نام پژوهشگر: فرزانه کوهی
فرزانه کوهی ناصر باهنر
تحقیق پیش رو با هدف بررسی میزان استفاده و رضامندی جوانان از برنامه های شبکه قرآن و معارف سیما با تاکید بر کارکرد های چهار گانه ارتباطی صورت گرفت این امر که تا چه حد برنامه های شبکه قرآن و معارف سیما توانسته رضایت مخاطبین جوان خود را جلب نماید عاملی بود که محقق را وا داشت تا دراین باره به تحقیق و پژوهش بپردازد .اهمیت این تحقیق ازآن جهت است که باتوجه به نقش ویژه تلویزیون درانتقال مفاهیم وتاثیرگذاری درهمه زمینه ها وازسوی دیگرباعنایت به اینکه قشروسیعی ازجمعیت کشورماراجوانان تشکیل می دهند،صداوسیما وبویژه شبکه قرآن ومعارف سیما به عنوان یک شبکه تخصصی دینی باید دربرنامه های خود جایگاه ویژه ای برای جذب وتامین نیازهای جوانان درنظربگیرد که این امر مستلزم شناسایی نیازها و علایق دینی آنهاست .به این منظور برای پاسخ به سئوالات تحقیق و بررسی فرضیه های دوازده گانه، این پژوهش بر روی جوانان ساکن شهرتهران انجام شد. ابزار تحقیق نیز پرسشنامه بر مبنای طیف لیکرت می باشد. برای بررسی فرضیات از آزمون های توصیفی، تبینی و آزمون های استنباطی استفاده شد که نتایج بدست آمده از این قرار است :بین ویژگی های فردی پاسخگویان ( اشتغال ، میزان درآمد ، جنسیت ) ومیزان استفاده و رضایت جوانان از برنامه های شبکه قرآن و معارف سیما رابطه وجود داشته و به عبارت دیگر زنان خانه دار بیش از سایرین، افرادی که درآمد آنها بین 300 تا 500 هزار تومان بوده است بیش از سایرین و زنان بیشتر از مردان بیننده برنامه های این شبکه بوده اند. اما بین میزان تحصیلات وهمچنین محل سکونت ومیزان استفاده و رضامندی پاسخگویان رابطه ای وجود نداشته است و جوانانی که پایبندی بیشتری به دستورات دینی دارند بیشتر از سایرین از برنامه ها رضایت داشتند، زمان پخش برنامه ها نیز در میزان استفاده و رضایت پاسخگویان موثر بود و همچنین مشخص شد که هر چقدر جوانان نسبت به موضوعات معارفی بهره مندی بیشتری داشته باشند از برنامه های شبکه رضایت بیشتری دارند ودر آخراین که بیشتر افرادی که برنامه های شبکه قرآن ومعارف سیما راتماشا می کنند (4/49) از هر چهارکارکرد ارتباطی آن رضامندی دارند و این در حالی است که(1/49) درصد یعنی نزدیک به نیمی دیگر از مخاطبان، برنامه های این شبکه را تماشا نمی کنند که به نوعی می توان گفت با تماشای نکردن برنامه ها عدم رضایت خود را اعلام نموده اند.
فرزانه کوهی [جهانگیر کرمی
چکیده در سال های اخیر رویکردهای زیست روان شناختی در شخصیت، رشد و تحول فزاینده ای داشته اند. اما در این زمینه نکته مهم که اغلب نادیده گرفته می شود، ارتباط سبب شناختی چند گانه بین شخصیت و بیماری است. که اهمیتی برابر و یا حتی بیشتر از شناخت علل معمول بیماری دارد. از همین رو هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه سیستم های مغزی رفتاری و اختلال جسمانی سازی با میانجیگری عاطفه مثبت و عاطفه منفی بود. جامعه آماری این تحقیق را کلیه دانشجویان دختر دانشگاه رازی کرمانشاه تشکیل می دادند که از بین آن ها 500 نفر به عنوان نمونه ، به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش، پرسشنامه نشانه های جسمانی شکل(soms)، پرسشنامه سیستم های مغزی رفتاری(bas/bis) و مقیاس عاطفه مثبت و عاطفه منفی (panas-x ) بودند. ارزیابی الگوهای پیشنهادی با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری انجام گرفت. بر اساس نتایج این پژوهش، مدل پیشنهادی معادلات ساختاری روابط بین متغییر های مذکور از برازش قابل قبولی برخوردار بود. اکثر شاخص های برازندگی از انطباق کامل مدل با داده ها حکایت داشت. به طور کلی در مدل پیشنهادی پژوهش، نتایج نشان دادند که خرده مقیاس جستجوی پاداش از مقیاس bas و مقیاس بازداری رفتاری هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم از طریق عاطفه منفی و عاطفه مثبت با اختلال جسمانی سازی رابطه دارند. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که عاطفه منفی یک میانجی در رابطه سیستم های مغزی رفتاری و اختلال جسمانی سازی است. کلیدواژه ها: سیستم های مغزی رفتاری، اختلال جسمانی سازی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی