نام پژوهشگر: جهانگیر میرزا حسابی
لیلا فریددانش مرتضی بابک معین
کودکان امروزی در دنیایی از تصاویر غوطه ور هستند ،تمام احساسات خود را از طریق تصاویر بیان می دارند و همیشه مجذوب تلویزیون اگهی ها و داستانهای مصور هستند. با توجه به اینکه همه تصاویر از کدهای مختلف شکل گرفته اند ایا این بدان معناست که کودکان قادر به کدگشایی این گونه های تصویری و کلامی می باشند؟ با عنایت به اینکه داستان مصور هنر نهم از همه گونه های روایتی و عناصر مختلفی چون تصویر و کلام شکل یافته و دارای کدهای خاص می باشد می تواند بعنوان یکی از بهترین ابزارهای اموزشی ، ضمن داشتن تصاویری جذاب برای کودکان ، در مدارس مورد استفاده قرار گیرد.لذا در این تحقیق با مطالعه کدهای تصویری و کلامی این رسانه و بررسی سیستم مکانی و زمانی ان برطیق نظریه گروانستین ،سعی بران شده است تابا معرفی این هنر بعنوان یک سیستم زبانی و با ارائه ابزارخوانش ان به اموزگاران کمک شایانی ارائه گردد. در نتیجه آموزگاران مشتاقی که می خواهند از طریق داستانهای مصور اموزش دهند ولی شناخت کافی در این زمینه ندارند می توانند با مطالعه سیستم نشانه شناسی داتانهای مصور اطلاعات خود را در این زمینه افزایش داده و سپس با اتفاده از یک اموزش علمی یعنی روش سمیو دیدکتیک به غیر از اموزش اصطلاحات زبان خارجه و گسترش توانایی های زبانی و فرهنگی دانش اموزان شناخت انهارا نیز در زمینه هنر نهم و نشانه شناسی ان افزایش دهند. لذا به غیر از اموزشی جذاب دانش اموزان توانایی خوانش و جستجوی این کدها را در داستانهای مصور پیدا می کنندویاد می گگیرند که خوانشی موشکافانه از این هنر داشته باشند.
علی خلوصی جهانگیر میرزا حسابی
رمانی از عبدلاه تاییا، نویسنده ی مراکشی. داستان دو پسر بچه ی همسن و سال ولی از دو طبقه ی اجتماعی مختلف. عمر از طبقه ی پایین اجتماع و خالد از طبقه ی مرفه. دو دوست صمیمی. مادر عمر، که به گفته ی خودش در حق او مادری نکرده، او را با پدرش که به لحاظ روحی به هم ریخته رها کرده و همراه برادر کوچکترش از آن شهر رفته است. قرار است روزی پادشاه حسن دو از شهر آنان عبور کند. در مدرسه یکی از شاگردان را برای شرفیاب شدن و بوسیدن دست پادشاه انتخاب می کنند. خالد است که عهده دار این مهم می شود. بالطبع عمر از این بابت بسیار دلگیر است. عمر، پس از یک سری توصیفات در باب خالد، ویلای خالد و خدمتکارشان هاده، تصمیم می گیرد خالد را در رودخانه غرق کند. بنابراین آنقدر از رودخانه نزد خالد تعریف می کند که او مشتاق به رفتن به آنجا می شود. پس از هل دادن خالد در رودخانه، که خود بسیار پشیمان هم می شود، خود نیز در جاده به انتظار مرگ مینشیند