نام پژوهشگر: سمیه رمضانی دانا

بررسی تطبیقی آموزه های تربیتی دانشمندان مسلمان ؛ابن سینا،خواجه نصیرالدین طوسی و ابن خلدون
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1391
  سمیه رمضانی دانا   احمد آقازاده

به منظور بررسی این تحقیق با عنوان "بررسی تطبیقی آموزه های تربیتی دانشمندان مسلمان ؛ ابن سینا ، خواجه نصیرالدین طوسی و ابن خلدون " با روش بردی و کندل و با رویکرد تطبیقی انجام شد. گزاره های اصلی این تحقیق ناظر براین موضوع بود که : 1- دیدگاه ابن سینا در مورد ارکان تربیت (هدف ،برنامه ،روش ،معلم ودانش آموز ) چیست ؟ 2- دیدگاه خواجه نصیردر مورد ارکان تربیت (هدف ،برنامه ،روش ،معلم ودانش آموز ) چیست ؟ 3- دیدگاه ابن خلدون در مورد ارکان تربیت (هدف ،برنامه ،روش ،معلم ودانش آموز ) چیست ؟ 4- وجوه مشابه ومتفاوت دیدگاههای ابن سینا،خواجه نصیروابن خلدون در مورد ارکان تربیت (هدف ،برنامه ،روش ،معلم ودانش آموز ) چیست ؟ با استفاده از روش بردی در چهار مرحله توصیف، تفسیر ،همجواری و مقایسه بررسی های لازم انجام شد. از کل یافته های این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که هر سه دانشمند نگاهی مشابه به تربیت به طور کلی و ارکان آن به طور جزئی داشته اند و از منظر دین به تربیت نگاه کرده اند. آنچه مسلم است این سه دانشمند در اکثر مباحث تعلیم وتربیت از قبیل توحید ، نبوت ، معاد ، داشتن الگو ، تشویق وتنبیه و... هم رای وهم عقیده هستند اگر اختلافی هم باشد کوچک است . از مجموع یافته ها می توان به این نتیجه رسید که هر سه دانشمند معتقدند که انسان بر سرشت و فطرت خاصی آفریده شده است که او را در میان موجودات زنده ، مشخص و ممتاز می کند و چون استعداد خیر وشر هر دو در وجود او نهاده شده ، می تواند خوب و صالح و یا بد و فاسد باشد. هدف کلی هرسه نفر در آموزش وپرورش این است که افراد در این دنیا طوری تربیت شوند که با توجه به اصول دینی و مذهبی و موازین قانونی و اخلاقی و اجتماعی بتوانند به نحو شایسته ای از علوم و فنون زمان خود اطلاع پیدا کنند و زندگانی شرافتمندانه ای داشته باشند تا در این دنیا سعادتمند و در سرای دیگر رستگار شوند ورضای خدا را جلب کرده و از عذاب الهی نجات پیدا کنند. هم روانشناسان و هم جامعه شناسان و هم این سه دانشمند چهارجنبه اساسی را در رشد آدمی مشخص می سازند که عبارتند از جنبه های عقلانی ، اجتماعی ؛عاطفی و بدنی و زیستی انسان. اهداف تربیتی مربیان بزرگ یک جامعه با فرهنگ و مذهب مشترک معمولا مشابه است مگر در موارد جزئی . این سه دانشمند هر سه مسلمان هستند و در جامعه اسلامی زندگی می کرده اند ولی در دوره های زمانی متفاوت . اصول تربیتی تقریبا مشابهی دارند گرچه برخی در این امر دقت عملبیشتری داشته اند و جزئی تر و دقیق تر این مطلب را مورد بررسی قرار داده اند .مثلا هر سه به اصل توجه به تفاوتهای فردی اشاره داشته اند . ابن سینا نظریه " وسیطت فضیلت " را در عقل نظری صادق نمی داند و معتقد است ،قدرت و قوت تعقل ممدوح و ارزشمند است و مقید به حد وسط نیست. ( کاهانی ،کاظم ؛ص 74 ، 1387 ) ابن سینا اخلاق را به مانند حکمای دیگرحد وسط افراط وتفریط می داند ؛ وی در مسائل اخلاقی حد وسط را فضیلت ودوطرف آن ( افراط وتفریط ) را رذیلت می نامد. واصول فضایل را براساس قوای شهویه ،غضبیه ،ناطقه و چهار خصلت عفت ؛شجاعت ،حکمت و عدالت معرفی می کند. خواجه نصیر فضیلت را در اجناس چهار گانه (عفت ،شجاعت ؛حکمت و عدالت ) دانسته و رذیلت را افراط یا تفریط در قوای سه گانه نفس (شهویه ، غضبیه و ناطقه ) معرفی می کند . ابن خلدون به نظریه «وسیطت فضایل » اعتقاد دارد. هر سه دانشمند به اصل توجه به تفاوت های فردی اشاره دارند البته هرکدام اصول دیگری را نیز به صورت مجزا مطرح و مورد دقت قرار داده اند. از نظر هر سه دانشمند ، مواد آموزش ؛ قرآن و مبانی دینی ، فقه ،حدیث و ... می باشد البته خواجه نصیر،تاریخ ،ورزش و بازی ، حفظ اشعار ، هنر وپیشه را نیز در مواد آموزشی دارد. و ابن سینا آموزش اصول و قواعد زبان و آموزش هنر وپیشه را بیان کرده است. ابن خلدون به آموزش زبان دوم اشاره کرده و محدودیت ذهنی و عدم آموزش همزمان دو رشته تحصیلی برای افراد معمولی را منع کرده است. خواجه نصیر و ابن خلدون به درک و فهم مخاطب در آموزش توجه داشته اند .خواجه نصیربه بحث اعتدال و تاثیر آن در شکوفایی فضایل اخلاقی تاکید دارد. در مورد روشها می توان گفت ، برخی از آنها به برخی روشها اهمیت بیشتری داده اند و به برخی دیگر کمتر .مثلا ابن سینا تقل را به عنوان روش مطرح نکرده است ولی آن را در اهداف تربیت آورده است .خواجه نصیر و ابن خلدون از آن به عنوان روشی مستقل یاد کرده اند. هر سه دانشمند روشهایی مانند تکرار و تمرین ، عادت ، تقلید ، الگوسازی ، تشویق وتنبیه را مطرح کرده اند. ابن سینا و خواجه نصیر ، روش وعظ و نصیحت را بیان کرده اند و ابن سینا سه ویژگی برای نصیحت برشمرده است. ابن خلدون استفاده از روش های مقایسه ای و تاریخی و همچنین روش سمعی و شرعی؛ در آموزش اصول دینی را بیان کرده است .همچنین آموزش به شیوه کل نگری را اشاره کرده است. در مورد برنامه هم می توان گفت ، گرچه سه دانشمند تقسیم بندی متفاوتی از علوم ارائه دادند و مواد درسی پیشنهادی آنها کمی متفاوت بود ولی هر سه دانشمند قرآن و احادیث و سنن را در برنامه شان مدنظر داشتند. تفاوتی که در این بین وجود دارد این است که ابن خلدون فلسفه را قبول نداشت هرچند یادگیری آن را باعث تقویت استدلال دانش آموز می دانست ولی برخلاف او ، ابن سینا و خوا جه نصیربه علوم طبیعی و فلسفی اهمیت می داده اند. ابن سینا و خواجه نصیر مقام ویژه و بالایی برای معلم قائل شده اند و مقام معلم را بالاتر از پدر دانسته اند. و یکسری ویژگی های شخصیتی را برای معلم قائل شده اند از جمله : عاقل ، دیندار ، شیرین سخن ، با اخلاق ، بامروت ، با وقار ، پاکیزه و با محبت باشد . که ابن خلدون به این ویژگی ها اشاره نکرده است. هر سه دانشمند بکارگیری روش های تدریس در آموزش را از جمله وظایف معلم دانسته اند. ابن خلدون بحث ارزشیابی متعلم را نیز جزء وظایف معلم آورده است که دو دانشمند دیگر به آن توجه نکرده اند. حفظ حریت و شخصیت متعلم و سهل گیری و رافت با او را بیان کرده است. ابن خلدون و خواجه نصیر علم آموزی وتفکر را ویژگی انسان دانسته و آن را وجه تمایز انسان و حیوان می دانند. ابن خلدون و خواجه نصیر دانش آموز را فردی معرفی می کنند که جویای دانش باشد و به جهالت تن ندهد و با توکل بر خدا بر مشکلات فائق آید و به ملکات علمی دست یابد. در مورد دانش آموز نیز هر سه دانشمند شروع آموزش را دوره کودکی دانسته اند و ابن سینا سن 6 سالگی را مطرح کرده است ولی دو دانشمند دیگر سنی مشخص بیان نکرده اند. در پایان می توان گفت هر سه این دانشمندان نظرات مشابهی درارکان تربیت به طور کلی و تفاوتهایی در جزئیات آن داشتند و فقط در برنامه تربیت بود که دیدگاه ابن خلدون نسبت به دو دانشمند دیگر تفاوت بارزی با آنها داشت و به صورت کاملتری بیان شده بود.البته خواجه نصیر نیز در بیان روش تربیت از روش های زیادی نام برده است. در نهایت اینکه ابن سینا از منظر فلسفه به انسان می نگرد و این نگاه در اندیشه های او به چشم می خورد. خواجه نصیر نگاهی علمی –دینی به تعلیم وتربیت و انسان دارد وابن خلدون از منظر جامعه شناختی به انسان و تربیت او می پردازد و عوامل موثر در آن را بیان می کند.