشات پیشین، کمپلکس مذکور را هترودیمر معرفی کردهاند. در تایید مطالعات پیشین، نتایج ما نشان داد که بین strad و mo25 موجود در یک دیمر، شبکه گسترده ای از برهمکنشها وجود دارد. با این حال، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که علاوه بر برهمکنشهای یاد شده، موتیف wef strad از یک دیمر با سطح محدب mo25 موجود در دیمر دیگر نیز برهمکنش میدهد. با بررسی نتایج مدلسازی و شبیهسازی مشخص گردید که آسپارتیکاسید موجود در موتیف dlg از پروتئین کیناز lkb1، در اتصال دو یون منیزیم کمپلکس mg-atp نقش دارد. جهش آسپارتیکاسید 194 به آلانین باعث عدم اتصال یونهای منیزیم میگردد، اگرچه در برهمکنش lkb1 با mo25 و strad تأثیری ندارد. lkb1 در مدل طبیعی دارای شبکهای از مولکولهای آب است که به یونهای منیزیم متصل است، همچنین بین آسپارتیکاسید و گلیسین موجود در موتیف dlg باند هیدروژنی حفاظتشدهای وجود دارد که در مدل جهشیافته دیده نمیشود.
زهرا غضنفری رضا یوسعی
آلفا کریستالین به عنوان چاپرون اصلی لنز چشم نقش مهمی در شفافیت و قدرت انکسار لنز ایفا می کند. یکی از وظایف عمده این پروتئین جلوگیری یا به تاخیر انداختن عارضه آب مروارید طی روند پیری می باشد. هدف اصلی این پژوهش مقایسه ساختار، فعالیت چاپرونی و ویژگی های آمیلوئیدی آلفا کریستالین های گاو و شتر بود. در این پژوهش از روش های مختلفی نظیر طیف سنجی جذبی ـ فرابنفش، فلورسانس، دورنگ نمایی دورانی و الکتروفورز ژلی استفاده شد. به علاوه در این پژوهش اثر دما و قدرت یونی بر ساختار و ویژگی های آمیلوئیدی این دو پروتئین به طور مقایسه ای بررسی شد. نتایج مطالعات فلورسانس، اسپکتروسکوپی جذبی ـ فرابنفش و دورنگ نمایی دورانی پیشنهاد می کند که آلفا کریستالین گاوی و شتری در ساختار دوم و سوم با یکدیگر تفاوت دارند که این تفاوت احتمالا از اختلاف در ساختار اول این دو پروتئین ناشی می شود. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که آلفا کریستالین گاوی در مقایسه با نوع شتری دارای سطح آبگریز در معرض حلال بیشتری است. این مشخصه موید فعالیت چاپرونی بالاتر و همچنین تمایل بیشتر این پروتئین برای تشکیل فیبر آمیلوئیدی در مقایسه با نوع شتری است که در این پژوهش به درستی نشان داده شد. همچنین مشاهده شد که فعالیت چاپرونی این دو پروتئین با افزایش دما و در حضور 150 میلی مولار نمک کلرید سدیم کاهش می یابد. نتایج این مطالعه به وضوح روشن کرد که حضور نمک موجب تغییر ساختار سوم این دو پروتئین می شود به طوری که سطوح آبگریز در معرض حلال آن ها به میزان قابل توجهی افزایش می یابد. این مطالعه نشان داد که نمک کلرید سدیم و ترکیب گوانیدین هیدرو کلراید به عنوان استرس شیمیایی از محتوی مارپیچ آلفا این دو پروتئین کاسته و به محتوی صفحات بتای این پروتئین ها می افزاید. تبدیل مارپیچ آلفا به صفحات بتا به همراه افزایش سطوح آب گریز در معرض حلال تمایل بالاتر این دو پروتئین را در شرایط فوق الذکر برای تشکیل فیبر آمیلوئیدی توجیه می کند. پژوهش های سالیان اخیر نشان داده است که بین مصرف بالای نمک و اختلالات چشمی رابطه مستقیمی وجود دارد. همچنین نشان داده شده است که فرایند توده ای شدن یا فیبریلاسیون کریستالین های لنز با عارضه آب مروارید مرتبط است. از این رو فرایند توده ای شدن یا فیبریلاسیون آلفا کریستالین در حضور نمک به عنوان شواهد علمی جدید ارتباط بین مصرف بالای نمک و کیفیت بینایی را نشان می دهد.