نام پژوهشگر: علی محرری
پژمان محقق علی محرری
جیوه فلزی سمی است که در اثر فعالیت صنایع مختلف و فرایندهای کشاورزی در محیط آزاد می شود. جیوه می تواند در بدن حیوانات مزرعه ای تجمع پیدا کند و منجر به آلودگی غذای انسان شود. به منظور تعیین غلظت کشنده جیوه، تاثیرات قرار گیری در معرض جیوه از طریق آب و خوراک مصرفی، رشد جبرانی بعد از مسمومیت با جیوه و میزان تجمع جیوه در اندام های مختلف، چهار آزمایش طراحی شد. آزمایش اول در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول آزمایش نخست تعداد 60 قطعه جوجه گوشتی نژاد راس سویه 308 در سن دو هفتگی به شش گروه مختلف هر کدام به تعداد 10 جوجه تقسیم شدند و سپس هر کدام به یک تیمار اختصاص داده شدند. سطوح تیمارها به ترتیب دارای صفر، 300، 400، 500، 600 و 700 قسمت در میلیون جیوه بود. برای تهیه محلول ها از کلرید جیوه آزمایشگاهی استفاده شد. به علت عدم مصرف آب محتوی غلظت های بالای جیوه امکان برآورد غلظت کشنده جیوه میسر نگردید. لذا در مرحله دوم آزمایش اول تعداد 24 قطعه جوجه گوشتی نژاد راس 308 در سن 12 روزگی به 6 گروه 4 تایی تقسیم شدند و هر گروه به یک تیمار شامل صفر، 250، 350، 450، 550 و 650 قسمت در میلیون جیوه اختصاص داده شد. با استفاده از تکنیک تغذیه اجباری محلول غلیظ جیوه که تامین کننده غلظت های مربوطه باشد به جوجه های هر یک از تیمارها خورانده شد. غلظت کشنده 100 درصد بعد از 24 ساعت (lc100,24h) در محدوده ی بین 350 تا 650 قسمت در میلیون یا 180 الی 420 میلی گرم در کیلوگرم وزن بدن و غلظت کشنده 100 درصد بعد از 48 ساعت (lc100,48h) 250 قسمت در میلیون یا 100 میلی گرم در هر کیلوگرم وزن بدن تعیین گردید. در آزمایش دوم با استفاده از جوجه های مرحله اول آزمایش نخست و در سن 22 روزگی با استفاده از غلظت جیوه به میزان صفر (شاهد)، 300 (تیمار دوم)، 400 (تیمار سوم)، 500 (تیمار چهارم) قسمت در میلیون در آب آشامیدنی600 (تیمار پنجم) و 700 (تیمار ششم) قسمت در میلیون در خوراک مصرفی برای یک هفته در اختیار جوجه ها قرار داده شد. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد جیوه موجود در خوراک منجر به کاهش آب و خوراک مصرفی در تیمارهای تحت آزمون می شود (01/0p<) هر چند این تاثیرات به شدت مسمومیت از طریق آب مصرفی نیست. در آزمایش سوم با حذف جیوه از آب و خوراک تیمارهای تحت آزمایش دوم، رشد جبرانی جوجه ها تا سن 42 روزگی برآورد گردید. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد تفاوت معنی داری بین وزن تیمارهایی که 300 و 400 قسمت در میلیون جیوه دریافت می کردند نسبت به گروه شاهد وجود ندارد (01/0p>) که نشان دهنده رشد جبرانی در تیمارهای مذکور است. در آزمایش چهارم از تعداد 216 قطعه جوجه یک روزه گوشتی نژاد راس 308 در چهارچوب یک طرح کاملاً تصادفی مشتمل بر 6 تیمار و 3 تکرار استفاده شد. این تیمارها شامل سطوح صفر، 50، 100، 150، 200 و 250 قسمت در میلیون جیوه بودند که به شکل محلول کلرید جیوه از طریق آب مصرفی و از روز اول در اختیار جوجه ها قرار گرفت. غلظت جیوه در بافت های کبد، کلیه، مغز، عضله ران، عضله سینه، پوست و طحال با استفاده از دستگاه اسپکترومتر نشر القائی (icp-ms) اندازه گیری شد. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که جیوه در غلظت 200 قسمت در میلیون و بالاتر به صورت معنی داری منجر به کاهش مصرف آب، خوراک و در نتیجه کاهش رشد می شود (05/0p<). در غلظت های کمتر از 200 قسمت در میلیون (50، 100 و 150 قسمت در میلیون) تاثیر معنی داری در مصرف آب و خوراک و همچنین وزن بدن مشاهده نشد (05/0p>). بالاترین غلظت جیوه در کلیه دیده شد (00/4 قسمت در میلیون) و تجمع جیوه در کبد، پوست و مغز در رده های بعدی قرار گرفتند در حالی که کمترین غلظت جیوه در عضله ران مشاهده شد.
مینو کریمی علی محرری
باکتری ها و پروتوزوآی شکمبه ی نشخوارکنندگان، منبعی غنی از فسفر آلی برای حیوان نشخوارکننده هستند. این آزمایش به منظور بررسی قابلیت دسترسی بیولوژیکی فسفر موجود در پیکره ی باکتری ها و پروتوزوآی شکمبه ی نشخوارکنندگان و مقایسه ی آنها با یک منبع فسفر مرجع (دی کلسیم فسفات) که به طور معمول در تغذیه ی دام استفاده می شود، طراحی شد. ابتدا باکتری ها و پروتوزوآی شکمبه طی مراحلی از محتویات شیرابه ی شکمبه ی گاو جداسازی شدند. برای محاسبه ی ارزش بیولوژیکی فسفر باکتریایی و پروتوزوآیی شکمبه از جوجه های گوشتی استفاده گردید. تعداد 15 قطعه جوجه ی گوشتی در قالب یک طرح پایه ی کاملاً تصادفی به 4 تیمار اختصاص یافتند (تیمار شاهد 6 قطعه، تیمار باکتری 3 قطعه، تیمار پروتوزوآ 3 قطعه و تیمار دی کلسیم فسفات 3 قطعه). از نشاسته ی ذرت به عنوان ناقل در تغذیه ی جوجه های گوشتی استفاده گردید. برای محاسبه ی اتلاف فسفر با منشاء داخلی، یک تیمار تنها جیره ی پایه (نشاسته ی ذرت) را مصرف نمود و به عنوان تیمار شاهد در نظر گرفته شد. تیمار دوم و تیمار سوم به ترتیب باکتری ها و پروتوزوآی شکمبه را دریافت و از ترکیب جیره ی پایه به عنوان ناقل استفاده کردند. در تیمار چهارم فسفر تماماً از دی کلسیم فسفات تأمین شد و از جیره ی پایه به عنوان ناقل استفاده گردید. برای ارزیابی قابلیت دسترسی بیولوژیکی فسفر باکتریایی، پروتوزوآیی و دی کلسیم فسفات، تعادل فسفر به عنوان معیار پاسخ به کار گرفته شد. تغذیه ی مقادیر تعیین شده از منابع فسفر تحت آزمون به جوجه های گوشتی، طبق الگوی تغذیه ی اجباری سیبالد و در سن 17 روزگی صورت گرفت. عملیات جمع آوری مدفوع، پس از گذشت 12 ساعت از شروع تغذیه با خوراک های تحت آزمون آغاز و به مدت 24 ساعت به طور پیوسته ادامه یافت. از رگرسیون خطی چندگانه برای برآورد قابلیت دسترسی بیولوژیکی منابع باکتریایی، پروتوزوآیی و دی کلسیم فسفات استفاده شد. رابطه ی رگرسیونی بین میزان مصرف فسفر از هر یک از منابع فسفات تحت آزمون (باکتری، پروتوزوئر، دی کلسیم فسفات) و قابلیت هضم فسفر در جوجه های مصرف کننده ی همان منبع به دست آمد. مقادیر قابلیت هضم واقعی برای فسفر باکتریایی، پروتوزوآیی و دی کلسیم فسفات به ترتیب 66/44%، 532/94%، و 227/97% تعیین گردید. نتایج تحقیق نشان داد که قابلیت دسترسی بیولوژیکی فسفر پروتوزوآیی و فسفر دی کلسیم فسفات به طور معنی داری از منبع فسفر باکتریایی بالاتر است (05/0< p)؛ اما تفاوت معنی داری بین قابلیت دسترسی بیولوژیکی فسفر پروتوزوآیی و فسفر دی کلسیم فسفات مشاهده نگردید (05/0p >). همچنین نتایج نشان دادند هنگامی که دی کلسیم فسفات به عنوان منبع فسفات مرجع در نظر گرفته شد، قابلیت دسترسی بیولوژیکی نسبی منبع فسفر باکتریایی در دامنه ی 578/0-342/0 و قابلیت دسترسی بیولوژیکی نسبی منبع فسفر پروتوزوآیی در دامنه ی 094/1-85/0 قرار گرفت. هنگامی که منبع فسفر پروتوزوآیی به عنوان فسفات استاندارد مطرح شد، دامنه ی قابلیت دسترسی بیولوژیکی نسبی منبع فسفر باکتریایی، 593/0-352/0 تخمین زده شد. با استفاده از فسفر دفعی گروه شاهد، اتلاف فسفر با منشاء داخلی برای جوجه های گوشتی ارزیابی گردید. دفع روزانه ی فسفر با منشاء داخلی برای جوجه های گوشتی، 7/430 میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم ماده ی خشک مصرفی به دست آمد. نتایج مطالعه ی حاضر نشان دادند که قابلیت دسترسی بیولوژیکی فسفر در پروتوزوآی شکمبه (نسبت به دی کلسیم فسفات) برای جوجه های گوشتی، بالا است (تقریباً 97%). با توجه به روند موجود در نتایج و ارزش های بیولوژیکی به دست آمده، پروتوزوآی شکمبه می توانند به عنوان منبعی منحصر به فرد از فسفر آلی برای تأمین احتیاجات فسفر گاوهای شیری عمل نمایند.
مسعود فرهادی ابراهیم اسدی خشویی
چکیده: هدف از تحقیق حاضر محاسبه ضریب همخونی و برآورد اثر آن بر روی صفات تولیدی و تولیدمثلی در گله گوسفند لری بختیاری واقع در ایستگاه پرورش و توسعه گوسفند لری بختیاری استان چهارمحال و بختیاری بود. در مرحله نخست میزان همخونی حیوانات با توجه به شجره گله محاسبه شد. در این پژوهش، شجره ی ???? راس بره حاصل از ???? ) از گله گوسفند لری بختیاری ایستگاه پرورش و توسعه - ??? قوچ و ???? میش که در طی بیست سال ( ???? گوسفند لری بختیاری استان چهارمحال و بختیاری جمع آوری شده بود، برای محاسبه ضریب همخونی استفاده شد. ? درصد برآورد شد. مینیمم و ماکزیمم میزان همخونی به ترتیب برابر با / میانگین ضریب همخونی برای کل حیوانات ?? ? درصد بود. حیوانات نر / ? و ?? درصد بود. ???? راس از حیوانات همخون بودند که میانگین ضریب همخونی آنها ? ?? درصد کل جمعیت را تشکیل دادند. میانگین ضریب همخونی آنها به ترتیب / ?? درصد و حیوانات ماده ?? /?? ? درصد بود. از ???? حیوان همخون، ???? راس نر و ???? راس ماده بوده، میانگین ضریب همخونی آنها /??، ?/?? ?? درصد دوقلو بوده، میانگین ضریب / ?? درصد بره ها تک قلو و ?? / ? درصد بود. در این گله، ?? / ? و ?? / به ترتیب، ?? ? درصد بود. بررسی / ? و ?? / ? درصد و در جمعیت همخون ?? / ? و ?? / همخونی آنها در کل جمعیت به ترتیب ?? میزان همخونی در سطوح مختلف سن مادر از ? تا ? سالگی نیز نشان داد که میانگین ضریب همخونی محاسبه شده در بره های حاصل شده از میش های جوان تر بیشتر از میش های مسن تر بود . بعد از محاسبه ضریب همخونی گله، اثر عوامل محیطی و آثار متقابل آنها مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که عواملی همچون سن مادر، سن بره، سال تولد، نوع تولد و یا شیرگیری و جنس بره در بروز صفات تولیدی و سال زایش و سن مادر در بروز صفات تولیدمثلی نقش بسزایی دارند و در نظر نگرفتن هر یک از عوامل فوق باعث اریب در نتایج بدست آمده می شود. در مرحله ی آخر اثر همخونی بر روی صفات مورد بررسی قرار گرفت. پسروی همخونی برای صفات تولیدی شامل: وزن تولد، یک ماهگی، ?- و /??? ، -?/??? ، -?/??? ، -?/?? ، -?/ شیرگیری، شش ماهگی ، نه ماهگی و دوازده ماهگی به ترتیب ??? ?- درصد برآورد شد. در / ? و ?? / ?- گرم و برای صفات تولیدمثلی شامل: باروری و چندقلوزایی به ترتیب ??? /??? کل با توجه به پایین بودن ضریب همخونی هم در کل حیوانات و هم در حیوانات همخون، نگرانی در مورد آثار زیان بار پسروی همخونی در این گله کم می باشد و با افزایش در همخونی کاهش جزئی در این صفات را شاهد هستیم.
رسول رضایی علی محرری
نتایج نشان داد که فعالیت آنزیم درمخلوط های 5 و 6 کاهش معنی داری را نسبت به تیمار 2 دارد (05/0p<). از طرفی نیز تفاوت معنی داری برای فعالیت آنزیم اندوفید بین دو تیمار 4و2 مشاهده نگردید (05/0p>). نتایج اضافه وزن بین تیمارها نشان داد که تفاوت ها تنها در دوره ی 14 تا 42 روزگی چشمگیر بوده است، به طوری که اضافه وزن در تیمار 6 نسبت به تیمار 2 کاهش نشان داد (09/0=p). اضافه وزن تیمار 4 نیز نسبت به تیمار 5 در این دوره بیشتر بود (08/0=p). خوراک مصرفی تیمار 6 در دوره ی 14 تا 42 نسبت به تیمار 2 کاهش نشان داد (02/0=p)، این وضعیت برای تیمار 6 در کل دوره ی آزمایش نیز حفظ گردید و باعث کاهش قابل توجه مصرف خوراک در کل دوره نسبت به تیمار های 1 (04/0=p) و 2 (03/0=p) شد. خوراک مصرفی در تیمار 4 در دوره ی 42 تا 56 روزگی نسبت به تیمارهای 2، 3، 5 و 6 افزایش نشان داد (02/0=p) و موجب افزایش خوراک مصرفی تیمار 4 نسبت به تیمارهای مذکور در کل دوره گردید (07/0=p). تفاوت ضریب تبدیل بین تیمار ها تنها در دوره ی 14 تا 42 روزگی قابل ملاحظه بود. به طوریکه ضریب تبدیل در دوره ی رشد در تیمار 4 نسبت به تیمار 5 کاهش قابل توجهی نشان داد (01/0=p)، از طرفی نیز کاهش ضریب تبدیل در تیمار 6 نسبت به تیمار 1 مشاهده گردید (05/0=p). غلظت فراسنجه های خونی گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول، کراتینین، پروتئین تام و آلبومین بین تیمار ها تفاوت معنی داری را نشان دادند (05/0p<). در حالی که در سایر فراسنجه های خونی از قبیل اوره (bun)، اوریک اسید، گلوبولین، نسبت آلبومین به گلوبولین، ایمنوگلوبولین (igg) و فعالیت آنزیم فسفاتاز قلیایی سرم تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). درصد لاشه بین تیمارها تفاوت معنی داری را نشان نداد (05/0p>)، اما برای اجزای لاشه در بین تیمار ها اختلاف معنی داری مشاهده شد (05/0p<) . به طوری که درصد ران ها، سینه، چربی محوطه ی شکمی، کبد و قلب در بین تیمارها معنی دار گردید (05/0p<).
الهه طغیانی علی محرری
چکیده هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثرات تغذیه ی مکمل پروتئینی قبل از زایش بر برخی از فراسنجه های خونی و ایمنی گاوهای نزدیک زایش هلشتاین و گوساله آن ها بوده است. بدین منظور، 30 رأس گاو هلشتاین در دوره ی (close-up) انتخاب و 15 رأس از آن ها روزانه با 600 گرم مکمل پروتئینی که متشکل از مخلوط کنجاله ی سویا و کنجاله ی آفتابگردان (به نسبت وزنی50:50) بود، تغذیه شدند. نمونه های خون، شیر و ادرار گاو ها برای بررسی فراسنجه های موجود جمع آوری شد. برای نمونه های آغوز فراسنجه هایی نظیر پروتئین تام، کل گلوبولین و igg اندازه گیری شد و برای نمونه های خون علاوه بر موارد ذکر شده، گلوگز، کلسترول، تری گلیسیرید، bun، کراتینین، استروژن و پروژسترون، bhba و nefa نیز اندازه گیری شد. همچنین ترکیبات شیمیایی نمونه های آغوز و شیر مورد بررسی قرار گرفتند. برای نمونه های ادرار، ph، کراتینین، اسید اوریک، نیتروژن اوره ای و مجموع استون و استواستات سنجیده شد. داده های حاصل از فراسنجه های اندازه گیری شده برای گاو ها و گوساله ها به ترتیب در قالب طرح های بلوک کاملاً تصادفی و کاملاً تصادفی آنالیز آماری شدند. بر اساس نتایج، چگالی آغوز گاو های تغذیه شده با مکمل پروتئینی در مقایسه با گاو های گروه شاهد 38/0 درصد کمتر بود (013/0=p). تغذیه ی پروتئین در دوره ی قبل از زایش اثری بر غلظت ایمنوگلوبولین g (924/0=p) آغوز نداشت و آغوز گاو ها در هر دو گروه آزمایشی از لحاظ غلظت igg تفاوتی با هم نشان ندادند. غلظت گلوبولین و ایمنوگلوبولین g سرم خون گاو های هر دو گروه آزمایشی در دوره ی قبل و بعد از زایش هیچ تفاوتی با هم نشان ندادند (05/0p>). گاو های شکم سوم و اول به ترتیب بیشترین (003/0=p) و کمترین (004/0=p) غلظت گلوبولین را در دوره ی قبل از زایش داشتند. سرم خون گوساله هایی که مادر آن ها در گروه دریافت کننده مکمل پروتئینی قرار داشت، 8/27 درصد بیشتر از گوساله هایی که مادر آن ها در گروه شاهد قرار داشت، igg داشتند (065/0=p). همچنین غلظت igg سرم خون گوساله هایی که مادر آن ها در گروه دریافت کننده مکمل پروتئینی قرار داشت در مقایسه با گوساله هایی که مادر آن ها در گروه شاهد قرار داشت در فاصله ی زمانی 21 روز بعد از تولد، 3/38 درصد بیشتر بود (048/0=p). غلظت فراسنجه های گلوگز، تری گلیسیرید، پروتئین تام و bun خون تیمار ها در دوره ی قبل از زایش از لحاظ آماری تفاوتی با هم نداشتند. تغذیه ی پروتئین در اواخر دوره ی خشکی بر غلظت استروژن خون گاو ها در روز پانزدهم پس از زایش تأثیر معنی داری داشت بطوریکه گاو های تغذیه شده با مکمل پروتئینی در مقایسه با گاو های گروه شاهد غلظت بیشتری (7?) از استروژن داشتند (022/0=p). غلظت bhba و nefa پلاسمای گاوها در شروع دوره ی شیردهی از لحاظ آماری تفاوتی نشان ندادند (05/0p>). غلظت پروتئین تام گوساله هایی که مادر آن ها در گروه دریافت کننده مکمل پروتئینی قرار داشت در مقایسه با گوساله هایی که مادر آن ها در گروه شاهد قرار داشت به ترتیب در روز های بیست و یکم و بیست و هشتم پس از تولد به میزان 42/20? (034/0=p) و 10? (021/0=p) بیشتر بود. غلظت bun خون گوساله هایی که مادر آن ها در گروه دریافت کننده مکمل پروتئینی قرار داشت در مقایسه با گوساله هایی که مادر آن ها در گروه شاهد قرار داشت در روز بیست و یکم پس از تولد 6/9 درصد بیشتر بود (033/0=p). اثر تغذیه ی مکمل پروتئینی قبل از زایش بر بازده ی تولید شیر و در اوایل دوره ی شیردهی از لحاظ آماری معنی دار (007/0=p) شد. میانگین شیر تصحیح شده بر اساس 2/3?، 5/3? و 4? چربی و میانگین شیر تصحیح شده بر اساس انرژی تیمار های آزمایشی اختلافی با یکدیگر نشان ندادند. میانگین مجموع استون و استواستات ادرار گاو های تغذیه شده با مکمل پروتئینی 81/35? کمتر از گاو های گروه شاهد بود (063/0=p). بیشترین میزان همبستگی (001/0>p؛ 868/0=r) بین بریکس و ضریب شکست و همچنین بین غلظت igg و درصد پروتئین آغوز (001/0>p؛ 728/0=r) مشاهده شد. کلمات کلیدی: مکمل پروتئینی، پروتئین تام، igg، فراسنجه های خونی، گاو های نزدیک زایش هلشتاین.
محسن خاکیان ابراهیم اسدی خشویی
در این مطالعه به منظور برآورد پارامترهای ژنتیکی صفات شیر تولیدی، درصد چربی و درصد پروتئین و برآورد روند ژنتیکی آن ها از رکوردهای روزآزمون گاوهای هلشتاین شکم زایش اول، دوم و سوم که در طی سال های 1370 تا 1388 از شرکت کشت و دامداری فکا در جنوب شهرستان اصفهان جمع آوری شده بود، استفاده شد. تعداد رکورد مورد استفاده برای صفت تولید شیر در شکم های اول، دوم و سوم به ترتیب 81200، 58647 و 39722 رکورد روزآزمون بود و برای صفت درصد چربی 74228، 55450 و 37612 رکورد روزآزمون و برای صفت درصد پروتئین به ترتیب 46125، 35480 و 23825 رکورد روزآزمون استفاده شد. در این تحقیق از مدل حیوانی تک متغیره، چند متغیره و مدل تکرارپذیری با برنامه ی wombat برای تخمین اجزای واریانس و سایر پارامترهای ژنتیکی استفاده گردید. در مدل تک متغیره وراثت پذیری میزان تولید شیر برای شکم های اول، دوم و سوم به ترتیب بین 283/0 - 138/0، 248/0-115/0 و 229/0-048/0 بود. وراثت پذیری برای درصد چربی برای شکم های اول، دوم و سوم بین 206/0 - 092/0، 201/0-080/0 و 290/0-054/0 و برای درصد پروتئین به ترتیب بین 367/0 - 104/0، 301/0-123/0 و 258/0-049/0 بود. در مدل چند متغیره وراثت پذیری میزان تولید شیر برای شکم های اول، دوم و سوم به ترتیب بین 294/0- 132/0، 251/0-112/0 و 233/0-049/0 بود و وراثت پذیری برای درصد چربی بین 215/0 – 093/0، 205/0-079/0 و 265/0-074/0 و برای درصد پروتئین به ترتیب بین 377/0 – 107/0، 274/0-153/0 و 305/0-101/0 بود. با استفاده از مدل تکرارپذیری، وراثت پذیری میزان تولید شیر برای شکم های اول، دوم و سوم به ترتیب 342/0، 229/0 و 239/0 بود. وراثت پذیری برای درصد چربی به ترتیب 451/0، 456/0 و 439/0 و برای درصد پروتئین به ترتیب 515/0، 446/0 و 382/0 برآورد شد. میزان تکرارپذیری صفت تولید شیر برای شکم های اول، دوم و سوم به ترتیب 545/0، 438/0 و 492/0 بود. میزان تکرارپذیری برای صفت درصد چربی به ترتیب 968/0، 909/0 و 882/0 و برای صفت درصد پروتئین به ترتیب 797/0، 696/0 و 969/0 برآورد شد. برآوردهای حاصل از تجزیه و تحلیل های چند متغیره نشان داد که همبستگی های ژنتیکی و فنوتیپی بین تولید شیر و درصد چربی و همچنین بین تولید شیر و درصد پروتئین منفی ولی همبستگی های ژنتیکی و فنوتیپی بین درصد چربی و درصد پروتئین مثبت است. برآوردهای حاصل از تجزیه و تحلیل های چند متغیره روند ژنتیکی صفت تولید شیر در طول زمان را برای شکم های اول، دوم و سوم به ترتیب 612/0+، 759/0+ و 780/0+ کیلوگرم در هر سال نشان داد. روند ژنتیکی برای صفت درصد چربی به ترتیب 0309/0+، 0384/0+ و 0591/0+ درصد در هر سال و برای صفت درصد پروتئین به ترتیب 139/0- ، 147/0- و 160/0- درصد در هر سال برآورد شد.
بهاره صفدریان علی محرری
هدف از این مطالعه بررسی قابلیت هضم?پذیری کاه گندم غنی?سازی شده با اسید سولفوریک و مکمل شده با نمک?های اسید استیک و اسید لاکتیک و تأثیر آن بر رشد و برخی فراسنجه?های خونی بره?ها، بوده است. بدین منظور، 24 رأس بره ی در حال رشد نر و ماده از دو نژاد کردی و بلوچی، در 5 تیمار، گروه بندی گردیدند که عبارت بودند از: 1- گروه شاهد که جیره ی حاوی کاه گندم عمل?آوری?نشده را با جیره ی پایه دریافت نمودند (شامل 5 رأس بره ی در حال رشد). 2- گروهی که کاه گندم عمل?آوری?شده با اسید سولفوریک 3 درصد را با جیره ی پایه دریافت نمودند (شامل 5 رأس بره ی در حال رشد). 3- گروهی که جیره ی تیمار 2 را همراه با روزانه 20 گرم مکمل لاکتات سدیم دریافت نمودند (شامل 5 رأس بره ی در حال رشد). 4- گروهی که جیره ی تیمار 2 را همراه با روزانه 20 گرم مکمل استات سدیم دریافت نمودند (شامل 5 رأس بره ی در حال رشد). 5- گروهی که جیره ی تیمار 2 را همراه با ترکیب توأمان نمک استات سدیم و لاکتات سدیم (50:50، وزنی:وزنی) به میزان 20 گرم دریافت می نمودند (شامل 4 رأس بره ی در حال رشد). نمونه های خون، ادرار و مدفوع بره ها، جمع آوری گردید. برای نمونه های خون فراسنجه هایی نظیر کراتینین، نیتروژن اوره ای، تری گلیسیرید، اسید اوریک، گلوکز و کلسترول و برای نمونه های ادرار فراسنجه هایی مانند اوره، کراتینین و آلانتوئین، اندازه گیری شدند. قابلیت هضم پذیری ماده ی خشک، پروتئین خام، ndf، عصاره ی اتری، مواد آلی، nfe، tdn، انرژی قابل هضم و انرژی قابل متابولیسم نیز اندازه گیری گردید. بر اساس نتایج، در رابطه با اضافه وزن بدن (گرم در روز)، بین تیمار دریافت کننده ی مخلوط نمک استات سدیم و لاکتات سدیم با تیمار دریافت کننده ی جیره ی پایه همراه با کاه غنی شده (24/0=p) و نیز بین دو جنس نر و ماده، تفاوت معنی دار مشاهده گردید (09/0=p). در مورد قابلیت هضم عصاره ی اتری (05/0=p) و ndf (05/0=p)، اختلاف بین نرها و ماده ها معنی دار و اختلاف بین دو نژاد، معنی دار نبوده است (05/0>p). در تمام موارد، تیمار 4 (کاه غنی شده بدون استفاده از مکمل) از قابلیت هضم بالاتری نسبت به سایر تیمارها برخوردار بوده است که این برتری در برخی موارد معنی دار و در برخی دیگر معنی دار نیست. در بین تیمارهای دریافت کننده ی مکمل نیز، تیمار دریافت کننده ی مخلوط توأمان نمک اسیدهای آلی، برتری مشخصی نسبت به تیمارهای 1 و 2 (به ترتیب دریافت کننده ی مکمل استات سدیم و لاکتات سدیم)، نشان می دهد. قابلیت هضم پروتئین خام، بین تیمار دریافت کننده ی جیره ی پایه همراه با کاه غنی شده بدون مکمل با تیمار دریافت کننده ی نمک استات سدیم و تیمار دریافت کننده ی مخلوط نمک های استات سدیم و لاکتات سدیم، تفاوت معنی داری نشان داده است (15/0=p). در مورد غلظت فراسنجه های خونی، تفاوت غلظت گلوکز، کراتینین، اسید اوریک و کلسترول سرم خون، بین تیمارهای مختلف، معنی دار نمی باشد (05/0<p). در رابطه با اسید اوریک سرم خون، تفاوت بین دو نژاد کردی و بلوچی، معنی دار می باشد (66/0=p). تفاوت مقدار تری گلیسیرید سرم، تنها بین تیمار دریافت کننده ی نمک استات سدیم و تیمار دریافت کننده ی نمک لاکتات سدیم، معنی دار می باشد (11/0=p). تفاوت مقدار نیتروژن اوره ای سرم، بین تیمار دریافت کننده ی مخلوط نمک های استات سدیم و لاکتات سدیم با بقیه ی تیمارها معنی دار می باشد (05/0>p). در مورد کلسترول، تفاوت بین دو جنس و دو نژاد، معنی دار می باشد (05/0>p).
سید حسن نوریان علی محرری
این آزمایش به منظور بررسی اثر حذف پروتوزوآی موجود در شکمبه بره و تأثیر آن با استفاده از جیره های مختلف بر پارامتر های خوتی و فاکتورهای هضمی و رشد صورت گرفت. بره ها به 2 گروه 12 تأئی، دست نخورده از نظر میکروارگانیسم شکمبه و پروتوزوآ زدا شده تقسیم شده و در قفس های متابولیکی که به منظور همین آزمایش طراحی و ساخته شده بودند قرار گرفتند. در این آزمایش از 3 جیره پروتئینی، الیافی و حاوی چربی استفاده شد. میزان دفع ادرار و مدفوع در 2 روز اندازه گیره گردید و نمونه هایی از آن ها تهیه شد. خونگیری نیز در روز پایانی و 4 ساعت پس از تغذیه بره ها انجام گرفت. اضافه وزن در بین دو نژاد بلوچی و کردی اختلاف معنی دار داشت (03/p=). وزن در بین دو جنس (05/0>p) و سه جیره (09/0p=) تفاوت معنی داری را نشان داد. نتایج بدست آمده در مورد میزان آب مصرفی نشان دهنده این مطلب است که پروتوزوآزدائی سبب افزایش معنی دار 5/3 برابری مصرف در این گروه شده است (05/0>p). آب مصرفی در جنس نر تفاوتی 59 درصدی پیدا کرد (05/0>p). ضریب تبدیل خوراک مصرفی در بین گروه پروتوزوآزداشده و گروه دست نخورده از نظر میکروارگانیسم شکمبه، دوجنس ، دو نژاد و سه جیره دارای اختلافی نشد (05/0<p). اسید اوریک سرم خون افزایش معنی داری را در گروه پروتوزوآزداشده نسبت به گروه دست نخورده از نظر میکروارگانیسم شکمبه، نشان داد (05/0>p). در بین دو جنس نیز می توان مشاهده کرد که اسید اوریک سرم اختلاف معنی داری نشان می دهد (05/0>p). غلظت تری گلیسرید سرم خون در میان گروه پروتوزوآزداشده و گروه دست نخورده از نظر میکروارگانیسم شکمبه تفاوت معنی داری را نشان داد (05/0>p).
جواد نصیری علی محرری
این آزمایش به منظور بررسی اثر rdp روی نیتروژن اوره ای خون و کیفیت اسپرم صورت گرفت. دام های تحت آزمون به دو گروه تقسیم شدند و جیره های زیر را دریافت کردند 1- جیره حاوی اوره (rdp بالا) 2- جیره بدون اوره (rdp پایین). دام ها دو هفته یکبار وزن کشی می شدند و بیومتری بیضه آنها نیز تعیین می شد. میزان دفع ادرار و مدفوع در هفته آخر دوره و طی دو روز اندازه گیری شد و نمونه هایی از آنها تهیه شد. جمع آوری مایع شکمبه و خونگیری در آخر دوره و هر کدام در ساعت های به ترتیب 2 و 4 پس از تغذیه انجام شد. همچنین جمع آوری منی از دام ها در روز آخر انجام گرفت و سپس دام کشتار گردیدند و تجزیه لاشه آنها انجام شد. برای نمونه های خون، فراسنجه هایی نظیر اسیداوریک، نیتروژن اوره ای، کلسترول، تری گلیسیرید، گلوکز، پروتئین تام و آلانتوئین، برای نمونه-های ادرار، فراسنجه هایی نظیر اسیداوریک ،نیتروژن اوره ای، کرآتینین، حجم و اسیدیته و برای نمونه های منی، فراسنجه هایی مانند غلظت، حرکت پیشرونده، تحرک، گروه های a، b، c و d، vcl، vsl، vap، mad، alh، bcf، lin، wob و str اسپرم و نیتروژن اوره ای و پروتئین تام پلاسما اندازه گیری شدند. قابلیت هضم-پذیری ماده خشک، پروتئین خام، مواد آلی، چربی خام، ndf، nfc، tdn، انرژی قابل هضم و متابولیسم نیز اندازه گیری شد. خوراک و آب مصرفی بین تیمارها متفاوت نبود (05/0?p) اما میزان آب مصرفی در نژاد بلوچی بیشتر از نژاد کردی بود (05/0?p). اضافه وزن بین تیمارها و نژادها متفاوت نبود (05/0?p). اسیدیته شکمبه در تیمار دریافت کننده اوره به اسیدیته شکمبه نزدیکتر و بیشتر از تیمار شاهد بود (11/0=p). میزان نیتروژن میکروبی بین تیمارها و نژادها یکسان بود. قابلیت هضم مواد مغذی به استثنای nfc در بقیه موارد بین تیمارها و نژادها متفاوت نبود و قابلیت هضم nfc در تیمار دریافت کننده اوره بیشتر از تیمار شاهد بود (01/0?p). میزان نیتروژن اوره ای خون در تیمار دریافت کننده اوره افزایش 23% نسبت به تیمار شاهد داشت. همچنین این میزان در نژاد کردی بیشتر از نژاد بلوچی بود (01/0?p). فراسنجه های اسیداوریک و نیتروژن کل ادرار بین تیمارها و نژادها متفاوت نبود اما میزان کراتینین در تیمار دریافت کننده اوره بیشتر از تیمار شاهد بود. این میزان در نژاد بلوچی نیز بیشتر از نژاد کردی بود (05/0?p). فراسنجه های کیفی اسپرم در تیمار دریافت کننده اوره تا حدودی بیشتر از تیمار شاهد بود اما این تفاوت ها معنی دار نشد (05/0?p). اندازه های بیضه بین نژادها وتیمارها متفاوت نبود و در طول دوره ابتدا کاهش و سپس افزایش یافت. همچنین خصوصیات لاشه نیز بین تیمارها متفاوت نبود اما وزن دنبه در نژاد کردی بیشتر از نژاد بلوچی بود (01/0?p).
موسی ارجمند ابراهیم اسدیی خشویی
در این تحقیق مدل های غیرخطی توصیف کننده رشد شامل برودی، گومپرتز، لجستیک و ون برتالنفی با استفاده از رکوردهای وزن بدن و سن (ماه) مقایسه شدند. اوزان بدن در تولد، شیرگیری، 6 ماهگی، 9 ماهگی و یکسالگی مربوط به 1350 رأس گوسفند نژاد لری بختیاری که از سال 1368 تا 1389 در ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد گوسفند لری بختیاری جمع آوری شده بود استفاده شدند. پس از برازش مدل های فوق بر روی اوزان بدن صحت مدل ها بر اساس ضریب تبیین (r2)، میانگین مربعات خطا (mse)، شاخص اطلاعاتی آکایک (aic) و لگاریتم درست نمایی (logl) با استفاده از نرم افزار (9.1) sas تعیین شد. بر اساس شاخص-های بیان شده به ترتیب برای مدل برودی مقادیر 7/76/0، 1/6، 46940 و 46932 و در مدل ون برتالنفی 3/51/0، 5/6، 47360 و 47368 و در مدل گومپرتز مقادیر 5/67/0، 7/6، 47607 و 47599 و در مدل لجستیک7/59/0، 4/7، 48236، 48228 بدست آمد. نتایج نشان دادند مدل برودی با بالاترین ضریب تبیین و کمترین مقدار میانگین مربعات خطا، شاخص اطلاعاتی آکایک و لگاریتم درست نمایی به عنوان بهترین مدل رگرسیونی غیرخطی توصیف کننده کننده منحنی رشد در این نژاد است. سپس پارامترهای هر یک از مدل ها با استفاده از رویه غیرخطی نرم افزار sas بدست آمدند. مقادیر پارامترهای a، b و k به ترتیب در مدل برودی 35/0 ± 14/60، 2/0± 93/5، 004/0± 237/0 و در مدل ون برتالنفی 25/0± 89/56، 009/0± 7/0 و 005/0± 364/0 و در مدل گومپرتز 23/0± 13/56، 04/± 91/2 و 06/0± 42/0 و در مدل لجستیک 21/0± 5/55، 23/0± 4/7 و 08/ ± 57/0 بودند. بررسی اثر عوامل ثابت جنس بره، نوع تولد، سن مادر و سال تولد با استفاده از رویه glm موجود در نرم افزار9.1 sas نشان داد که اثر سال تولد بر همه پارامترها در چهار مدل اثر معنی دار (05/0p<) دارد. جنسیت بر پارامتر a در تمام مدل ها معنی دار (05/0p<) بود. به طور کلی همه عوامل محیطی بررسی شده بر روی پارامترهای مدل برودی معنی دار (05/0p<) بود. سن مادر بر روی هیچ یک از پارامترهای مدل لجستیک معنی دار نبود. همبستگی بین پارامترهای مدل متوسط بود. نتایج این تحقیق نشان داد که مدل برودی می تواند به عنوان ابزاری مناسب برای افزایش بهره وری، تغذیه و موارد دیگر در این نژاد بکار برود.
قاسمعلی تیموری علی محرری
به منظور بررسی تاثیر آنزیم سلولاز و افزودنی باکتریایی (لاکتوباسیلوس پلانتاروم و پروپیونی باکتریوم پروپیونیسی) بر تجزیه پذیری و هضم پذیری دیواره سلولی علوفه ذرت سیلو شده، از روش کیسه های نایلونی (in situ) در طی زمان های صفر، 4، 8، 12، 24، 48، 72 ساعت و با استفاده از 2 راس گاو خشک هلشتاین فیستولا گذاری شده در قالب طرح کاملا تصادفی تجزیه پذیری دیواره سلولی اندازه گیری شد. اندازه گیری صفات رشد و قابلیت هضم مواد مغذی به روش حیوان زنده (in vivo) با استفاده از 5 راس بره نر نژاد افشاری با میانگین وزن ????±????کیلو گرم در قالب طرح چرخشی در طی 5 دوره 10 روزه انجام گرفت. همچنین از روش تولید گاز، حجم گاز تولیدی تا 48 ساعت اندازه گیری شد. علوفه خرد شده ذرت در 5 گروه تحت تیمار های آنزیم سلولاز و افزودنی باکتریایی قرار گرفت. بترتیب گروه شاهد، گروه حاوی آنزیم قبل از سیلو کردن، گروه حاوی آنزیم قبل از مصرف، گروه حاوی آنزیم سلولاز به همراه افزودنی باکتریایی قبل از سیلو کردن و گروه حاوی افزودنی باکتریایی قبل از سیلو و آنزیم سلولاز قبل از مصرف. پس از گذشت 28 روز از مدت سیلو کردن، ذرت سیلو شده برای اندازه گیری ترکیبات شیمیایی درصد ماده خشک، پروتئین، چربی، خاکستر و دیواره سلولی نمونه گیری و به آزمایشگاه منتقل گردید. درصد ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام و ph تحت تاثیر تیمارهای افزودنی باکتریایی و آنزیم سلولاز قرار نگرفت ?p>????). درصد دیواره سلولی (ndf) و خاکستر تحت تاثیر تیمارهای افزودنی باکتریایی و آنزیم سلولاز قرار گرفت (05/0 p<). تیمارهای حاوی افزودنی میکروبی و آنزیم سلولاز بر افزایش وزن روزانه و ماده خشک مصرفی گوسفندان بی تاثیر بود (p>????). ولی ضریب تبدیل خوراک تحت تاثیر تیمارهای میکروبی و آنزیم سلولاز قرار گرفت ?p<??????. در آزمایش in vivo قابلیت هضم ماده خشک و چربی خام تحت تاثیر تیمارهای باکتریایی و آنزیم سلولاز بهبود یافت ?p<??????. در حالی که اختلاف معنی داری بین قابلیت هضم دیواره سلولی و پروتئین خام تیمار ها مشاهده نشد ?p>??????. میانگین قابلیت هضم و تجزیه پذیری موثر دیواره سلولی علوفه ذرت سیلو شده در آزمایش حاضر به ترتیب 49/61 و ???? درصد بدست آمد? آنزیم سلولاز درصد بخش محلول(a) ماده خشک علوفه ذرت سیلو شده را افزایش داد (05/0p<). بین تیمار ها تفاوت معنی داری در تجزیه پذیری موثر و سرعت تجزیه پذیری ماده خشک در ساعت مشاهده شد (05/0p<). افزودنی باکتریایی تجزیه پذیری موثر ماده خشک علوفه ذرت سیلو شده را کاهش داد (05/0p<). تجزیه پذیری موثر و بخش محلول (a) دیواره سلولی تیمار ها با یکدیگر تفاوت معنی داری نشان دادند (05/0p<). در حالی که سرعت تجزیه پذیری و بخش نامحلول ولی قابل تجزیه (b) دیواره سلولی بی تاثیر ماند ?p>??????. تیمار گروه شاهد به طور معنی داری کمترین میزان گاز تولیدی را داشت (p<????) این درحالی است که بیشترین میزان گاز تولیدی در تیمار حاوی آنزیم مشاهده شد (p<????).
مرتضی میرزایی علی محرری
چکیده این آزمایش به منظور مقایسه بازده انرژی مصرفی در جوجه های گوشتی سویه تجاری رایج و بومی به روش فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام پذیرفت. سطوح انرژی تحت آزمون شامل: 1)جیره بر اساس توصیه nrc2)جیره با 6% غلظت انرژی کمتر از سطح انرژی یک3)جیره با 12% غلظت انرژی کمتر از سطح انرژی یک 4)جیره با 18% غلظت انرژی کمتر از سطح انرژی یک. آزمایش در دو دوره پرورش آغازین (14 تا 21 روزگی) و رشد (21 تا 42 روزگی) انجام و سپس تا 56 روزگی ادامه یافت. جوجه های تحت آزمون را جوجه های تجاری سویه راس 308 (ross-308) و جوجه های بومی خریداری شده از مرکز اصلاح نژاد مرغ بومی کبوتر آباد اصفهان تشکیل می داد. جوجه ها بعد از توزین به صورت کاملاً تصادفی در دسته های 3 قطعه ای به قفس های آزمایشی انتقال داده شدند، با توجه به شش تکرار در نظر گرفته شده برای هر سطح انرژی و در نظر گرفتن دو گونه اصلاح شده و بومی تعداد 48 واحد آزمایشی تشکیل گردید (جمعاً 144 قطعه جوجه گوشتی). در سنین 21 و 42 روزگی یک پرنده از هر قفس انتخاب و عمل خفه کردن با استفاده از جابجا کردن مهره اطلس صورت گرفت. در سن 56 روزگی نیز تمامی جوجه های باقیماندهکشتار و تجزیه لاشه شدند. نتایج مربوط به مصرف خوراک نشان داد در دوره آغازین سطح انرژی 4 از کمترین خوراک مصرفی برخوردار بود (05/0p<). اما در دوره رشد کمترین خوراک مصرفی مربوط به سطح انرژی 2 بود (05/0p<). در دوره پایانی نیز کمترین خوراک مصرفی مربوط به سطح انرژی 1 بود و تفاوت معنی داری را با سطوح انرژی 3 و 4 نشان داد (01/0p<).در هر سه دوره پرورش تفاوت مصرف خوراک در دو سویه تجاری و بومی مشاهده شد (01/0p<). تفاوت اضافه وزن سطوح انرژی نیز در دوره آغازین و رشد مشاهده شد (01/0p<). نتایج ضریب تبدیل خوراک مصرفی،تفاوت بین سطوح انرژی را در هر سه مرحله پرورش نشان داد (01/0p<). در هر سه دوره پرورش سویه تجاری از اضافه وزن بیشتر و ضریب تبدیل بهتری نسبت به سویه بومی برخوردار بود (01/0p<). نتایج مربوط به قابلیت هضم مواد مغذی در دوره های سه گانه پرورش نشان داد که در دوره آغازین، انرژی قابل متابولیسم ظاهری، قابلیت هضم چربی و قابلیت هضم پروتئین تفاوت بین سطوح انرژی مشاهده می شود (05/0p<). اما در مورد انرژی قابل متابولیسم ظاهری تصحیح شده برای نیتروژن و قابلیت هضم ماده خشک تفاوتی بین سطوح انرژی مشاهده نشد (05/0 p>). در این دوره تنها سطح انرژی یک انرژی قابل متابولیسم ظاهری بالاتری نسبت به سایر سطوح انرژی داشت (05/0p<). همچنین در مورد قابلیت هضم پروتئین تنها سطح انرژی یک تفاوت معنی داری با سایر سطوح انرژی نشان داد. و قابلیت هضم چربی تنها در سطوح انرژی 1 و 4 با سایر سطوح انرژی تفاوت داشت (05/0p<). در دوره رشد و پایانی نتایج مربوط به قابلیت هضم، تفاوت معنی داری را بین سطوح انرژی در مورد تمام مواد مغذی ذکر شده نشان داد (01/0p<). مقایسه بین دو سویه تجاری و بومی تنها در دوره رشد و تنها در مورد قابلیت هضم پروتئین تفاوت را بین دو سویه نشان داد (05/0p<). نتایج مربوط به انرژی ذخیره شده و گرمای تولیدی در دوره آغازین نشان داد که سطح انرژی یک با سایر سطوح انرژی تفاوت دارد (05/0p<). اما در دوره رشد علاوه بر سطح انرژی 1 سطح انرژی 4 نیز از تفاوت معنی داری نسبت به سایر سطوح انرژی برخوردار بود(05/0p<). انرژی قابل متابولیسم و انرژی خالص مورد نیاز برای نگهداری در هر سه دوره پرورش در سویه بومی بالاتر از سویه تجاری برآورد گردید. بازده انرژی قابل متابولیسم برای نگهداری (km) و رشد (kg) در دوره آغازین در سویه تجاری بالاتر از سویه بومی به دست آمد که این روند در دوره پایانی نیز حفظ شد. اما در دوره رشد بازدهی در سویه بومی بالاتر از سویه تجاری محاسبه شد.در تجزیه لاشه انجام شده بین سطح انرژی ها تنها درصد کبد تفاوت معنی دار بین سطوح انرژی را نشان داد (05/0p<) اما در مقایسه اجزای لاشه بین دو سویه تجاری و بومی به جز درصد ران و درصد چربی احشائی در سایر موارد (درصد لاشه، سینه، بال ها، گردن، قلب، کبد و روده) تفاوت بین دو سویه مشاهده شد (01/0p<).
احسان خسرو علی محرری
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر مقادیر مختلف تفاله خرما در جیره مصرفی بره¬های در حال رشد روی افزایش وزن و و بازدهی هضم آنها بوده است. بدین منظور، 18 رأس بره ی نر بومی در حال رشد، در 3 تیمار گروه بندی گردیدند که عبارت بود از: 1- گروه شاهد که جیره بدون تفاله خرما دریافت نمودند 2- گروهی که جیره با ترکیب 85% از جیره شاهد و 15% پودر تفاله خرما دریافت نمودند 3- گروهی که جیره با ترکیب 70% از جیره شاهد و 30% پودر تفاله خرما دریافت نمودند. نمونه های خون، ادرار و مدفوع برهها جمع آوری گردید. بر اساس نتایج حاصل در رابطه با خصوصیات عملکرد رشد، هیچ گونه تفاوت معنی داری دیده نشد (05/0<p). در هیچ کدام از خصوصیات تجزیه لاشه و ترکیبات گوشت، بجز وزن نسبی دنبه و درصد چربی گوشت که در تیمار دریافت کننده 30% تفاله خرما نسبت به دیگر گروه¬ها بالاتر بود، تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0<p). در مورد قابلیت هضم پذیری ظاهری ماده خشک، چربی خام و tdn در بین تیمارها تفاوت معنی دار آماری مشاهده نشد (05/0<p). قابلیت هضم پذیری ماده آلی، پروتئین خام، ndf، adf و nfe در بین تیمارهای مورد آزمایش دارای تفاوت معنی داری بود (05/0< p)،گروه دریافت کننده جیره شاهد در مورد این صفات دارای قابلیت هضم ظاهری بالاتری بود. قابلیت هضم پذیری در مورد nfc نیز در بین تیمارها دارای تفاوت بود و گروه دریافت کننده جیره شاهد کمترین مقدار را به خود اختصاص داد (05/0>p). تفاوت های موجود در بین تیمارها در مورد غلظت گلوکز، کلسترول، نیتروژن اوره ای، پروتئین کل، آلبومین، گلوبولین و فعالیت آنزیمهای کبدی gpt و got از نظر آماری معنی دار نبود (05/0<p). غلظت تری گلیسیرید و اسید اوریک در تیمار دریافت کننده 30 درصد تفاله خرما نسبت به دیگر تیمارها بالاتر بود و این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (05/0>p). غلظت کراتینین در بین تیمارها دارای تفاوت معنی داری بود و کمترین سطح آن در تیمار دریافت کننده 30 % تفاله خرما بدست آمد (05/0>p). انرژی قابل هضم، انرژی ادرار، انرژی متان و انرژی قابل متابولیسم در بین جیرههای تحت آزمون دارای تفاوت معنی دار آماری نبودند (05/0<p). در خصوص وضعیت انرژی مصرفی و مصرف ماده آلی قابل هضم به ازای کیلوگرم وزن متابولیکی در روز در بین تیمارهای مختلف تفاوت آماری معنی داری مشاهده نشد (05/0<p). تفاوتهای موجود در مصرف نیتروژن، نیتروژن مدفوع، نیتروژن متابولیکی مدفوع، نیتروژن درون زادی ادرار و کل نیتروژن ابقاء شده در بدن در بین تیمارهای مختلف از نظر آماری معنی دار نبودند (05/0<p). مصرف نیتروژن قابل هضم و دفع نیتروژن در ادرار در گروه شاهد نسبت به دیگر گروه ها بالاتر بود و این تفاوت از نظر آماری معنی دار بدست آمد (05/0>p). تفاوت موجود دفع نیتروژن با منشاء داخلی معنی دار بود و دفع از طریق مدفوع نسبت به دفع ادراری در سطح بالاتری قرار داشت (05/0>p). ارتباط دفع نیتروژن با منشاء داخلی نسبت به مصرف ماده آلی قابل هضم ارتباطی خطی بوده و با افزایش مصرف ماده آلی قابل هضم مقدار نیتروژن متابولیکی مدفوع افزوده شده و از نیتروژن درون زادی ادرار کاسته می شود.
نرگس مداحی سعید کریمی دهکردی
نتایج مطالعات مختلف در طول سال های گذشته به خوبی نشان می دهند که با افزایش تولید شیر، عملکرد تولیدمثلی در گاو شیری دچار افت شده است، که این مسأله می تواند سوددهی واحدهای تولیدی گاوشیر را تحت تأثیر قرار دهد به همین دلیل هدف از انجام این مطالعه بررسی صفات تولیدمثلی در شهرکرد بود. در این پژوهش از 700 رکورد مربوط به 501 تلیسه هلشتاین و 1773 رکورد مربوط به788 رکورد رأس گاو (موجود در 8 و 9 واحد پرورش گاو شیری) هلشتاین که بین سال های 1385 تا 1393 متولد، تلقیح شده و یا زایش داشتند استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدل خطی (linear model) برای صفات سن اولین تلقیح (afs)، سن اولین زایش (afc)، فاصله اولین و آخرین تلقیح (ifl)، و از مدل خطی تکرارپذیر (repeated linear model) برای صفت روزهای باز (od)، فاصله زایش تا اولین تلقیح (dfs) فاصله اولین و آخرین تلقیح (ifl) استفاده شد و به منظور تجزیه و تحلیل نرخ گیرایی در تلیسه ها (cr) از مدل خطی تعمیم یافته (generalize linear model) و در گاوها مدل خطی تعمیم یافته تکرارپذیر (repeated generalized linear model) کار گرفته شد. نتایج بدست آمده نشان داد که میانگین خام برای صفات تولیدمثلی afs، afc، iflو cr در تلیسه ها به ترتیب 35/16 (ماه)، 11/26 (ماه)، 37/25 (روز) و70% و در گاوها میانگین صفات od، dfs، ifl و cr به ترتیب 05/134(روز)، 03/80 (روز)، 00/52 (روز) و 46% بود. نتایج مقایسه میانگین نشان داد اثر سال (سال تولد و سال تلقیح) بر،afs ، afc، od، dfs، cr معنی دار بود. همچنین اثر گله بر cr (تلیسه ها و گاوها)، od و dfs معنی دار و در سایر صفات معنی دار نبود. از طرفی اثر فصل (تولد و زایش) تنها در صفات afc، dfs موثر بود. به گونه ای که گوساله های متولد شده در زمستان سن زایش کمتری نسبت به گوساله های متولد شده در تابستان داشتند. همچنین مشخص شد فصل تلقیح بر نرخ گیرایی در گاوها و تلیسه های مورد بررسی بی تأثیر بوده، که می تواند سبب تجدید نظر در مدیریت اسپرم شود. اثر نوبت تلقیح بر ifl و cr معنی دار بود که طبیعی به نظر می رسد و در پایان اثر دوره شیردهی بر صفات مورد نظر (در گاوها) و اثر جنس گوساله بر صفت afc معنی دار نبود. همچنین نتایج مقایسه گله ها با شرایط مطلوب مشخص کرد که برخی گله ها در بعضی شاخص ها شامل afs ، afc، od و ifl وضعیت نا مناسب داشته اما cr در تلیسه مناسب و در گاوها از مقدار مطلوب فاصله داشت این مسأله در تلیسه ها می تواند ناشی از استفاده از اسپرم با گیرایی بالا و نبود تنش گرمایی باشد.
امیرحسین طوطیان علی محرری
هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر عنصر روی بر عوامل مختلف بیولوژیک در دامهای آبستن نزدیک به زایمان بود. مدت زمان اجرای آزمایش در محیط گاوداری 30 روز بعد از فراهم آوردن مقدمات اولیه آزمایش بود. تعداد 15 راس گاو خشک انتظار زایمان که حدالمقدور از مرحله آبستنی یکسانی برخوردار بودند و تعداد 15 راس تلیسه نزدیک به زایمان(کمتر از 60 روز مانده به زایمان) انتخاب شدند. دامهای مورد نظر روزانه 2 بار با دستگاه خوراک دهنده به صورت جیره کاملاً مخلوط دریافت می کردند. جیره مصرفی برای گاوها دارای ترکیبی شامل 67 درصد علوفه و 33 درصد مواد متراکم بود که بصورت کاملاً مخلوط در اختیار گاوها قرار داده می شد.