نام پژوهشگر: زینب جعفری

استفاده از داده کاوی در شناسایی تصاویر چهره به کمک ویژگیهای الگو با ماکزیمم تکرار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده فناوری اطلاعات 1391
  زینب جعفری   علی برومندنیا

تشخیص چهره همواره از مقبول ترین روش های بیومتریک شناخته شده است. اما علیرغم اهمیت مبحث تشخیص هویت مبتنی بر چهره، بسیاری از روش ها و الگوریتم های موجود، تنها تحت شرایط کنترل شده و با وجود تصاویر نرمال، قادر به کسب نتایج مناسب می باشند. در حالی که در کاربرد های واقعی، همواره با تغییرات چهره و چالش ها و پوشیدگی های موضعی در تصویر مواجه هستیم. در یافتن محل چهره مشکلاتی وجود دارد که موجب انتخاب کاندیدهای اشتباه به عنوان چهره می شود و یا اینکه ناحیه ای از تصویر که شامل چهره است را نادیده می گیرد و این مشکلات ما را بر آن داشت که در حل هر یک از مشکلات راهکارهایی را ارائه کنیم. از جمله مشکلات تشخیص چهره پوشیدگی موضعی به وسیله عینک، سبیل و موی سر و همچنین چگالی زیاد تصاویر ورودی است. با توجه به اهمیت چالش پوشیدگی موضعی در تشخیص چهره و عدم موفقیت رویکرد های کلی نگر در حل آن و همچنین چگالی زیاد تصویر، در این پایان نامه به منظور حل این معضلات در جهت یافتن نواحی چهره در تصویر، از ترکیب سه الگوریتم که دارای دقت بسیار بالایی در رفع چالش های فوق می باشند استفاده شده است که عبارتند از: الگوریتم داده کاوی مافیا، الگوریتم ژنتیک و الگوریتم ماشین پشتیبانی بردار. الگوریتم داده کاوی مافیا که ویژگی های اصلی چهره را بسیار دقیق و سریع استخراج می کند و همچنین با استفاده از این الگوریتم می-توان ویژگی های چهره را به دو دسته تقسیم کرد و این دو دسته می تواند شامل چشم ها، بینی، دهان و ابرو به عنوان ویژگی مثبت و گونه و لپ به عنوان ویژگی منفی باشد، اهمیت استفاده از این الگوریتم این است که علاوه بر سرعت و دقت بالایی که دارد، در صورت نیاز به هر یک از این دسته ویژگی ها دیگر نیاز به استخراج هر دو دسته ویژگی نیست. الگوریتم ژنتیک که مشکلات پوشیدگی موضعی را مرتفع می سازد. الگوریتم ماشین پشتیبانی بردار که الگوریتم معروف و دقیق و سریعی می باشد و نرخ تشخیص در آن بالاست و با به کارگیری آن در آخرین مرحله ی تست و یافتن چهره می توان میزان اطمینان از تشخیص صحیح را بالا برد. به منظور ارزیابی کارایی روش فوق، مجموعه آزمایشاتی به کمک پایگاه داده ای از تصاویر انجام گرفته است. ارائه نتایج امیدبخش در حضور چالش های فوق، در مقایسه با موفق ترین روش های موجود، نشان دهنده بهبود چشمگیری در نرخ تشخیص چهره می باشد.

اصلاح سطح غشاهای نانوحفره پلیمری به وسیله دندریمرهای درخت سان به منظور افزایش کارایی غشاها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه لرستان - دانشکده علوم پایه 1392
  زینب جعفری   یعقوب منصورپناه

غشاهای فیلم نازک مرکب (tfc) از رایج ترین غشاها می باشند که کاربردهای گسترده ای دارند. یکی از روش های معمول برای تهیه غشاهای tfc فرایند پلیمریزاسیون بین وجهی می باشد. در این مطالعه، روش پلیمریزاسیون بین وجهی، با استفاده از tmc و pip به عنوان واکنش دهنده برای تهیه پلی پیپرازین آمید روی ساپورت اولترا فیلتر پلی اترسولفونی مورد استفاده قرار گرفت. تأثیر پلی آمیدوآمین در فاز آبی بر روی عملکرد و مورفولوژی غشای نانوفیلتر tfc مورد بررسی قرار گرفت. گروه های آمینه در لایه پوستی فعال با افزایش غلظت پلی آمیدوآمین افزایش یافت. که ضمن بالابردن کارایی غشا، پس دهی نمک معدنی nacl را برای غشا اصلاح شده از9/10درصد به 89 درصد رسانده است. مشخصات و خواص غشاهای لایه نازک به دست آمد، با استفاده از atr - ir، sem، afm، اندازه گیری زاویه تماس و همچنین دستگاه نانوفیلتراسیون اندازه گیری شد. تخلخل لایه های نازک در حضور پلی آمیدوآمین کاهش پیدا کرد. تصاویر afm یک لایه نازک متراکم و فشرده را برای لایه نازک حاوی دندریمر در مقایسه با شاهد نشان می دهد.

کاهش واپاشی در موجبرهای شیاری با شرایط غیرخطی زیاد توسط طراحی بهینه ساختار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی شیراز - دانشکده مهندسی برق و الکترونیک 1392
  زینب جعفری   فرزین امامی

بسیاری از توابع فوتونیکی به وسیله کنترل اثر متقابل واپاشی و آثار غیر خطی در موجبر قابل پیاده سازی می باشند. مهندسی واپاشی برای آن دسته از فرآیندهای غیر خطی نظیر تبدیل طول موج و تقویت کنندگی پارامتریک که به تطابق فاز نیاز دارند، امری ضروری است. همچنین در کاربردهایی چون تولید و انتشار پالس سالیتونی، فرآیندهای پهن کردن طیف پالس، فشرده سازی و دوباره شکل دهی پالس ، کنترل دقیق واپاشی از اصول اولیه و مهم است. واپاشی ماده در سیلیکونِ پایه مقدار زیادی دارد؛ اما در موجبرهای سیلیکونی کاهش ابعاد و حبس نور بالا سبب ایجاد واپاشی موجبری می شود، به گونه ای که با تنظیم ابعاد و ساختار موجبر به طور مناسب، امکان جبران سازی واپاشی ماده و کاهش واپاشی کل وجود دارد. ساختارهای موجبری شیار دار/شکاف دار ، آزادی بیشتری در طراحی به همراه داشته اند. واپاشی کل در این ساختارها به طور چشمگیری نسبت به موجبرهای نواری کاهش یافته است، ضمن اینکه با طراحی مناسب این دسته از موجبرها می توان تا چهار طول موجِ واپاشی صفر(zdw) بدست آورد. هدف این پایان نامه، طراحی بهینه موجبرهای شیاردار/شکافدار به منظور کاهش واپاشی بوده است. در این راستا، واپاشی کل برای تعدادی از موجبرهای شکاف دار به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته است. همچنین، دو ساختار جدید موجبری برای کنترل و کاهش واپاشیِ دو مد پایه شبه- te و شبه- tm ، به طور همزمان ارائه شده است. با توجه به اینکه تمامی ساختارهای شکاف دارِ ارائه شده تا کنون دارای واپاشی کاهش یافته برای تنها یک مد هستند، ساختارهای جدید معرفی شده امکان انتشار همزمان دو مد و کوپلینگ غیر خطی میان آن ها را فراهم آورده است. این مسئله گام مهمی در تحقق آثار غیر خطی غنی شده می باشد که یکی از مزایای آن امکان کنترل آثار غیر خطی است. با توجه به اینکه پهنای باند موجبرهای سیلیکونی ارائه شده تاکنون، وسیع نیست و در محدوده 1µm تا 2µm قرار دارد (در این محدوده از طول موج، تلفات غیرخطی ناشی از جذب دو فوتون (tpa) و جذب حامل های آزاد (fca) و همچنین واپاشی ناشی از حامل های آزاد (fcd) ؛ قابل ملاحظه می باشند که در اغلب کاربردهای غیرخطی عواملی محدود کننده و مضر محسوب می شوند.)؛ پهنای باند بسیار وسیعِ موجبرهای ارائه شده برای هر دو مد، از دیگر مزایای آن ها می باشد. واپاشی کل کاهش یافته و پهنای باند وسیع این ساختارها، آن ها را برای کاربردهایی چون تولید ابر پیوسته و فرکانس شانه مناسب می گرداند.

بررسی برجسته سازی کلامی در اشعار «مهدی اخوان ثالث» با تکیه بر دو مجموعه شعر «آخر شاهنامه» و «از این اوستا»
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  زینب جعفری   مهرزاد منصوری

چکیده بررسی برجسته سازی کلامی در اشعار «مهدی اخوان ثالث» با تکیه بر دو مجموعه شعر «آخر شاهنامه» و «از این اوستا» به کوشش زینب جعفری برجسته سازی را نشانگر کاربرد نامتعارف یک رسانه و خودنمایی آن در مقابل پس زمینه ای از پاسخ های خودکار دانسته اندکه «پلی میان عینیت نسبی توصیف زبان شناختی و ذهنیت نسبی داوری ادبی» برقرار می سازد، این قابلیت هنری که به صورت قاعده افزایی و قاعده کاهی نمود می یابد، مورد توجه بسیاری از خالقان آثار قرار می گیرد که می خواهند خودکاری زبان را با شگردهای برجسته سازی دگرگون سازند. پایان نامه ی حاضر نتیجه ی پژوهشی است که با تکیه بر نظریه ی برجسته سازی به منظور یافتن برجستگی زبان شعری اخوان ثالث در دو مجموعه شعر وی با نام های «از این اوستا» و «آخر شاهنامه» صورت گرفته است تا بتوان به رویکردهای زبان شناختی، سبک شناختی و شگردهای برجسته سازی آن از دید قاعده افزایی و قاعده کاهی دست یافت. در این نوشتار که به شیوه ی تحلیلی- توصیفی در شش فصل تنظیم گردیده است، پژوهشگر توانسته برای شش نوع هنجارگریزی و انواع آن نمونه هایی از دو مجموعه شعر «از این اوستا» و «آخر شاهنامه» بیابد و نشان دهد که اخوان ثالث به انواع برجسته سازی کلامی در سرودن اشعار خود توجه داشته است و با دیدی تطبیقی مشخص گردید انواع قاعده افزایی و قاعده کاهی در مجموعه شعر «از این اوستا» بیشتر مشهود است. با توجه به این تحقیق می توان شواهد و مصادیقی را برای انواع برجسته سازی در اشعار اخوان ثالث گردآوری نمود که این امر نشانگر توجه شاعر به برجسته سازی کلام است و می توان گفت اعتلا سازی بیانی در این دو مجموعه در گرو قاعده افزایی و قاعده کاهی بوده و موسیقایی بودن کلام وی بیشتر مرهون برجسته سازی سبکی وی است. این مطالعه گامی است در راستای دریافت سبک شناسی و زبان شناسی دیگر آثار شاعران و نویسندگان پارسی زبان. کلید واژگان: برجسته سازی کلامی، هنجارگریزی، قاعده افزایی، اخوان ثالث، مجموعه شعر از این اوستا، مجموعه شعر آخر شاهنامه

یک بررسی درباره طیف ترید در گراف ها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم پایه 1393
  زینب جعفری   نسرین سلطانخواه

در این پایان نامه طیف ترید را برای چند خانواده از گراف ها بررسی می کنیم. یک g-ترید از حجم s و بنیان v شامل دو تجزیه یال مجزا از گراف ساده h با v رأس به s کپی یال مجزا از گراف g است.