نام پژوهشگر: نفیسه امن زاده
نفیسه امن زاده محمد مهدی عسگری
با توجه به آیات و روایاتی که در حوزه اقتصاد وجود دارد، می توان فهمید که در اسلام پدیده فقر و بی عدالتی مذموم شناخته شده و یکی از اهداف نظام اقتصادی اسلام از بین بردن فقر و گسترش عدالت اقتصادی و اجتماعی بین مردم است. در واقع باید تمام روابط اقتصادی مالی به نحوی تنظیم شود که نظام اقتصادی بتواند در جهت تأمین اهداف خود گام بردارد. از طرف دیگر، نظام تأمین مالی اسلامی به عنوان یکی از اجزای کل نظام اقتصادی اسلام، نسبت به تأمین اهداف اسلام در حوزه اقتصاد دارای وظیفه بوده و نمی تواند نسبت به این اهداف بی تفاوت باشد. بنابراین می توان گفت که تلاش در جهت رفع فقر و تقویت عدالت در جامعه از جمله اهداف نظام مالی اسلام می باشد. در دیگاه نظام سرمایه داری با توجه به فلسفه دئیسم، عدالت همان نظام موجود است که بدون هیچ گونه دخالتی به گردش در می آید اگر چه بعضی فقیر و بعضی دیگر غنی باشند. اما از نظر اسلام، بهترین تعریف عدالت به تعبیر مطهری، «اعطاء کل ذی حق حقه» است. یعنی اینکه حق هر کس به او داده شود. با توجه به این که خداوند مواهب جهان را برای همه آفریده است، همگان در این مواهب حق دارند. در واقع مقتضای عدالت این است که همه چیز از آن همگان باشد نه عده ای معدود. اسلام با تداول و گردش ثروت مخالف است. مهمترین وظیفه هر نظام مالی- اسلام یا سرمایه داری- ، نقل و انتقال وجوه بین دارندگان وجوه مازاد و سرمایه گذاران است. این نقل و انتقال وجوه به کمک ابزارهای مالی صورت می گیرد و خرید و فروش این ابزارها در بازار مالی انجام می گیرد. وجه تمایز نظام مالی اسلام و سرمایه داری در این است که ابزار های مالی به کمک عقود اسلامی طراحی شده و یکسری قواعد کلی که برگرفته از شریعت اسلام است، مبنای فعالیت بازار های مالی خواهد بود. ممنوعیت دریافت و پرداخت بهره و مشارکت در سود و زیان فعالیت اقتصادی از مهم ترین مبانی نظام مالی اسلام است. مشارکت باعث می شود که افراد به حقوق خود ناشی از سرمایه گذاری دست یابند. اما پرداخت بهره در شرایط زیان ده بودن سرمایه گذاری، امری ظالمانه است که اسلام به شدت با آن مبارزه می کند. در نظام مالی اسلام ابتدا عدالت و بعد رشد هدف فعالیت اقتصادی است ولی در نظام سرمایه داری ابتدا رشد و سپس عدالت هدف قرار می گیرد. البته تفسیری که از عدالت در این دو نظام وجود دارد با هم متفاوت است. مهم ترین دلیل برای ناتوانی نظام سرمایه داری در تأمین عدالت اقتصادی مبانی فلسفی این نظام است. سازوکارهای نظام اقتصادی سرمایه داری جهانی نه تنها نتوانسته عدالت اقتصادی را به ارمغان آورد، بلکه جهان را پر از ظلم، تبعیض، فقر و نابرابری بیش از پیش کرده است.