نام پژوهشگر: محمد حاتمی
محمد حاتمی محسن قاضی خانی
در این پژوهش آزمایشگاهی، به بررسی میزان مولفه های اگزرژی، بازگشت ناپذیری ها و میزان آلاینده ها در یک موتور دو زمانه با سوخت الکلی پرداخته ایم. افزودنی سوخت در این کار تحقیقاتی اتانول است. آزمایشات با درصد های 5، 10 و 15 درصد به سوخت بنزین اضافه شده و برای 25% ،50% و 75% گشتاور اعمالی در سرعتهای 2500، 3000، 3500 و4500 دور بر دقیقه انجام شده است. نتایج نشان می دهد عموما زمانی که از سوخت الکلی استفاده می شود بازگشت ناپذیری های داخلی احتراق افزایش یافته است که علت آن افزایش اختلاف دمای مخلوط نسوخته ومحصولات احتراق است که باتبخیر سریعتر افزودنی الکل ایجاد شده است. افزایش بازگشت ناپذیری داخلی احتراق یکی از عوامل مهم کاهش بازدهی قانون دوم در صورت استفاده از افزودنی اتانول است. از دیگر نتابج و مزایای استفاده از افزودنی اتانول کاهش چشمگیر آلاینده های co, co2, hcو nox است.
هادی پرهون علیرضا مرادی
چکیده مقدمه: افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی می باشد، روش های درمانی متنوعی جهت درمان آن وجود دارد. این مطالعه با هدف بررسی اثر بخشی و مقایسه درمان فعال سازی رفتاری کوتاه مدت و درمان فراشناختی بر کاهش علایم و افزایش کیفیت زندگی بیماران افسرده اساسی انجام شده است. روش: در یک طرح آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون توام با گروه کنترل، و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 34 آزمودنی زن، که براساس ملاک های dsm_iv توسط روانپزشک مورد ارزیابی قرار گرفتند، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل گماشته شدند؛ گروه تحت درمان فعال سازی رفتاری کوتاه مدت، گروه تحت درمان فراشناختی و گروه کنترل. گرو های آزمایش طی دو ماه تحت درمان قرار گرفتند و نمرات (bdi_ii)، (hrsd) و whoqol-bref)) قبل و بعد از مداخله و در مرحله پیگیری سه ماهه در هر سه گروه جمع آوری گردید و با استفاده از آزمون های آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره، آزمون تعقیبی توکی و آزمون tوابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میزان اثر بخشی دو روش درمانی تفاوت معنی داری وجود دارد. یافته ها نه تنها موید اثر بخشی دو روش درمانی بر کاهش علایم و افزایش کیفیت زندگی بیمارن افسرده بودند، بلکه برتری درمان فعال سازی رفتاری کوتاه مدت نسبت به درمان فراشناخی در انتهای درمان و در مرحله پیگیری تایید شد. نتیجه گیری: هر دو روش درمانی در کاهش علایم افسردگی اساسی اثر بخش می باشند و با توجه به برتری درمان فعال سازی رفتاری کوتاه مدت در مقایسه با درمان فراشناختی می توان آن را به عنوان یک روش انتخابی برای درمان افسردگی به کار برد. واژگان کلیدی: افسردگی اساسی، درمان فعال سازی رفتاری ، درمان فراشناختی، کیفیت زندگی.
محبوبه اسمعیلی علیرضا مرادی
چکیده مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تشخیصی حافظه شرح حال، دلبستگی و هویت در اختلال استرس پس از سانحه، اختلال اضطراب فراگیر و افراد بهنجار انجام شد. روش:در یک طرح علی- مقایسه ای، 24 نفر از بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه، 19 نفر از بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و 32 نفر از افراد بهنجار، که از شرایط سنی و اجتماعی مشابه، انتخاب شده بودند در این مطالعه شرکت کردند. طی دو جلسه یک ساعته، پس از ارائه توضیحات لازم و کسب رضایت، آزمودنیها به پرسشنامه ها و تکالیف پژوهش پاسخ دادند. برای آزمون فرضیهها از سیاهه افسردگی بک، سیاهه اضطراب بک، مقیاس تجدید نظر شده ی تاثیر رویداد، مقیاس دلبستگی، مقیاس سنجش هویت، مصاحبه حافظه شرح حال و آزمون حافظه شرح حال استفاده شد. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری و تحلیل تشخیص مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:نتایج نشان داد؛ عملکرد افراد سالم در تمام زیر مقیاس های حافظه شرح حال یعنی در سه دوره کودکی، بزرگسالی و اخیر هم در بخش معنایی و هم در بخش رویدادی از افراد ptsdبه طور معناداری بهتر است.هم چنین نتایج آزمون حافظه شرح حال،جکایت از کاهش حافظه اختصاصی در بیماران مبتلا به ptsd نسبت به افراد گروه بهنجار داشت. علاوه براین، عملکرد افراد gad تنها در زیر مقیاس حافظه شرح حای رویدادی بزرگسالی از افراد گروه مبتلا به ptsdبالاتر بود. مقایسه زوجی گروهها نشان داد؛ میانگین گروه سالم در سبک دلبستگی ایمن به شکل معناداری از گروه gad بالاتر و در ناایمن اضطرابی پایین تر از دو گروه بیمار است. نتایج تحلیل تشخیصی نیز بیان می کند که میزان موفقیت تابع 7/69 درصد می باشد. نتیجه گیری:یکی از عوامل مهم در سبب شناسی اختلالات اضطرابی دلبستگی ناایمن است که در دو گروه بیماران مبتلا به ptsd و gad وجود دارد؛ از طرفی حافظه شرح حال تحت تاثیر نشانه های این دو گروه بیماری قرار می گیرد. با توجه به ارزیابی متغیرهای پیش بین حافظه، دلبستگی و هویت، پیش بینی عضویت گروهی 53 نفر از 76 نفر به درستی انجام شده است. همچنین، تاثیرات متفاوت نشانه های ptsd و gad بر حافظه شرح حال براساس ابعاد دلبستگی و هویتی متفاوت، از مسائل قابل تامل در زمینه ی آسیب شناسی، روش های درمانی و دیگر مسائل پژوهشی می باشد.
مینو شیرین بیان علیرضا مرادی
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله شناختی_رفتاری گروهی در کاهش رفتار پرخاشگرانه و بهبود کارکرد اجرایی دختران نوجوان بود. برای این منظور با استفاده از پرسشنامه خشم حالت_صفت اسپیلبرگر از بین 300 دانش آموز مقطع راهنمایی، 30 نفر که بیشترین نمره را کسب کرده بودند انتخاب شدند. از این 30 نفر 15 نفر در گروه کنترل و 15 نفر در گروه آزمایش گنجانده شدند. سپس آزمودنی ها به سوال های پژوهش(پرسشنامه های دموگرافیک و افسردگی، اضطراب و استرس(dass)) جواب دادند و آزمون ها برج لندن و ویسکانسن بر روی آنها اجرا شد. سپس مداخله شناختی_رفتاری گروهی به مدت 10 جلسه بر روی گروه آزمایش اعمال شد. در پایان جلسات مداخله، آزمودنی های هر دو گروه کنترل و آزمایش دو بار مورد آزمون قرار گرفتند؛ یکبار بلافاصله بعد از اتمام جلسات مداخله، و بار دوم حدود یک ماه بعد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که مداخله شناختی_رفتاری گروهی در کاهش رفتارهای پرخاشگرانه و بهبود کارکرد اجرایی دختران نوجوان موثر است. قبل از جریان مداخله بین دو گروه کنترل و آزمایش در هیچ یک از مقیاس های پژوهش تفاوت معناداری وجود نداشت. پس از جریان 10 جلسه ای مداخله شناختی_رفتاری تفاوت های بین دو گروه در بیشتر مقیاس های پژوهش معنادار شدند. از میزان پرخاشگری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری کاسته شد. از میزان افسردگی، استرس و اضطراب گروه آزمایش نیز پس از جریان مداخله در مقایسه با گروه کنترل نیز به طور معناداری کاسته شد. این تغییرات در مرحله پیگیری نیز تداوم داشتند. در کارکرد اجرایی نیز که با استفاده از آزمون برج لندن و ویسکانسن سنجیده شد، پس از جریان مداخله در اکثر خرده مقیاس ها تفاوت معناداری دیده شد. در هر سه خرده مقیاس برج لندن(امتیاز، زمان اجرا و زمان طراحی)بین بین دو گروه تفاوت معناداری به وجود آمد. این تغییرات در مرحله پیگیری نیز برای تمامی خرده مقیاس ها به غیر خرده مقیاس طبقات همچنان تداوم داشت. تبیین ها و تلویحات احتمالی مورد بحث و بررسی قرار خواهند گرفت. کلید واژه: مداخله شناختی_رفتاری گروهی، کارکرد اجرایی، رفتار پرخاشگرانه
نازیلا ایوانی ربابه نوری
هدف : پژوهش حاضر با هدف تعین سهم هریک از طرح واره های ناسازگار اولیه، به عنوان متغیر ملاک در تبیین کیفیت رابطه دوستی با جنس دیگر (تعارض، حمایت و عمق ادراک شده) و پریشانی روان شناختی (علائم افسردگی و اضطراب)؛ همچنین تعیین سهم پریشانی روان شناختی و کیفیت رابطه با جنس دیگر در تبیین یک دیگر، در جمعیت دختران دانشجوی درگیر در رابطه دوستی با جنس دیگر، انجام گرفت. روش : 196 نفر از دختران دانشجوی دانشگاه های تربیت معلم، پردیس کشاورزی دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج که دارای یک رابطه ی دوستی دگر جنس بودند، با پاسخ به سه پرسشنامه ی طرح واره های اولیه یانگ فرم کوتاه (یانگ، 1994)، کیفیت روابط اجتماعی (ساراسون،1983 ) و اضطراب و افسردگی بیمارستانی (زیگموند و همکاران، 1983) در این پژوهش شرکت کردند. یافته ها : یافته های پژوهش نشان داد طرح وارها ی اطاعت و بی اعتمادی/بدرفتاری در کیفیت رابطه بیشترین اثر منفی را دارا هستند. و طرح واره ی انزوای اجتماعی/بیگانگی در تبیین علائم افسردگی وطرح واره ی آسیب پذیری در برابرضرر و بیماری در تبییناضطراب بیشترین نقش را ایفا کردند. همچنین پریشانی روان شناختی نیز در تبیین کیفیت رابطه نقش داشت که بیشترین سهم را افسردگی در تبیین تعارض ایفا کرد. کیفیت رابطه نیز به طور متقابل وبه میزان کمتر در تبیین پریشانی روان شناختی نقش داشت. نتیجه گیری : با توجه به اهمیت روز افزون این دست از روابط بین فردی در شکل دهی به ازدواج و تاثیر این روابط بر سلامتی روان دختران ضروری است که درمان طرح واره های شناسایی شده در این پژوهش در مشاوره های قبل از ازدواج یا مراجعانی با این دست از روابط عاطفی که دچار علائم افسردگی و اضطراب هستند مورد تاکید قرار بگیرد.
المیرا آریانا کیا علیرضا مرادی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان ترکیبی فعال سازی رفتاری کوتاه مدت و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی صورت گرفت. این پژوهش در قالب یک طرح تک آزمودنی چند خط پایه اجرا شد. نمونه ی این پژوهش شامل چهار بیمار (1 مرد، 3 زن، بین 26 تا 38 ساله) مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود که در چهار روش درمانی به صورت تصادفی جایگزین شدند (شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، فعال سازی رفتاری کوتاه مدت، درمان های ترکیبی فعال سازی رفتاری کوتاه مدت و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با ترتیب معکوس). برای جمع آوری داده ها، از پرسش نامه ی افسردگی بک (bdi-ii) و پرسش نامه ی نشخوار فکری (rrs) در جلسات 1، 2، 4، 6، 8، و پیگیری 1 ماهه استفاده شد. بازبینی دیداری شکل ها و اندازه ی ضریب تاثیر کاهش معناداری را در نمرات افسردگی و نشخوار همه ی شرکت کنندگان نشان داد. این یافته ها از شواهد نظری اولیه در مورد نقش درمان ترکیبی فعال سازی رفتاری کوتاه مدت و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش نشانه های افسردگی و نشخوار فکری بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی حمایت می کند.
شیوا مشیرپناهی علیرضا مرادی
مقدمه: اختلال استرس پس از سانحه یکی از شایع ترین اختلالات روانی درمیان جانبازان جنگ تحمیلی می باشد، روش های درمانی و آموزشی متنوعی جهت کاهش آسیب های ناشی از این اختلال وجود دارد. یکی از فاکتورهای آسیب پذیری شناختی برای بیماران اختلال استرس پس از سانحه (ptsd)، کاهش اختصاصی کردن خاطرات است. مطالعه حاضر یک برنامه گروه- محور جدید است که هدف آن افزایش بازیابی خاطرات به شیوه اختصاصی می باشد. روش: در یک طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون توام با گروه کنترل، و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 24 نفر جانباز مرد مبتلا به اختلال استرس پس ازسانحه، که براساس ملاک های dsm-iv-tr توسط روانپزشک ارزیابی شدند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند؛ گروه آزمایش برنامه آموزش اختصاصی کردن خاطرات را دریافت کردند، و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند و در لیست انتظار قرار داشتند. گروه آزمایش طی چهار جلسه در چهار هفته متوالی بصورت گروه های 3 نفری آموزش داده شدند و نمرات پرسشنامه های (bdi-ii)، (amt)، (ies-r)، (spsi-r) قبل و بعد از مداخله و در مرحله پیگیری دو ماهه از هر دو گروه جمع آوری گردید. دادهها با استفاده از آزمون های آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره، آزمون تعقیبی توکی و آزمون tوابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که برنامه آموزشی، تغییرات معنا داری در کاهش برخی آسیب های شناختی در بیماران اختلال استرس پس از سانحه ایجاد کرد. یافته ها موید اثر بخشی آموزش اختصاصی کردن خاطرات در کاهش آسیب-های شناختی در حوزه اجتناب عملکردی و افکار مزاحم در بیماران اختلال استرس پس از سانحه بودند و پایداری آموزش در مرحله پیگیری نیز تأ یید شد. اما حل مساله آسیب دیده این بیماران پس از مداخله تغییر معناداری نداشت.. نتیجه گیری: آموزش اختصاصی کردن خاطرات در کاهش آسیب های شناختی مانند اجتناب عملکردی و خاطرات ناخواسته، در بیماران اختلال استرس پس از سانحه موثر می باشد و می توان آن را به عنوان یک روش انتخابی در جهت کاهش برخی آسیب های شناختی در این بیماران به کار برد.
علی رضا احمدیان محمد حاتمی
یکی از جدیدترین درمان های اختلالات مزمن خُلقی طرح واره درمانی است و به گفته یانگ (2007) این درمان، مفاهیم پیچیده ای برای بیماران دارد و در پژوهش های حوزه علوم شناختی نیز لزوم کاربست ابزارهای زبانی ویژه مانند تمثیل برای تجسم مناسب تر از مفاهیم گزاره ای-انتزاعی تاکید شده است، درمان ترکیبی حاضر از الحاق این دو روش کارآمد با یکدیگر جهت اثربخش تر نمودن دستاوردهای این اختلال مزمن اجرا شد. روش: در این پژوهش از طرح تجربی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری استفاده شده و 40 نفر از مبتلایان به افسرده خویی به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و تحت مطالعه قرارگرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد، طرح واره درمانی مبتنی بر الحاق شیوه آموزشی تمثیلی-استعاره ای، موجب کاهش معنادارتر علائم مزمن افسردگی و نیز طرح واره های ناسازگار اولیه در بیماران شد و به علاوه این نتایج در یک نوبت پیگیری 2ماهه دوام داشت. نتیجه گیری: طرح واره درمانی مبتنی بر شیوه آموزشی تمثیلی-استعاره ای در طی زمان در مقایسه با طرح واره درمانی به کلاسیک در تعدیل طرح واره های ناسازگار اولیه، کاهش علائم مزمن افسردگی و کنترل میزان عود در بیماران افسرده خو موثرتر بوده است.
فاطمه بی جن خان شهرام محمدخانی
مطالعات قبلی نشان داده اند که زندگی در مناطق و خانواده های پرخطر، با بروز رفتارهای ناسازگارنه در نوجوانان رابطه دارد. نوجوانانی که علی رغم مواجه با چنین شرایطی، سالم می مانند، تاب آور نامیده می شوند. هدف از این پژوهش، تعیین پیش بینی کننده های تاب آوری در نوجوانان در معرض خطر در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی بود. بدین منظور 386 نفر از دانش آموزان 13 تا 18 ساله شهرستان شهریار که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده بودند، پرسشنامه های عوامل محافظ و خطرساز سوءمصرف مواد، تاب آوری، عزت نفس روزنبرگ، حمایت اجتماعی و نسخه بازنگری شده رفتارهای پرخطر را تکمیل کردند. برای تحلیل داده های پژوهش از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شد . یافته های پژوهش نشان داد که تاب آوری در سطح فردی بیشترین رابطه معنادار را با امید، در سطح خانوادگی با حمایت خانواده و در سطح اجتماعی با احساس تعهد به مدرسه داشت. همچنین بر اساس نتایج حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی، یافته های پژوهش نشان داد که متغیرهای فردی (امید، عزت نفس، هیجان خواهی، مهارت های اجتماعی و مذهب) بهترین پیش-بینی کننده های تاب آوری در نمونه مورد مطالعه هستند. پس از متغیرهای فردی، متغیرهای خانوادگی (حمایت خانواده) و در نهایت متغیرهای اجتماعی ( تعهد به مدرسه و فضای روانی-اجتماعی مدرسه) بیشترین نقش را در پیش بینی تاب آوری نمونه مورد مطالعه داشتند. بنابراین توجه به این متغیرها می تواند در پیشگیری از رفتارهای پرخطر و ارتقاء تاب آوری نوجوانان در معرض خطر، موثر باشد.
سید ناصر علی جعفری محمد حاتمی
چکیده زمینه: خستگی سرطان یکی از شایعترین مشکلات بیماران سرطانی است که باعث کاهش سطح سلامت و کیفیت زندگی در این بیماران می شود. از این جهت در پژوهش حاضر سعی شد تا یک ارزیابی از اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر کاهش خستگی و به منظور تاثیر بر ارتقاء سلامت این بیماران انجام شود. روش: در این پژوهش، سه بیمار به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب و به طور تک آزمودنی مورد مطالعه قرار گرفتند. به طور میانگین حدود 10 ماه از درمان سرطان این بیماران سپری شده بود. از این بیماران، دو بیمار دارای سرطان کلون و یک بیمار دارای سرطان پستان بوده اند. جلسات درمانی بر اساس مدل شناختی رفتاری و با استفاده از تکنیکهای آموزش حل مسئله، بازسازی شناختی، برنامه ریزی فعالیت و استراحت، ورزش، آموزش مسائل خستگی، نظارت بر خود و مشاوره حمایتی مورد انجام شد. پرسشنامه های بکار گرفته شده در این پژوهش شامل فرم بررسی سلامت (sf-12) و نیز مقیاس خستگی ناشی از سرطان (cfs) بود. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری خستگی بیماران سرطانی را کاهش داد. همچنین این نتایج در یک نوبت پیگیری 2 ماهه دوام داشت. نتیجه گیری: درمان شناختی رفتاری با تمرکز بر کاهش خستگی بیماران سرطانی، باعث کاهش خستگی سرطان و نیز باعث ارتقاء سلامت این بیماران می شود.
فرید آسیابانی شهرام محمدخانی
رفتارهای پرخطر ازجمله مصرف و سوء مصرف مواد در نوجوانان یکی از بحرانی ترین مسایل پیشروی کشورهای امروزی است. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی برنامه توانمند سازی روانی – اجتماعی بر عوامل خطرساز و حافظت کننده مصرف مواد و کاهش رفتارهای پرخطر در نوجوانان در معرض خطر صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه ی دانش آموزان پسر سال اول مقطع متوسطه در مدارس دولتی شهر سنندج تشکیل می دادند، که در سال تحصیلی 91-90 مشغول به تحصیل بودند. نمونه ی مورد نظر در این پژوهش 30 نفر از دانش آموزان پسر سال اول متوسطه بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند در دو گروه آزمایش (15 n=) و کنترل (15 n=) قرار گرفتند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه عوامل خطرساز و حفاظت کننده مصرف مواد، پرسشنامه رفتارهای پرخطر، پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ و پرسشنامه سلامت روان شناختی گردآوری شد که از روایی و پایایی خوبی برخوردار است. روش تحقیق به صورت نیمه آزمایشی بود. از آزمون آماری تحلیل کواریانس و ضریب همبستگی پیر سون برای آزمون تایید یا رد فرضیه های پژوهش استفاده شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های پژوهش نشان داد که برنامه توانمند سازی روانی – اجتماعی بر افزایش نگرش منفی نسبت به مصرف مواد، مهارت های خود کنترلی و مهارت های اجتماعی به عنوان (عوامل حفاظت کننده مصرف مواد) و افزایش عزت نفس و سلامت روان شناختی و کاهش رفتارهای خشونت آمیز، مصرف یک ماه گذشته سیگار و قلیان و تمایل به مصرف یک ماه گذشته هرگونه مواد مخدر در نوجوانان در معرض خطر تأثیر معناداری دارد. اما تأثیر معناداری بر کاهش مصرف یک ماه گذشته مشروبات الکلی و رفتارهای جنسی نداشت. این یافته ها ضمن تایید اثر بخشی برنامه توانمند سازی روانی – اجتماعی به درک مکانیزم عمل این برنامه نیز کمک می کند. در نتیجه شواهد خوبی در حمایت از رویکردهای توانند سازی روانی- اجتماعی برای پیشگیری از مصرف مواد و کاهش رفتارهای پرخطر فراهم می کند.
ملیحه مهدیه علیرضا مرادی
سرطان پستان یکی از مهمترین عامل نگران کننده سلامتی در زنان است، زیرا شایع ترین نوع -سرطان در میان زنان و بعد از سرطان ریه دومین علت مرگ و میر ناشی از سرطان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مدیریت استرس به شیوه ی شناختی-رفتاری در زنان مبتلا به سرطان پستان صورت گرفت. این پژوهش در قالب یک روش گروه درمانی اجرا شد. طرح پژوهش از نوع شبه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستان سیدالشهدا در اصفهان بودند، که از میان آن ها 20 زن مبتلا به سرطان پستان که ملاک-های ورود را داشتند، به شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل (لیست انتظار) گمارده شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه تحت مداخلات درمانی قرار گرفت، ولی گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های مقیاس تجدید نظر شده ی تأثیر حوادث (ies-r)، پرسشنامه اضطراب بک (bai)، مقیاس درجه بندی عددی درد، و پیگیری 1 ماهه استفاده شد. همه شرکت کنندگان در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسشنامه ها را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تحلیل شدند و کاهش معناداری را در نمرات اضطراب، افکار مزاحم، اجتناب، بیش بر انگیختگی و شدت درد شرکت کنندگان نشان داد. این یافته های مقدماتی از نقش درمان مدیریت استرس شناختی-رفتاری در کاهش نشانه های اضطراب، افکار مزاحم، اجتناب، بیش برانگیختگی وشدت درد بیماران مبتلا به سرطان پستان در مراحل اولیه حمایت می کند.
مهناز جعفرزاده کلیشمی ربابه نوری
مقدمه: هدف پژوهش حاضر تدوین راهنمای عملی درمان شناختی رفتاری سوءمصرف مواد برای زنان با تمرکز بر نیازهای خاص آنان بود. روش: پژوهش حاضر شامل چهار مرحله بود: ١- مرور منابع پژوهشی در ایران و جهان در زمینه درمان سوءمصرف مواد زنان، ٢- مصاحبه های عمیق، باز و ساخت نیافته با زنان مبتلا به سوءمصرف مواد ٬ ٣- تدوین راهنمای بالینی متمرکز بر نیازهای خاص زنان و ٤- اجرای راهنما جهت ارزشیابی اثربخشی آن. جهت ارزشیابی راهنمای تدوین شده، از زنان مبتلا به سوءمصرف مواد دو نفر بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از مصاحبه ی بالینی عمیق و پرسشنامه های باورهای مرتبط با مواد، پرسشنامه ی عقاید وسوسه انگیز، مقیاس خود کارآمدی عمومی شرر و پرسشنامه ی افسردگی بک ارزیابی شدند. این قسمت از پژوهش حاضر یک طرح مطالعه ی تک آزمودنی به صورت خط پایه ی چندگانه بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل نموداری و ترسیمی استفاده شد. یافته ها: یافته های حاصل از مصاحبه های عمیق نیازهای خاص زنان را نشان داد، ازجمله مهم ترین آن ها درمانی در خصوص سوگ هایی بود که اغلب زنان تجربه کرده بودند و مشکلاتی که در روابطشان داشتند. بدین منظور راهنمای عملی که ترکیبی از درمان شناختی رفتاری و فنون ذهن آگاهی بود بر روی بیمار باعث کاهش چشم گیر نمرات وسوسه٬ افسردگی٬ باورهای غیرمنطقی و افزایش نمرات آزمودنی در خود کارآمدی عمومی شد. بازبینی دیداری نمودارهای اثربخشی و اندازه ی ضریب تأثیر نیز بیانگر تغییر معنادار و قابل توجه متغیرهای مورد بررسی بود. نتیجه گیری: راهنمای عملی تدوین شده با توجه به نیازهای خاص زنان برای درمان می تواند در درمان سوءمصرف زنان و تغییر باورهای مرتبط با مواد٬ وسوسه مواد٬ خود کارآمدی عمومی و افسردگی موثر واقع شود و تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه درمان و پیشگیری از بازگشت سوءمصرف مواد دارد.
طیبه محتشم محمد حاتمی
اختلال اضطراب افسردگی مختلط و افسردگی اساسی از اختلالات رایج روانشناختی می باشند و شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن یکی از روشهای درمان مفید آنها محسوب می شود. هدف: هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن بر تعدیل طرحواره های ناسازگار و کاهش نشخوار فکری و نگرانی بیماران مبتلا به اضطراب افسردگی مختلط و افسردگی اساسی بود.روش: سه بیمار مبتلا به اضطراب افسردگی مختلط و سه بیمار مبتلا به افسردگی اساسی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. تمامی بیماران شش بار به وسیله پرسشنامه های افسردگی بک (bdi-ii)، اضطراب بک (bai) (فقط بیماران مبتلا به اضطراب افسردگی مختلط)، فرم کوتاه طرحواره های ناسازگار یانگ (sf- ysq)، مقیاس پاسخ های نشخواری (prs) و نگرانی (pswq) ارزیابی شدند. پژوهش از نوع تک آزمودنی چند خط پایه ای بود، بنابراین داده های جمع آوری شده به روش تحلیل اندازه گیری های مکرر و تحلیل داده ها به کمک رسم نمودار تجزیه و تحلیل شدند. از فرمول درصد بهبودی و ملاک بهبود تشخیصی نیز برای قضاوت درباره میزان بهبودی استفاده شد. نتایج: هم بیماران مبتلا به اضطراب افسردگی مختلط و هم بیماران مبتلا به افسردگی اساسی توانستند با کسب درصدهای بهبودی بالا هم در مرحله پس از درمان و هم در مرحله پیگیری 60 روزه اثربخشی خود را در تمام متغیرهای پژوهش ثابت کنند. بحث و نتیجه گیری: شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن به کاهش معناداری در میزان طرحواره های ناسازگار، نشخوار فکری و نگرانی بیماران مبتلا به اضطراب افسردگی مختلط (madd) و افسردگی اساسی (mdd) انجامید. بنابراین لازم است بیش از پیش مورد توجه متخصصین بالینی قرار بگیرد.
سعیده معصومی نومندان جعفر حسنی
چکیده هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی روابط علّی متغیرهای سیستم¬های مغزی- رفتاری، نظم¬جویی هیجان، طرحواره¬های هیجانی و وسوسه در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بود. روش: پژوهش حاضر به روش مقطعی، روی 750 مرد و زن معتاد مراجعه¬کننده به کلینیک¬های ترک اعتیاد تهران در بازه¬ی زمانی اردیبهشت تا مرداد 1392، به صورت نمونه¬گیری در دسترس انجام شد. گردآوری داده¬ها با استفاده از پرسشنامه¬های عقاید وسوسه¬انگیز بک و کلارک(1993)، نظم¬جویی هیجان گروس و جان(2003)، پرسشنامه طرحواره هیجانی لیهی و پرسشنامه پنج عاملی جکسون (2009) انجام شد. یافته¬ها: نتایج پژوهش نشان داد که مدل فرضی وسوسه سوء مصرف مواد از برازش مناسب برخوردار است و واریانس معناداری از وسوسه سوء مصرف مواد را تبیین می¬کند. بر اساس این مدل مجموعه¬ای از متغیرها شامل فرونشانی، ارزیابی مجدد، طرحواره غیر قابل کنترل بودن در رابطه بین bas، bis و وسوسه سوء مصرف مواد میانجی¬گری می¬کنند. نتیجه¬گیری: وسوسه سوء مصرف پدیده پیچیده¬ای است که عوامل مختلفی در آن دخیلند که از جمله آنها شخصیت و هیجان می¬باشد بنابراین برای پیشگیری از وسوسه، باید این متغیرها هدف قرار گرفته و تعدیل شوند. واژگان کلیدی: سیستم¬های مغزی-رفتاری، نظم¬جویی هیجان، طرحواره¬های هیجانی، وسوسه، سو¬ء مصرف مواد
علی قائدنیای جهرمی جعفر حسنی
هدف پژوهش حاضر اثر¬بخشی آموزش راهبردهای نظم¬جویی فرایندی هیجان در وسوسه، مقابله شناختی، طرحواره¬های هیجانی و زودانگیختگی افراد مبتلا به سوءمصرف مواد مخدر و محرک بود. روش: 2 نفر مبتلا به سوءمصرف ماده شیشه و 2 نفر مبتلا به سوءمصرف ماده تریاک مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد به شیوه نمونه¬گیری در دسترس انتخاب شده و تحت آموزش راهبردهای نظم¬جویی فرایندی هیجان به مدت ده جلسه به صورت فردی قرار گرفتند، برای کنترل فاکتورهای تهدید کننده روایی درونی پژوهش برای آزمودنی ها تحت آموزش افراد گواه¬(دونفر مبتلا به ماده محرک شیشه و دو نفر مبتلا به ماده مخدر تریاک با روش همتاسازی با آزمودنی ها تحت آموزش انتخاب گردید و همه افراد طی 6 بار (1 بار خط پایه، 4 بار تدبیر، 1 بار پیگیری) به وسیله¬ی پرسشنامه عقاید وسوسه آمیز (cbq)، پرسشنامه ی نظم جویی شناختی هیجان (short-cerq-p)، پرسشنامه ی طرحواره¬های هیجانی¬(ess-p) و مقیاس زودانگیختگی بارت (bsi) ارزیابی شدند. برای تجزیه و تحلیل داده¬ها از شاخص¬های تغییرات روند، شیب، اندازه اثر و شاخص کوهن و تفسیر فراز و فرود نمودارها استفاده شد. یافته¬ها: نتایج نشان داد که وسوسه، زودانگیختگی، راهبردهای مقابله شناختی ناسازگارانه وطرحواره¬های هیجانی ناسازگارانه آزمودنی های مبتلا به سوءمصرف مواد کاهش قابل توجهی نسبت به آزمودنی های گروه گواه داشته¬اند و راهبردهای مقابله شناختی سازگارانه و طرحواره¬های هیجانی سازگارانه افزایش قابل توجهی نسبت به آزمودنی های گروه گواه داشته¬اند که این نشان¬دهنده اثربخشی درمان بوده است. نتیجه¬گیری: یافته¬های این پژوهش نشان داد که آموزش راهبردهای نظم¬جویی فرایندی هیجان می¬تواند سبب کاهش افکار و عقاید وسوسه¬انگیز و زودانگیختگی و اصلاح راهبردهای مقابله شناختی ناسازگارانه و طرحواره¬های هیجانی که منجر به بازگشت رفتارهای مصرفی و اجباری در سوء¬مصرف مواد شوند، موثر واقع گردد.¬
امراه تاج الدینی محمد حاتمی
مقدمه: خستگی یکی از شایعترین مشکلات بیماران مبتلا به ام.اس می¬باشد که اثرات منفی زیادی بر زندگی آن¬ها دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری در خستگی بیماران مبتلا به ام.اس می¬باشد. روش پژوهش: در این پژوهش از طرح تک آزمودنی از نوع چند خط پایه¬ای استفاده شده است. نمونه¬ی این پژوهش شامل 3 نفر از بیماران مراجعه¬کننده به انجمن ام.اس که از خستگی شکایت داشتند و ملاک¬های ورود و خروج پژوهش را دارا بودند، می¬شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس شدت خستگی و مقیاس تاثیر خستگی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده¬ها از درصد بهبودی و اندازه تاثیر استفاده شد. یافته¬ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده¬ها نشان داد که اندازه تاثیر در مقیاس شدت خستگی در مرحله پس از درمان برابر با 94/. و در مرحله پیگیری 45 روزه برابر با 93/. می¬باشد. اندازه تاثیر در مقیاس تاثیر خستگی نیز در مرحله پس از درمان برابر با 93/. و در مرحله پیگیری 45 روزه برابر با 91/. به دست آمد. همچنین d کوهن محاسبه شده در مقیاس تاثیر خستگی پس از درمان برابر با 91/4 و در مرحله پیگیری برابر با 49/4 بدست آمد.d کوهن در مقیاس شدت خستگی نیز 59/5 پس از درمان و 19/5 در مرحله پیگیری بدست آمد. نتیجه-گیری: با توجه به مشکلاتی که خستگی برای این بیماران به وجود می¬آورد، یافتن شیوه¬هایی به منظور کاهش خستگی در این بیماران بسیار مهم به نظر می¬آید. این پژوهش نشان می¬دهد که درمان شناختی-رفتاری می¬تواند به عنوان شیوه¬ای موثر در کاهش خستگی بیماران مبتلا به ام.اس مورد استفاده قرار بگیرد.
میترا قاسمی محمد حاتمی
درد مزمن از جمله بیماری های جسمی شایعی است که مشکلات جسمانی، روانشناختی، اقتصادی و اجتماعی متعددی را برای مبتلایان به آن پدید می آورد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در ذهن آگاهی، تاب آوری وکیفیت زندگی بیماران مبتلا به درد مزمن شهر تهران بود. 6 نفر از مبتلایان به اختلال درد مزمن از میان مراجعه کنندگان به درمانگاه شهدای مسجد جامع غدیر خم شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، به صورت تصادفی در سه گروه دو نفره (برای هر یک از درمان های شناختی رفتاری، راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و درمان شناختی رفتاری همراه با راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان) قرار گرفتند و به این پرسشنامه ها پاسخ دادند؛ مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون، پرسشنامه ی ذهن آگاهی بائر و همکاران(ffmq) و پرسشنامه کیفیت زندگی(qol). با توجه به طرح پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های درصد بهبودی، درصد کاهش نمرات، اندازه اثر، ضریب کوهن، تغییرات روند و شیب برای هر بیمار استفاده شد و روند تغییرات نمرات در طی جلسات بر روی نمودارها به طور جداگانه نشان داده شد. نتایج نشان داد که نمره بیماران تحت درمان هر سه روش درمانی شناختی رفتاری، راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و درمان شناختی رفتاری همراه با راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان پس از درمان در هر سه مقیاس افزایش معناداری نشان داده است و در این بین درمان شناختی رفتاری همراه با راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان بیش ترین اثربخشی را داشته است. هر یک از درمان های شناختی رفتاری، راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و درمان شناختی رفتاری همراه با راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان با افزایش ذهن آگاهی و تاب آوری بیماران، انعطاف پذیری و توانمندی آن ها را در مقابل مشکلات ناشی از این بیماری افزایش داده اند و با بهبود کیفیت زندگی بیماران درد مزمن، در بهبود شرایط زندگی بیماران درد مزمن اثرگذار می باشند و تغییرات درمانی ایجاد شده در طول پیگیری یک ماهه پایدار باقی می ماند.
اعظم اعرابی محمد حاتمی
پژوهش حاضر با هدف اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و آموزش راهبردهای نظمجویی فرایندی هیجان در کیفیت زندگی، خودکارآمدی و مشکلات بین فردی بیماران صورت گرفت. روش: این پژوهش در قالب یک طرح تک آزمودنی اجرا شد. نمونهی این پژوهش شامل شش بیمار (زن و محدوده سنی 20 تا 40سال) مبتلا به اختلال افسرده خویی بود که در دو روش درمانی به صورت دردسترس جایگزین شدند (شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و آموزش راهبردهای نظمجویی فرایندی هیجان). برای جمعآوری دادهها، از پرسشنامهی افسردگی بک (bdi-ii) ، مصاحبه ی بالینی ساختار یافته برای اختلالات محور i((scid-i، نسخهی فرم کوتاه پرسشنامهی نظم جویی شناختی هیجان (short-cerq-p)، پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان جهان بهداشت whooqol – bref))، مقیاس خود کارآمدی عمومی (general self-efficacy scale- gse)، فرم کوتاه پرسشنامه مشکلات بین فردی استفاده شد. یافتهها: بازبینی دیداری نمودارها و اندازهی ضریب تاثیر، بهبودی معناداری را در نمرات کیفیت زندگی و خودکارآمدی و کاهش معناداری را در نمرات مشکلات بین فردی همهی شرکتکنندگان نشان داد. نتیجهگیری: این یافتههای مقدماتی از نقش موثرتر آموزش راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان در بهبودی مشکلات بین فردی و خودکارآمدی نسبت به شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی(mbct) و نقش موثرتر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی(mbct) در مقایسه با آموزش راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان در بهبود کیفیت زندگی حمایت میکند.
سعیده صادقی راد محمد حاتمی
برای حل مشکلات روزافزون در کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک، برنامه های درمانی مختلفی ابداع شده است، که از جمله مهم ترین آن ها می توان به مواردی مانند مداخلات رفتاری؛ آموزش مهارت های اجتماعی؛ آموزش خانواده و خانواده درمانی و مداخلات دارویی اشاره کرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزش مهارت های ارتباطی در تکانشگری و نظم جویی شناختی هیجان نوجوانان دختر دارای اختلال سلوک، طراحی شده است. نخست به مدارس راهنمایی دخترانه استان البرز که در دسترس بوده، مراجعه شده و در مقطع راهنمایی (محدوده سنی 12 تا 15 سال)، پرسشنامه اختلال سلوک اجرا شد. پس از این که افراد دارای نمرات بالا در پرسشنامه اختلال سلوک (افرادی که پس از محاسبه ی نمرات تمام مقیاس ها و رسم نیمرخ cbcl، قله ی نیمرخ شان در طیف بالینی قرار گرفت)، از بین مجموع 90 شرکت کننده انتخاب گشته و تحت مصاحبه ساختار یافته براساس dsm_iv_tr قرار گرفتند، درنهایت 30 نفر که ملاک های ورود به مطالعه را تأمین کردند، به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. سپس این 30 نفر به طور تصادفی به دو گروه پانزده تایی آزمایش و کنترل تقسیم گشته و هر دو گروه به نسخه های فارسی پرسشنامه های تکانشگری (bis) و نظم جویی شناختی هیجان (cerq) پاسخ دادند. گروه آزمایش، آموزش مهارت های ارتباطی را به شکل گروهی دریافت نموده و گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. مداخلات آزمایشی طی ?? جلسه برای گروه آزمایش به اجرا درآمد. در پایان جلسه دهم، مجدداً هر 30 شرکت کننده به دو پرسشنامه ی تکانشگری و نظم جویی شناختی هیجان مرحله نخست، پاسخ دادند. نتایج به دست آمده نشان داد که ارتباط معناداری بین آموزش مهارت های ارتباطی و کاهش علایم تکانشگری نوجوانان دارای اختلال سلوک وجود دارد. بنابراین آموزش مهارت های ارتباطی موجب کاهش علایم تکانشگری (مولفه های شناختی و بی برنامگی آن) می گردد اما تغییرات محسوسی در زمینه ی بهبود راهبردهای سازش نایافته نظم-جویی شناختی هیجان و یا افزایش راهبردهای سازش یافته نظم جویی شناختی هیجان ایجاد نمی کند.
طاهره مهدوی حاجی شهرام محمدخانی
هدف: هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر شادکامی، کیفیت زندگی و تنظیم هیجانی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم بود. روش: پژوهش حاضریک مطالعه شبه آزمایشی همراه با گروه کنترل و پیش آزمون- پس آزمون بود. 28 نفر از دانشجویان دانشگاه تربیت معلم با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه ی در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه آزمایش طی 12 جلسه سه ساعته، پنج مهارت اصلی زندگی شامل مهارتهای مقابله با خلق منفی، برقراری ارتباط موثر، جرات مندی، مدیریت خشم و مدیریت استرس را دریافت کردند. ولی گروه کنترل هیچ نوع مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی های هر دو گروه آزمایش و گواه، پیش و پس از مداخله، پرسشنامه های شادکامی آکسفورد، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و تنظیم هیجانی شات را تکمیل نمودند. داده های بدست آمده با استفاده از روش های آماری تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری و نرم افزار18- spssمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های زندگی بهبود معناداری در شادکامی و راهبردهای تنظیم هیجان شرکت کنندگان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد. هم چنین آموزش مهارت های زندگی به افزایش نمرات کیفیت زندگی شرکت کنندگان گروه آزمایش، در حیطه های سلامت روانی، روابط اجتماعی و محیط فیزیکی شد، اما بر حیطه سلامت جسمانی تاثیر معناداری نداشت. نتیجه: برنامه آموزش مهارتهای زندگی، مداخله موثری برای افزایش میزان شادکامی، کیفیت زندگی و تنظیم هیجانی دانشجویان است. این یافته ها از اثریخشی برنامه آموزش مهارتهای زندگی به عنوان یک مداخله مبتنی بر رویکردهای شناختی- رفتاری در ارتقای کیفیت زندگی و شاخص های بهداشت روانی دانشجویان حمایت می کند. بنابراین با توسعه این نوع آموزش ها می توان به بهبود سطح کیفیت زندگی و شادکامی دانشجویان کمک کرد.
راضیه نجار محمد حاتمی
هدف: توجه معطوف به خود، حساسیت اضطرابی و بی نظمی هیجان از مولفه های مهم روانشناختی دخیل در اختلال اضطراب اجتماعی هستند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و راهبردهای نظم جویی هیجان در توجه معطوف به خود، حساسیت اضطرابی و بی نظمی هیجان بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی شهر تهران انجام شده است. روش: 4 نفر از مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی از میان مراجعه کنندگان به مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره بینش شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، به صورت تصادفی در دو گروه دو نفره (برای هر یک از درمان های شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و راهبردهای نظم جویی هیجان) قرار گرفتند و به این پرسشنامه ها پاسخ دادند؛ پرسشنامه ی اضطراب اجتماعی(spin)، پرسشنامه ی کانون توجه(faq)، پرسشنامه ی دشواری در تنظیم هیجان(ders) و پرسشنامه ی حساسیت اضطرابی (asi). با توجه به طرح پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های درصد بهبودی، درصد کاهش نمرات، اندازه اثر، ضریب کوهن، تغییرات روند و شیب برای هر بیمار استفاده شد و روند تغییرات نمرات در طی جلسات بر روی نمودارها به طور جداگانه نشان داده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که نمره ی بیماران تحت درمان با هر دو روش درمان شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و راهبردهای نظم جویی هیجان پس از درمان در هر سه مقیاس کاهش معناداری نشان داده است و در این بین درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی اثربخشی بیشتری داشته است. نتیجه گیری: هر یک از درمان های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و راهبردهای نظم جویی هیجان با کاهش توجه معطوف به خود، حساسیت اضطرابی و بی نظمی هیجان، منجر به کاهش میزان اضطراب اجتماعی در مبتلایان به این اختلال گردیده و تغییرات درمانی ایجاد شده در طول پیگیری دو ماهه پایدار باقی می ماند.
حمیده اذری استانه محمد حاتمی
تنیدگی با زندگی بشر امروز عجین شده است و در تعیین سلامت یا بیماری انسان اهمیتی بسیار دارد. در این میان شناخت تنیدگی مادران و ویژگی های تنیدگی زای مادر-کودک و تنیدگی های حرفه ای آنان، پیشگیری و درمان آن از اهمیت خاصی برخوردار است. این پژوهش باهدف اثربخشی آموزش تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش تنیدگی مادران شاغل برحسب ویژگی های مادر-کودک انجام شده است. در این پژوهش 24 نفر از پرستاران که بالاترین میزان تنیدگی را کسب نمودند، به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و با پرسشنامه تنیدگی شغلی فیلیپ آل رایس و پرسشنامه تنیدگی والدینی ابیدین مورد سنجش قرار گرفتند. سپس گروه آزمایشی به مدت 8 هفته تحت آموزش تنیدگی زدایی قرار گرفتند. اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه ها از طریق آزمون اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت و نتایج این پژوهش نشان دادند تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش تنیدگی زندگی و تنیدگی شغلی مادران شاغل موثر است.
طیبه حبیب زاده محمد حاتمی
مقدمه: پدیده ناباروری علاوه بر قلمرو پزشکی، در قلمرو علوم رفتاری و اجتماعی نیز مورد بحث و بررسی است. هدف: این پژوهش با هدف مقایسه راهبردهای تنظیم هیجان، حساسیت اضطرابی و ذهنآگاهی در بین زنان نابارور و زنان بارورشده با لقاح مصنوعی و زنان بارور بهنجار انجام شد. روش: روش پژوهش در مطالعه حاضر از نوع علَی مقایسهای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل کلیهی زنان شهر تهران و جمعیت موردنظر متشکل از کلیه زنان مراجعهکننده به بیمارستان بانوان آرش تهران میباشد. نمونه پژوهش، شامل120 نفر زن مراجعهکننده برای درمان (40 نفر زن نابارور، 40 نفر زن بارورشده با لقاح مصنوعی و 40 نفر هم زن بارور بهنجار) در دامنه سنی 20 تا 45 سال بود، که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شد. برای جمعآوری دادهها از مقیاس نظمجویی شناختی هیجان (cerq-p)، مقیاس حساسیت اضطرابی (asi) و مقیاس ذهنآگاهی (ffmq) استفاده شد. یافتهها: نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که بین زنان نابارور، زنان بارورشده با لقاح مصنوعی و زنان بارور بهنجار در راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، حساسیت اضطرابی و ذهنآگاهی، در سطح معناداری (05/0)، تفاوت معناداری وجود دارد. در مجموع، زنان نابارور و بارورشده با لقاح مصنوعی در مقایسه با زنان بارور بهنجار نمرات بالاتری در راهبردهای هیجانی ناکارآمد (سرزنش خود و دیگران، نشخوار فکری و تلقی فاجعهآمیز) و حساسیت اضطرابی دارند و از ذهنآگاهی پایینتر (مشاهده، توصیف، عدم قضاوت و عدم واکنش کمتر) برخوردار بودهاند. نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد اشکال در مدیریت صحیح هیجانات، پردازش و ارزیابی سوگیرانه محرکهای محیطی و عدم وقوف به زمان حال، از جمله عوامل خطرپذیر برای ابتلای زنان نابارور و تحت درمان به اختلالات خلقی و اضطرابی است.