نام پژوهشگر: علیرضا شیخان
علیرضا شیخان محمدرضا خاکی
بشر در طول تاریخ همواره سعی کرده است که به شناختی از مرگ برسد. و این ناشناخته بودن مرگ او را دچار اضطراب کرده است. فلسفه، هنر، روانکاوی و ... همواره به این اضطراب پرداخته و بزرگانی نظیر کگور، هایدگر، فروید، لاکان و... بر اهمیت اضطراب به عنوان عاملی اساسی در زندگی بشر که منجر به شناخت او از هستی می شود، تأکید کرده اند. و هر یک در مطالعاتشان به این مطلب اشاره داشته اند که اضطراب وجودی بشر در برابر مرگ سبب انکشاف در هستی و همچنین منجر به خلق آثار هنری، فلسفی و ... می گردد. در این تحقیق ما با مطالعه ی معنا و مفهوم اضطراب در فلسفه و روانکاوی، و انعکاس آن بر نظریات آرتو و گروتفسکی، سعی در یافتن ریشه و جوهره ی نظریات آنها، و شناخت اندیشه هایشان در باره ی تئاتر را داریم. کاویدن نظریات آرتو و گروتفسکی با کمک مفاهیم فلسفی و روانکاوی ما را به این نتیجه می رساند مواجهه با مرگ، که امری غیر قابل بازنمایی (امر واقع ) است که آرتو و گروتفسکی را به حرکت وا می دارد تا از مرزهای شناخته شده در تئاتر عبور کنند و تئاتری نو را پایه گذاری کنند. تئاتری که از دغدغه های روزمره عاری است و یک زندگی واقعی را جستجو می کند