نام پژوهشگر: فاطمه زلیکانی
فاطمه زلیکانی احد مهروند
رمان همه چیز فرو می پاشد اثر چینوا آچیبه، از زمان انتشارش در سال 1958 تا کنون پذیرای نقد های گوناگونی بوده است. این رمان که یکی از تاثیرگذارترین آثار ادبیات پسا استعماری به شمار می رود، شهرت خود را مرهون فراهم آوردن تصویری واقع گرایانه و اصیل از آفریقای تحت سلطه می باشد. با این حال، این رمان در حوز? روایت شناسی توجه چندانی دریافت نکرده است. در واقع توجه بیش از حد به ویژگی های فرهنگ بازنمایانده شده در اثر سبب گردید تا منتقدان از توجه به صورت و تکنیک های روایی بازمانند. در این راستا، پژوهش حاضر به بررسی نقش هر یک از عناصر روایت در شکل گیری تصویر ارائه شده در رمان می پردازد. برای این منظور، جستار پیش رو از روایت شناسی ژرارد ژنت که مشتمل بر سه سطح داستان، متن، و روایت است، بهره می برد. لازم به ذکر است این تحقیق رویکردی گزینشی در بررسی عوامل روایت اتخاذ کرده است. از آن جا که روایت شناسی ژنت توجه خود را صرفا به لایه متن معطوف کرده است، پژوهش حاضر از آثار دیگر روایت شناسان چون سیمور چتمن، مایک بال، جرالد پرینس، و شلومیث رایمون کنن نیز سود می برد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که چگونه آچیبه پتانسیل های عناصر روایت را در خدمت هدف خود قرار می دهد. به عبارت دیگر، به تصویر کشیدن گذشته نقل، شخصیت پردازی، و بازنمایی داستان در سطح متن را تحت تاثیر قرار داده است. انتخاب کانون دید صفر و راوی برون داستانی این امکان را به آچیبه می دهد که تصویری اصیل و موثق ازآفریقا به نمایش بگذارد. شخصیت های داستان و نیز شخصیت پردازی نویسنده نه تنها ویژگی های یک جامعه پیشا استعماری را آشکار می سازد، بلکه رمان همه چیز فرو می پاشد را در زمر? آثار کلاسیک قرار می دهد. در پایان، اهداف متمایز آچیبه در هر یک از دو بخش رمان، سرعت و ترتیب ارائ? مواد داستان را تحت تاثیر قرار میدهد. این تحقیق مطالع? همزمان عناصر روایت در دو رمان دیگر آچیبه، تحت عنوان دیگر آرامشی نیست و خدنگ خداوند، که با رمان همه چیز فرو می پاشد یک سهگانه را تشکیل می دهند، پیشنهاد می کند.