نام پژوهشگر: مونس نظری
مونس نظری مجتبی رفیعیان
مسکن عنصری چند معیاری است که برآورنده نیازها و خواست های گوناگون است. اولین نیاز، نیاز به سکونت است، ولی علاوه بر این، مسکن متشکل از فضایی اجتماعی و ارتباطات میان ساکنان است که آنها را به سمت آرزوها و خواستهایی از خدمات سکونتی سوق میدهد. در واقع از دیدگاه اجتماعی، مسکن چیزی بیشتر از صرفا یک واحد زیستی میباشد که انتظار میرود نیازهای دیگری را از قبیل امنیت، خلوت و محرمیت، خدمات، همسایگی و ارتباطات اجتماعی، جایگاه افراد، دسترسی به محل کار و تا حدودی قدرت و اختیار برای ساکنان خود را مرتفع گرداند. مطالعات متعددی که در 50 سال اخیر در این زمینه صوت گرفته است، تاکید میکند که اغلب ساکنان امریکای شمالی، مکانهای سکونتی پیرامون شهرها که تراکم پایین داشته و اتومبیل محور میباشند، با ویژگی هایی از قبیل آزادی، پرستیژ، پاکیزگی، آرامش و سکونت، خلوت و ... همراه میدانند. در واقع برای بسیاری از مردم، زندگی در خانه های تک خانواری، مجموعه ای از محسنات از قبیل مالکیت، زمین ومسکن بزرگتر، دوری از مسائل مشکل زای موجود در مناطق شهری نظیر آلودگی هوا را در بردارد. بنابراین دور از انتظار نیست که اغلب مردم این نوع از محیط های سکونتی را علی رغم معایب آن از قبیل جدایی گزینی اجتماعی و هزینه های بالای حمل و نقل، ترجیح میدهند. ولی این مسئله با خصوصیات فردی اشخاص نیز ارتباط پیدا میکند. در واقع منتقدان ادعا میکنند که زندگی در محل های شهری پرتراکم و آپارتمانهای بلند مرتبه، مورد پسند افراد نبوده و افراد به شدت توسط سیاست هایی که این سبک از سکونت را تشویق میکنند، آسیب میبینند. این پژوهش در صدد است دو الگوی متفاوت شهری را با یکدیگر مقایسه کند. (یک مجموعه آپارتمانی که در ناحیه غربی تهران جانمایی گردیده است با منطقه ای متشکل از مساکن تک خانواری مستقر در یکی ازبهترین مناطق شهرستان کرج). بر مبنای ادبیات موجود در این زمینه در مورد ترجیحات سکونتی، در اینجا برآنیم بررسی کنیم چه فاکتورهایی در ارتباط با میزان رضایتمندی سکونتی افراد هستند و آیا گرایش به سکونت در مساکن کوتاه مرتبه همیشه به رضایتمندی سکونتی بیشتر منجر میگردد و یا علاوه بر ساختار مسکن، شاخص های دیگری نیز وجود دارند که سطح رضایتمندی سکونتی را تعیین می کنند.