نام پژوهشگر: محمدرضا صلح جو
کیوان پلویی صفر فضلی
هدف پژوهش: ناتوانی نظام برنامه ریزی مسکن در تأمین مسکن ناشی از فقدان نظام جامع مدیریت مسکن در عرصه های نظری، تجربی و اجرایی می باشد. علاوه بر این، صنعت مسکن در ایران با مشکلات دیگری از جمله بی ثباتی در قیمت ماده اولیه، بی ثباتی قوانین و مقررات مربوط به تولید و سرمایه گذاری، ضعف زیر ساخت های حمل و نقل و تأمین مواد اولیه، اعمال تحریم های بین المللی علیه کشورمان و ... مواجه است. این مشکلات در صنعت مسکن از یک سو و نیاز مشتریان که همزمان خواهان واکنش سریع، هزینه های کمتر و سفارشی سازی بیشتر هستند موجب شده تا شرکت های انبوه ساز مسکن در ایران به منظور افزایش قدرت رقابت پذیری خود بطور موثر بر تغییرات مستمر، پیوسته و غیر منتظره، و نیز چالش های مشتریان متقاضی مسکن با کیفیت بالا و هزینه اندک، و همچنین فایق آمدن بر نیازهای خاص و متغیر آن ها به دنبال راهکارها و سیستم های تولیدی جدید باشند. چابکی بعنوان راهبردی برای توانمندسازی شرکت های انبوه ساز مسکن به منظور حفظ مزیت رقابتی و بقا در محیط متلاطم و متغیر صنعت مسکن ایران مطرح می شود. در چنین محیطی رویکردهای گذشته در زنجیره ی تأمین دیگر قابلیت و توانایی خود را از دست داده اند. لذا هدف اصلی این پژوهش این است که شرکت های انبوه ساز مسکن در ایران چگونه می توانند به چابکی در زنجیره تأمین خود برسند. روش تحقیق: پژوهش حاضر از نظر نوع، یک تحقیق توصیفی- تحلیلی است و از نظر هدف، توسعه ای- کاربردی است. برای انجام این پژوهش پس از بررسی ادبیات پژوهش با استفاده از ابعاد و شاخص های شناسایی شده از ادبیات موضوع با استفاده از نظر خبرگان ابعاد و شاخص های نهایی چابکی زنجیره ی تأمین شناسایی شده سپس از روش مدلسازی ساختاری تفسیری برای تعیین و تأیید روابط ابعاد و شاخص ها و ارائه ی مدل چابکی زنجیره ی تأمین شرکت های انبوه ساز مسکن در ایران استفاده شده است و سپس به کمک فرایند تحلیل شبکه ای (anp) اهمیت معیارها و زیرمعیارها (شاخص ها) محاسبه شده است. یافته ها: در نتیجه بررسی ادبیات پژوهش و همچنین نظر خبرگان، 8 معیار (جامعه، دولت، مالی، فناوری اطلاعات، بازار، مشارکت، کیفیت و تکنولوژی) و همپنین 22 شاخص برای چابکی زنجیره ی تأمین شرکت های انبوه ساز مسکن در ایران شناسایی شده اند. سپس نتایج به دست آمده با استفاده از تکنیک مدلسازی تفسیری ساختاری، تجزیه و تحلیل و در نهایت ارتباط و توالی معیارها و شاخص ها به دست آمد. ارتباطات به دست آمده نشان داد که معیار دولت و شاخص های سرمایه گذاری های زیربنایی، فرهنگ، قوانین و پاسخگویی به مسائل اجتماعی و زیست محیطی، اساس چابکی را در زنجیره ی تأمین شرکت های انبوه ساز مسکن تشکیل می دهند. با توجه به هدف اصلی این پژوهش (چابکی زنجیره ی تامین)، در میان معیارها و شاخص های شناسایی شده، معیار بازار با وزن 0.22341 و شاخص قوانین با وزن 0.14631 به ترتیب بالاترین معیار و شاخص این پژوهش انتخاب شده اند. با توجه به وزن های بدست آمده برای معیارها و شاخص ها، امتیاز چابکی زنجیره ی تامین شرکت انبوه سازان میثاق مرآت اندازه گیری شد که امتیاز کسب شده توسط این شرکت، امتیاز 2 از 5 بوده است یعنی زنجیره ی تامین این شرکت حدود 40% می باشد. نوآوری های پژوهش: اولین نوآوری این پژوهش طراحی مدل چابکی زنجیره تأمین در صنعت مسکن که این موضوع برای اولین بار مورد بررسی قرار گرفته است. نوآوری دیگر این پژوهش، برای اولین بار است که معیارها و شاخص های چابکی زنجیره تأمین شرکت های انبوه ساز مسکن شناسایی و معرفی شدند و نوآوری دیگر در این پژوهش استفاده از یک رویکرد ترکیبی از مدلسازی ساختاری تفسیری (ism) و فرایند تحلیل شبکه ای (anp) برای سنجش چابکی زنجیره ی تامین در صنعت انبوه ساز مسکن می باشد. نتیجه گیری: این پژوهش از دو تکنیک معتبر ism و anp برای به دست آوردن مدل چابکی زنجیره ی تامین استفاده کرده است این مدل به مدیران زنجیره ی تأمین در برنامه ریزی استراتژیک کمک می کند تا بتوانند چابکی زنجیره ی تأمین را بهبود ببخشند و بدانند برای رسیدن به چابکی در زنجیره ی تأمین خود باید بر روی کدام معیارها و شاخص ها سرمایه گذاری کرده و آن ها را تقویت کنند.
محمد اسدی صفر فضلی
هدف: هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر عوامل سه گان? استراتژی بازاریابی، ارزش ادراک شده توسط مشتری و کیفیت ارتباط با مشتری بر وفاداری مشتری در رستوران های زنجیره ای است. همچنین نقش میانجی ارزش ادراک شده توسط مشتری و کیفیت ارتباط با مشتری در رابط? بین استراتژی بازاریابی و وفاداری نیز مورد بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش: این مطالعه در بین مشتریان شعب رستوران زنجیره ای پدرخوب در سطح شهر تهران صورت گرفته است. به منظور جمع آوری داده ها، از ابزار پرسشنامه استفاده شده است. با توجه به نیاز حداقل 385 پرسشنامه، تعداد 600 پرسشنامه در 5 شعب? «رسالت»، «تیراژه»، «میلاد نور»، «امیرآباد» و «گاندی» توزیع شد که از بین 453 پرسشنام? برگشت داده شده، 392 عدد از آنها قابل استفاده بود. تحلیل داده ها و آزمون فرضیات با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر انجام شده است. نتایج: نتایج تحلیل، اثر هم? متغیرهای پیش گفته بر وفاداری و همچنین اثر استراتژی بازاریابی بر ارزش ادراک شده و کیفیت ارتباط با مشتری و همچنین اثر ارزش ادراک شده بر کیفیت ارتباط را تأیید می کند. اما، میزان این تأثیرها متفاوت بوده و همین تفاوت ها مبنای تفسیر نتایج هستند. نوآوری: انطباق کامل نتایج پژوهش با ادبیات نظری وفاداری (مدل اولیور) و تبیین متغیرهای ارتباطی موثر بر وفاداری در قالب ایعاد کیفیت ارتباط با مشتری از جمل? مواردی هستند که در مطالعات مشابه در مورد وفاداری کمتر به چشم می خورند. یافته ها: براساس نتایج، به لحاظ اثر مستقیم، کیفیت ارتباط با مشتری بیشترین تأثیر را بر وفاداری دارد اما با لحاظ نمودن آثار غیر مستقیم و متغیرهای میانجی، استراتژی بازاریابی بیشترین اثر را بر وفاداری داشته است.
مهرداد منصوردهقان صفر فضلی
هدف پژوهش: در دنیای امروز، موضوع مدیریت موفق پروژه ها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. پروژه ها به طور معمول بر اساس برنامه زمانبندی و هزینه های بودجه بندی شده ای که برای آنها در نظر گرفته شده است، انجام نمی شوند، مگر آنکه در هر دوره به طور منظم مورد بازبینی و کنترل قرار گیرند. یکی از بهترین سیستمهای کنترلی پروژه، تکنیک مدیریت ازرش کسب شده می باشد، که امکان شناسایی نقاط انحراف از برنامه را برای مدیران پروژه فراهم می کند. بزرگترین نقطه ضعف این سیستم کنترلی، عدم توجه به ریسک و عدم اطمینان می باشد. ریسک شرایط محتملی است که از محیط بیرون یا درونی پروژه به آن تحمیل می شود، و باید با مدیریت موثر و اثربخشی، شناسایی، تحلیل و پاسخ داده شوند. با وجود گستردگی استفاده از تکنیکهای مدیریت ریسک، اما مدیریت ریسک نیز دارای نقطه ضعف بزرگی است و آن این است که تکنیکهای مدیریت ریسک، آینده نگر هستند و توجهی به پیشینه روند پیشرفت پروژه در گذشته ندارند. با توجه به شرایطی که ریسک بر پروژه تحمیل می کند، پروژه در طول چرخه حیات خود، دچار انحراف خواهد شد و مدیران باید با انجام اقدامات اصلاحی، سعی در کاهش انحرافات داشته باشند. اما عملکرد غیرعلمی مدیران و تصمیمات شتاب زده آنها، سرانجامی جز شکست برای پروژه نخواهد داشت. به عبارت دیگر، قبل از انجام اقدامات اصلاحی، باید مشخص گردد که آیا انحراف رخ داده در پروژه، باعث شده است که پروژه وارد فاز بحرانی شود یا خیر؟ لذا نیاز به سیستم کنترلی جدیدی می باشد که نقاط ضعف سیستمهای دیگر را برطرف کند و با ادغام نقاط قوت آنها، باعث افزایش هم افزایی کنترل و ارزیابی پروژه شود. هدف این پژوهش، طراحی مدل ترکیبی از تکنیک ارزش کسب شده و مدیریت ریسک می باشد، که در پی بررسی این موضوع است که آیا میزان انحراف رخ داده در پروژه، از آستانه ریسک پروژه فراتر رفته است یا خیر؟ لذا تصمیم گیری مدیران جهت انجام اقدامات اصلاحی، باید بر اساس حدود انحراف و آستانه ریسک انجام گیرد. به عبارت بهتر، در صورت فراتر رفتن انحراف از آستانه ریسک، نیاز به اقدامات اصلاحی می باشد. همچنین جهت برطرف کردن ابهام و سربستگی در بیان میزان پیشرفت فعالیتهای پروژه، از منطق فازی در فازی سازی شاخصهای تکنیک ارزش کسب شده استفاده شده است. روش پژوهش: این پژوهش یک پژوهش توسعه ای کاربردی است. همچنین با توجه به اینکه محقق در این پژوهش به دنبال شناسایی و مطالعه متغیرها و عوامل موجود در کنترل وضعیتهای پروژه و همچنین به دنبال روابط بین این عوامل می باشد؛ این پژوهش از نظر ماهیت روش، پژوهشی توصیفی-تحلیلی است. از آنجایی که این پژوهش، یک مطالعه آماری نمی باشد، لذا جامعه آماری و حجم نمونه کاربردی ندارد. همچنین شرکت تحت بررسی این پژوهش، ”شرکت مهندسی و ساخت بویلر مپنا“ می باشد که برای گردآوری اطلاعات، از سه گروه کارشناس و خُبره استفاده شده است. گروه اول، کارشناسان برنامه ریزی و کنترل پروژه، گروه دوم، کارشناسان تحلیل و ارزیابی ریسک و گروه سوم، خُبرگان پروژه. لازم به ذکر است که تعداد خُبرگان استفاده شده، 10 تن از متخصصین افراد در حوزه های مختلف می باشد. یافته های پژوهش: یافته های پژوهش به دو دسته تقسیم شدند. یکی مربوط به شناسایی و رتبه بندی ریسک با شاخص r و دیگری تحلیل پروژه با مدل ترکیبی. در فاز شناسایی ریسک، از بین 24 ریسک شناسایی شده، ریسک ”تغییرات اقتصادی/تغییر نرخ ارز و تورم“، به عنوان با اهمیت ترین ریسک انتخاب شد و سناریو پروژه، بر اساس این ریسک طراحی گشت. همچنین نتایج در فاز تحلیل پروژه نیز به سه دسته مجزا تقسیم بندی شد. ابتدا پروژه با تکنیک ارزش کسب شده فازی مورد تحلیل قرار گرفت که نتایج حاکی از این بود که پروژه در آخرین دوره پیشرفت، از نظر هزینه نسبت به بودجه مصوب بیشتر هزینه نموده و از نظر زمان نیز نسبت به زمانبندی اولیه، عقبتر می باشد. همزمان با تحلیل تکنیک ارزش کسب شده فازی، ریسک پروژه نیز مورد تحلیل قرار گرفت و در نهایت آستانه های ریسک زمان و هزینه حاصل شد. آستانه های ریسک نشان دادند که حداکثر انحراف مجاز در حوزه زمان برابر با 17,1 دوره و در حوزه هزینه نیز برابر 79922 دلار می باشد. در قسمت آخر نیز پروژه با مدل ترکیبی مورد تحلیل قرار گرفت و نتایج نشان داد که انحراف زمان پروژه، پایینتر از آستانه ریسک زمان و انحراف هزینه پروژه، بالاتر از آستانه ریسک هزینه قرار دارد. نوآوری های پژوهش: یکی از مهمترین نوآوری های پژوهش این است که در کنار ارائه مدل ترکیبی از شاخصهای فازی انحراف زمان و هزینه، نگاه این پژوهش به بحرانی بودن و یا بحرانی نبودن، قطعی نبوده و این دو حالت را، در کنار هم مورد ارزیابی قرار داده و پروژه را از این حیث، با درجه امکان پذیری عدد فازی مورد سنجش قرار می دهد. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که پرژه در حوزه زمان، عقبتر از برنامه زمانی است، و در حوزه هزینه نیز بیشتر از بودجه مصوب هزینه کرده است. به عبارت دیگر، وخامت اوضاع در برنامه های پروژه وجود دارد، و باید هرچه سریعتر اقدامات اطلاحی ایجاد گردد. اما زمانیکه انحرافات با آستانه های ریسک مقایسه شدند، نشان داده شد که عقب ماندگی زمانی پروژه، کمتر از آستانه ریسک است. بدین معنی که پروژه با اینکه در حوزه زمان، عقب است، اما هنوز وارد فاز بحرانی نشده است. اما در حوزه هزینه نتایج بدست آمده حاکی از این بود که وخامت اوضاع باعث شده است که پروژه از حالت طبیعی خود خارج شود. لذا پیشنهاد می شود که در عین تلاش برای کاهش وخامت اوضاع در برنامه زمانی، نیازی به انجام اقدامات اصلاحی اساسی در برنامه زمانبندی نیست؛ به علت اینکه پروژه در حوزه زمان، در وضعیت غیربحرانی قرار دارد. اما در حوزه هزینه به علت قرارگرفتن در وضعیت نسبتاً بحرانی، و فراتر رفتن انحرافات هزینه از آستانه ریسک، باید هرچه سریعتر اقدامات اصلاحی انجام گردد تا بیشتر از این پروژه وارد وضعیت بحرانی نشود.
فرزانه سیفی عبدلی محسن الوندی
چـکـیده مقدمه: در طول دو دهه ی اخیر بخش قابل توجهی از تمرکز سازمان ها بر روش های مدیریت هزینه ها (cost management)، و رشد درآمدها (revenue growth) معطوف گشته است. توجه صرف به مدیریت هزینه یا رشد درآمد به مفهوم از دست دادن فرصت بهره مندی از دیگری است. به این ترتیب چیزی که لازم به نظر می رسد ایجاد توازن و هماهنگی بین این دو می باشد؛ اما چگونه این توازن اتفاق می افتد؟ ارزیـابی ارزش هر مشتری، تخصــیص بهینه ی منابع در میان مشتریان سودآور، و نیز هزینه یابی صحیح تعدادی از عواملی می باشند که در ایجاد توازن بین هزینه ها و درآمدها نقش کلیدی را ایفا می نمایند. هدف پژوهش حاضر رتبه بندی ارزش دوره ی عمر مشتریان به عنوان یکی از راه کارهای شناسایی مشتریان سودآور می باشد. روش پژوهش: در این پژوهش به کمک مدل ارتباط با مشتری lrfm وضعیت چهار متغیر : مدت رابطه (length of relation)، زمان آخرین تراکنش (recent transaction time)، فراوانی خرید (frequency of buying) و ارزش پولی (monetary) در پیش بینی سودآوری مشتریان مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش از نظر هدف کاربردی و از جهت روش اجرا توصیفی- پیمایشی محسوب می گردد. موردکاوی در بانک صنعت و معدن انجام شده و رویه ی آن از متدلوژی crisp پیروی می نماید. یافته های پژوهش: نتایج به دست آمده از فراینـد خوشه بندی k-mean، تعداد 9خوشه از مشتریان را در مـیان داده- های اولیه نشان می دهد که هر یک از الگوی lrfm منحصر به فردی پیروی می نمایند. مشتریان با الگوی l?r?f?m? (مشتریان از دست رفته ی مصرف کننده) دارای بالاترین رتبه ی clv می باشند، تنها 1مشتری از این الگو پیروی می نماید. از نظر فراوانی الگوی l?r?f?m? (مشتریان جدید نامطمئن) با تعداد 128 مشتری، 42% مشتریان بانک را شامل می گردد. نوآوری های پژوهش: در طی پژوهش حاضر مدل ارتباط با مشتری lrfm برای نخستین بار در ایران و در صنعت بانکداری مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین برای نخستین بار متغیرها به منظور فرایند خوشه بندی با استفاده از روش آنتروپی شانون وزن دهی شده اند. اعتبارسنجی خوشه بندی به کمک شاخص rs نیز از دیگر نوآوری های خاص این پژوهش می باشد. نتیجه گیری: این پژوهش از تکنیک خوشـه بندی k-mean برای دسته بندی مشـتریان بانکی استفاده نموده، و با ارائه ی تصویری جامع از ارزش دوره ی عمر مشتریان به رتبه بندی مشتریان بانک صنعت و معدن می پردازد، که می تواند مدیران شعب بانک ها را در شناسایی مشتریان سودآور و اولویت بندی آنها یاری نماید. کلمات کلیدی: ارزش دوره ی عمر مشتری (clv)، مدل ارتباط با مشتری lrfm، خوشه بندی k-mean، شاخص rs، متدلوژی crisp
سید یاسر شریعت صفر فضلی
هدف پژوهش: هدف انجام این پژوهش بررسی تأثیر عوامل درونی شامل: جایگاه سازمان در منحنی دوره عمر و ساختار سازمانی و عوامل محیطی شامل سرعت سنج صنعت و عدم اطمینان محیطی بر اثر بخشی استراتژی های سازمان می باشد. همچنین نقش واسطه ای انعطاف پذیری استراتژیک در این مدل مورد ارزیابی قرار گرفته است. روش و رویکرد پژوهش: به منظور آزمون فرضیه های مورد نظر 201 سازمان فعال در 16 صنعت مختلف انتخاب شده و با استفاده از ابزار پرسشنامه داده های مورد نظر گردآوری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری و ماتریس کوواریانس استفاده شده است. نتایج پژوهش: نتایج پژوهش نشان می دهد که جایگاه سازمان در دوره عمر بر انعطاف پذیری استراتژیک و عملکرد سازمان تأثیر گذار است و همچنین ساختار سازمانی تأثیر معناداری بر میزان انعطاف پذیری استراتژیک سازمان داراست. علاوه بر این، دو متغیر محیطی سرعت سنج صنعت و عدم اطمینان محیطی نیز بر روی عملکرد سازمان دارای تاثیر معنادار هستند. کاربردهای پژوهش: سازمان هایی که در صنایع با سرعت سنج سریع فعالیت دارند و همچنین سازمان هایی که با محیط متلاطم و نامطمئنی در ارتباطند، برای رسیدن به عملکرد بهتر می بایست انعطاف پذیری استراتژیک بیشتری داشته باشند. این در حالیست که سازمان هایی که محیط آنها نسبتاً پایدار و با ثبات است می بایست انعطاف پذیری استراتژیک کمتری برای دستیابی به عملکرد بهتر داشته باشند و از استراتژی های پایدار استفاده نمایند.
رویا یعقوبی سید مجید الهی
فرایند تولید و توسعه محصولات با تکنولوژی بالا تا این زمان اینگونه دستخوش تغییر و تحول نبوده است. رشد سریع تکنولوژی و مخاطره در بازارهای جهانی، و تغییرات روزافزون در نیازهای مشتریان، تیم های توسعه محصول جدید را با فشارهای روزافزونی جهت کاهش هزینه ها و کاهش چرخه زمان تولید، با حفظ کیفیت مناسب و قابلیت اطمینان بالا مواجه کرده است. در نتیجه تولید محصولات با تکنولوژی بالا که مطابق با نیازهای مشتریان باشد برای تولیدکنندگان حائز اهمیت است. در این پژوهش به بررسی تأثیر ویژگیهای محصولات با تکنولوژی بالا بر رفتار پذیرش/ اجتناب مصرف کنندگان پرداخته می شود. تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از نظر نوع توصیفی- تحلیلی اسـت؛ و روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی است. جامع? آماری این تحقیق، دانشجویان دانشکده های مدیریت دانشگاههای دولتی تهران هستند و تعداد 391 پرسشنامه مشتمل بر سوالات چندگزینه ای طیف لیکرت و افتراق معنایی تهیه گردید. داده های جمع آوری شده به منظور بررسی رابطه میان متغیرها و تأثیر آنها بر یکدیگر، با استفاده از نرم افزارهای spss و lisrel تحلیل شد. نتایج تحقیق حاکی از این است که ویژگیهای محصولات با تکنولوژی بالا بیشترین تأثیر را بر لذت داشته است (t=14.63, ?=0.85)، و نگرش نیز بیشترین تأثیر را بر رفتار پذیرش داشته است(t=7.02, ?=0.60). در حالی که تأثیر انگیختگی بر رفتار پذیرش/ اجتناب قابل توجه نبود. با تعمیم یافته های حاصل از تحقیق می توان گفت نوآوری تکنولوژی، سودمندی، جاذبه دیداری و سهولت استفاده از طریق نگرش و لذت تأثیرات قابل توجهی را بر رفتار پذیرش می گذارند. نتایج همچنین نشان می دهد که لذت و انگیختگی رفتار پذیرش/ اجتناب را به طور مستقیم تحت تأثیر قرار می دهد. از اینرو با توجه به این عوامل پیشنهادهایی ارایه خواهد شد.
فاطمه کریمی صفر فضلی
مدیریت ارتباط با مشتری به معنی تمایل و توانایی تغییر رفتار خود با هر مشتری خاص بر اساس آنچه که هر مشتری خواهان است می باشد. هدف اصلی این پژوهش، طراحـی مـدلی جهت بررسی و مقایسه عوامل موثر بر موفقیت مدیریت ارتباط با مشتری در آژانس های مسافرتی شهرهای تهران و شیراز می باشد. که با ترکیب دو مدل ارایه شده توسط گاردیو مورنو در سال 2011 و تامسوک در سال 2011 به عنوان مدل تحقیق استفاده شده است. این پژوهش از نوع توصیفی و کاربردی است و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استفاده شده است. که پس از تأیید روایی و پایایی آن بین 159 آژانس مسافرتی که دارای سیستم مدیریت ارتباط با مشتری بود توزیع گردید و سپس توسط تکنیک معادلات ساختاری مشخص شد که شاخصهای برازش مدل در وضعیت مطلوب قرار دارند. نتایج نشان داد که تمامی متغیرهای مدل بر موفقیت مدیریت ارتباط با مشتری موثر می باشند. و بیشترین تأثیر مربوط به متغیر مدیریت دانش می باشد. همچنین با مقایسه مدل تحقیق در دو شهر تهران و شیراز مشخص شد که میزان تأثیر عوامل موثر بر موفقیت مدیریت ارتباط با مشتری در آژانس های مسافرتی شهر تهران با شهر شیراز متفاوت است. با توجه به میزان تأثیر متغیرها و مقایسه آنها با یکدیگر مشخص شد که در شهر تهران و شیراز به ترتیب بیشترین متغیر تأثیرگذار بر موفقیت سیستم مدیریت ارتباط با مشتری متغیر فرایند مدیریت مشتری و متغیر مدیریت دانش می باشد.
متین رشیدی آستانه صفر فضلی
بیان مسأله و هدف پژوهش: امروزه، فرایند تسهیم دانش از مرزهای سازمانی فراتر رفته و مسأله تسهیم دانش میان شرکت ها و سازمانهای مختلف برای بهبود عملکرد آنها مطرح می باشد. با پیدایش فرایند برون سپاری و توجه سازمانها به آن، اشتیاق مدیران به برون سپاری خدمات شرکت و سازمانشان افزایش یافت اما آنچه ذهن آنها را به خود مشغول می کرد، نحوه تعامل با ارائه دهندگان خدمات برون سپاری شده بود. به نظر می رسد، تسهیم میان شرکتی دانش می تواند یکی از راهکارهای حل این مشکل باشد. هدف این پژوهش، بررسی نقش تسهیم دانش میان شرکت های برون سپار و شرکت های ارائه دهنده خدمات لجستیک در رضایت از عملکرد ارائه دهندگان خدمات لجستیک در شهرک های صنعتی استان گیلان است. جنبه نوآوری این پژوهش، بررسی تسهیم میان شرکتی دانش به همراه عوامل روابط متقابل، فرایندهای ارتباطی و مشارکت میان شرکتی در خدمات لجستیک برای اولین بار در ایران است. روش شناسی پژوهش: این تحقیق به لحاظ هدف، از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ نوع، توصیفی ـ همبستگی است. این پژوهش با مشاکت 165 نفر از مدیران شرکت های مستقر در شهرک های صنعتی استان گیلان که حداقل یکی از فعالیت های خود را برون سپاری کرده اند و تعداد کارکنان آنها متجاوز از 20 نفر باشد، انجام شده است. جهت آزمون فرضیه ها از رگرسیون خطی چندگانه، تکنیک تحلیل عاملی تأییدی و مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. بحث و نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاکی از تاثیر مثبت تسهیم میان شرکتی دانش، تعامل رابطه متقابل با تسهیم میان شرکتی دانش و فرایندهای ارتباطی بر رضایت، و تسهیم میان شرکتی دانش بر فرایندهای ارتباطی است. در حالی که تسهیم میان شرکتی دانش بر مشارکت میان شرکتی، و مشارکت میان شرکتی بر رضایت، تاثیر معناداری را نشان نمی دهد. شرکت های برون سپار اعتقاد دارند که اگر تسهیم دانش و اطلاعات با شرکت های ارائه دهنده خدمات به تامین خواسته هایشان منجر شود، تمایل بیشتری برای تسهیم دانش از خود نشان می دهند. فرایند تسهیم دانش در شرکت هایی که از فرهنگ قوی و حمایت و تشویق مدیران جهت تسهیم دانش برخوردارند، بیشتر دیده می شود. مدیران اعتقاد دارند که در صورت حمایت و فراهم سازی شرایط تسهیم دانش میان دو شرکت، رضایت از خدمات شرکت های ارائه دهنده خدمات بیشتر خواهد شد. همچنین، نتایج نشان می دهد که تعامل شرکت های برون سپار و شرکت های ارائه دهنده خدمات در پرتو رابطه ای منسجم، پایدار وبلند مدت است. شرکت های برون سپار اعتقاد دارند که در صورت برقراری رابطه ای نزدیک با ارائه دهندگان خدمات لجستیک، براحتی می توانند مشکلات موجود میان خود را حل کنند و این تعامل پایدار و دو جانبه در تسهیم سود و زیان و ارائه به موقع خدمات موثر خواهد بود. در پژوهش حاضر، تأیید شد که تسهیم دانش در تقویت فرایندهای ارتباطی نقش موثری دارد ودانش بواسطه فرایندهای ارتباطی در رضایت از عملکرد برون سپاری موثر خواهد بود. مدیران شرکت ها معتقدند که برای تقویت تسهیم و تبادل دانش، باید بسترهای لازم برای ایجاد سیستم های اطلاعاتی و شبکه های ارتباطی را فراهم کنند. شرکت ها با سرمایه گذاری در زمینه سیستم های اطلاعاتی و تجهیز شبکه های ارتباطی می توانند دانش را به موقع، سریع و صحیح در اختیار یکدیگر قرار دهند و از بازخورد عملکرد اطلاع یابند. بنابراین فرایندهای ارتباطی یکی از ملزومات تعیین کننده در ایجاد رضایت از عملکرد ارائه دهندگان خدمات لجستیک است. در انتها، تاثیر تسهیم دانش بر مشارکت میان شرکتی و نقش مشارکت در ایجاد رضایت رد شد. زیرا نتایج نشان داد که شرکت ها تمایلی برای مشارکت بخصوص در زمینه آموزش منابع انسانی یا سرمایه گذاری سیستم های اطلاعاتی و ارتباطی ندارند. در بررسی معیارهای رضایت، شرکت ها انتظار دارندکه ارائه دهندگان خدمات لجستیک، خدمات را به موقع، با کیفیت بالا و به سهولت ارائه دهند و کارکنان آنها از مهارت و صلاحیت لازم برای ارائه خدمات برخوردار باشند. بنابراین مدیران شرکت ها اعتقاد دارند که رضایت از شرکت های ارائه دهنده خدمات لجستیک نمی تواند در گرو مشارکت میان شرکتی باشد.
نعیم خبازیان پور محمد مهدی مظفری
در این مطالعه سعی شده است تا با در نظر گرفتن ویژگیهای افراد خانوار، واکنش آنها را در رویارویی با دو نمونه از فعالیت های پیشبرد فروش، و بر روی سه گروه مختلف از محصولات، که همگی در زمره لوازم خانگی سبک جای دارند، مورد بررسی قرار دهیم. بدین منظور چندین فرضیه مطرح شده است که تمامی آنها ارتباط بین ویژگی های خانوار و تأثیر آنها را بر رفتار خریدشان شناسایی می کند. جهت آزمودن فرضیه ها پرسشنامه هایی(384 پرسشنامه) به صورت تصادفی میان مشتریان چندین فروشگاه زنجیره ای شیراز در سه برهه زمانیِ قبل از شروع پیشبرد فروش، همزمان با اجرای پیشبرد فروش و بعد از اتمام پیشبرد فروش توزیع شد. سپس پرسشنامه های توزیع شده پس از اتمام هر مرحله و قبل از ورود به مرحله بعد جمع آوری و با استفاده از روش های آماری مناسب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که شش فرضیه از هفت فرضیه مطرح شده در پژوهش تایید شده و بدین شرح است. سطح درآمد، موقعیت اجتماعی، تعداد، اندازه محیط زندگی و درصد بازنشستگی افراد درون خانوار با پاسخگویی به پیشبرد فروش های درون فروشگاهی رابطه مستقیم دارند. و این به معنی آنست که با افزایش یا کاهش هر یک از این ویژگی های خانوار درصد پاسخگویی به پیشبرد فروش های درون فروشگاهی نیز افزایش یا کاهش می یابد. میانگین سنی افراد خانوار و میزان واکنش پذیری به پیشبرد فروش های درون فروشگاهی دارای رابطه ای سهمی وار با تقعر رو به پایین است، یعنی با افزایش میانگین سنی خانوار پاسخگویی به پیشبرد فروش ها تا حدودی افزایش و پس از مجدداً کاهش خواهد یافت. و در آخر تنوع طلبی ذاتی افراد خانوار و پاسخگویی به پیشبرد فروش ها نیز با هم مرتبط می باشند و در نتیجه این فرضیه که عدم رابطه تنوع طلبی ذاتی و پیشبرد فروش می باشد، تایید نخواهد شد. تحقیق حاضر را به دلیل نوآوری های به کار رفته در انجام روش تحقیق، طبقه محصول مورد بررسی و شرکت انتخابی جهت مطالعه موردی می توان از سایر تحقیقات با موضوعات نسبتاً مشابه که اخیراً انجام شده است، متمایز کرد. اکثر قریب به اتفاق پژوهش های انجام گرفته با موضوع مشابه در سال های اخیر و به خصوص در بین سال های 1960 تا 2002 میلادی بر روی محصولات مصرفی و یا تعداد اندکی بر روی لوازم خانگی سنگین انجام گرفته اند، در حالی که تمرکز این تحقیق بر طبقه محصولات لوازم خانگی سبک می باشد. از طرفی دیگر به دلیل توزیع پرسشنامه های پژوهش در میان جامعه آماری تحقیق در سه بازه زمانی قبل، همزمان و پس از اتمام پیشبرد فروش ها تفاوت واکنش و رفتار خرید خانوار در هنگام رویارویی با آن ها در هر دوره به طور محسوسی نمایان است. این در حالی است که توزیع پرسشنامه ها در تمامی تحقیقاتی که تا کنون انجام شده تنها پس از اتمام دوره پیشبرد فروش بوده است و به همین دلیل از نشان دادن رفتار خرید خانوار در هر دوره پیشبرد فروش عاجزند. از دیگر جنبه های نو بودن این پژوهش نیز می توان به پیاده سازی اولین تحقیق مستند در زمینه روش های پیشبرد فروش بر روی یک کیس بین المللی و دارای رویه های کاملاً استاندارد (هایپرمارکت های زنجیره ای کارفور با بیش از 33 شعبه در خاورمیانه و 288 شعبه در اروپا) در دنیا اشاره نمود که می تواند پژوهش حاضر را از لحاظ اعتبار نتایج از سایر تحقیقات نسبتاً مشابه انجام گرفته در سال های اخیر در ایران مجزا نماید، و همچنین قابلیت بسط این نتایج به سایر کشورها با چشم پوشی از فرهنگ و آداب و رسوم مختلف خانوار در آن کشورها را خواهد داشت.
علی قاسمی محمد مهدی مظفری
در دو دهه اخیر به کارگیری مفهوم مدیریت زنجیره تامین در صنایع و موضوع انتخاب تامین کننده، توجه زیادی را جلب کرده است و روش شناسی های مختلفی برای آن ارایه شده است. بسیاری از شرکت های با تجربه بر این باورند که انتخاب تامین کننده، مهمترین فعالیت یک سازمان به شمار می آید، لذا به طبقه بندی تامین کنندگان خود با استفاده از روش های مختلف طبقه بندی می پردازند و این در حالی است که بسیاری از کارخانه ها و سازمان ها هنگام مواجهه با تامین کننده جدید دچار سر درگمی می شوند و این سوال برای آنها پیش می آید که مطابق با کدام گروه از طبقه بندی های موجود با تامین کننده جدید برخورد شود؟برای درک ارزش تامین کننده جدید و با هدف کسب و انتخاب بهترین تامین کننده، این تحقیق ضمن بررسی و بیان مهمترین معیارهای ارزیابی تامین کننده به طبقه بندی تامین کنندگان موجود در چهار گروه اصلی با استفاده از تکنیک تجزیه و تحلیل خوشه ای (ca) پرداخته است. ما در این پژوهش این چهار طبقه را تحت عناوین تامین کنندگان طلایی، نقره ای، برنزی و آهنی نام گذاری نموده ایم. پس از آن با تغییر در محدودیت ها و متغیرهای آخرین مدل (dea-da) ارایه شده توسط آقای سویی یوشی به پیش بینی عضویت گروهی تامین کننده جدید، پرداخته ایم و بدین طریق مدلی را ارایه نمودیم که بوسیله آن می توان تامین کنندگان موجود را مورد بررسی قرارداد و همچنین هنگام مواجهه با تامین کننده جدید، بهترین تصمیم را در مورد پذیرش و یا عدم پذیرش آن اتخاذ نمود. در پایان، مطالعه موردی چگونگی به کارگیری الگوریتم پیشنهادی را نمایش داده و تشریح می کند.
سیده راحیل جمالی مجید الهی
مقدمه:امروزه اهمیت مفهوم برند در خرید مشتریان به حدی است که برخی از محققان از آن به عنوان یک محصول کامل یاد کرده و معتقدند بسیاری اوقات مشتریان در عوض آن که محصولی را خریداری نمایند، برندها را می خرند. از این رو شناخت عوامل موثر بر این انتخاب و بررسی ویژگی های خاص برند اهمیتی دو چندان یافته است. به علاوه رفتار بعد از انتخاب ،خرید مصرف کننده و رفتار مصرف کردن محصول توسط او بسیار قابل توجه است چون یکی از استراتژی های بازار دست یافتن به نظرات مصرف کنندگان و آگاهی از تنوع ذائقه آنها می باشد. در این تحقیق انتخاب و مصرف نوعی از نوشیدنی هایی که امروزه در بین جوانان محبوب و رایج است "نوشابه های انرژی زا" می باشد. نوشیدنی های انرژی زا در گروه نوشیدنی های پرطرفدار طبقه بندی شده است و در زمان هایی که بدن بیش از اندازه خسته و نیاز به تجدید قوا و انرژی مجدد دارد، استفاده می شوند. این نوع نوشیدنی ها بسیار مورد استقبال جوانان قرار گرفته است چون خستگی ، خواب آلودگی و عدم هشیاری را از بین برده و فرد را برای ادامه فعالیتی که انجام می دهد یاری می کند. امروزه صدها نوع نوشابه انرژی زا در دنیا تولید و مصرف می شود که اختلاف آنها علاوه بر رنگ و طعم در کیفیت دو ماده اصلی یعنی کافیین ( محرک سیستم مرکزی اعصاب ) و تورین ( نوعی اسید امینه که باعث ایجاد تاثیرات مثبت بر روی قلب ، عضلات و دفع سموم ) است.اما این دو سوال پیش می آید که چه عواملی فرد را در انتخاب و خرید یک برند از نوشابه های انرژی زا ترغیب می کند و در چه موقعیتی ترجیح می دهد این نوشیدنی را بنوشد. بررسی های انجام شده در این پایان نامه نشان می دهد که عواملی چون ویژگی های شخصیتی و محیطی باعث می شود که یک جوان برای تولید انرژی در بدن خود در موقعیت های متفاوت، انتخاب برند و رفتار متفاوتی را داشته باشد. روش: جامعه آماری این تحقیق، دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین می باشد. این جامعه آماری پس از بررسی در مورد موضوع تحقیق و متغیرهای آن و سوالات مطرح شده در پرسشنامه انتخاب شدند.حجم نمونه مورد استفاده برای این تحقیق با استفاده از فرمول کوکران،296 نفراز1314نفر برآورد شده است. در این تحقیق، یک مرحله نمونه گیری تصادفی ساده برای انتخاب دانشجویان استفاده می شود . پرسشنامه مورد استفاده مشتمل بر 4 بخش است و براساس مقیاس 5 گزینه ای لیکرت تدوین شده است. همچنین برای بررسی داده ها از نرم افزار اس.پی.اس.اس 20استفاده شده است. نتیجه گیری: نظر به اینکه در این تحقیق، موضوع عوامل موثر بر انتخاب برند و رفتار مصرف مصرف کنندگان جوان در ایران مورد بررسی قرار گرفته، بنابراین می تواند به درک رفتار مصرفی جوانان در حوزه برندهای نوشیدنی ها در کشور، کمک کند. با توجه به نتایج تحقیق؛ محیط اجتماعی، مهم ترین عامل تاثیرگذار بر نگرش جوانان دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین نسبت به برندهای نوشابه های انرژی زا می باشد. کلمات کلیدی: انتخاب برند.رفتار مصرف کننده. نوشابه های انرژی زا. دانشجویان دانشگاه بین المللی قزوین
علیرضا ضیایی موید صفر فضلی
پیشرفت در تکنولوژی همیشه به عنوان یک ابزار ارزنده برای بازاریان بوده است تا بتوانند فعالیت های خود را در جهان گسترش دهند. بنابراین تکنولوژی های جدید مورد آزمایش قرار می گیرند تا بتوان فهمید آیا با استفاده از آن امکان شناخت مشتریان و تعامل بهتر وجود دارد یا خیر؟ تبلیغات بر بستر تلفن همراه موضوعی جدید در کشور است و میزان قبول کردن و اثرپذیری آن مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است، لذا در این تحقیق عوامل موثر بر دیدگاه و قصد خرید بررسی گردید. این تحقیق به روش میدانی - پیمایشی انجام شده و با توجه به تعداد دانشجویان دانشگاه های دولتی شهر تهران، نمونه گیری بصورت تصادفی و به میزان 384 عدد از طریق پخش پرسشنامه انجام گردیده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های پیرسون، رگرسیون خطی، چندگانه و تحلیل مسیر استفاده گردید. نتایج بررسی ها نشان داد که عوامل موثر بر روی نگرش به تبلیغات پیامکی موارد زیر می باشد: سرگرم کننده بودن، غنی بودن از اطلاعات، اعتبار منبع تبلیغ، مفید بودن برای اقتصاد، ارزش و رنجش. اثربخشی تمامی متغیرها (بجز رنجش) بر نگرش مثبت ارزیابی گردید. رابطه اعتماد با پذیرش تبلیغات پیامکی و قصد خرید نیز مثبت ارزیابی شد. بعلاوه، پذیرش تبلیغات پیامکی بر روی قصد خرید بصورت مثبت اثربخش است.
عاطفه قاسمیان روح الله بیات
مقدمه: با توجه به اهمیت صادرات غیر¬نفتی در توسعه اقتصادی کشورها و وجود زیرساخت¬های تولید محصولات کشاورزی در ایران، شناخت عوامل موثر بر صادرات محصولات این بخش از جایگاه ویژه¬ای برخوردار است. در میان محصولات بخش کشاورزی، پسته ایران به دلیل حضور مستمر در بازارهای بین¬المللی و مرغوبیت خاص، در سراسر جهان طرفداران بسیاری دارد. حفظ و افزایش سهم بازار این محصول مستلزم اتخاذ خط¬مشی¬های مناسب در بازارهای بین¬المللی است. در این راستا، پژوهش حاضر عوامل موثر بر تقاضای صادرات پسته ایران را در سطح بین¬المللی مورد ارزیابی قرار می¬دهد و مقدار تقاضای آن را در سال¬های آتی پیش بینی می¬نماید. روش: این پژوهش به لحاظ هدف، تحقیقی کاربردی و از نظر نوع و ماهیت، توصیفی - تحلیلی است. برای ارزیابی عوامل موثر بر تقاضای صادرات پسته ایران، از یک مدل جامع اقتصاد¬سنجی استفاده می¬شود. شاخص-های اقتصادی اساسی که در این مدل به کار رفته¬اند، عبارتند از: قیمت¬ صادرات پسته ایران، قیمت¬های صادرات پسته کشورهای رقیب، متوسط قیمت صادراتی سایر محصولات مشابه ایران، تولید ناخالص داخلی واردکنندگان و نرخ ارز واقعی. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات، از نرم افزار eviews نسخه 7 استفاده می¬شود. با توجه به اینکه برخی از متغیرهای مدل، دارای بعد زمانی و برخی دیگر دارای دو بعد (زمان و مکان) هستند، برای تجزیه و تحلیل آنها از الگوی داده¬های ترکیبی (پانل دیتا) استفاده می¬گردد. برای به¬کارگیری مدل مفهومی پژوهش، جامعه آماری کلیه بازارهای اصلی صادرات پسته ایران در بازه زمانی 1378- 1390 در نظر گرفته شده است. با توجه به استفاده از روش پانل در این پژوهش تعداد داده ها (13×52) است که با در نظر گرفتن برخی محدودیت¬ها 614 داده در نرم¬افزار پردازش شده است. به منظور افزایش قابلیت اعتبار نتایج تحقیق، از میان جامعه آماری ذکر شده نمونه¬گیری به عمل نمی¬آید. پس از بررسی تأثیر هر یک از متغیرها، میزان تقاضای صادرات پسته نیز در سال¬های آتی از طریق روش¬های میانگین متحرک و میانگین وزنی برآورد می¬شود. یافته¬ها: نتایج تحقیق حاکی از تاثیر مستقیم متوسط قیمت صادراتی سایر محصولات مشابه ایران، تولید ناخالص داخلی واردکنندگان و نرخ ارز واقعی بر مقدار تقاضای صادرات پسته ایران است، در حالی که قیمت¬ صادرات پسته کشورهای رقیب رابطه معناداری با مقدار تقاضای صادرات پسته ایران ندارد. نتایج رابطه معکوس قیمت صادرات پسته ایران با مقدار تقاضای صادرات پسته ایران را نیز تایید می¬کند. علاوه بر این، نتایج پیش¬بینی¬ها، نشان¬دهنده نوسانات زیادی در مقدار صادرات پسته ایران طی سال¬های 1391- 1400 است و میزان پیش¬بینی شده صادرات در سال 1400 نسبت به سال 1391 کاهش خواهد یافت. نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده، قوی¬ترین عامل تعیین¬کننده صادرات پسته ایران، کشش قیمتی تقاضای پسته است. علاوه بر این، نرخ ارز، متوسط قیمت صادراتی سایر محصولات مشابه و تولید ناخالص داخلی کشورهای واردکننده، به طور مستقیم در مقدار تقاضای صادرات پسته ایران اثرگذار هستند.
منیژه اردیخانی محمد مهدی مظفری
در دهه اخیر با افزایش رقابت جذب وحفظ مشتری که با ارزش ترین رکن رقابت شمرده می شود از اهمیت بالایی بر خوردار شده است و بسیاری از سازمان ها آن را کلید موفقیت در کسب و کار می دانند (رضایی و همکاران ,92 ( بررسی تأثیر مدیریت ارتباط با مشتری بر روی رفتار خرید مشتری صنعتی هدف اصلی این پژوهش است. تحقیق حاضراز لحاظ هدف یک تحقیق کاربردی است. و از نظر نوع و ماهیت توصیفی- تحلیلی است. برای جمع آوری اطلاعات در قسمت ادبیات موضوع و پیشینه تحقیق، از روش کتابخانه ای و در قسمت اصلی تحقیق، از روش میدانی و پیمایشی و از نوع فرضیه آزمایی استفاده می شود. به این صورت که با استفاده از نمونه ای از جامعه آماری و توزیع پرسشنامه، نظرات آنها را گردآوری نموده و مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم. لذا مدل پایه و اصلی در این تحقیق مدل- تامسوک و همکاران در سال 2011 –بوده است که مدلی از مدیریت ارتباط با مشتری ارایه کرده¬اند وتکمیل کننده این مدل پژوهش انجام شده توسط حبیب الله طاهرپور کلانتری و احمد طیبی طلوع 1389 در ایران انجام شده است بحث چرخه خرید مجدد ازمدل سپیده نجفی وتورج صادقی2011 استخراج گردیده است.در این تحقیق نمونه گیری در دسترس استفاده شده و شرایط استخراج شده از نتایج تحقیق به نمونه و جامعه این تحقیق قابل تعمیم است. نمونه گیری داخل سازمانی که کارمندان شرکت کیمیا گران می باشند و تعداد آنها 40 نفر می باشد و خارج سازمانی که مدیران خرید شرکت های دارویی کشور که از این شرکت خرید می نمایند و تعداد آنها 100 شرکت بوده است اغلب مطالعات در حوزه صنعت و رفتار مشتری صنعتی به دلیل اینکه افراد فکر می کنند که این نوع بازاریابی، به خاطر طبیعت صنعتی و ماشینی، فاقد روح خلاقیت است، تا به حال به این حوزه کمتر پرداخته شده است. سازمانهایی که در ارائه ارزش به مشتریان خود، فعال تر هستند، سطح رضایت مشتریان آنها بالاتر خواهد بود و احتمال بیشتری وجود دارد تا این امر برای آنها تبدیل به یک موقعیت رقابتی شود نتیجه گیری:یافته های تحقیق به طور خلاصه نشان می دهند با توجه به میزان تأثیر متغیر ها بر یکدیگر مشخص شده است که بیشترین متغیر تأثیر گذار بر ارتباط با مشتری متغیر مدیریت دانش می باشد.
هانیه مهرعلی محمدمهدی مظفری
مشکلات موجود در صنعت داروسازی از یک سو و نیاز مشتریان از سوی دیگر موجب شد تا شرکتهای داروسازی در ایران برای افزایش قدرت رقابت پذیری به دنبال راه کارهای جدید باشند. هوش فرهنگی به عنوان راهبردی برای توانمند سازی شرکتهای داروسازی و حفظ مزیت رقابتی و بقاء در محیط متلاطم و متغیر صنعت داروسازی مطرح شده¬است. دراین تحقیق هوش فرهنگی در ابعاد.هوش شناختی٬ فراشناختی٬ انگیزشی و رفتاری را در شرکت داروسازی رازک مورد تجزیه و تحلیل قرار داده شده است و همچنین تاثیر هریک از این ابعاد بر عملکرد کارکنان مورد آزمون قرار گرفته است. روش تحقیق به صورت پیمایشی و کاربردی است. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک تکنیک تحلیل سلسله مراتبی انجام گرفت. نتایج تحقیق نشان می دهد که ابعاد هوش فرهنگی بر بهبود عملکرد کارکنان تاثیر معنادار دارد.
آرزو ترابی مجید الهی
همراه با رشد سریع مالکیت و استفاده از تلفن همراه، تبلیغات موبایلی به¬عنوان یک راه ارتباطی مهم ظهور کرد. در این زمینه به-طور خاص، تبلیغات پیامکی بسیار موفق بوده¬اند. ضمن اینکه یک توافق عمومی در رابطه با پیامک¬های تبلیغاتی وجود دارد که آن یک رسانه ایده¬آل برای دسترسی به مصرف کنندگان جوان است. هدف تحقیق حاضر، بررسی عوامل موثر بر واکنش مصرف کنندگان جوان به تبلیغات پیامکی است. در این تحقیق از تئوری هنجارهای اجتماعی و مدل پذیرش تکنولوژی بسط یافته استفاده شده است. تحقیق حاضر رابطه بین هنجارهای اجتماعی، ادراکات نادرست، سودمندی و سهولت استفاده درک شده، نگرش به تبلیغات پیامکی و پذیرش آن را مورد بررسی قرار می¬دهد. این تحقیق از نقطه نظر هدف، از نوع تحقیقات کاربردی و از لحاظ نوع، توصیفی- تحلیلی- همبستگی است. جامعه آماری تحقیق حاضر، دانشجویان چهار دانشگاه مهم شهر قزوین است. بر این اساس تعداد 380 پرسشنامه جمع آوری شد. . جهت آزمون فرضیه¬های تحقیق از تکنیک رگرسیون خطی استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می¬دهد که هنجارهای اجتماعی و ادراکات نادرست، سودمندی درک شده تبلیغات پیامکی را پیش بینی می-کند، اما تنها هنجارهای اجتماعی بر سهولت استفاده درک شده تبلیغات پیامکی تأثیر قابل توجه دارد. همچنین سودمندی درک شده، نگرش به تبلیغات پیامکی را پیش بینی می¬کند، در حالی¬که سهولت استفاده درک شده، تأثیر معنی¬داری بر نگرش ندارد. در نهایت اینکه نگرش به تبلیغات پیامکی، تأثیر قابل توجهی بر پذیرش آن از سوی مصرف کنندگان جوان دارد.
علی حسینی مروست صفر فضلی
در دنیای امروز، فناوری اطلاعات بر همه مسائل جاری در همه صنایع تأثیرگذار می¬باشد. یکی از مهم ترین مواردی که بی¬شک تحت تأثیر فناوری اطلاعات و شاخه¬های آن قرار می¬گیرد، عملکرد زنجیره تأمین می¬باشد. در عین حال، فرایند مهم زنجیره تأمین همواره مورد توجه مدیران ارشد شرکت ها می¬باشد. لذا در این تحقیق برآنیم تا نقش فناوری اطلاعات در بهبود عملکرد زنجیره تأمین را بر اساس دیدگاه مدیریت دانش بررسی نمائیم، زیرا از آنجا که بهبود عملکرد زنجیره تأمین می تواند در گروی بهره¬گیری از دانش و تجارب همه افراد درگیر در زنجیره میسر گردد، لذا نقش مدیریت دانش در این امر، جلوه بیشتری به خود خواهد گرفت. روش: این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی است و از لحاظ ماهیت توصیفی- تحلیلی می¬باشد. روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه¬ای و میدانی است. جامعه آماری این پژوهش، مدیران صنعت کاشی ایران می باشد که در آن، مدیران واحد لجستیک هر شرکت، مد نظر قرار گرفته است. تعداد 136 پرسشنامه معتبر از شرکت های کاشی و سرامیک کشور جمع آوری شده است. داده¬های جمع آوری شده به منظور بررسی رابطه میان متغیرها و تأثیر آنها بر یکدیگر، با استفاده از روش حداقل مربعات جزئی و با نرم افزار اسمارت پی ال اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته¬ها: یافته¬های تحقیق حاکی از آن است که قابلیت رابطه¬ای فناوری اطلاعات بر مدیریت دانش تأثیر مثبت دارد. وابستگی خریدار – فروشنده بر سطح ارتباط قابلیت رابطه¬ای فناوری اطلاعات بر مدیریت دانش تأثیر مثبت دارد در حالیکه در ارتباط قابلیت¬های زیرساختی فناوری اطلاعات و مدیریت دانش نقشی ندارد. در نهایت بر اساس یافته¬های آماری تحقیق، تأثیر مثبت مدیریت دانش بر عملکرد زنجیره تأمین اثبات شده است. نتیجه¬گیری: با تعمیم یافته¬های حاصل از تحقیق می¬توان گفت مدیریت دانش بر عملکرد زنجیره تأمین تأثیر مثبت و مستقیم دارد، و بر اساس نتایج پژوهش و مدل مفهومی مربوط، با توجه به ارتباط قابلیت¬های فناوری اطلاعات با مدیریت دانش، به این نتیجه خواهیم رسید که فناوری اطلاعات بر عملکرد زنجیره تأمین تأثیر مثبت دارد. این پژوهش برای مدیران این حقیقت را روشن می¬سازد که آنها با سرمایه¬گذاری بر روی بهبود شرایط فناوری اطلاعات، نه تنها ضرر نمی¬کنند بلکه یک مزیت رقابتی از طریق بهبود عملکرد زنجیره تأمین به دست می¬آورند. کلمات کلیدی: عملکرد زنجیره تأمین، مدیریت دانش، وابستگی خریدار- فروشنده، قابلیت¬های فناوری اطلاعات.
محمد امین عسکری روح الله بیات
چکیده مقدمه: سرمایه گذاری مستقیم خارجی ، فرصتی مناسب برای کشورهای درحال توسعه است تا هم بتوانند از منابع خارجی برای جبران کمبود سرمایه استفاده کنند، ونیز از منافع دیگر آن ،مانند انتقال تکنولوژی وسایر مزایای آن بهره-مند شوند. البته برای این کار ،می بایست بسترهای لازم برای جذب سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی فراهم گردد. روش پژوهش: دراین مطالعه، شش کشور از جمله افغانستان که براساس طبقه بندی انکتاد ،جزء کشورهای با درآمد پایین طبقه بندی شده اند، و شش کشور که براساس طبقه بندی هریتیج ،از آزادی اقتصادی بالایی برخوردار است تقسیم بندی شده اند، انتخاب گردیدندکه مدل در قالب الگوی داده های تلفیقی یک بار برای این دو گروه و یک بار برای دوازده کشور، دربازه ی زمانی 2003تا2010 برآورد شده است. متغیرهای پژوهش: این پژوهش شامل هفت متغیر آزادی اقتصادی ، درجه ی باز بودن اقتصادی، تورم، وضعیت بازار مالی، مالیات ویارانه ها است که آزادی اقتصادی و درجه ی باز بودن اقتصادی ،مهم ترین آن ها است. یافته های پژوهش: نتایج نشان می دهد که از بین متغیرهای مورد بررسی اثر گذار بر سرمایه گذاری مستقیم خارجی ،آزادی اقتصادی و درجه ی باز بودن اقتصاد ،در تمامی کشورها دارای اثر مثبت واز لحاظ آماری معنی دار است ؛که این امر برای سیاستگذاران از جمله افغانستان می تواند به عنوان یک خط مشی مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به موقعیت و درآمد کشورهای مختلف ،متغیرهای دیگر ،درجه ی تاثیرش برای هر یک از آن ها متفاوت از دیگری است و نیز در این پژوهش مشخص شد که در کشورهای در حال توسعه مانند افغانستان دخالت دولت برای جذب سرمایه گذاری خارجی لازم است .این دخالت می تواند شامل ارائه ی تسهلات بیمه ای، کاهش مالیات وتدوین قوانین مناسب برای سرمایه گذاری خارجی شود. نوآوری های پژوهش: این پژوهش با پژوهش های انجام شده دو تفاوت عمده دارد ؛اول این که در این مطالعه کشورهای با بیشترین آزادی اقتصادی با کشورهای کم درآمد باهم مقایسه شده است. که در مطالعات انجام شده چنین مقایسه ای انجام نشده است. که این مزیت می¬تواند به وضوح عوامل و تفاوت¬های تأثیر گذاری عوامل موثر بر سرمایه گذاری مستقیم خارجی بین این کشورها را مشخص کند. و دومین تفاوت این مطالعه این است که با تأکید بر افغانستان انجام شده است. نتیجه گیری: این مطالعه برای شناسایی عوامل موثر بر جذب سرمایه گذای مستقیم خارجی در دو گروه از کشور های کم در آمد و کشورهای با بیشترین آزادی اقتصادی انجام شده است. که نتایج نشان می دهد تاثیر گذاری متغیرها ،در دو گروه از کشورها کاملا یکسان نیست. و در بعضی موارد عکس هم هستند. مانند آزادی اقتصادی و درجه ی باز بودن اقتصادی در کشورهای توسعه یافته برای جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی بسیار مهم است. ولی تاثیر این دو متغیر در کشورهای در حال توسعه کم رنگ تر است که نشان می دهد در این کشورها به ویژه افغانستان ،برای جذب سرمایه گذاری خارجی ،دولت ها باید وارد عمل شوند .