نام پژوهشگر: زهره هاشمی
زهره هاشمی علیرضا مقدم نیا
چکیده امروزه فرسایش بادی و بیابان زایی به عنوان یک معضل جدی گریبانگیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه می باشد. جهت ارزیابی و تهیه نقشه بیابان زایی تاکنون تحقیقات بسیار زیادی در داخل و خارج کشور صورت گرفته که منجر به ارائه مدل های منطقه ای فراوانی شده است. در این راستا شناسایی و ارزیابی فرآیندها، عوامل و وضعیت فعلی بیابان زایی جهت تدوین برنامه های مشخص و واقع گرایانه کنترل بیابان زایی از نیازهای اساسی مناطق بیابانی می باشد. به منظور ارائه یک مدل منطقه ای و ارزیابی کمی وضعیت فعلی بیابان زایی محدوده ای با وسعت 88350 هکتار در منطقه زهک سیستان در نظر گرفته شد. در این تحقیق ابتدا براساس تلفیق اطلاعات مربوط به نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، عکس هوایی و بازدید های صحرایی، منطقه مورد مطالعه به 11 رخساره تفکیک گردید که هر رخساره ژئومورفولوژی به عنوان واحد اصلی ارزیابی وضعیت فعلی بیابان زایی مدنظر قرار گرفت. با توجه به تجزیه، تحلیل و تلفیق دو روش fao-unep و micd که از مطرح ترین مدل های بیابان زایی در خارج و داخل کشور محسوب می گردند، تلاش گردید تا شاخص های موثر مبتنی بر معیارهای فرسایش آبی و بادی براساس نوع کاربری اراضی شناسایی و مناسب ترین آنها انتخاب شوند، و در قالب یک مدل منطقه ای بیابان زایی و با توجه به ارزش عددی هر یک از شاخص ها در هر واحد کاری و سپس در کل منطقه مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند. در نهایت وضعیت فعلی شدت بیابان زایی منطقه براساس معیار غالب در چهار کلاس ناچیز و کم، متوسط، شدید و بسیار شدید برآورد گردید. نتایج حاصل از این تحقیق، نشانگر آن است که در مدل پیشنهادی منطقه ای فرسایش بادی بعنوان معیار غالب عرصه مورد مطالعه نقش دارد و از نظر شدت بیابان زایی در حدود 33/734 هکتار (9/0 درصد) در کلاس متوسط (ii) ، حدود 38/61473 هکتار (6/73 درصد) در کلاس شدید (iii) و حدود 22/21310 هکتار (51/25 درصد) در کلاس بسیار شدید (iv) قرار دارند. همچنین متوسط وزنی ارزش کمی در کل منطقه 52/25 =ds برآورد گردید که بیانگر وجود کلاس شدت بیابان زایی شدید در کل منطقه می باشد. واژه های کلیدی: شدت بیابان زایی، مدل fao-unep، مدل micd، فرسایش بادی، منطقه زهک.
زهره هاشمی حسن متین همایی
هدف: رابطه میزان تراکم استخوانی با برخی شاخص های امادگی جسمانی , رفتارهای تغذیه ای و علایم یائسگی در زنان یائسه 47-60 ساله مقدمه: یائسگی یکی از مراحل طبیعی زندگی زنان میباشد که با مشکلات عدیده ای همراه است. از شایعترین این مشکلات پوکی استخوان است.روش کار: مطالعه حاضر از نوع همبستگی است. 22 نفر از زنان یائسه 47 تا 60 سال شهر تهران به طور تصادفی انتخاب شدند. از این افراد برخی تست شاخص های امادگی جسمانی از قبیل استقامت و قدرت بیشینه در عضلات شکم و کمر و ناحیه رانی از طریق تست دراز و نشست-اکستنشن عضلات کمر و پرس پا نشسته و شاخص هوازی حداکثر اکسیژن مصرفی گرفته شد و بعد از کامل کردن 2 پرسشنامه مربوط به علائم یائسگی و عادات تغذیه ای توسط افراد انها را تحت سنجش تراکم استخوانی با روش دگزا قرار دادیم و در اخر به بررسی 3 نمره تراکم استخوانی با شاخص های گفته شده امادگی جسمانی و عادات تغذیه ای و علائم یائسگی پرداختیم. یافته ها:بین تراکم استخوانی در ناحیه کمر با ( عوامل :علائم یائسگی –ترکیب بدن -درصد چربی-حداکثر اکسیژن مصرفی-رفتارهای تغذیه -استقامت عضلات کمر- استقامت عضلات پا وقدرت عضلات شکم ارتباط معنی داری یافت نشد(05/0 <p ).بجز در موارد سن یائسگی که ارتباط معکوس و معنی داری یافت شدو در قدرت عضلات کمر-قدرت عضلات پا و استقامت عضلات شکم ارتباط مستقیم و معنا داری یافت شد(05/0 > p ). بین تراکم استخوان در ناحیه سر گردن ران با (عوامل: علائم یائسگی –ترکیب بدن -درصد چربی- حداکثر اکسیژن مصرفی-رفتارهای تغذیه -استقامت عضلات کمر- قدرت عضلات شکم قدرت عضلات کمر-قدرت عضلات پا و استقامت عضلات شکم ارتباط معنی داری یافت نشد(05/0 <(p .بجز در مورد استقامت عضلات پا که ارتباط مستقیم و معناداری یافت شد(05/0>p).بین تراکم استخوان در ناحیه استخوان ران در هیچ یک از موارد ذکر شده ارتباط معنادار یافت نشد.نتایج: زنان یائسه ای که در عضلات شکم و دارای استقامت بیشتر و در عضلات کمر و ران از قدرت بیشتری برخوردار بودند از تراکم استخوانی بیشتری نیز در ناحیه کمر برخوردار بودند. زنانی یائسه ای که در ناحیه عضلات ران از استقامت بیشتری برخوردار بودند از تراکم بیشتری در در ناحیه سر گردن ران نیز برخوردار بودند. زنانی که سن یائسگی کمتری داشتند از تراکم استخوانی بیشتر برخوردار بودند . واژه های کلیدی: استئوپروز.شاخص های امادگی جسمانی.عادات تغذیه ای.علائم یائسگی.سنجش تراکم استخوان .
زهره هاشمی حسین میر جعفری
دوره صفویه در پهنه تاریخ ایران به عنوان نقطه عطف تاریخی در ایران دوره اسلامی به شمار می آید. افزون بر اهمیت حیات سیاسی و مذهبی صفویه در ایران، می توان به جنبه های اجتماعی و فرهنگی و تحولات حاصل از آن، که در محیط جامعه پدیدار شد نیز مورد توجه قرار داد. سرگرمی ها و تفریحات جلوه های از زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم ایران در دوره صفویه هستند. که در چارچوب آداب و مناسک اعتقادی و هویتی نمود می یافتند. بررسی سرگرمی ها و تفریحات مختلف مردم ایران در دوره صفویه می تواند موجب شناخت بهتر زوایای زندگی اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی باشد. لذا این پژوهش با چنین رویکردی به بررسی سرگرمی ها و تفریحات رایج ومتداول در دوره صفویه می پردازد. این پژوهش به روش توصیفی_ تحلیلی و بر مبنای منابع دست اول تاریخی و به شیوه مطالعه کتابخانه ای با تحلیل و بررسی سرگرمی ها و تفریحات در حیطه ی درباری، اجتماع دربار و مردم، عموم مردم و در حیطه ی جشن ها و اعیاد مذهبی به عنوان یک عامل مهم در بحث های فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی در دوره ی صفویه معرفی می شود. اگر چه این نوع از تفریحات و سرگرمی ها در دوره های پیش نیز وجود داشته است اما به دلایل مختلفی از جمله شرایط سیاسی مجال بروز و ظهور نداشته است. به نظر می رسد تحولات جامعه در عصر صفوی به خصوص امنیت و رفاه نسبی زمینه ساز رشد و نمود آن فراهم آورده بود. به گونه ای که برخی از این تفریحات در دوران بعد از صفویان نیز تداوم داشته و دارد. یافته های این پژوهش در کنار پاسخگوئی به این سوال و سولات فرعی دیگر، جزئیات بیشتری از سرگرمی ها و تفریحات و تأثیرات آن را در جامعه نشان می دهد.
زهره هاشمی محمود فتوحی رودمعجنی
از آنجا که عشق مفهومی انتزاعی بوده از این رو عرفا برای توصیفآن، از عناصر حسی و ملموس بهره برده و برای بیان آن از زبان استعاری استفاده کرده اند. اگرچه «عشق» در همه دوره ها مورد توجّه بوده امّا، قرن ششم و هفتم به لحاظ اهمّیّت و اعتبارِ آثاریکه درباره «عشق» نوشته شده، برجستگی بیشتری دارد.این آثار عبارتند از: سوانح احمدغزّالی؛ تمهیدات(تمهید اصل سادس)عین القضات همدانی؛ لوایح حمیدالدّین ناگوری؛ عبهر العاشقینِ روزبهان بقلی و لمعاتِ فخرالدّین عراقی. همه آثار فوق، به لحاظ زبانی، بیشتر شاعرانه و استعاری بوده و از حیث معنا، در مقایسه با درسنامه های روشمند عرفانی، مبهم و پیچیده اند. در هر یک از این آثار نویسندگان، با توجه به فرهنگ و ایدئولوژی های حاکم، دریافتی خاص از عشق داشته اند. همچنین این متون، اگرچه به لحاظ صوری، پراکنده و مشّوش به نظر می رسند امّا در باطن، دارای بنیانی همبسته اند که حاصل شبکه های استعاری شکل گرفته بر پایهیکیا چند استعاره اصلیِ مشترک یا فردی در آنهاست. نتایج حاصل از تحقیق حاضر نشان دهنده چند نگاشت اصلی عشق انسان است، عشق قدرتمند است و عشق راه است در پنج متن مورد بررسی می باشد. این نگاشت ها در پیوندیا شبکه ای از کلان استعاره های عشق پدیده ای الهی است، عشق یگانه است، عشق بالا است، عشق الهی مقصد است، عشق زیبا است و مانند اینها بوده است. نگارنده در نهایت به این نکته رسیده که استعاره سازی عشق در این آثار در واقع نشان دهنده این همانی میان عشق و خدا و سه نگاشت استعاری عشق خدا است، خدا معشوق است، خدا عشق است، می باشد
مرضیه نهتانی عبدالحمید دهواری
فرسایش بادی و عامل باد پدیدههایی هستند که در مناطقی با اقلیم خشک و نیمه خشک به شدت سبب دگرگونی محیط زیست، تغییر کیفیت آب و هوا تهدید سلامت جامعه و سایر مسائل اقتصادی و اجتماعی میگردند. بررسی آنچه که سبب بروز چنین مشکلاتی میگردد به دلیل گستردگی و تنوع عوامل دخیل در آن کار بسیار مشکلی است. عواملی همچون آب و هوا، کاربری و مدیریت اراضی، خصوصیات ذاتی خاک و زبری سطح آن و فیزیوگرافی منطقه، هرکدام به تنهایی و یا در کنار هم معضل فرسایش بادی را تشدید میکنند. بنابراین ضرورت و لزوم بررسی هر یک از این عوامل و یا مجموعه آنها موضوعات متنوعی است تا بسختی بتوان دریافت که هر کدام از آنها چقدر در بروز پدیدهی مخرب فرسایش نقش دارند. در این تحقیق سعی گردیده تا بر روی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک و اثرات آنها بر فرسایشپذیری بادی منطقه زهک مطالعه گردد. با استفاده از نقشههای زمین شناسی، توپوگرافی، (مدلهای رقومی ارتفاعی) عکسهای هوایی و بررسی میدانی، منطقه مورد مطالعه در قالب 11 رخساره ژئومرفولوژی تهیه گردید. به علت همگن بودن منطقه، از کلیه رخسارههای ژئومرفولوژی نمونهبرداری گردید تا خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک( بافت، ساختمان، درصد رس، درصد ماسه، درصد سیلت، رطوبت، وزن مخصوص ظاهری، مادهی آلی، نیتروژن کل، درصد سنگریزه، میانگین وزنی قطر ذرات،caco3, caso4, k, na, mg, ca ec, ph, esp, sar, sp) تعیین گردد، سپس درهمان نقاط نمونهبرداری، فرسایشپذیری بادی خاک و سرعت آستانه فرسایشبادی توسط دستگاه تونل باد اندازهگیری شد و با استفاده از نرم افزار spss16.0 نقش و اثر هرکدام از خصوصیات خاک بر روی این دو عامل (فرسایشپذیری بادی خاک و سرعت آستانهی فرسایش بادی) بررسی شد. اثر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک توسط رگرسیونگیری در نرم افزار spss16.0 انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که منطقه مورد مطالعه از پتانسیل فرسایشپذیری بالا و سرعت آستانه فرسایش بادی پایینی برخوردار است و خاک منطقه دارای مادهی آلی، رطوبت و پایداری کم، بافت عموما خیلی سبک تا سبک و ساختمان نامناسب میباشد. از میان کلیه خصوصیات ذاتی خاک sar، esp، بافت و ساختمان دارای بیشترین نقش و اثر در فرسایشپذیری خاک منطقه زهک میباشند که دامنه اثر خصوصیات فیزیکی خاک پارامترهایی همچون شاخص پایداری خاک (mwd)، رطوبت، درصد ذرات بزرگتر از 0/84mm و سنگریزه موجود در خاک را نیز در برمیگیرد. بیشترین فرسایشپذیری بادی خاک در سرعت 8m/s در ارتفاع 25cm کف تونل، مربوط به اراضی کشاورزی رها شده و در سرعت 12m/s در ارتفاع 25cm کف تونل، مربوط به تپههای ماسهای بود. کمترین سرعت آستانه برای رخسارهی تپههای ماسهای مالچپاشی و جنگلکاری شده و با فاصله کم تپههای ماسهای و بیشترین آن برای رخسارههای بستر رودخانه و مسیلها و اراضی زراعی رها شده شورو پف کرده به دست آمد. در پایان نقشه سرعت آستانه فرسایش بادی و فرسایشپذیری بادی خاک درهر واحدکاری در دو سرعت 8m/s و 12m/s به کمک نرم افزار arc gis 9.3 تهیه گردید.
زهره هاشمی
پژوهش ، تحت عنوان "بررسی ومقایسه "خودپنداره"، "منبع کنترل" در کودکان 12-15 ساله مبتلا به تالاسمی و کودکان سالم و ارتباط آن با پیشرفت تحصیلی در شهر تهران" در سال تحصیلی 1377-78 انجام شد. هدف از اجرای این پژوهش ، بررسی رابطه "خودپنداره" و "منبع کنترل" با پیشرفت تحصیلی "معدل کل، نمره ریاضی و علوم" در دو گروه دانش آموزان مبتلا به تالاسمی و دانش آموزان سالم بود. همچنین میزان "خودپنداره" و "منبع کنترل" در این دو گروه مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت . جامعه پژوهش در گروه آزمایش ، شامل دانش آموزان 12-15 ساله مبتلا به "تالاسمی ماژور" در شهر تهران و نمونه آماری شامل 90 نفر (45 دختر و 45 پسر)، بود. جامعه پژوهش در گروه کنترل تمام دانش آموزان 12 تا 15 ساله در شهر تهران و نمونه آماری شامل 90 نفر (45 دختر و 45 پسر)، بود که به روش تصادفی از سه منطقه (سه و هشت و شانزده) و از 18 کلاس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه "خودپنداره راجرز" و پرسشنامه "منبع کنترل نویکی و استریکلند"، استفاده شد و همچنین از معدل ثلث دوم و نمرات علوم و ریاضی ثلث دوم بعنوان شاخص پیشرفت تحصیلی (متغیر وابسته) استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر روشهای آماری توصیفی از روشهای آمار استنباطی (همبستگی پیرسون، آزمون فیشر و آزمون فیشر و آزمون معنی داری میانگین ها، t-test)، برای گروههای مستقل و وابسته، استفاده شد. تحلیل آماری بر روی داده های پژوهش نشان داد که بین خودپنداری و پیشرفت تحصلیل (نمره ریاضی و معدل)، دانش آموزان مبتلا به تالاسمی، همبستگی معنی داری وجود داشت ولی این همبستگی با نمره علوم معنی دار نبوده بین منبع کنترل و پیشرفت تحصیلی (معدل و نمره علوم و ریاضی)،در دانش آموزان مبتلا به تالاسمی و سالم همبستگی معنی داری مشاهده شده همچنین میانگین خودپنداره و منبع کنترل و پیشرفت تحصیلی (معدل، نمره علوم و ریاضی) در دو گروه دانش آموزان مبتلا به تالاسمی و سالم، تفاوت معنی داری نشان نداده در هر دو گروه دانش آموزان، میانگین پیشرفت تحصیلی (معدل) با نمره ریاضی، تفاوت معنی داری داشت . این پژوهش با نتایج تحقیقات مبنی بر ارتباط منفی بین منبع کنترل و پیشرفت تحصیلی و عدم ارتباط پیشرفت تحصلیل با خودپنداره، هماهنگ می باشد.