نام پژوهشگر: فاطمه کریمیان

ارتقاء انسجام اجتماعی - کالبدی در بافت های فرسوده شهری از طریق طراحی فضای عمومی همسایگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده هنر و معماری 1398
  فاطمه کریمیان   نجما اسمعیل پور

مقدمه: مروری گذرا بر آن چه که از آن با عنوان شهرنشینی مدرن یاد می شود حاکی از آن است که رواج و تثبیت الگوهای جدید در شهرسازی به قیمت تضعیف و یا از دست دادن بسیاری از «ارزش های انسانی» حاکم بر معماری و شهرسازی تمام شده است. گسترش ناموزن و نامتعادل بافت های شهری جدید، فقدان نسبی وحدت اجتماعی و افول نهادها و سازمان های اجتماعی، تغییرات فاحشی را در ساختارهای اجتماعی و ارزش هایی سبب شده است که بیشتر مردم را به همدیگر پیوند می دادند. فرآیند صنعتی شدن و حرکت به سمت شهری شدن جوامع را به سمت ساختار اجتماعی فردگرا سوق داده است که در آن رابطه منسجم معنادار و یا حتی اخلاقی میان افراد در حال کم رنگ شدن و از بین رفتن است. در شهر مدرن امروزی، که در آن روابط اجتماعی تبدیل به کالا می شود، هر کس یک فرد است و نه عضوی از جمع. طبیعتاً او بیش از آنکه یک آشنای بالقوه باشد، غریبه ای بالفعل است و « تحمل دیگری» راه گشای روابط اجتماعی است. از مهمترین تبعات این غریبه شدن شکل گیری جامعه ای است که در آن، مردم هم از نظر اجتماعی و هم از نظر اخلاقی متفرق شده اند. تماس میان مردم صرفاً به رفتارهایی رسمی و قراردادی فروکاسته شده است. ارتباطی سرد و فاقد انسجام برقرار است که هیچ رو نمی تواند متضمن قوانینی سازمان دهنده برای بهره مند شدن از مواهب زندگی اجتماعی بوده و بر ارزش های اساسی جوامع بشری متکی باشد. در این میان، نقش کالبد فضا را نیز در تقلیل روابط اجتماعی نمی توان نادیده گرفت. در سکونتگاه های معاصر دانه ها و فضاهای بافت چنان با بی تفاوتی کنار هم نشسته اند که هیچگونه احساس همبستگی یا ارتباط را به ساکنانشان القاء نمی کنند و تنها نحوه ای از فردگرایی را تبلیغ می کنند که در آن ارزش های کاذب سربرآورده از فرهنگ صنعتی جایگزین ارزش های واقعی اجتماعی شده است. این سکونتگاه ها قبل از آنکه مبتنی و بستر ساز ایجاد حس تعلق به جامعه باشند، به دلیل فقدان بستر مناسب برای رشد و شکوفایی بعد اجتماعی، سبب به وجود آمدن چند پارگی شده اند. رواج و تثبیت این الگوهای طراحی که سبب دوری گزینی از حیات مدنی و انسجام اجتماعی و گرایش بیش از حد به خصوصی سازی شده اند مسائلی هستند که زندگی در سکونتگاه های شهری را تهدید می نمایند. لذا اصلاح در روند شکل گیری فضاهای سکونتی جدید که به جهت ساختار اجتماعی، کیفیتی نازل دارند، از اهمیت ویژه ای جهت ارتقای انسجام اجتماعی - کالبدی بافت های شهری برخوردار است. اغلب شهرهای بزرگ ایران در دهه های اخیر با مشکلی به نام نوسازی بافت های فرسوده مواجه بوده اند که ریشه در توسعه برون زا ( دهه 40 – 1320 ) ، رشد شتابان جمعیت و شهرنشینی و مهاجرت های گسترده از شهر به روستا دارد. در طی سال های اخیر، سیاستگذاران و برنامه ریزان شهری تلاش های فراوانی به منظور نوسازی بافت های فرسوده انجام داده و هزینه-های هنگفتی صرف نموده اند، اما به دلیل عدم توجه کافی و لازم به بعد اجتماعی و ویژگی های جوامع انسانی، در ارائه راهکارها ناموفق عمل نموده است. مدیریت شهری در صدد ارائه راهبردها و راهکارهای نوین در مواجهه با مسایل و مشکلات عرصه های نابسامان شهری اند. افت منزلت اجتماعی و اقتصادی و نابسامانی های کارکردی و کالبدی این محدوده ها به همراه افت بسیار شدید کیفیت محیط شهری، ضرورت توجه به این مناطق را دوچندان کرده است. سیاست ها و برنامه های متعددی برای ارتقاء کیفی و ساماندهی این عرصه های شهری به اجرا گذاشته شده است، اما حجم و وسعت این مناطق از یک سو و ناکارآمدی برخی اقدامات ، دست اندرکاران را به ارزیابی و تحلیل اقدامات گذشته واداشته است. ارزیابی و تحلیل بیش از دو دهه اقدام بیانگر این واقعیت است که در اکثر اقدامات صورت گرفته، حضورپذیری و امکان فعالیت گروه های مختلف اجتماعی ، بعضا مورد بی مهری قرار گرفته است. اغلب ساکنین بافت های فرسوده در برابر فروش، تخریب و تجمیع خانه های خود مقاومت کرده و در نتیجه اغلب طرح ها با مشکلات و موانع عمده روبرو می شوند. در صورت تداوم رویه کنونی و عدم شناخت دلایل مقاومت ساکنین و عدم همراهی شهروندان در نوسازی، هزینه، زمان و انرژی فراوانی از دست خواهد رفت. در رساله حاضر سعی شده است بخش کوچک اما مهمی از مشکلات و موانع فرآیند تجدید حیات در بافت های شهری با به کارگیری سرمایه اجتماعی و در جهت ارتقای انسجام اجتماعی- کالبدی در این بافت ها مورد بازشناسی قرار گرفته و در این زمینه پیشنهاداتی ارائه گردد.

سنجش آمادگی سازمان برای همسویی استراتژی فناوری اطلاعات و استراتژی کسب و کار در صنعت قطعه سازی خودرو (مورد بررسی: شرکت های قطعه ساز خودرو در استان های گیلان و آذربایجان شرقی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  فاطمه کریمیان   رضا اسماعیل پور

امروزه شاهد گسترش نفوذ و بکارگیری فناوری اطلاعات در سطوح مختلف سازمان ها هستیم که این امر ضرورت بکارگیری برنامه ریزی استراتژیک فناوری اطلاعات را در راستای تحقق اهداف سازمان بیش از پیش نمایان می کند.از این رو استفاده راهبردی از فناوری اطلاعات به عنوان عاملی کلیدی برای سازمان ها جهت کسب مزیت رقابتی و همچنین همراستا نمودن استراتژی های فناوری اطلاعات بااستراتژی های کسب وکار سازمان مطرح شده است. هرچند مطالعات متعددی تاثیر همسویی استراتژیک را بر بهبود عملکرد سامان به اثبات رسانده اند اما با وجود این،هنوز توافق کاملی بین مدیران در زمینه اولویت دستیابی به همسویی و روش های آن وجود ندارد و همچنان شاهد شکست و هزینه های مالی و فرصت های از دست رفته قابل ملاحظه ای در حوزه دست یابی به همسویی می باشیم.با توجه به محیط رقابتی و متلاطم کسب وکار، جهت بقای حضور در یک صنعت نیاز به داشتن راهکار-های عملی واستراتژی های مشخص و مدون ضروری به نظر می رسد. این پژوهش به دنبال سنجش سطح آمادگی سازمان ها برای همسویی استراتژی فناوری اطلاعات و استراتژی کسب وکار در صنایع قطعه ساز خودرو در دو استان گیلان و آذربایجان شرقی می باشد.با توجه به اینکه مدل لوفتمن یکی از جامع ترین مدل های مطرح در حوزه همسویی استراتژیک می باشد،عوامل همسویی شناسایی شده در آن،اساس کار این پژوهش را تشکیل می دهد.لذا پرسشنامه ای بر طبق 6 متغیر مطرح در مدل لوفتمن و 2 متغیر استراتژی فناوری اطلاعات و استراتژی کسب وکار در میان نمونه مدنظر توزیع گردید.برای سنجش اثرات متغیر ها و پاسخگویی به سوالات تحقیق،از آزمون همبستگی و تحلیل مسیر و جهت برازش مدل از معادلات ساختاری استفاده گردیده است. نتایج نشان دادند که متغیر های ارتباطات و شایستگی/ارزش تاثیر معناداری بر همسویی استراتژیک ندارند و جامعه تحت بررسی در سطح سوم(تمرکز)همسویی قرار دارد.

بررسی باقیمانده تتراسایکلین و اکسی تتراسایکلین در تخم مرغ های مصرفی در منطقه اهواز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده دامپزشکی 1392
  فاطمه کریمیان   حسین نجف زاده

تتراسایکیلین ها از جمله آنتی بیوتیک هایی هستند که از ابتدای دوره پرورش جهت پیشگیری یا درمان بیماری ها در مرغداری ها مورد استفاده قرار می گیرند. عدم توجه مرغداران به توصیه های دامپزشکی در خصوص رعایت مدت زمان منع مصرف فراورده های طیور پس از تجویز آنتی بیوتیک، سبب افزایش بیش از حد مجاز باقیمانده ها در فرآوردهای طیور از جمله تخم مرغ می گردد. با توجه به عوارض حاصل از این باقیمانده ها نظیر مقاومت دارویی میکروب ها، ازدیاد حساسیت در مصرف کنندگان و... در مطالعه حاضر باقی-مانده اکسی تتراسایکلین و تتراسایکلین در تخم مرغ مصرفی منطقه اهواز به روش hplc بررسی گردید. تعداد 318 تخم مرغ به صورت تصادفی از 106 بهر (هر بهر 3 تخم مرغ) مختلف عرضه شده در اهواز، در طی مدت زمان 4 ماه جمع آوری شده و به آزمایشگاه بهداشت و مواد غذایی دانشکده دامپزشکی منتقل گردید و مراحل آماده سازی جهت جستجوی باقی مانده های دارو هایی تتراسایکلین و اکسی تتراسایکلین صورت گرفت بدین ترتیب که تعداد 3 تخم مرغ تهیه شده از هر بهر را شکسته و به طور کامل و یکنواخت باهم مخلوط و هموژن (سفیده و زرده تخم مرغ) نموده و یک نمونه از آن برداشته و با بافر مک ایوان و استونیتریل مخلوط و سانتریفوژ نموده و نهایتاً یک نمونه نهایی از آن برداشته می شد و 20 میکرولیتر از آن پس از کالیبره نمودن دستگاه hplc و رسم منحنی استاندارد به دستگاه تزریق و ضمن به دست آمدن کروماتوگرام ها، آنتی بیوتیک های مورد مطالعه در تخم مرغ ها اندازه گیری می شد. این بررسی نشان می دهد که از مجموع 106 نمونه یا بهر مورد مطالعه، 62 (49/58%) نمونه دارای باقی مانده اکسی تتراسایکلین بودند و تعداد 44 (50/41%) نمونه هم فاقد باقی مانده اکسی تتراسایکلین بودند. میانگین و خطای معیار مقدار اکسی تتراسایکلین در نمونه های مثبت 522/18± 05/116 میکروگرم بر کیلوگرم بود این در حالی است که تمامی نمونه ها فاقد باقی مانده تتراسایکلین بوده و تعداد 44(50/41%) نمونه فاقد هر 2 آنتی بیوتیک بودند. تعداد 9(49/8%) نمونه دارای باقی مانده اکسی تتراسایکلین بالاتر از حد مجاز ?g/kg 200 اتحادیه اروپا بودند که 52/14% نمونه های دارای باقی مانده اکسی تتراسایکلین را تشکیل می دهند. نتایج حاصله از مطالعه حاضر نشان داد که بر اساس تجزیه و تحلیل آماری اختلاف معنی داری در میزان باقیمانده اکسی تتراسایکلین در تخم مرغ های مصرفی با حد مجاز یا mrls اتحادیه اروپا وجود دارد.

ارزیابی، تحلیل و مقایسه روش های پیشگویی خطا در نرم افزار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کاشان - دانشکده برق و کامپیوتر 1392
  فاطمه کریمیان   سید مرتضی بابامیر

پیمانه های خطادار ریسک قابل توجهی در نرم افزار به وجود می آورند، بنابراین توسعه و نگهداری نرم افزار را هزینه بر می کنند. پیشگویی پیمانه های خطادار به منظور معرفی پیمانه های مستعد خطا درچرخه ی حیات توسعه ی نرم افزار لازم است. در این پیشگویی متریک های نرم افزار به عنوان متغیرهای مستقل و پیمانه های خطادار و بی خطا به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته می شود. در پیشگویی خطا، داده های ناهماهنگ و انتخاب بهترین صفات خاصه دو موضوع مهم است که باید قبل از ساخت مدل بررسی شوند؛ ولی در پژوهش های گذشته به ندرت به این دو مسئله همزمان پرداخته شده است. بنابراین این تحقیق از چهار سناریو برای استفاده ی همزمان نمونه گیری و انتخاب صفت خاصه استفاده کرده است که عبارتند از: 1) انتخاب صفات خاصه و مدل پیشگویی خطا براساس داده اصلی 2) انتخاب صفات خاصه بر اساس داده اصلی و مدل پیشگویی خطا از روی داده نمونه گیری شده 3) انتخاب صفات خاصه بر اساس داده نمونه گیری شده و مدل پیشگویی خطا از روی داده اصلی 4) انتخاب صفات خاصه و مدل پیشگویی خطا براساس داده نمونه گیری شده. این پژوهش از روش نمونه گیری با نام نمونه گیری بیش از حد اقلیت ترکیبی (smote) برای هماهنگ کردن داده ها استفاده می کند، زیرا نمونه ها را از روشی غیرتصادفی انتخاب می کند و از روش انتخاب صفت مبتنی بر همبستگی (cfs) برای انتخاب بهترین صفات خاصه بهره برده است؛ چرا که این روش جزء روش های مناسب است. به علاوه از 17 روش ساخت مدل برای پیشگویی خطای نرم افزار و 13 پایگاه داده عمومی ناسا در مخزن promise استفاده کرده است. نتایج تجربی این تحقیق نشان می دهد که ساخت مدل از طریق داده ی نمونه گیری شده نتایج بهتری نسبت به ساخت مدل از روی داده ی اصلی دارد. همچنین روش های bagging، kstar و جنگل تصادفی بهترین طبقه بند در سناریو 2 و 4، و bagging، شبکه ی بیز و logitboost بهترین طبقه بند در همه ی سناریوها و به ازای تمامی پایگاه داده ها براساس پارامتر ارزیابی ناحیه ی زیر منحنی مشخصات عملیاتی گیرنده ) (auc است.